مريم

أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا 77 أَطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَٰنِ عَهْدًا 78 كَلَّا ۚ سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا 79 وَنَرِثُهُ مَا يَقُولُ وَيَأْتِينَا فَرْدًا 80 وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا 81 كَلَّا ۚ سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا 82 أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا 83 فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا 84 يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَٰنِ وَفْدًا 85 وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَىٰ جَهَنَّمَ وِرْدًا 86 لَّا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَٰنِ عَهْدًا 87 وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا 88 لَّقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا 89 تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا 90 أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَٰنِ وَلَدًا 91 وَمَا يَنبَغِي لِلرَّحْمَٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا 92 إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَٰنِ عَبْدًا 93 لَّقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا 94 وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا 95

77أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیاتِنا وَ قالَ لاَ ُوتَیَنَّ مالاً وَ وَلَداً

78أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً

79کَلاّ سَنَکْتُبُ ما یَقُولُ وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدّاً

80وَ نَرِثُهُ ما یَقُولُ وَ یَأْتِینا فَرْداً

81وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزّاً

82کَلاّ سَیَکْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدّاً

 

ترجمه:

77 ـ آیا دیدى کسى را که به آیات ما کافر شد، و گفت: «اموال و فرزندان فراوانى به من داده خواهد شد»؟!

78 ـ آیا او از غیب آگاه گشته، یا نزد خدا عهد و پیمانى گرفته است؟!

79 ـ هرگز چنین نیست! ما به زودى آنچه را مى گوید مى نویسیم و عذاب را بر او مستمر خواهیم داشت!

80 ـ آنچه را او مى گوید از او به ارث مى بریم، و به صورت تنها نزد ما خواهد آمد!

81 ـ و آنان غیر از خدا، معبودانى را براى خود برگزیدند تا مایه عزتشان باشد! (چه پندار خامى!)

82 ـ هرگز (چنین نیست!) به زودى (معبودها) منکر عبادت آنان خواهند شد; (بلکه) بر ضدشان قیام مى کنند.

 

تفسیر:

یک تفکر خرافى و انحرافى

بعضى از مردم، معتقدند: ایمان، پاکى و تقوا با آنها سازگار نیست! و سبب مى شود که: دنیا به آنها پشت کند، در حالى که با بیرون رفتن از محیط ایمان و تقوا، دنیا به آنها رو خواهد کرد، و مال و ثروت آنها زیاد مى شود!.

این طرز فکر، خواه بر اثر ساده لوحى و پیروى خرافات باشد، و خواه پوششى براى فرار از زیر بار مسئولیت ها و تعهدهاى الهى، هر چه باشد، یک طرز تفکر خطرناک است.

گاه، دیده ایم: این موهوم پرستان، مال و ثروت بعضى افراد بى ایمان، و فقر و محرومیت گروهى از مؤمنان را مستمسکى براى اثبات این خرافه قرار مى دهند، در حالى که: مى دانیم، نه اموالى که از طریق ظلم و کفر و ترک مبانى تقوا به انسان مى رسد مایه افتخار است، و نه هرگز، ایمان و پرهیزکارى سدى بر سر راه فعالیت هاى مشروع و مباح مى باشد.

به هر حال، در عصر و زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ همچون عصر ما ـ افراد نادانى بودند که چنین پندارى داشتند و یا لااقل تظاهر به آن مى کردند.

قرآن، در آیات مورد بحث ـ به تناسب بحثى که قبلاً پیرامون سرنوشت کفار و ظالمان بیان شد ـ از این طرز فکر و عاقبت آن سخن مى گوید.

