مريم
وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ 39 إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ 40 وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا 41 إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا 42 يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا 43 يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ ۖ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَٰنِ عَصِيًّا 44 يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَٰنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا 45 قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ ۖ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ ۖ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا 46 قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ ۖ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي ۖ إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا 47 وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَىٰ أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا 48 فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ ۖ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا 49 وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا 50 وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَىٰ ۚ إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا 51
51وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسى إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً وَ کانَ رَسُولاً نَبِیّاً
52وَ نادَیْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الاْ َیْمَنِ وَ قَرَّبْناهُ نَجِیّاً
53وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِیّاً
ترجمه:
51 ـ و در این کتاب (آسمانى) از موسى یاد کن، که او مخلص بود، و رسول و پیامبرى والا مقام.
52 ـ ما او را از طرف راست (کوه) طور فرا خواندیم; و نجوا کنان او را (به خود) نزدیک ساختیم!
53 ـ و ما از رحمت خود، برادرش هارون را ـ که پیامبر بود ـ به او بخشیدیم.
تفسیر:
موسى(علیه السلام) پیامبرى مخلص و برگزیده
سه آیه فوق، اشاره کوتاهى به موسى(علیه السلام) دارد که فرزندى است از دودمان ابراهیم، و موهبتى است از مواهب آن بزرگمرد که خط او را تعقیب و تکمیل کرد نخست، روى سخن را به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) کرده مى گوید: «از موسى در کتاب آسمانیت یاد کن» (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسى).
آنگاه پنج قسمت از مواهبى را که به این پیامبر بزرگ مرحمت فرمود بازگو مى کند:
1 ـ او به خاطر اطاعت و بندگى خدا به جائى رسید که: «پروردگار او را خالص و پاک ساخت» (إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً).
و مسلماً کسى که به چنین مقامى برسد، از خطر انحراف و آلودگى مصون خواهد بود; چرا که شیطان با تمام اصرارى که براى منحرف ساختن بندگان خدا دارد، خودش اعتراف مى کند که قدرت بر گمراه کردن «مخلصین» ندارد.
قالَ فَبِعِزَّتِکَ لاَ ُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ:
«گفت سوگند به عزتت همه آنها را گمراه مى کنم * مگر بندگان مخلصت».(1)
2 ـ «او پیامبر و رسول والامقامى بود» (وَ کانَ رَسُولاً نَبِیّاً).
حقیقت رسالت آن است که: مأموریتى بر عهده کسى بگذارند و او موظف به تبلیغ و اداى آن مأموریت شود، و این مقامى است که همه پیامبرانى که مأمور دعوت بودند داشتند.
ذکر «نَبِیّاً» در اینجا اشاره به علو مقام و رفعت شأن این پیامبر بزرگ است; زیرا این واژه در اصل از «نبوة» (بر وزن نغمة) به معنى رفعت و بلندى مقام گرفته شده، البته ریشه دیگرى نیز دارد که از «نبأ» به معنى خبر است; زیرا پیامبر، خبر الهى را دریافت مى کند و به دیگران خبر مى دهد اما در اینجا مناسب تر همان معنى اول است.
* * *
3 ـ آیه بعد، اشاره به آغاز رسالت موسى کرده، مى گوید: «ما او را از طرف راست کوه طور فرا خواندیم» (وَ نادَیْناهُ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الاْ َیْمَنِ).
در آن شب تاریک و پر وحشتى که با همسرش از بیابان هاى «مدین» گذشته و به سوى مصر، در حرکت بود، به همسرش درد وضع حمل دست داد، و گرفتار سرماى شدیدى شد و به دنبال شعله آتشى در حرکت بود، ناگهان برقى از دور درخشید و ندائى برخاست و به موسى(علیه السلام) فرمان رسالت داده شد، و این بزرگترین افتخار و شیرین ترین لحظه عمر او بود.
4 ـ علاوه بر این «ما او را نزدیک ساختیم و با او سخن گفتیم» (وَ قَرَّبْناهُ نَجِیّاً).(2)
نداى الهى موهبتى بود و تکلم با او موهبت دیگر.
* * *
5 ـ و سرانجام، «از رحمت خود، برادرش هارون را که او نیز پیامبر بود به او بخشیدیم» تا پشتیبان و یار و همکار او باشد (وَ وَهَبْنا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِیّاً).
