الحديد

هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۚ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا يَعْرُجُ فِيهَا ۖ وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ 4 لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ 5 يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ ۚ وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ 6 آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُم مُّسْتَخْلَفِينَ فِيهِ ۖ فَالَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَأَنفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ كَبِيرٌ 7 وَمَا لَكُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ۙ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّكُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِيثَاقَكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ 8 هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبْدِهِ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَكُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۚ وَإِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ 9 وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ لَا يَسْتَوِي مِنكُم مَّنْ أَنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ ۚ أُولَٰئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِّنَ الَّذِينَ أَنفَقُوا مِن بَعْدُ وَقَاتَلُوا ۚ وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ 10 مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ 11

7آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ

8وَ ما لَکُمْ لاتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِیثاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ

9هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ آیات بَیِّنات لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ إِنَّ اللّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ

10وَ ما لَکُمْ أَلاّ تُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لِلّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ لایَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنى وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ

11مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ

 

ترجمه:

7 ـ به خدا و رسولش ایمان بیاورید و از آنچه شما را جانشین و نماینده (خود) در آن قرار داده انفاق کنید; (زیرا) کسانى که از شما ایمان بیاورند و انفاق کنند، اجر بزرگى دارند!

8 ـ چرا به خدا ایمان نیاورید در حالى که رسول (او) شما را مى خواند که به پروردگارتان ایمان بیاورید، و از شما پیمان گرفته است (پیمانى از طریق فطرت و خرد) اگر آماده ایمان آوردنید؟!

 

9 ـ او کسى است که آیات روشنى بر بنده اش [= محمّد] نازل مى کند تا شما را از تاریکیها به سوى نور برد; و خداوند نسبت به شما مهربان و رحیم است.

10 ـ چرا در راه خدا انفاق نکنید در حالى که میراث آسمانها و زمین همه از آنِ خداست؟! کسانى که قبل از پیروزى انفاق کردند و جنگیدند (با کسانى که پس از پیروزى انفاق کردند) یکسان نیستند; آنها بلند مقام تر از کسانى هستند که بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد کردند; و خداوند به هر دو وعده نیک داده; و خدا به آنچه انجام مى دهید آگاه است.

11 ـ کیست که به خدا وام نیکو دهد (و از اموالى که به او ارزانى داشته انفاق کند) تا خداوند آن را براى او چندین برابر کند؟ و براى او پاداش پر ارزشى است!

تفسیر:

ایمان و انفاق دو سرمایه بزرگ نجات و خوشبختى

بعد از بیان قسمتى از دلائل عظمت خداوند در عالم هستى، و اوصاف جمال و جلال او، اوصافى که انگیزه حرکت به سوى الله است، در این آیات از آنها نتیجه گیرى کرده، همگان را دعوت به ایمان و عمل مى نماید.

نخست مى فرماید: «به خداوند و رسولش ایمان بیاورید» (آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ).

این دعوت، یک دعوت عام است که شامل همه انسانها مى شود، مؤمنان را به ایمانى کاملتر و راسختر، و غیر مؤمنان را به اصل ایمان، دعوت مى کند، دعوتى که توأم با دلیل است و دلائلش در آیات توحیدى قبل گذشت.

پس از آن به یکى از آثار مهم ایمان، که «انفاق فى سبیل اللّه» است دعوت کرده مى گوید: «از آنچه خداوند شما را در آن جانشین دیگران ساخته انفاق کنید» (وَ أَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ).

دعوت به ایثار، فداکارى و گذشت، از مواهبى که انسان در اختیار دارد، منتها این دعوت را مقرون به این نکته مى کند که، فراموش نکنید: «در حقیقت مالک اصلى خدا است»، و این اموال و سرمایه ها چند روزى به عنوان امانت نزد شما سپرده شده، همان گونه که قبلاً در اختیار اقوام پیشین بود.

و به راستى نیز چنین است; زیرا در آیات گذشته خواندیم که مالک حقیقى کل جهان خداوند است، ایمان به این واقعیت بیانگر همین است که ما امانت دار او هستیم، چگونه ممکن است امانت دار فرمان صاحب امانت را نادیده بگیرد؟!

ایمان به این حقیقت، به انسان روح سخاوت و ایثار مى بخشد، و دست و دل او را در انفاق باز مى کند.

تعبیر به «مُسْتَخْلَفِین» (جانشینان) ممکن است اشاره به نمایندگى انسان از سوى خداوند در زمین و مواهب آن باشد، و یا جانشینى از اقوام پیشین، و یا هر دو.

و تعبیر به «مِمّا» (از چیزهائى که...) تعبیر عامى است که نه تنها اموال، بلکه تمام سرمایه ها و مواهب الهى را شامل مى شود، و همان گونه که قبلاً نیز گفته ایم انفاق، مفهوم وسیعى دارد که منحصر به مال نیست، بلکه علم و هدایت و آبروى اجتماعى، سرمایه هاى معنوى و مادى دیگر را نیز شامل مى شود.

و براى تشویق بیشتر مى افزاید: «آنهائى که از شما ایمان بیاورند و انفاق کنند، اجر بزرگى دارند» (فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ).

توصیف اجر به بزرگى، اشاره اى به عظمت الطاف و مواهب الهى، و ابدیت و خلوص و دوام آن است، نه تنها در آخرت که در دنیا نیز قسمتى از این اجر کبیر عائد آنها مى شود.

 

* * *

بعد از امر به «ایمان» و «انفاق» درباره هر یک از این دو به بیانى مى پردازد که به منزله استدلال و برهان است.

نخست، به صورت یک استفهام توبیخى علت عدم پذیرش دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در مورد ایمان به خدا، جویا شده، مى فرماید: «چه چیز سبب مى شود که ایمان به خدا نیاورید در حالى که رسول او شما را دعوت براى ایمان به پروردگارتان مى کند؟ و در حالى که از شما پیمان گرفته است اگر آماده ایمان هستید» (وَ ما لَکُمْ لاتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَ قَدْ أَخَذَ مِیثاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).

یعنى، اگر به راستى شما آمادگى براى پذیرش حق دارید، دلائلش روشن است، هم از طریق فطرت و عقل، و هم از طریق دلیل نقل.

از یکسو، پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) با دلائل روشن و آیات و معجزات باهرات به سراغ شما آمده، و از سوى دیگر، خداوند با نشان دادن آثارش در جهان آفرینش و در درون وجودتان یک نوع پیمان تکوینى از شما گرفته که به او ایمان بیاورید، اما شما نه اعتنائى به فطرت و عقل خود دارید، و نه توجهى به مسأله وحى، معلوم مى شود اصلاً شما حاضر به ایمان نیستید، و جهل و تعصب و تقلید کورکورانه بر فکر شما چیره شده است!

از آنچه گفتیم، روشن شد: منظور از جمله «إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِین» این است که «اگر شما حاضر به ایمان آوردن به چیزى و پذیرش دلیلى باشید اینجا جاى آن است» چرا که دلائلش از هر نظر، آشکار است.

نکته اینجا است که آنها شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله) را مى دیدند ، و دعوت او را بدون هیچ واسطه مى شنیدند، و معجزاتش را با چشم مشاهده مى کردند، دیگر چه عذرى مى توانست مانع گردد؟

لذا در حدیثى مى خوانیم: روزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به اصحابش فرمود: أَىُّ الْمُؤْمِنِینَ أَعْجَبُ إِلَیْکُمْ إِیْماناً؟ قالُوا: المَلائِکَةُ! قالَ: وَ ما لَهُمْ لایُؤْمِنُونَ وَ هُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ؟ قالُوا: فَالأَنْبِیاءُ! قالَ فَما لَهُم لایُؤْمِنُونَ وَ الْوَحْىُ یَنْزِلُ عَلَیْهِمْ؟ قالُوا: فَنَحْنُ! قالَ: وَ ما لَکُمْ لاتُؤْمِنُونَ وَ أَنَا بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ! وَ لکِنْ أَعْجَبُ الْمُؤْمِنِینَ إِیْماناً قَوْمٌ یَجِیئُونَ بَعْدَکُمْ یَجِدُونَ صُحُفاً یُؤْمِنُونَ بِما فِیها: «کدام یک از مؤمنان ایمانشان جالبتر است؟ گفتند: فرشتگان، فرمود: چه جاى تعجب که آنها ایمان بیاورند؟ آنها در جوار قرب خداوندند گفتند: پس انبیاء، فرمود: با این که وحى بر آنها نازل مى شود، چگونه ایمان نیاورند؟ گفتند: پس خود ما! فرمود: چه جاى تعجب، که شما ایمان بیاورید در حالى که من در میان شما هستم؟ (اینجا بود که همه ساکت ماندند و پیامبر فرمود:) ولى از همه اعجاب انگیزتر، قومى هستند که بعد از شما مى آیند و تنها اوراقى را در برابر خود مى بینند و به آنچه در آن است ایمان مى آورند».(1)

و این یک واقعیت است، افرادى که سالیان دراز بعد از رحلت پیامبر(صلى الله علیه وآله) قدم به عرصه هستى مى گذارند و فقط آثار رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) را در کتب مى بینند و به حقانیت دعوتش پى مى برند و مى پذیرند امتیاز عظیمى بر دیگران دارند.

