الفلق
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ 1 اللَّهُ الصَّمَدُ 2 لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ 3 وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ 4 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ 1 مِن شَرِّ مَا خَلَقَ 2 وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ 3 وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ 4 وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ 5 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ 1 مَلِكِ النَّاسِ 2 إِلَٰهِ النَّاسِ 3 مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ 4 الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ 5 مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ 6
1قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ
2مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ
3وَ مِنْ شَرِّ غاسِق إِذا وَقَبَ
4وَ مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ
5وَ مِنْ شَرِّ حاسِد إِذا حَسَدَ
ترجمه:
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 ـ بگو: پناه مى برم به پروردگار سپیده صبح.
2 ـ از شرّ تمام آنچه آفریده است.
3 ـ و از شرّ موجود شرور هنگامى که شبانه وارد مى شود.
4 ـ و از شرّ آنها که با افسون در گره ها مى دمند (و هر تصمیمى را سست مى کنند).
5 ـ و از شرّ هر حسودى هنگامى که حسد مىورزد!
تفسیر:
پناه مى برم به پروردگار سپیده دم!
در نخستین آیه، به شخص پیغمبر(صلى الله علیه وآله) به عنوان یک الگو و پیشوا چنین دستور مى دهد: «بگو: پناه مى برم به پروردگار سپیده صبح» که دل سیاهى شب را مى شکافد (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ).
* * *
«از شرّ تمام آنچه آفریده است» (مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ).
از شرّ همه موجودات شرور، انسان هاى شرور، جنّ، حیوانات، حوادث و پیشامدهاى شرّ و از شرّ نفس أماره.
«فَلَق» (بر وزن شفق) از ماده «فَلْق» (بر وزن خلق) در اصل، به معنى شکافتن چیزى و جدا کردن بعضى از بعضى دیگر است، و از آنجا که به هنگام دمیدن سپیده صبح، پرده سیاه شب مى شکافد، این واژه به معنى طلوع صبح، به کار رفته، همان گونه که «فجر» نیز به همین مناسبت بر طلوع صبح اطلاق مى شود.
بعضى آن را به معنى همه موالید و تمام موجودات زنده، اعم از انسان، حیوان و گیاه مى دانند; چرا که تولد این موجودات که با شکافتن دانه و تخم و مانند آن صورت مى گیرد، از عجیب ترین مراحل وجود آنها است، و در حقیقت، هنگام تولد، جهش عظیمى در آن موجود رخ مى دهد و از جهانى به جهان دیگرى گام مى نهد.
در آیه 95 «انعام» مى خوانیم: إِنَّ اللّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ: «خداوند شکافنده دانه و هسته است، زنده را از مرده خارج مى سازد، و مرده را از زنده».
بعضى نیز مفهوم «فلق» را از این هم گسترده تر گرفته اند، و آن را به هر گونه آفرینش و خلقت، اطلاق کرده اند; چرا که با آفرینش هر موجود، پرده عدم شکافته مى شود و نور وجود آشکار مى گردد.
هر یک از این معانى سه گانه (طلوع صبح ـ تولد موجودات زنده ـ آفرینش هر موجود) پدیده اى است عجیب، که دلیل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر آن است، و توصیف خداوند به این وصف، داراى مفهوم و محتواى عمیقى است.
در بعضى از احادیث نیز آمده: «فلق» چاه، یا زندانى در دوزخ است، و همچون شکافى در دل جهنم خودنمائى مى کند.
این روایت، ممکن است، اشاره به مصداقى از مصداق هاى آن باشد، نه این که مفهوم گسترده «فلق» را محدود کند.
