النساء

وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً ۚ وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ إِلَّا أَن يَصَّدَّقُوا ۚ فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىٰ أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ ۖ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا 92 وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا 93 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ ۚ كَذَٰلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا 94

 

شأن نزول:

یکى از بت پرستان «مکّه» به نام «حارث بن یزید» با دستیارى «ابوجهل» مسلمانى را به نام «عیاش بن ابى ربیعه» به جرم گرایش به اسلام مدت ها شکنجه مى داد، پس از هجرت مسلمانان به «مدینه»، «عیاش» نیز به «مدینه» هجرت کرد و در شمار مسلمانان قرار گرفت.

اتفاقاً روزى در یکى از محله هاى اطراف «مدینه» با شکنجه دهنده خود «حارث بن یزید» رو به رو شد، از فرصت استفاده کرده، او را به قتل رسانید، به گمان این که: دشمنى را از پاى در آورده است، در حالى که توجه نداشت «حارث» توبه کرده و مسلمان شده است و به سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى رود، جریان را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرض کردند، آیه نازل شد و حکم قتلى را که از روى اشتباه و خطا واقع شده را بیان کرد.(1)

تفسیر:

احکام قتل خطا

به دلیل این که در آیات گذشته به مسلمانان آزادى عمل براى در هم کوبیدن منافقان و دشمنان خطرناک داخلى داده شده، براى این که مبادا کسانى از این قانون سوء استفاده کنند، و با افرادى که دشمنى دارند به نام منافق بودن تصفیه حساب خصوصى نمایند.

و یا بر اثر بى مبالاتى خون بى گناهى را بریزند، در این آیه و آیه بعد، احکام قتل خطا و قتل عمد بیان شده است، تا در مسأله ریختن خون که از نظر اسلام موضوع فوق العاده مهم و پر مسئولیتى است رعایت تمام جهات لازم را بکنند.

در آغاز این آیه که حکم قتل خطا در آن بیان شده، مى فرماید: «براى هیچ مؤمنى مجاز نیست که فرد با ایمانى را ـ جز از روى خطا ـ به قتل برساند» (وَ ما کانَ لِمُؤْمِن أَنْ یَـقْتُلَ مُؤْمِناً إِلاّ خَطَأً).

این تعبیر، در حقیقت اشاره به آن است که: اصولاً هرگز مؤمن به خود اجازه نمى دهد، دست خویش را به خون فرد بى گناهى بیالاید، چه این که در حریم ایمان، همه افراد، مانند اعضاى یک پیکرند.

آیا هیچ گاه ممکن است عضوى از بدن انسان، عضو دیگر را جز از روى اشتباه از بین ببرد یا آزار دهد؟

بنابراین، آنها که در صدد چنین کارى بر آیند، ایمان درستى ندارند و از حقیقت ایمان بى خبرند.

جمله اِلاّ خَطَأً: «مگر از روى اشتباه» به این معنى نیست که آنها مجازند از روى اشتباه این عمل را انجام دهند; زیرا اشتباه قابل پیش بینى نیست، و شخص به هنگام اشتباه متوجه اشتباه خود نمى باشد.

منظور این است که: مؤمنان جز در موارد اشتباه، آلوده چنین گناه بزرگى نخواهند شد.

آنگاه جریمه و کفاره قتل خطا را در سه مرحله بیان مى کند:

صورت نخست این که: فرد بى گناهى که از روى اشتباه کشته شده، متعلق به خانواده مسلمانى باشد که در این صورت، قاتل باید دو کار کند:

یکى این که برده مسلمانى را آزاد نماید و دیگر این که خون بهاى مقتول را به صاحبان خون بپردازد، مى فرماید: «کسى که فرد با ایمانى را از روى خطا به قتل برساند، باید برده مؤمنى را آزاد کند و خون بهائى به کسان او بپردازد» (وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْریرُ رَقَبَة مُؤْمِنَة وَ دِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ).

 

«مگر این که خاندان مقتول، با رضایت خاطر از دیه بگذرند» (إِلاّ أَنْ یَصَّدَّقُوا).

صورت دوم این که: مقتول وابسته به خاندانى باشد که با مسلمانان خصومت و دشمنى دارند، در این صورت، کفاره قتل خطا تنها آزاد نمودن برده است و پرداخت دیه بر جمعیتى که تقویت بنیه مالى آنان خطرى براى مسلمانان محسوب خواهد شد ضرورت ندارد.