تعبیر به «میثاق» (پیمان مؤکّد) مى تواند اشاره به فطرت توحیدى باشد، و یا دلائل عقلى که با مشاهده نظام آفرینش بر انسان ظاهر مى گردد، و تعبیر «بِرَبِّکُم» (پروردگارتان) که اشاره اى به تدبیر الهى در عالم خلقت است، شاهد بر این معنا است.

بعضى «میثاق» را در اینجا اشاره به پیمان «عالم ذر» دانسته اند، ولى این معنى، بعید به نظر مى رسد، جز به همان تفسیرى که ما براى عالم ذر قبلاً ذکر کرده ایم.(2)

* * *

آیه بعد، براى تأکید و توضیح بیشتر پیرامون همین معنى مى افزاید: «او کسى است که آیات روشن، بر بنده خود نازل کرده است، تا شما را از ظلمتهاى شرک و جهل و نادانى، به ایمان و توحید و علم، رهنمون گردد، و خداوند نسبت به شما رئوف و مهربان است» (هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ آیات بَیِّنات لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ إِنَّ اللّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ).

جمعى «آیات بیّنات» را در اینجا به همه «معجزات» تفسیر کرده اند، و گروهى به «قرآن»، ولى مفهوم آیه گسترده است و همه اینها را شامل مى شود، هر چند تعبیر به «نازل کردن» مناسب قرآن است، همان قرآنى که پرده هاى ظلمت کفر و ضلالت و نادانى را مى درد، و آفتاب ایمان و آگاهى را در درون جان انسان، طالع مى کند.

تعبیر به «رَؤُفٌ رَحِیم» اشاره لطیفى به این حقیقت است که این دعوت مؤکد و پرشور الهى، به سوى ایمان و انفاق، مظهرى از مظاهر رحمت الهیه است که به سراغ همه شما آمده، و تمام برکاتش در این جهان و جهان دیگر عائد خودتان مى شود.

در این که: آیا میان «رئوف» و «رحیم» تفاوتى هست یا نه؟ و این تفاوت چگونه است؟ در میان مفسران گفتگو است، و مناسب تر از همه، این است که «رئوف» اشاره به محبت و لطف خاصش نسبت به مطیعان است، در حالى که «رحیم» اشاره به رحمت او در مورد عاصیان.

بعضى، نیز گفته اند «رأفت» در مورد «رحمت» قبل از ظهور آن گفته مى شود، اما «رحمت» تعبیرى است که بعد از ظهور بر آن اطلاق مى گردد.

* * *

سپس، به استدلالى بر مسأله انفاق پرداخته، مى فرماید: «چرا در راه خدا انفاق نکنید در حالى که میراث آسمانها و زمین از آن او است»؟ (وَ ما لَکُمْ أَلاّ تُنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لِلّهِ مِیراثُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ).

یعنى، سرانجام همه شما چشم از جهان و مواهبش مى پوشید، و همه را مى گذارید و مى روید، پس، اکنون که در اختیار شما است چرا بهره خود را نمى گیرید؟!

«میراث» در اصل ـ چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید: به معنى مالى است بدون قرارداد و مانند آن به انسان منتقل مى شود، و آنچه از میت به بازماندگان منتقل مى شود یکى از مصداقهاى آن است که بر اثر کثرت استعمال، هنگام ذکر این کلمه، همین معنى تداعى مى شود.

تعبیر «لِلّهِ مِیراثُ السَّمواتِ وَ الأَرْضِ» از این نظر است که نه تنها اموال و ثروتهاى روى زمین، بلکه، آنچه در تمام آسمان و زمین وجود دارد، به ذات پاک او بر مى گردد، همه خلایق مى میرند و خداوند وارث همه آنها است.

و از آنجا که: انفاق در شرائط و احوال مختلف، ارزشهاى متفاوتى دارد در جمله بعد مى افزاید: «آنهائى که قبل از پیروزى انفاق کردند و پیکار نمودند با کسانى که بعد از فتح این کار را انجام دادند مساوى نیستند» (لایَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ).(3)

در این که منظور از این «فتح» کدام فتح است؟ میان مفسران گفتگو است، بعضى، آن را اشاره به «فتح مکّه» در سال هشتم هجرت مى دانند، و بعضى، آن را اشاره به «فتح حدیبیه» در سال ششم.