تعبیر به «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» مفهومش این نیست که آفرینش الهى در ذات خود شرّى دارد; چرا که آفرینش، همان ایجاد است، و ایجاد و وجود خیر محض است، قرآن مى گوید: الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْء خَلَقَهُ: «همان خدائى که هر چه را آفرید، نیکو آفرید».(1)
بلکه، شرّ هنگامى پیدا مى شود که مخلوقات از قوانین آفرینش منحرف شوند و از مسیر تعیین شده جدا گردند، فى المثل: نیش و دندان برنده حیوانات، یک حربه دفاعى براى آنها است، که در برابر دشمنانشان به کار مى برند، همانند سلاحى که ما در مقابل دشمن از آن استفاده مى کنیم، اگر این سلاح به مورد به کار رود، خیر است، اما اگر نابه جا و در برابر دوست مصرف گردد، شرّ است.
وانگهى، بسیارى از امور است که ما در ظاهر آنها را شرّ حساب مى کنیم، در باطن خیر است، مانند حوادث و بلاهاى بیدارگر و هشدار دهنده که انسان را از خواب غفلت بیدار ساخته و متوجه خدا مى کند، اینها مسلماً شرّ نیست.
* * *
آن گاه، در توضیح و تفسیر این مطلب مى افزاید: «و از شرّ هر موجود مزاحمى هنگامى که وارد مى شود» (وَ مِنْ شَرِّ غاسِق إِذا وَقَبَ).
«غاسِق» از ماده «غَسَق» (بر وزن شفق) به گفته «راغب» در «مفردات»: به معنى شدت ظلمت شب است، که در همان نیمه شب حاصل مى شود، و لذا قرآن مجید به هنگام اشاره به پایان وقت نماز مغرب مى فرماید: «إِلى غَسَقِ اللَّیْل».(2)
و این که در بعضى از کتب لغت «غسق» به معنى تاریکى آغاز شب تفسیر شده، بعید به نظر مى رسد، به خصوص این که: ریشه اصلى این لغت به معنى امتلاء (پر شدن) و سیلان است، و مسلماً تاریکى شب هنگامى پر و لبریز مى شود که به نیمه رسد، یکى از مفاهیمى که لازمه این معنى است، هجوم و حملهور گشتن است، لذا در این معنى نیز استعمال شده.
بنابراین، معنى «غاسق» در آیه مورد بحث، یا «فرد مهاجم» است، یا هر «موجود شرور» که از تاریکى شب براى حمله کردن استفاده مى کند، زیرا نه فقط حیوانات درنده و گزنده شب هنگام از لانه ها بیرون مى آیند و زیان مى رسانند، بلکه افراد شرور و ناپاک و پلید نیز، غالباً از تاریکى شب براى مقاصد سوء خود استفاده مى کنند.
«وَقَب» (بر وزن شفق) از ماده «وَقْب» (بر وزن نقب) به معنى حفره و گودال است، سپس فعل آن به معنى ورود در گودال به کار رفته، گوئى موجودات شرور و زیان آور از تاریکى شب استفاده کرده، و با ایجاد حفره هاى زیانبار، براى تحقق بخشیدن به مقاصد پلید خود، اقدام مى کنند، یا این که این تعبیر اشاره به «نفوذ کردن» است.
* * *
بعد از آن، مى افزاید: «و از شرّ آنها که در گره ها مى دمند» (وَ مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ).
«نَفّاثات» از ماده «نَفْث» (بر وزن حبس) در اصل، به معنى ریختن مقدار کمى از آب دهان است، و از آنجا که این کار با دمیدن انجام مى گیرد، «نفث» به معنى «نفخ» (دمیدن) نیز آمده است.
ولى، بسیارى از مفسران «نَفّاثات» را به معنى «زنان ساحره» تفسیر کرده اند («نَفّاثات» جمع مؤنث است و مفرد آن «نفّاثة» صیغه مبالغه از «نفث» مى باشد) آنها اورادى را مى خواندند و در گره هائى مى دمیدند و به این وسیله سحر مى کردند، ولى جمعى آن را اشاره به زنان وسوسه گر مى دانند که پى در پى در گوش مردان، مخصوصاً همسران خود، مطالبى را فرو مى خوانند تا عزم آهنین آنها را در انجام کارهاى مثبت سست کنند، و وسوسه هاى این گونه زنان در طول تاریخ چه حوادث مرگبارى که به بار نیاورده، و چه آتش ها که بر نیفروخته و چه عزم هاى استوارى را که سست نساخته است.
«فخر رازى» مى گوید: زنان به خاطر نفوذ محبت هایشان در قلوب رجال، در آنان تصرف مى کنند.(3)
این معنى در عصر و زمان ما از هر وقت ظاهرتر است; زیرا یکى از مهمترین وسائل نفوذ جاسوس ها در سیاستمداران جهان، استفاده از زنان جاسوسه است که با این «نَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ» قفل هاى صندوق هاى اسرار را مى گشایند و از مرموزترین مسائل با خبر مى شوند و آن را در اختیار دشمن قرار مى دهند.
بعضى نیز «نفّاثات» را به «نفوس شریره»، و یا «جماعت هاى وسوسه گر» که با تبلیغات مستمر خود، گره هاى تصمیم ها را سست مى سازند، تفسیر نموده اند.
بعید نیست آیه مفهوم عام و جامعى داشته باشد، که همه اینها را شامل شود، حتى سخنان سخن چین ها، و نمّامان که کانون هاى محبت را سست و ویران مى سازند.
البته، باید توجه داشت: قطع نظر از شأن نزول سابق، نشانه اى در آیه نیست که منظور از آن خصوص سحر ساحران باشد، و به فرض که آیه را چنین تفسیر کنیم، دلیل بر صحت آن شأن نزول نمى باشد، بلکه تنها دلیل بر این است که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از شرّ ساحران به خدا پناه مى برد، درست مثل این که افراد سالم از بیمارى سرطان به خدا پناه مى برند، هر چند هرگز مبتلا به آن نشده باشند.
* * *
در آخرین آیه این سوره مى فرماید: «و از شرّ هر حسودى هنگامى که حسد مىورزد» (وَ مِنْ شَرِّ حاسِد إِذا حَسَدَ).
این آیه، نشان مى دهد: حسد از بدترین و زشت ترین صفات رذیله است; چرا که قرآن آن را در ردیف کارهاى حیوانات درنده و مارهاى گزنده، و شیاطین وسوسه گر قرار داده است.
* * *
نکته ها:
1 ـ مهمترین منابع شرّ و فساد
در آغاز این سوره، به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد: از شرّ تمام مخلوقات شرور به خدا پناه برد، سپس در توضیح آن، اشاره به سه گونه شرّ مى کند:
شرّ مهاجمین تاریک دل، که از تاریکى ها استفاده مى کنند و حملهور مى شوند.
شرّ وسوسه گرانى که با سخنان و تبلیغات سوء خود، اراده ها، ایمان ها، عقیده ها، محبت ها و پیوندها را سست مى کنند، وّ شر حسودان.
از این اجمال و تفصیل، چنین استفاده مى شود: عمده شرور و آفات از همین جا سرچشمه مى گیرد و مهمترین منابع شرّ و فساد این سه منبع است و این بسیار پر معنى و قابل تأمل مى باشد.
* * *
2 ـ تناسب آیات
قابل توجه این که: در نخستین آیه این سوره، به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد: به پروردگار «فلق» پناه برد، از شرّ تمام موجودات ذى شرّ، انتخاب «ربّ فلق» شاید به خاطر این است که: موجودات شرور، نور، روشنائى سلامت و هدایت را قطع مى کنند، ولى پروردگار فلق، شکافنده ظلمت ها و تاریکى ها است.
* * *
3 ـ تأثیر سحر
در جلد اول، ذیل آیات 102 و 103 سوره «بقره» درباره حقیقت سحر در زمان هاى گذشته و امروز، و حکم سحر از نظر اسلام، و چگونگى تأثیر آن، بحث هاى مشروحى داشتیم، و در آن مباحث، تأثیر سحر را به طور اجمال پذیرفته ایم، ولى نه به آن صورتى که پندارگرایان و افراد خرافى از آن سخن مى گویند، براى توضیح بیشتر به همان بحث مراجعه فرمائید.
