الأنعام

وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَيْءٍ وَلَٰكِن ذِكْرَىٰ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ 69 وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا ۚ وَذَكِّرْ بِهِ أَن تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِن تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَّا يُؤْخَذْ مِنْهَا ۗ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا ۖ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ 70 قُلْ أَنَدْعُو مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَىٰ أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا ۗ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَىٰ ۖ وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ 71 وَأَنْ أَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَاتَّقُوهُ ۚ وَهُوَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ 72 وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۖ وَيَوْمَ يَقُولُ كُن فَيَكُونُ ۚ قَوْلُهُ الْحَقُّ ۚ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ ۚ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ 73

شأن نزول:

در تفسیر «مجمع البیان» از امام باقر(علیه السلام) نقل شده: چون آیه نخست نازل گردید و مسلمانان از مجالست با کفار و استهزاءکنندگان آیات الهى، نهى شدند جمعى از مسلمانان گفتند: اگر بخواهیم در همه جا به این دستور عمل کنیم باید هرگز به «مسجد الحرام» نرویم و طواف خانه خدا را نکنیم (; زیرا آنها در گوشه و کنار مسجد پراکنده اند و به سخنان باطل پیرامون آیات الهى مشغولند و در هر گوشه اى از مسجد الحرام ما مختصر توقفى کنیم ممکن است سخنان آنها به گوش ما برسد).

در این موقع، آیه دوم نازل شد و به مسلمانان دستور داد: در این گونه مواقع آنها را نصیحت کنند و تا آنجا که در قدرت دارند به ارشاد و راهنمائى آنها بپردازند.(1)

ذکر شأن نزول براى آیه فوق ـ همان طور که سابقاً نیز اشاره کردیم ـ با نازل شدن تمام سوره با هم منافات ندارد; زیرا ممکن است حوادث مختلفى در زندگى مسلمانان رخ دهد، سپس سوره اى یک جا نازل شود و هر چند آیه اى از آن ناظر به قسمتى از آن حوادث بوده باشد.

تفسیر:

دورى از مجالس اهل باطل

از آنجا که بحث هاى این سوره بیشتر ناظر به وضع مشرکان و بت پرستان است در این دو آیه، به یکى دیگر از مسائل مربوط به آنها اشاره مى شود نخست به پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى گوید: «هنگامى که مخالفان لجوج و بى منطق را مشاهده کنى که آیات خدا را استهزاء مى کنند، از آنها روى بگردان تا از این کار صرف نظر کرده به سخنان دیگر بپردازند» (وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّى یَخُوضُوا فی حَدیث غَیْرِهِ).(2)

گر چه در این جمله روى سخن به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) است ولى مسلّماً این حکم

2 ـ «خوض» همان طور که «راغب» در کتاب «مفردات» مى گوید، در اصل به معنى وارد شدن در آب و راه رفتن (و شنا کردن) در آن است، ولى بعداً به ورود در سایر امور نیز گفته شده است، اما این کلمه در قرآن مجید بیشتر به وارد شدن در مطالب باطل و بى اساس اطلاق گردیده. اختصاصى به او ندارد، و تمام مؤمنان را شامل مى شود.

فلسفه این حکم نیز روشن است; زیرا اگر مسلمانان در مجالس آنها شرکت مى کردند، آنها براى انتقام گرفتن و ناراحت ساختن ایشان به سخنان باطل و نارواى خود ادامه مى دادند.

اما هنگامى که با بى اعتنائى از کنار آنها بگذرند، طبعاً سکوت خواهند کرد و به مسائل دیگر خواهند پرداخت; زیرا تمام هدف آنها ناراحت ساختن پیامبر(صلى الله علیه وآله)و مسلمین بود.

سپس اضافه مى کند: این موضوع به اندازه اى اهمیت دارد که «اگر شیطان تو را به فراموشى افکند و با این گونه اشخاص سهواً همنشین شدى به مجرد این که: متوجه موضوع گشتى فوراً از آن مجلس برخیز و با این ستمکاران منشین» (وَ إِمّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ).(3)

* * *

در آیه بعد، یک مورد را استثناء کرده، مى فرماید: «اگر افراد با تقوا براى نهى از منکر در جلسات آنها شرکت کنند، و به امید پرهیزکارى و بازگشت آنها از گناه، آنان را متذکر سازند، مانعى ندارد و گناهان آنها را بر چنین اشخاصى نخواهند نوشت; زیرا در هر حال قصد آنها خدمت و انجام وظیفه بوده است» (وَ ما عَلَى الَّذینَ یَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْء وَ لکِنْ ذِکْرى لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ).