در نخستین آیه، مى فرماید: «آیا ندیدى کسى را که آیات ما را انکار کرد و به آن کفر ورزید؟ و گفت: مسلماً اموال و فرزندان فراوانى نصیبم خواهد شد»!
(أَ فَرَأَیْتَ الَّذِی کَفَرَ بِآیاتِنا وَ قالَ لاَ ُوتَیَنَّ مالاً وَ وَلَداً).(1)

* * *

پس از آن قرآن به آنها چنین پاسخ مى گوید: «آیا او از اسرار غیب آگاه شده؟ یا از خدا عهد و پیمانى در این زمینه گرفته است»؟! (أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً).

کسى مى تواند چنین پیشگوئى کند، و رابطه اى میان کفر، دارا شدن مال و فرزندان قائل شود، که آگاه بر غیب باشد; زیرا هیچ رابطه اى میان این دو ما نمى بینیم، و یا عهد و پیمانى از خدا گرفته باشد، که چنین سخنى نیز بى معنى است.

* * *

در آیه بعد، با لحن قاطع اضافه مى کند: «این چنین نیست (هرگز کفر و بى ایمانى مایه فزونى مال و فرزند کسى نخواهد شد) ما به زودى آنچه را مى گوید، مى نویسیم» (کَلاّ سَنَکْتُبُ ما یَقُولُ).

آرى، این سخنان بى پایه که ممکن است مایه انحراف بعضى از ساده لوحان گردد، همه در پرونده اعمال آنها ثبت خواهد شد.

«و ما عذاب خود را بر او مستمر خواهیم داشت» (عذاب هائى پى درپى و یکى بالاى دیگر) (وَ نَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذابِ مَدّاً).

این جمله، ممکن است اشاره به عذاب مستمر و جاویدان آخرت بوده باشد، و نیز ممکن است اشاره به عذاب هائى باشد که بر اثر کفر و بى ایمانى در این دنیا دامنگیر آنها مى شود، این احتمال نیز قابل ملاحظه است که: این مال و فرزندان که مایه غرور و گمراهى است، خود عذابى است مستمر براى آنها!.

* * *

«آنچه را او مى گوید (از اموال و فرزندان) از او به ارث مى بریم، و روز قیامت تک و تنها نزد ما خواهد آمد» (وَ نَرِثُهُ ما یَقُولُ وَ یَأْتِینا فَرْداً).

آرى، سرانجام همه این امکانات مادى را مى گذارد و مى رود، و با دست تهى در آن دادگاه عدل پروردگار حاضر مى شود، در حالى که نامه اعمالش از گناهان سیاه، و از حسنات خالى است آنجا است که نتیجه این گفته هاى بى اساس خود را در دنیا مى بیند.

* * *

آیه بعد، به یکى دیگر از انگیزه هاى این افراد در پرستش بتها اشاره کرده مى گوید: «آنها غیر از خدا معبودانى براى خود انتخاب کرده اند تا مایه عزتشان باشد» (وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ آلِهَةً لِیَکُونُوا لَهُمْ عِزّاً).

تا در پیشگاه خدا آنها را شفاعت کنند، و در مشکلات یاریشان دهند، اما چه پندار نادرست و خیال خامى؟!

* * *

هرگز آن چنان که آنها پنداشتند نیست، نه تنها بت ها مایه عزتشان نخواهند بود، بلکه سرچشمه ذلت و عذابند، و به همین جهت، «به زودى، یعنى در روز رستاخیز معبودها منکر عبادت عابدان مى شوند، و از آنها بیزارى مى جویند، بلکه

بر ضدشان خواهند بود» (کَلاّ سَیَکْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ یَکُونُونَ عَلَیْهِمْ ضِدّاً).

این جمله، اشاره به همان مطلبى است که در آیات 13 و 14 سوره «فاطر» مى خوانیم: وَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ ما یَمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیر * إِنْ تَدْعُوهُمْ لایَسْمَعُوا دُعاءَکُم... وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکْفُرُونَ بِشِرْکِکُمْ:

«کسانى را که غیر از خدا مى خوانید، مالک هیچ چیز نیستند * اگر آنها را بخوانید سخنان شما را نمى شنوند... و روز رستاخیز منکر شرک شما مى شوند».

