البقرة

فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۗ وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْيَتَامَىٰ ۖ قُلْ إِصْلَاحٌ لَّهُمْ خَيْرٌ ۖ وَإِن تُخَالِطُوهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ ۚ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ 220 وَلَا تَنكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّىٰ يُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ ۗ وَلَا تُنكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّىٰ يُؤْمِنُوا ۚ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ ۗ أُولَٰئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ ۖ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ 221 وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ ۖ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ ۖ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ ۖ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ 222 نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّىٰ شِئْتُمْ ۖ وَقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُم مُّلَاقُوهُ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ 223 وَلَا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِّأَيْمَانِكُمْ أَن تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاسِ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ 224

شأن نزول:

میان داماد و دخترِ یکى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نام «عبداللّه بن رواحه» اختلافى روى داد، او سوگند یاد کرد که براى اصلاح کار آنها هیچ گونه دخالتى نکند و در این راه گامى بر ندارد. آیه فوق نازل شد، و این گونه سوگندها را ممنوع و بى اساس قلمداد کرد.(1)

تفسیر:

تا مى توانید سوگند نخورید

چنان که در شأن نزول خواندیم: دو آیه فوق ناظر به سوء استفاده از مسأله سوگند است، و مقدمه اى محسوب مى شود براى بحث آیات آینده، که از «ایلاء» و سوگند در مورد ترک آمیزش جنسى با همسران سخن مى گوید.

در نخستین آیه مى فرماید: «خدا را در معرض سوگندهاى خود ـ براى ترک نیکى و تقوا و اصلاح در میان مردم ـ قرار ندهید و (بدانید) خدا شنوا و دانا است» سخنان شما را مى شنود و از نیات شما آگاه است (وَ لا تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً لاِ َیْمانِکُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النّاسِ وَ اللّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ).(2)

ولى بعضى در تفسیر آیه گفته اند: منظور این است: خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید و براى این که نیکى کنید و اصلاح پیشه سازید و در میان مردم اصلاح کنید (سوگند یاد ننمائید) که خداوند دانا و شنوا است، یعنى حتى براى کارهاى نیک، اعم از کوچک و بزرگ، قسم یاد نکنید، و نام خدا را کوچک ننمایید، و به این ترتیب سوگند یاد کردن جز در مواردى که هدف مهمى در کار باشد عملى نامطلوب است.

این موضوع در احادیث زیادى نیز به چشم مى خورد، از جمله این که در حدیثى امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: وَ لاتَحْلِفُوا بِاللّهِ صادِقِینَ وَ لا کاذِبِینَ فَإِنَّ اللّهَ یَقُولُ وَ لاتَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً لاِ َیْمانِکُمْ: «هیچ گاه سوگند به خدا یاد نکنید چه راستگو باشید، چه دروغگو، زیرا خداوند سبحان مى فرماید: خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید».(3)

احادیث متعدد دیگرى نیز در این زمینه نقل شده است.(4)

در این صورت، تناسب آن با شأن نزول چنین است که سوگند یاد کردن در کارهاى خوب عملى پسندیده نیست تا چه رسد به این که کسى سوگند یاد کند کارهاى خوب را ترک کند.

* * *

نکته:

«أَیمان» جمع «یمین» به معنى سوگند است، و «عُرْضَه» (بر وزن غرفه) به معنى در معرض قرار گرفتن چیزى است، مثلاً جنسى را که به بازار براى فروش مى برند و در معرض معامله قرار مى دهند، عُرْضَه مى نامند، گاهى به موانع نیز، عرضه اطلاق مى شود، زیرا در معرض انسان و بر سر راه او قرار دارد.

* * *

در آیه بعد، براى تکمیل این مطلب که قسم نباید مانع کار خیر شود مى فرماید: «خداوند شما را به خاطر سوگندهائى که بدون توجه یاد مى کنید مؤاخذه نخواهد کرد» (لا یُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فی أَیْمانِکُمْ).

«اما به آنچه دل هاى شما کسب کرده (و سوگندهائى که از روى اراده و اختیار یاد مى کنید) مؤاخذه مى کند، و خداوند آمرزنده و داراى حلم است» (وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ وَ اللّهُ غَفُورٌ حَلیمٌ).

در این آیه، خداوند به دو نوع سوگند اشاره کرده است: نوع اول قَسَم هاى لغو است که هیچ گونه اثرى ندارد و نباید به آن اعتنا کرد، این نوع قَسَم ها آنهائى است که مردم بدون توجه، تکیه کلام خود قرار مى دهند و به آن عادت کرده اند و در هر کارى «لا وَ اللّه» (نه به خدا قسم...) یا «بَلى و اللّه» (آرى به خدا سوگند...) مى گویند، این نوع قَسَم ها را قَسَم لغو مى نامند.

زیرا لغو در لغت به تمام کارها و سخنانى گفته مى شود که داراى هدف مشخصى نیست، یا از روى اراده و تصمیم سر نمى زند.

بنابراین، سوگندهائى که انسان در حال غضب (در صورتى که غضب سبب بیرون رفتن از حال عادى شود) یاد مى کند، جزء قَسَم هاى لغو است و طبق آیه فوق، خداوند مؤاخذه اى بر این گونه قَسَم ها نمى کند و نباید به آن ترتیب اثر داد (هر چند انسان باید خود را چنان تربیت کند که این گونه سوگندها را نیز کنار بگذارد)، به هر حال این گونه قَسَم ها واجب العمل نیست و مخالفت آن کفاره ندارد; زیرا از روى اراده و تصمیم نیست.

جمله «وَ اللّهُ غَفُورٌ حَلیمٌ» مى تواند اشاره اى به این معنى بوده باشد.

نوع دوم سوگندهائى است که از روى اراده و تصمیم انجام مى گیرد و به تعبیر قرآن قلب انسان آن را کسب مى کند، این گونه قَسَم معتبر است و باید به آن پایبند بود، و مخالفت با آن، هم گناه دارد، و هم موجب کفاره مى شود، مگر در مواردى که بعداً اشاره خواهد شد، این همان است که در سوره «مائده» آیه 89 از آن تعبیر به «ما عَقَّدْتُمُ الأَیْمانَ» شده است، یعنى سوگندهائى که از روى اراده محکم کرده اید.

* * *

 

نکته:

سوگندهاى بى اعتبار

قَسَم یاد کردن از نظر اسلام کار خوبى نیست، ولى در عین حال حرام نمى باشد، و اگر به خاطر هدف هاى مهم تربیتى و اجتماعى و اصلاحى انجام گیرد ممکن است واجب یا مستحب گردد، اما با این حال یک سلسله از سوگندهاست که از نظر اسلام به کلى بى اعتبار است، از جمله:

1 ـ سوگندهائى که به غیر نام خدا باشد، حتى قسم خوردن به نام پیامبر(صلى الله علیه وآله)و ائمه هدى(علیهم السلام) واجب العمل نیست، یعنى اگر کسى به غیر نام خدا قَسَم یاد کند ملزم به انجام آن نمى باشد و مخالفت آن کفاره ندارد.

2 ـ سوگندهائى که براى انجام کار حرام یا مکروه، یا ترک واجب و مستحب باشد آن هم اعتبارى ندارد، مثل این که کسى سوگند یاد کند: دَین خود را نپردازد یا با بستگان خویش ترک رابطه کند، یا از اصلاح «ذاتُ البَیْن» خوددارى نماید همان گونه که کراراً دیده شده، بعضى از اشخاص به سبب خاطره بدى که از یک اصلاح ذات البین پیدا مى کنند، قَسَم یاد مى کنند که هرگز سراغ چنین کارى نروند، به این گونه سوگندها نباید اعتنا کرد، هر چند با نام خدا باشد و یکى از تفسیرهاى «لا یُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فی أَیْمانِکُمْ» همین است، ولى قَسَم هائى که به نام خدا باشد، و موضوع آن کار خوب یا لااقل کار مباحى است، وفا کردن به آن واجب است، و اگر کسى با آن مخالفت کند کفاره دارد.

کفاره آن اطعام ده مسکین یا لباس پوشاندن بر ده نفر نیازمند و یا آزاد کردن یک برده است (این معنى در آیه 89 سوره «مائده» آمده است) و اکنون که برده وجود ندارد باید یکى از دو کار اول را انجام داد.

* * *

 


1 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 3، صفحه 97، ذیل آیه مورد بحث.

 

2 ـ مطابق این تفسیر کلمه «لا» در تقدیر است و در اصل «لِئَلاّ تَبَرُّوا» بوده است، و این معنى با شأن نزول کاملاً سازگار است، این احتمال نیز وجود دارد که «عُرْضَةً» به معنى مانع باشد، یعنى سوگند به نام خدا را مانع انجام کار نیک و اصلاح در میان مردم قرار ندهید (در واقع تقدیر چنین مى شود: «لا تَجْعَلُوا اللّهَ بِسَبَبِ أَیْمانِکُمْ حاجِزاً أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا» ولى توجیه اول، مناسب تر به نظر مى رسد.

3 ـ «کافى»، جلد 7، صفحه 434 (دار الکتب الاسلامیة) ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 218، احادیث 833 و 837 (مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، 1412 هـ ق) ـ «وسائل الشیعه»، جلد 16، صفحه 116، حدیث 5 (جلد 23، صفحه 198، چاپ آل البیت).

4 ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 218، احادیث 832 و 834 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 16، صفحه 115 به بعد (جلد 23، صفحه 197 به بعد، چاپ آل البیت) ـ کتاب «الأیمان»، باب 1، «بابُ کَراهَةِ الیَمِیْنِ الصّادِقَةِ وَ عَدَمِ تَحْرِیْمِها».