براى این آیه تفسیر دیگرى نیز ذکر شده ولى آنچه گفتیم با ظاهر آیه و همچنین با شأن نزول آن سازگارتر است.

ضمناً باید توجه داشت: تنها کسانى مى توانند از این استثناء استفاده کنند که طبق تعبیر آیه، داراى مقام تقوا و پرهیزگارى باشند و نه تنها تحت تأثیر آنها واقع نشوند، که بتوانند آنها را تحت تأثیر خود قرار دهند.

در ذیل آیه 140 سوره «نساء» نیز مضمونى شبیه آیه فوق داشتیم و مطالب دیگرى در این زمینه بیان شد.(4)

* * *

نکته ها:

1 ـ مگر ممکن است شیطان بر پیامبر مسلّط گردد؟

در اینجا این سؤال پیش مى آید:

مگر ممکن است شیطان بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) مسلط گردد و باعث فراموشى او شود، و به تعبیر دیگر آیا با وجود مقام عصمت و مصونیت از خطا ـ حتى در موضوعات ـ ممکن است پیامبر گرفتار اشتباه و فراموشى شود؟!

در پاسخ این سؤال مى توان گفت: روى سخن در آیه گر چه به پیامبر است اما در حقیقت منظور پیروان او هستند که اگر گرفتار فراموشکارى شدند و در جلسات آمیخته به گناه کفار شرکت کردند به محض این که متوجه شوند باید از آنجا برخیزند و بیرون روند.

نظیر این بحث در گفتگوهاى روزانه ما و در ادبیات زبان هاى مختلف دیده مى شود که انسان روى سخن را به کسى مى کند اما هدفش این است که دیگران بشنوند، مطابق ضرب المثل معروف عرب که مى گوید: إِیّاکَ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یا جارَهُ: «خطابم با تو است ولى همسایه اش تو بشنو»!(5)

بعضى از مفسران مانند «طبرسى» در «مجمع البیان» و «ابوالفتوح» در تفسیر معروف خود، پاسخ دیگرى داده اند که حاصلش این است:

سهو و فراموشى در احکام و در مقام رسالت از طرف خداوند در مورد انبیاء جایز نیست و اما در موضوعات، در صورتى که موجب گمراهى مردم نشود، مانعى ندارد.(6)

ولى این پاسخ با آنچه در میان متکلّمین ما مشهور است که انبیاء و ائمه(علیهم السلام)علاوه بر احکام، در موضوعات عادى نیز معصوم و مصون از اشتباه هستند سازش ندارد.

* * *

2 ـ دلیل عدم جواز تقیّه

بعضى از دانشمندان اهل تسنن این آیه را دلیلى بر عدم جواز تقیه بر رهبران دینى گرفته اند; زیرا آیه صریحاً مى فرماید: در برابر دشمنان تقیه نکن و حتى اگر در مجلس آنها باشى از مجلس آنها برخیز.

پاسخ این ایراد روشن است; زیرا شیعه هرگز نمى فرماید در همه جا باید تقیه کرد بلکه تقیه در پاره اى از موارد قطعاً حرام است، و وجوب آن منحصر به مواردى است که تقیه و ترک اظهار حق، منافعى داشته باشد که از اظهار آن بیشتر باشد، و یا موجب دفع ضرر و خطر کلّى گردد.

* * *

 


1 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ «بحار الانوار»، جلد 9، صفحه 89 ـ «مستدرک»، جلد 12، صفحات 312 و 313.

2 ـ «خوض» همان طور که «راغب» در کتاب «مفردات» مى گوید، در اصل به معنى وارد شدن در آب و راه رفتن (و شنا کردن) در آن است، ولى بعداً به ورود در سایر امور نیز گفته شده است، اما این کلمه در قرآن مجید بیشتر به وارد شدن در مطالب باطل و بى اساس اطلاق گردیده.

3 ـ شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که منظور از: لا تَقْعُدْ: «ننشین» این نیست که تنها نشستن با چنین اشخاصى ممنوع است، بلکه هدف شرکت در جمع آنها است، خواه به صورت جلوس باشد یا قیام و یا در حال راه رفتن.

4 ـ جلد چهارم تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 140 سوره «نساء».

5 ـ «کافى»، جلد 2، صفحه 631، دار الکتب الاسلامیة ـ «بحار الانوار»، جلد 7، صفحه 280 و جلد 9، صفحه 222 و... ـ تفسیر «عیاشى»، جلد 1، صفحه 10، چاپخانه علمیه تهران، 1380 هـ ق ـ تفسیر «على بن ابراهیم قمى»، جلد 1، صفحه 16، و جلد 2، صفحات 18، 147 و 171، مؤسسه دار الکتاب قم، 1404 هـ ق و بسیارى از کتب دیگر.

6 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث.