الناس

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ 1 اللَّهُ الصَّمَدُ 2 لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ 3 وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ 4 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ 1 مِن شَرِّ مَا خَلَقَ 2 وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ 3 وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ 4 وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ 5 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ 1 مَلِكِ النَّاسِ 2 إِلَٰهِ النَّاسِ 3 مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ 4 الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ 5 مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ 6

1قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ

2مَلِکِ النّاسِ

3إِلهِ النّاسِ

4مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ

5الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ

6مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ

 

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

1 ـ بگو: پناه مى برم به پروردگار مردم.

 

2 ـ به مالک و حاکم مردم.

3 ـ به (خدا و) معبود مردم.

4 ـ از شرّ وسوسه گر پنهان کار.

5 ـ که در درون سینه انسان ها وسوسه مى کند.

6 ـ خواه از جنّ باشد یا از انسان!

 

 
تفسیر:

پناه مى برم به پروردگار مردم!

در این سوره که آخرین سوره قرآن مجید است، روى سخن را به شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عنوان سرمشق، مقتدا و پیشواى مردم کرده، مى فرماید: «بگو پناه مى برم به پروردگار مردم» (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ).

* * *

«به مالک و حاکم مردم» (مَلِکِ النّاسِ).

* * *

«به خدا و معبود مردم» (إِلهِ النّاسِ).

قابل توجه این که: در اینجا روى سه وصف از اوصاف بزرگ خداوند (ربوبیت، مالکیت و الوهیت) تکیه شده است، که همه آنها ارتباط مستقیمى به تربیت انسان، و نجات او از چنگال وسوسه گران دارد.

البته، منظور از پناه بردن به خدا این نیست که انسان تنها با زبان این جمله را بگوید، بلکه باید با فکر، عقیده و عمل نیز، خود را در پناه خدا قرار دهد، از راه هاى شیطانى، برنامه هاى شیطانى، افکار و تبلیغات شیطانى، مجالس و محافل شیطانى، خود را کنار کشد، و در مسیر افکار و تبلیغات رحمانى جاى دهد، و گرنه، انسانى که خود را در معرض طوفان آن وسوسه ها عملاً قرار داده، تنها با خواندن این سوره و گفتن این الفاظ، به جائى نمى رسد.

با گفتن «رِبِّ النّاس» اعتراف به ربوبیت پروردگار مى کند، و خود را تحت تربیت او قرار مى دهد.

با گفتن «مَلِکِ النّاس» خود را ملک او مى داند، و بنده سر بر فرمانش مى شود.

و با گفتن «إِلهِ النّاسِ» در طریق عبودیت او گام مى نهد، و از عبادت غیر او پرهیز مى کند، بدون شک، کسى که به این صفات سه گانه مؤمن باشد، و خود را با هر سه هماهنگ سازد، از شرّ وسوسه گران در امان خواهد بود.

در حقیقت، این اوصاف سه گانه، سه درس مهم تربیتى، سه برنامه پیشگیرى، و سه وسیله نجات از شرّ وسوسه گران است و انسان را در مقابل آنها بیمه مى کند.

* * *

لذا، در آیه بعد مى افزاید: «از شرّ وسواس خناس» (مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ).

* * *

«همان کسى که در سینه هاى انسان ها وسوسه مى کند» (الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ).

* * *

«وسوسه گرانى از جنّ یا از انسان» (مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ).

واژه «وسواس» به گفته «راغب» در «مفردات»: در اصل، صداى آهسته اى است که از به هم خوردن زینت آلات برمى خیزد!

سپس، به هر صداى آهسته گفته شده، و بعد از آن به خطورات و افکار بد و نامطلوبى که در دل و جان انسان پیدا مى شود، و شبیه صداى آهسته اى است که در گوش فرو مى خوانند، اطلاق گردیده.

«وسواس» معنى مصدرى دارد، ولى گاهى به معنى «فاعل» (وسوسه گر) نیز مى آید، و در آیه مورد بحث به همین معنى است.

«خنّاس» صیغه مبالغه از ماده «خُنُوس» (بر وزن خسوف) به معنى جمع شدن و عقب رفتن است، این به خاطر آن است که، شیاطین هنگامى که نام خدا برده مى شود، عقب نشینى مى کنند، و از آنجا که این امر غالباً با پنهان شدن توأم است، این واژه به معنى «اختفاء» نیز آمده است.

بنابراین، مفهوم آیات چنین است: «بگو من از شرّ وسوسه گر شیطان صفتى که از نام خدا مى گریزد و پنهان مى گردد، به خدا پناه مى برم».

اصولاً «شیاطین» برنامه هاى خود را با مخفى کارى مى آمیزند، و گاه چنان در گوشِ جان انسان مى دمند، که انسان باور مى کند فکر، فکر خود او است، و از درون جانش جوشیده، و همین باعث اغوا و گمراهى او مى شود!

کار شیطان، تزیین است و مخفى کردن باطل در لعابى از حق، و دروغ در پوسته اى از راست، و گناه در لباس عبادت، و گمراهى در پوشش هدایت.

خلاصه، هم خودشان مخفى هستند، و هم برنامه هایشان پنهان است، و این هشدارى است به همه رهروان راه حق، که منتظر نباشند شیاطین را در چهره و قیافه اصلى ببینند، یا برنامه هایشان را در شکل انحرافى مشاهده کنند، هرگز چنین نیست، آنها وسواس خنّاسند، و کارشان حقه، دروغ، نیرنگ، ریا کارى و ظاهرسازى و مخفى کردن حق.

اگر آنها در «چهره اصلى» ظاهر شوند، اگر آنها «باطل» را با «حق» نیامیزند، و اگر آنها «صریح و صاف» سخن بگویند، به گفته على(علیه السلام): لَمْ یَخْفَ عَلَى الْمُرْتادِینَ: «مطلب بر پویندگان راه خدا مخفى نمى شد»!

آنها همیشه قسمتى از «این» مى گیرند، و قسمتى از «آن»، و به هم آمیزند تا بر مردم مسلط شوند، چنان که امیرمؤمنان(علیه السلام) در ادامه همین سخن مى فرماید: «فَهُنالِکَ یَسْتَوْلِى الشَّیْطانُ عَلى أَوْلِیائِهِ».(1)

تعبیر «الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النّاسِ» و انتخاب لفظ «وسوسه» و لفظ «صدور» (سینه ها) نیز تأکیدى بر این معنى است.

اینها همه از یکسو، از سوى دیگر، جمله «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ» هشدار مى دهد که: «وسواسان خنّاس» تنها در میان یک گروه و یک جماعت، و در یک قشر و یک لباس نیستند، در میان جن و انس پراکنده اند و در هر لباس و هر جماعتى یافت مى شوند، باید مراقب همه آنها بود و باید از شرّ همه آنها به خدا پناه برد.

دوستان ناباب، همنشین هاى منحرف، پیشوایان گمراه و ظالم، کارگزاران جباران و طاغوتیان، نویسندگان و گویندگان فاسد، مکتب هاى الحادى و التقاطى ظاهر فریب، وسائل ارتباط جمعى وسوسه گر، همه اینها و غیر اینها در مفهوم گسترده «وسواس خنّاس» واردند که انسان باید از شرّ آنها به خدا پناه برد.

* * *

 
نکته ها:

1 ـ چرا به خدا پناه مى بریم؟!

هر لحظه امکان انحراف براى انسان وجود دارد، و اصولاً وقتى خداوند به پیامبرش(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد: از شرّ «وسواس خنّاس» به خدا پناه برد، دلیل بر امکان گرفتار شدن در دام خنّاسان و وسوسه گران است.

با این که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به لطف الهى و با امدادهاى غیبى، و سپردن خویشتن به خدا، از هر گونه انحراف بیمه شده بود، ولى با این حال، این آیات را مى خواند، و به او از شرّ وسواسان خناس پناه مى برد، با این حال تکلیف دیگران روشن است.

اما نباید مأیوس شد; چرا که در مقابل این وسوسه گران مخرب، فرشتگان آسمان به یارى بندگان مؤمن، و رهروان راه حق مى آیند، آرى، مؤمنان تنها نیستند، فرشتگان بر آنها نازل مى شوند و آنها را کمک مى کنند: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللّه ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ».(2)

ولى، هرگز نباید مغرور شد، و خود را بى نیاز از موعظه، پند، تذکر و امدادهاى الهى دانست، باید همیشه به او پناه برد، همیشه بیدار بود و همیشه هشیار!.