اما نکته اى که ذکر آن در اینجا لازم است، این است: اگر در آیات مورد بحث، به پیغمبر(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد: از سحر ساحران یا مانند آن به خدا پناه برد، مفهومش این نیست که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) مورد سحر آنها قرار گرفته، بلکه درست به این مى ماند که پیغمبر(صلى الله علیه وآله) از هر گونه اشتباه، خطا و گناه نیز به خدا پناه مى برد، یعنى با استفاده از لطف خدا از این خطرات مصون مى ماند و اگر لطف خدا نبود، امکان تأثیر سحر در حق او بود، این از یکسو.
از سوى دیگر، سابقاً گفتیم: دلیلى نداریم که منظور از «نَفّاثاتِ فِى الْعُقَدِ» ساحران باشد.
* * *
4 ـ شرّ حسودان!
حسد یک خوى زشت شیطانى است که بر اثر عوامل مختلف مانند: ضعف ایمان، تنگ نظرى و بخل در وجود انسان پیدا مى شود، و به معنى درخواست و آرزوى زوال نعمت از دیگرى است.
حسد، سرچشمه بسیارى از گناهان کبیره است.
حسد، همان گونه که در روایات وارد شده است، ایمان انسان را مى خورد و از بین مى برد، همان گونه که آتش هیزم را!
همان گونه که امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: «إِنَّ الْحَسَدَ لَیَأْکُلُ الإِیمَانَ کَما تَأْکُلُ النّارُ الْحَطَبَ».(4)
در حدیث دیگرى، از امام صادق(علیه السلام) آمده است: آفَةُ الدِّینِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ: «آفت دین حسد است و خود بزرگ بینى و تفاخر».(5)
این به خاطر آن است که، حسود در واقع معترض به حکمت خدا است که، چرا به افرادى نعمت بخشیده؟ و مشمول عنایت خود قرار داده است؟ همان گونه که در آیه 54 «نساء» مى خوانیم: «أَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّه مِنْ فَضْلِهِ».
کار حسد ممکن است به جائى رسد که، حتى براى زوال نعمت از شخص محسود، خود را به آب و آتش زند و نابود کند، چنان که نمونه اش در داستان ها و تواریخ معروف است.
در نکوهش حسد، همین بس که نخستین قتلى که در جهان واقع شد، از ناحیه «قابیل» نسبت به برادرش «هابیل» بر اثر انگیزه «حسد» بود.
«حسودان» همیشه یکى از موانع راه انبیا و اولیا بوده اند، و لذا قرآن مجید به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد: از شرّ حاسدان به خدا و ربّ فلق پناه برد.
گر چه، مخاطب در این سوره، و سوره بعد، شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، ولى مسلماً منظور الگو و نمونه است و همه باید از شرّ حسودان به خدا پناه برند.
* * *
خداوندا! ما نیز از شرّ حسودان به ذات مقدس تو پناه مى بریم!
پروردگارا! از تو مى خواهیم خود ما را نیز از حسد نسبت به دیگران حفظ نمائى!
بارالها! ما را از شرّ نفاثات فى العقد و وسوسه گران در راه حق نیز محفوظ بدار!
آمِیْنَ یا رَبَّ الْعالَمِیْنَ
پایان سوره فلق(6)
1 ـ الم سجده، آیه 7.
2 ـ اسراء، آیه 78.
3 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 32، صفحه 196.
4 ـ «بحار الانوار»، جلد 73، صفحه 237، حدیث 1.
5 ـ «بحار الانوار»، جلد 73، صفحه 248، حدیث 5.
6 ـ تصحیح: 25 / 3 / 1383.