الكوثر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ 1 إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ 2 فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَٰذَا الْبَيْتِ 3 الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ 4 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ 1 فَذَٰلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ 2 وَلَا يَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْكِينِ 3 فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ 4 الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ 5 الَّذِينَ هُمْ يُرَاءُونَ 6 وَيَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ 7 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ 1 فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ 2 إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ 3
1إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ
2فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ
3إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الأَبْتَرُ
ترجمه:
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 ـ ما به تو کوثر (خیر و برکت فراوان) عطا کردیم!
2 ـ پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن!
3 ـ (و بدان) دشمن تو قطعاً بریده نسل و بى عقب است!
تفسیر:
ما به تو خیر فراوان دادیم
روى سخن در تمام این سوره، به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) است (مانند سوره «و الضحى» و سوره «أ لم نشرح») و یکى از اهداف مهم هر سه سوره، تسلّى خاطر آن حضرت در برابر انبوه حوادث دردناک و زخم زبان هاى مکرر دشمنان است.
نخست مى فرماید: «ما به تو کوثر عطا کردیم» (إِنّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ).
«کوثر» وصف است که از «کثرت» گرفته شده، و به معنى خیر و برکت فراوان است، و به افراد «سخاوتمند» نیز «کوثر» گفته مى شود.
در این که: منظور از «کوثر» در اینجا چیست؟ در روایتى آمده است: «وقتى این سوره نازل شد، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بر فراز منبر رفت و این سوره را تلاوت فرمود، اصحاب عرض کردند: این چیست که خداوند به تو عطا فرموده؟
گفت: نهرى است در بهشت، سفیدتر از شیر، و صافتر از قدح (بلور) در دو طرف آن قبه هائى از درّ و یاقوت است»....(1)
در حدیث دیگرى، از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «کوثر نهرى است در بهشت که خداوند آن را به پیغمبرش در عوض فرزندش (عبداللّه که در حیات او از دنیا رفت) به او عطا فرمود».
بعضى نیز گفته اند: منظور همان «حوض کوثر» است که تعلق به پیامبر(صلى الله علیه وآله)دارد و مؤمنان به هنگام ورود در بهشت، از آن سیراب مى شوند.(2)
بعضى آن را به «نبوت» تفسیر کرده.
بعضى دیگر به قرآن.
بعضى به کثرت اصحاب و یاران.
بعضى به کثرت فرزندان و ذریه، که همه آنها از نسل دخترش فاطمه زهراء(علیها السلام) به وجود آمدند، و آن قدر فزونى یافتند، که از شماره بیرونند، و تا دامنه قیامت یادآور وجود پیغمبر اکرمند.
بعضى نیز آن را به «شفاعت» تفسیر کرده و حدیثى از امام صادق(علیه السلام) در این زمینه نقل نموده اند(3)
تا آنجا که «فخر رازى» پانزده قول در تفسیر «کوثر» ذکر کرده است، ولى ظاهر این است: غالب اینها بیان مصداق هاى روشنى از این مفهوم وسیع و گسترده است، زیرا چنان که گفتیم، «کوثر» به معنى «خیر کثیر و نعمت فراوان» است، و مى دانیم خداوند بزرگ، نعمت هاى فراوان بسیارى به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)ارزانى داشته، که هر یک از آنچه در بالا گفته شد، یکى از مصداق هاى روشن آن است، و مصداق هاى بسیار دیگرى نیز دارد که ممکن است به عنوان تفسیر مصداقى براى آیه ذکر شود.
به هر حال، تمام مواهب الهى بر شخص پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در تمام زمینه ها، حتى پیروزى هایش در غزوات بر دشمنان، و حتى علماى امتش که در هر عصر و زمان مشعل فروزان قرآن و اسلام را پاسدارى مى کنند، و به هر گوشه اى از جهان مى برند، همه در این خیر کثیر وارد هستند.
فراموش نباید کرد: این سخن را خداوند زمانى به پیامبرش مى گوید که، آثار این خیر کثیر هنوز ظاهر نشده بود، این خبرى بود از آینده نزدیک و آینده هاى دور، خبرى بود اعجازآمیز و بیانگر حقانیت دعوت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله).
* * *
این نعمت عظیم، و خیر فراوان، شکرانه عظیم لازم دارد، هر چند شکر مخلوق، هرگز حق نعمت خالق را ادا نمى کند، بلکه توفیق شکرگزارى، خود، نعمت دیگرى است از ناحیه او، لذا مى فرماید: «اکنون که چنین است، فقط براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن» (فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ).
آرى، بخشنده نعمت او است، بنابراین، نماز، عبادت و قربانى که آن هم نوعى عبادت است، براى غیر او معنى ندارد، مخصوصاً با توجه به مفهوم «ربّ» که حکایت از تداوم نعمت ها و تدبیر و ربوبیت پروردگار مى کند.
کوتاه سخن این که: «عبادت» خواه به صورت نماز باشد، یا قربانى کردن، مخصوص «ربّ» و ولى نعمت است، و او منحصراً ذات پاک خدا است.
این، در برابر اعمال مشرکان است که براى بتها سجده و قربانى مى کردند، در حالى که نعمت هاى خود را از خدا مى دانستند! و به هر حال، تعبیر «لِرَبِّکَ» دلیل روشنى است بر مسأله لزوم قصد قربت در عبادات.
بسیارى از مفسران معتقدند: منظور، نماز روز عید قربان، و قربانى کردن در همان روز است، ولى ظاهراً مفهوم آیه، عام و گسترده است، هر چند نماز و قربانى روز عید، یکى از مصداق هاى روشن آن است.
تعبیر به «وَ انْحَر» از ماده «نحر» که مخصوص کشتن شتر است، شاید به خاطر این است که، در میان قربانى ها، شتر از اهمیت بیشترى برخوردار بود، و مسلمانان نخستین، علاقه بسیار به آن داشتند، و قربانى کردن شتر بدون ایثار و گذشت ممکن نبود.
در اینجا دو تفسیر دیگر براى آیه فوق ذکر شده است:
1 ـ منظور از جمله «وَ انْحَر» رو به قبله ایستادن به هنگام نماز است، چرا که ماده «نحر» به معنى گلوگاه مى باشد، سپس عرب آن را به معنى «مقابله با هر چیز» استعمال کرده است، و لذا مى گویند: مَنازِلُنا تَتَناحَرُ یعنى: «منزل هاى ما در مقابل یکدیگر است».
2 ـ منظور بلند کردن دست ها به هنگام تکبیر و آوردن آن در مقابل گلوگاه و صورت است، در حدیثى مى خوانیم: «هنگامى که این سوره نازل شد، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از جبرئیل سؤال فرمود: این «نُحَیْره»(4) اى که پروردگارم مرا به آن مأمور ساخته، چیست؟
«جبرئیل» عرض کرد: «این نحیره نیست، بلکه خداوند به تو دستور مى دهد: هنگامى که وارد نماز مى شوى موقع تکبیر، دست ها را بلند کن، و همچنین هنگامى که رکوع مى کنى یا سر از رکوع برمى دارى، و یا سجده مى کنى; چرا که نماز ما و نماز فرشتگان در هفت آسمان، همین گونه است، و براى هر چیزى زینتى است، و زینت نماز بلند کردن دست ها در هر تکبیر است».(5)
در حدیثى، از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر این آیه مى خوانیم که، با دست مبارکش اشاره کرده، فرمود: «منظور این است که دست ها را این گونه در آغاز نماز بلند کنى، به طورى که کف آنها رو به قبله باشد».(6)
ولى تفسیر اول از همه مناسب تر است; چرا که منظور نفى اعمال بت پرستان است که عبادت و قربانى را براى غیر خدا مى کردند، ولى با این حال، جمع میان همه معانى و روایاتى که در این باب رسیده است، هیچ مانعى ندارد و به خصوص این که: درباره بلند کردن دست به هنگام تکبیرات، روایات متعددى در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده است، به این ترتیب، آیه، مفهوم جامعى دارد که اینها را نیز شامل مى شود.