* * *

2 ـ در این که چرا «ناس» در سه آیه تکرار شده، بعضى گفته اند: به خاطر این است که در هر مورد به یک معنى است.

ولى ظاهر این است که: براى تأکید روى عمومیت این صفات سه گانه خداوند است و در هر سه مورد معنى واحدى دارد.

* * *

3 ـ در روایتى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: ما مِنْ مُؤْمِن إِلاّ وَ لِقَلْبِهِ فِی صَدْرِهِ أُذُنانِ: أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْمَلَکُ، وَ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْوَسْواسُ الْخَنّاسُ فَیُؤَیِّدُ اللّهُ الْمُؤْمِنَ بِالْمَلَکِ، وَ هُوَ قَوْلُهُ سُبْحانَهُ: وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ:

«هر مؤمنى، قلبش دو گوش دارد، گوشى که فرشته در آن مى دمد، و گوشى که وسواس خنّاس در آن مى دمد، خداوند مؤمن را به وسیله فرشته تأیید مى کند، و این است معنى آیه «وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوح مِنْهُ».(3)

در حدیث پر معنى و تکان دهنده اى، از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «هنگامى که آیه وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّه فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ: «کسانى که وقتى کار بدى انجام دهند یا به خویشتن ستم کنند خدا را یاد مى آورند و براى گناهانشان استغفار مى کنند»(4) نازل شد، ابلیس بالاى کوهى در «مکّه» رفت، و با صداى بلند فریاد کشید، و سران لشکرش را جمع کرد.

گفتند: اى آقاى ما! چه شده است که ما را فرا خواندى؟

گفت: این آیه نازل شده (آیه اى که پشت مرا مى لرزاند و مایه نجات بشر است) چه کسى مى تواند با آن مقابله کند؟

یکى از شیاطین بزرگ گفت: من مى توانم، نقشه ام چنین است و چنان!

ابلیس طرح او را نپسندید!

دیگرى برخاست و طرح خود را ارائه داد، باز هم مقبول نیفتاد!

در اینجا «وسواس خنّاس» برخاسته، گفت: من از عهده آن برمى آیم.

ابلیس گفت: از چه راه؟

گفت: آنها را با وعده ها و آرزوها سرگرم مى کنم، تا آلوده گناه شوند، و هنگامى که گناه کردند، توبه را از یادشان مى برم!

ابلیس گفت: تو مى توانى از عهده این کار برآیى (نقشه ات بسیار ماهرانه و عالى است) و این مأموریت را تا دامنه قیامت به او سپرد».(5)

* * *

 

خداوندا! ما را از شرّ همه این وسوسه گران و از شرّ تمام «وسواسان خنّاس» حفظ فرما!

پروردگارا! دام سخت است، و دشمن بیدار است و نقشه هایش مخفى و پنهان، و جز با لطف تو، نجات ممکن نیست!

بارالها! نمى دانیم چگونه شکر این نعمت بزرگ را به درگاه تو بگزاریم که بر ما منت نهادى و این افتخار بزرگ و توفیق را نصیب کردى که در این ساعت و بعد از حدود 15 سال این تفسیر را به پایان برسانیم!

* * *

خدایا! تو مى دانى در این لحظه، نشاطى توصیف ناپذیر، شادمانى و شعفى آمیخته با شکر، در سراسر وجود ما موج مى زند، احساسى که با هیچ بیانى توانائى شرح و شکر آن را نداریم، دست به درگاهت برمى داریم و عرض مى کنیم:

آفریدگارا! ممکن است در تفسیر این آیات، گرفتار لغزش هائى شده باشیم، تو همه آنها را بر ما ببخش، و امیدواریم بندگان تو نیز بر ما ببخشند!

و در آخرین جمله عرض مى کنیم:

اى خداى رحیم و مهربان! این خدمت ناچیز را از همه ما به کرمت قبول فرما، و ذخر معاد و روز جزاى ما قرار ده!

وَ آخِرُ دَعْوانا أَنْ الحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِیْنَ


 

1 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 50.

2_فصلت آیه 30.

3 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 571.

4 ـ آل عمران، آیه 135.

5 ـ «المیزان»، جلد 20، صفحه 557.