و نیز در آیه 6 سوره «احقاف» مى خوانیم: وَ إِذا حُشِرَ النّاسُ کانُوا لَهُمْ أَعْداءً: «هنگامى که مردم محشور شوند این معبودها دشمنان آنها خواهند بود».

این احتمال را نیز بعضى از مفسران بزرگ داده اند که: منظور از آیه فوق این است که: عبادت کنندگان بت ها، در قیامت که پرده ها کنار مى رود، و همه حقایق آشکار مى شود و خود را رسوا مى بینند، منکر عبادت بت ها مى شوند، و بر ضد آنها سخن خواهند گفت، چنان که در آیه 23 سوره «انعام» مى خوانیم:

بت پرستان در قیامت مى گویند: وَ اللّهِ رَبِّنا ما کُنّا مُشْرِکِینَ: «به خدائى که پروردگار ما است سوگند، که ما هرگز مشرک نبودیم»!.

ولى تفسیر اول، با ظاهر آیه سازگارتر است; چرا که عبادت کنندگان مى خواستند، معبودان عزتشان باشند ولى سرانجام ضدشان مى شوند.

البته، معبودهائى همچون فرشتگان یا شیاطین و جن که داراى عقل و درکند وضعشان روشن است، ولى معبودهاى بى جان در آن روز، ممکن است به فرمان خدا به سخن درآیند، و بیزارى خود را از عابدان اعلام کنند.

از حدیثى که از امام صادق(علیه السلام) نقل شده نیز، همین تفسیر را مى توان استفاده کرد; زیرا امام در تفسیر آیه فوق مى فرماید: یَکُونُ هؤُلاءِ الَّذِیْنَ اتَّخَذُوهُمْ آلِهَةً مِنْ دُونِ اللّهِ ضِدّاً یَوْمَ الْقِیامَةِ، وَ یَتَبَرَّئُونَ مِنْهُمْ وَ مِنْ عِبادَتِهِمْ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ:

«روز قیامت معبودهائى را که جز خدا انتخاب کردند بر ضدشان خواهند بود، و از آنها و از عبادت کردنشان بیزارى مى جویند».

جالب این که: در ذیل حدیث، جمله کوتاه و پرمحتوائى درباره حقیقت عبادت، مى خوانیم: لَیْسَ الْعِبادَةُ هِىَ السُّجُودَ وَ لاَ الرُّکُوعَ إِنَّما هِىَ طاعَةُ الرِّجالِ، مَنْ أَطاعَ مَخْلُوقاً فِی مَعْصِیَةِ الْخالِقِ فَقَدْ عَبَدَهُ:

«عبادت (تنها) سجود و رکوع نیست، بلکه حقیقت عبادت، اطاعت این و آن است، هر کس مخلوقى را در معصیت خالق اطاعت کند، او را پرستش کرده است» (و سرنوشت او همان سرنوشت مشرکان و بت پرستان است).(2)

* * *


1 ـ بعضى از مفسران شأن نزولى براى آیه فوق نقل کرده اند که: یکى از مؤمنان به نام «خبّاب» از یکى از مشرکان به نام «عاص بن وائل» طلبى داشت، شخص بدهکار به عنوان استهزاء گفت: در جهان دیگر که مال و فرزند پیدا کردم، دِین تو را ادا خواهم نمود. ولى به نظر ما این شأن نزول تناسب چندانى با آیه مورد بحث ندارد، به خصوص این که سخن از فرزند در آن است و مى دانیم در سراى آخرت فرزند مطرح نیست، به علاوه در آیات بعد، صریحاً مى گوید: «این اموالى را که او مى گوید ما به ارث مى بریم».

از این تعبیر، به خوبى روشن مى شود که: منظور اموال دنیا است، نه اموال آخرت و به هر حال جمعى از مفسران بر اساس این شأن نزول، آیه را اشاره به آخرت دانسته اند ولى حق همان است که گفته شد.

2 ـ «نور الثقلین»، جلد 3، صفحه 357.