* * *
و در آخرین آیه این سوره، با توجه به نسبتى که سران شرک به آن حضرت مى دادند، مى فرماید: «تو ابتر و بلا عقب نیستى، دشمن تو ابتر است»! (إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الأَبْتَرُ).
«شانِئ» از ماده «شَنَئآن» (بر وزن ضربان) به معنى عداوت، کینهورزى و بدخلقى، به معنى کسى است که داراى این وصف باشد.
قابل توجه این که: «ابتر» در اصل به معنى «حیوان دم بریده» است،(7) و انتخاب این تعبیر، از سوى دشمنان اسلام، به منظور هتک و توهین بود.
و تعبیر «شانئ» بیانگر این واقعیت است که، آنها در دشمنى خود حتى کمترین ادب را نیز رعایت نمى کردند، یعنى عداوتشان آمیخته با قساوت و رذالت بود، در حقیقت قرآن مى گوید: این لقب خود شما است نه پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله).
از سوى دیگر، همان گونه که در شأن نزول سوره گفته شد: «قریش» انتظار مرگ پیامبر(صلى الله علیه وآله) و برچیده شدن بساط اسلام را داشتند، چرا که مى گفتند: او بلاعقب است، قرآن مى گوید: تو بلا عقب نیستى، دشمنان تو بلا عقب اند!
* * *
نکته ها:
1 ـ «فاطمه»(علیها السلام) و «کوثر»
گفتیم: «کوثر» یک معنى جامع و وسیع دارد، و آن، «خیر کثیر و فراوان» است، و مصادیق آن زیاد مى باشد، ولى بسیارى از بزرگان علماى شیعه، یکى از روشن ترین مصداق هاى آن را وجود مبارک «فاطمه زهراء»(علیها السلام) دانسته اند; چرا که شأن نزول آیه مى گوید: آنها پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) را متهم مى کردند که بلا عقب است، قرآن ضمن نفى سخن آنها مى گوید: «ما به تو کوثر دادیم».
از این تعبیر، استنباط مى شود: این «خیر کثیر» همان فاطمه زهراء(علیها السلام)است; زیرا نسل و ذریه پیامبر(صلى الله علیه وآله) به وسیله همین دختر گرامى در جهان انتشار یافت، نسلى که نه تنها فرزندان جسمانى پیغمبر بودند، بلکه آئین او و تمام ارزش هاى اسلام را حفظ کردند، و به آیندگان ابلاغ نمودند، نه تنها امامان معصوم اهل بیت(علیهم السلام) که آنها حساب مخصوص به خود دارند، بلکه هزاران، هزار از فرزندان فاطمه(علیها السلام) در سراسر جهان پخش شدند، که در میان آنها علماى بزرگ، نویسندگان، فقهاء، محدثان و مفسران والا مقام و فرماندهان عظیم بودند، که با ایثار و فداکارى در حفظ آئین اسلام کوشیدند.
در اینجا به بحث جالبى از «فخر رازى» برخورد مى کنیم، که در ضمن تفسیرهاى مختلف «کوثر» مى گوید:
قول سوم این است که: این سوره به عنوان ردّ بر کسانى نازل شده که عدم وجود اولاد را بر پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) خرده مى گرفتند، بنابراین معنى سوره این است که: خداوند به او نسلى مى دهد که در طول زمان باقى مى ماند، ببین چه اندازه از اهل بیت را شهید کردند، در عین حال جهان مملو از آنها است، این در حالى است که از «بنى امیه» (که دشمنان اسلام بودند) شخص قابل ذکرى در دنیا باقى نمانده، سپس بنگر و ببین چقدر از علماى بزرگ در میان آنها است، مانند: باقر، صادق، رضا و نفس زکیه.(8)-(9)
* * *
2 ـ اعجاز این سوره
این سوره، در حقیقت، سه پیشگوئى بزرگ در بردارد: از یکسو، اعطاء خیر کثیر را به پیغمبر نوید مى دهد (گر چه «أَعْطَیْنا» به صورت فعل ماضى است، ولى ممکن است از قبیل مضارع مسلّم باشد که در شکل ماضى بیان شده) و این خیر کثیر، تمام پیروزى ها و موفقیت هائى را شامل مى شود که بعداً نصیب پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) شد، و به هنگام نزول این سوره در «مکّه» قابل پیش بینى نبود.