* * *
نکته ها:
1 ـ «مخلَص» چه کسى است؟
در آیات فوق، خواندیم: خداوند موسى(علیه السلام) را از بندگان «مخلَص» خود (به فتح لام) قرار داد، و این مقام همان گونه که اشاره کردیم، مقامى است بسیار با عظمت، مقامى است توأم با بیمه الهى از لغزش ها و انحراف ها، مقام نفوذناپذیرى در برابر شیطان که جز در سایه جهاد مداوم با نفس، و اطاعت مستمر و پى گیر از فرمان خدا به دست نمى آید.
بزرگان علم اخلاق این مقام را، مقامى بسیار بلند و عالى مى دانند و از آیات قرآن استفاده مى شود که: «مخلَصین» ویژگى ها و افتخارات خاصى دارند که در ذیل آیات مناسب به خواست خدا خواهد آمد.
* * *
2 ـ فرق «رسول» و «نبىّ»
«رسول» در اصل، به معنى کسى است که: مأموریت و رسالتى بر عهده او گذارده شده، تا آن را ابلاغ کند، و «نبىّ» بنا بر یک تفسیر، به معنى کسى است که از وحى الهى آگاه است و خبر مى دهد، و بنا بر تفسیر دیگر، به معنى شخص عالى مقام است (که ماده اشتقاق هر دو قبلاً بیان شد) این از نظر لغت.
اما از نظر تعبیرات قرآنى، و لسان روایات، بعضى معتقدند: «رسول» کسى است که، صاحب آئین و مأمور ابلاغ باشد، یعنى وحى الهى را دریافت کند و به مردم ابلاغ نماید، اما «نبىّ» دریافت وحى مى کند ولى موظف به ابلاغ آن نیست، بلکه تنها براى انجام وظیفه خود او است، و یا اگر از او سؤال کنند پاسخ مى گوید.
به تعبیر دیگر، «نبىّ» همانند طبیب آگاهى است که در محل خود آماده پذیرائى بیماران است، او به دنبال بیماران نمى رود، ولى اگر بیمارى به او مراجعه کند از درمانش فروگذار نمى کند.
اما «رسول» همانند طبیبى است سیار، و به تعبیرى که على(علیه السلام) در
«نهج البلاغه» درباره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرموده: «طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ».(3)
او به همه جا مى رود، به شهرها، روستاها، کوه و دشت و بیابان تا بیماران را پیدا کند و به مداواى آنها بپردازد، او چشمه اى است که به دنبال تشنگان مى دود، نه چشمه اى که تشنگان او را جستجو کنند.
از روایاتى که در این زمینه به ما رسیده و مرحوم «کلینى» در کتاب «اصول کافى» در باب «طبقات الانبیاء و الرّسل» و باب «الفرق بین النبىّ و الرّسل» آورده چنین استفاده مى شود: «نبى» کسى است که تنها حقایق وحى را در حال خواب مى بیند (همانند رؤیاى ابراهیم(علیه السلام)) و یا علاوه بر خواب در بیدارى هم صداى فرشته وحى را مى شنود.
اما «رسول» کسى است که علاوه بر دریافت وحى، در خواب و شنیدن صداى فرشته، خود او را هم مشاهده مى کند.(4)
البته، آنچه در این روایات وارد شده، با تفسیرى که گفتیم، منافات ندارد; چرا که ممکن است مأموریت هاى متفاوت پیامبر و رسول تأثیر در نحوه دریافت آنها از وحى داشته باشد، و به تعبیر دیگر، هر مرحله اى از مأموریت، همراه با مرحله ویژه اى از وحى است (دقت کنید).
* * *
1 ـ ص، آیات 82 و 83.
2 ـ «نَجِى» به معنى «مناجى»، کسى است که: با دیگرى نجوا (سخن در گوشى) دارد، در اینجا خداوند نخست، موسى(علیه السلام) را از فاصله دورى صدا زد و بعد که نزدیک شد با او به نجوا پرداخت (ناگفته پیداست که خداوند نه زبانى دارد و نه مکانى، بلکه ایجاد امواج صوتى در فضا مى کند و با بنده اى همچون موسى سخن مى گوید).
3 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 108.
4 ـ «اصول کافى»، جلد اول، صفحات 133 و 134 (چاپ دارالکتب الاسلامیه).