به علاوه اسلام ارتباط این فرد را با خانواده خود که همگى از دشمنان اسلامند بریده است و بنابراین جائى براى جبران خسارت نیست، لذا مى فرماید: «و اگر مقتول از جمعیتى است که دشمن شما هستند ـ ولى مقتول شخص با ایمانى است ـ باید یک برده آزاد کند» (فَإِنْ کانَ مِنْ قَوْم عَدُوّ لَکُمْ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْریرُ رَقَبَة مُؤْمِنَة).

صورت سوم این که: خاندان مقتول از کفارى باشند که با مسلمانان هم پیمانند، در این صورت براى احترام به پیمان باید علاوه بر آزاد کردن یک برده مؤمن، خون بهاى او را به بازماندگانش بپردازند، مى فرماید: «و اگر مقتول از جمعیتى است که بین شما و آنها پیمانى بر قرار است، باید دیه اى به خاندان او پرداخت شود و یک برده مؤمن آزاد گردد» (وَ إِنْ کانَ مِنْ قَوْم بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ میثاقٌ فَدِیَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ وَ تَحْریرُ رَقَبَة مُؤْمِنَة).

در این که آیا مقتول در این صورت، مانند دو صورت سابق یک فرد مؤمن است یا اعم از مؤمن و کافر ذمى، در میان مفسران گفتگو است، ولى ظاهر آیه و روایاتى که در تفسیر آن وارد شده، این است که: منظور از آن نیز «مقتول مؤمن» است.(2)

و آیا مى توان دیه چنین مقتول مسلمانى را به ورثه کافر داد در صورتى که کافر از مسلمان ارث نمى برد؟

از ظاهر آیه چنین استفاده مى شود که: باید دیه مزبور را به ورثه او داد، هر چند کافر باشند، و این به خاطر پیمان و عهدى است که با مسلمانان دارند.

ولى از آنجا که کافر از مسلمان هیچ گاه ارث نمى برد، جمعى از مفسران بر این عقیده اند که: منظور از جمله فوق این است که: دیه او را فقط به ورثه مسلمان او بدهند، نه ورثه کفار.

در بعضى از روایات نیز اشاره به این موضوع شده است،(3) اما ظاهر جمله مِنْ قَوْم بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ مِیْثاقٌ: «از جمعیتى که با شما پیمان دارند» این است که: ورثه مقتول جزء مسلمانان نیستند; زیرا مسلمانان با یکدیگر پیمان خاصى ندارند (دقت کنید).

سپس در مورد کسانى که دسترسى به آزاد کردن برده اى ندارند (یعنى قدرت مالى ندارند و یا برده اى براى آزاد کردن نمى یابند) مى فرماید: «کسانى که امکان آزاد کردن برده را ندارند، باید دو ماه پى در پى روزه بگیرند» (فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ).

و در پایان مى گوید: «این تبدیل شدن آزاد کردن برده به دو ماه روزه گرفتن یک نوع تخفیف و توبه الهى است، یا این که تمام آنچه در آیه به عنوان کفاره قتل خطا گفته شد، همگى براى انجام یک توبه الهى است و خداوند همواره از هر چیز با خبر و همه دستوراتش بر طبق حکمت است» (تَوْبَةً مِنَ اللّهِ وَ کانَ اللّهُ عَلیماً حَکیماً).

* * *

نکته ها:

1 ـ فلسفه پرداخت دیه و...

در اینجا براى جبران قتل خطا، سه موضوع بیان شده است که هر کدام از آن براى جبران یک نوع خسارت است که از این عمل به وجود مى آید.

نخست آزاد کردن برده است که در واقع یک نوع جبران خسارت اجتماعى کشته شدن یک فرد با ایمان محسوب مى شود.

و دیگر پرداختن دیه است که در واقع یک نوع جبران خسارت اقتصادى است که از کشته شدن یک نفر به خانواده او وارد مى شود، و الاّ سابقاً هم گفته ایم «دیه» هیچ گاه قیمت واقعى خون یک انسان نیست; زیرا خون یک انسان بى گناه ما فوق هر قیمت است بلکه یک نوع جبران خسارت اقتصادى خانواده مى باشد.

و سوم مسأله دو ماه روزه پى در پى است که جبران خسارت اخلاقى و معنوى مى باشد، که دامنگیر قاتل خطائى مى شود.

البته باید توجه داشت که روزه دو ماه پى در پى وظیفه کسانى است که دسترسى به آزاد کردن یک برده با ایمان ندارند، یعنى در درجه اول، فقط آزاد کردن برده کافى است و در درجه بعد اگر نتوانست باید روزه بگیرد.

ولى باید دانست آزاد کردن برده یک نوع عبادت نیز محسوب مى شود و بنابراین اثر معنوى عبادت را در روح آزاد کننده خواهد داشت.