از سوى دیگر، خبر مى دهد: پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بلا عقب نخواهد بود، بلکه نسل و دودمان او به طور فراوان در جهان وجود خواهند داشت.
از سوى سوم، خبر مى دهد: دشمنان او ابتر و بلا عقب خواهند بود، این پیشگوئى نیز تحقق یافت، و چنان دشمنانش تار و مار شدند، که امروز اثرى از آنها باقى نمانده است، در حالى که طوائفى همچون «بنى امیه» و «بنى عباس» که به مقابله با پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و فرزندان او برخاستند، روزى آن قدر جمعیت داشتند که فامیل و فرزندان آنها قابل شماره نبود، ولى امروز اگر هم چیزى از آنها باقى مانده باشد، هرگز شناخته نیست.
* * *
3 ـ ضمیر جمع درباره خدا براى چیست؟
قابل توجه این که: در اینجا و در آیات فراوان دیگرى از قرآن مجید، خداوند، با صیغه «متکلم مع الغیر» از خود یاد مى کند، مى فرماید: «ما» به تو «کوثر» عطا کردیم!
این تعبیر و مانند آن، براى بیان عظمت و قدرت است; زیرا بزرگان هنگامى که از خود سخن مى گویند، نه فقط از خود، که از مأمورانشان نیز خبر مى دهند، و این کنایه از قدرت و عظمت و وجود فرمانبردارانى در مقابل اوامر است.
در آیه مورد بحث، کلمه «اِنَّ» نیز تأکید دیگرى است بر این معنى، و تعبیر به «أَعْطَیْناکَ» و نه «آتَیْناکَ»، دلیل بر این است که: خداوند «کوثر» را به حضرتش بخشیده و اعطا فرموده است، و این بشارتى است بزرگ به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، تا در برابر یاوه گوئى هاى دشمنان قلب مبارکش آزرده نشود، و در عزم آهنینش فتور و سستى راه نیابد، و بداند تکیه گاه او خدائى است که منبع همه خیرات است و خیر کثیر در اختیار او نهاده.
* * *
خداوندا! ما را از برکات این «خیر کثیر» که به پیامبرت مرحمت فرمودى بى نصیب مگردان!
پروردگارا! تو مى دانى ما آن حضرت و ذریه طاهرینش را از صمیم دل دوست داریم، ما را در زمره آنان محشور کن!
بارالها! عظمت او و آئینش بسیار است، روز به روز، بر این عظمت و عزت و شوکت بیفزاى!
آمِیْنَ یا رَبَّ الْعالَمِیْنَ
پایان سوره کوثر(10)
1 و 2 و 3 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 549.
4 ـ «نُحَیْره» به معنى آخرین روز ماه است; چرا که در آن روز انسان به استقبال ماه نو مى رود، و بعضى آن را به معنى آخرین شب و روز ماه گرفته اند، بنابراین معنى روایت چنین مى شود: «این استقبال از ماه آینده که خدا مرا به آن امر کرده چیست»؟ و لذا جبرئیل گفت: «نحیره» نیست.
5 و 6 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 550.
7 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 548.
8 ـ «نفس زکیه» لقبى است براى «محمّد بن عبداللّه» فرزند «امام حسن مجتبى»(علیه السلام) که به دست منصور دوانقى در سال 145 هجرى به شهادت رسید.
9 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 32، صفحه 124.
10 ـ تصحیح: 22 / 3 / 1383.