* * *

 

2 ـ چرا «إِلاّ أَنْ یَصَّدَّقُوا»

در موردى که بازماندگان مقتول مسلمان باشند، جمله إِلاّ أَنْ یَصَّدَّقُوا: «مگر آن که آنها از دیه صرف نظر کنند» ذکر شده، ولى در مورد کسانى که مسلمان نباشند این جمله ذکر نشده است، دلیل آن نیز روشن است; زیرا در مورد اول، زمینه براى چنین کارى وجود دارد اما در مورد دوم چنان زمینه اى نیست.

به علاوه مسلمانان حتى الامکان نباید زیر بار منّت غیر مسلمانان در این موارد بروند.

* * *

3 ـ تقدّم و تأخّر دیه و تحریر رقبه

جالب توجه این که: در صورت اول که بازماندگان مسلمانند، نخست اشاره به «آزادى یک برده» و سپس اشاره به «دیه» شده است، در حالى که در صورت سوم که مسلمان نیستند، نخست «دیه» آمده است.

شاید این تفاوت تعبیر، اشاره به آن باشد که در مورد مسلمانان تأخیر در دیه غالباً عکس العمل نامطلوبى ندارد، در حالى که در مورد غیر مسلمانان باید قبل از هر چیز دیه پرداخته شود تا آتش نزاع خاموش گردد، و دشمنان آن را بر پیمان شکنى حمل نکنند.

* * *

4 ـ مقدار دیه

در آیه شریفه اشاره اى به مقدار دیه نشده است و شرح آن به سنت موکول گردیده که مطابق آن دیه کامل هزار مثقال طلا یا یک صد شتر و یا دویست گاو و در صورت توافق، قیمت این حیوانات است.

البته تعیین طلا و یا بعضى از حیوانات به عنوان دیه، طبق یک سنت اسلامى است که مقیاس هاى خود را از امور طبیعى انتخاب مى کند، نه مصنوعى و قراردادى تا با گذشت زمان دگرگون نشوند.

* * *

5 ـ مجازات بر خطا چرا؟

بعضى ممکن است اشکال کنند که «خطا» مجازات ندارد، چرا اسلام درباره آن این همه اهمیت قائل شده است؟ چرا که مرتکب این کار هیچگونه گناهى مرتکب نشده.

پاسخ این ایراد روشن است; زیرا مسأله خون، مسأله ساده اى نیست، اسلام خواسته با این حکم شدید، مردم نهایت دقت و احتیاط را به کار بندند تا هیچگونه قتلى حتى از روى اشتباه از آنها سر نزند; زیرا بسیارى از خطاها قابل پیشگیرى است.

به علاوه، مردم بدانند با ادعاى خطا در قتل، هرگز نمى توانند خود را تبرئه نمایند.

جمله آخر آیه (تَوْبَةً مِنَ اللّهِ...) ممکن است اشاره به همین موضوع باشد که اشتباهات معمولاً از عدم دقت سرچشمه مى گیرد، لذا در مورد موضوعات مهمى همانند قتل نفس باید به نحوى جبران گردد، تا توبه الهى شامل حال مرتکبان شود.

* * *


1 ـ «مجمع البیان»، جلد 3، صفحه 156، ذیل آیه مورد بحث، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق ـ تفسیر «صافى»، جلد 1، صفحه 482، مکتبة الصدر تهران، طبع دوم، 1416 هـ ق ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 530، مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، 1412 هـ ق ـ «بحار الانوار»، جلد 22، صفحه 20.

2 ـ «مجمع البیان»، جلد 3، صفحه 157، ذیل آیه مورد بحث، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق ـ تفسیر «تبیان»، جلد 3، صفحه 292، مکتب الاعلام الاسلامى، طبع اول، 1409 هـ ق ـ«فقه القرآن قطب راوندى»، جلد 2، صفحه 410، کتابخانه آیت اللّه مرعشى، قم، طبع دوم، 1405 هـ ق ـ«نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 532، مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، 1412 هـ ق ـ «جامع البیان»، جلد 5، صفحه 283، دار الفکر بیروت، 1415 هـ ق.

3 ـ «مجمع البیان»، جلد 3، صفحه 157، ذیل آیه مورد بحث، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق ـ تفسیر «تبیان»، جلد 3، صفحه 292، مکتب الاعلام الاسلامى، طبع اول، 1409 هـ ق ـ«فقه القرآن قطب راوندى»، جلد 2، صفحه 410، کتابخانه آیت اللّه مرعشى، قم، طبع دوم، 1405 هـ ق ـ«نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 532، مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، 1412 هـ ق.