البته، نظر به این که کلمه «فتح» در سوره «إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً» به «فتح حدیبیه» تفسیر شده مناسب این است که در اینجا نیز «فتح حدیبیه» باشد، ولى تعبیر به «قاتَلَ» (پیکار کند) مناسب با «فتح مکّه» است; زیرا در حدیبیه پیکارى رخ نداد، اما در فتح مکه پیکارى سریع و کوتاه که با مقاومت چندانى روبرو نشد، صورت گرفت.

این احتمال نیز وجود دارد که مراد از «الفتح» در این آیه جنس فتح و هر گونه پیروزى مسلمین در جنگهاى اسلامى باشد، یعنى: آنها که در مواقع بحرانى از بذل مال و جان اباء نداشتند از آنها که بعد از فرونشستن طوفانها به یارى اسلام شتافتند برترند.

لذا، براى تأکید بیشتر مى افزاید: «این گروه، مقامشان برتر و بالاتر از کسانى است که بعد از فتح انفاق کردند و جهاد نمودند» (أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا).

عجب این که: جمعى از مفسران، که آیه را ناظر به «فتح مکّه» یا «حدیبیه» مى دانند، مصداق انفاق کننده را در این آیه «ابوبکر» دانسته اند، در حالى که بدون شک، از زمان هجرت تا آن زمان که 6 تا 8 سال طول کشید، و غزوات زیادى رخ داد، هزاران نفر در راه اسلام انفاق کردند و پیکار نمودند، چرا که در «فتح مکّه» طبق تواریخ ده هزار نفر شرکت کردند، و مسلماً از این گروه عده زیادى به برنامه هاى جنگى کمک مالى نمودند، و انفاق فى سبیل الله کردند، و مسلم است که تعبیر به «قبل» به معنى انفاق در آستانه این فتح است نه در آغاز اسلام و بیست و یک سال قبل!

این نکته نیز، لازم به یادآورى است که، بعضى از مفسران اصرار دارند: که انفاق برتر از جهاد است، تا با پیش داوریهاى آنها هماهنگ شود و شاید ذکر انفاق را در آیه فوق قبل از جهاد، گواه بر این مطلب بدانند، در حالى که روشن است مقدم داشتن انفاق مالى، به خاطر این است که وسائل و مقدمات و ابزار جنگ به وسیله آن فراهم مى گردد، و گرنه، بدون شک بذل جان و آمادگى براى شهادت، از انفاق مالى برتر و بالاتر است.

به هر حال، از آنجا که هر دو گروه با تفاوت درجه مشمول عنایات حقند در پایان آیه مى افزاید: «خداوند به هر دو گروه وعده نیک داده است» (وَ کُلاًّ وَعَدَ اللّهُ الْحُسْنى).

این یک قدردانى براى عموم کسانى است که در این مسیر گام برداشتند و «حُسنى» در اینجا مفهوم وسیعى دارد که هر گونه ثواب و پاداش نیک دنیا و آخرت را در برمى گیرد.

و از آنجا که ارزش عمل به خلوص آن است، در پایان آیه مى افزاید: «خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است» (وَ اللّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ).

هم از کمیت و کیفیت اعمال شما با خبر است، و هم از نیات و میزان خلوص شما!

* * *

و در آخرین آیه مورد بحث، باز هم براى تشویق در مورد «انفاق فى سبیل اللّه» از تعبیر جالب دیگرى استفاده کرده، مى گوید: «کیست که به خدا قرض نیکوئى دهد، و از اموالى که به او بخشیده است انفاق نماید، تا آن را براى او چندین برابر کند؟ و براى او پاداش فراوان و پر ارزشى است» (مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ).

راستى، تعبیر عجیبى است خدائى که بخشنده تمام نعمتها است، و همه ذرات وجود ما لحظه، به لحظه از دریاى بى پایان فیض او، بهره مى گیرد، و مملوک او است، ما را صاحبان اموال شمرده، و در مقام گرفتن وام از ما برآمده، و بر خلاف وامهاى معمولى که عین همان مقدار را باز پس مى دهند، او چندین برابر، گاه صدها و گاه هزار برابر، بر آن اضافه مى کند، و علاوه بر اینها وعده «اجر کریم» که پاداشى است عظیم که جز خدا نمى داند، نیز مى دهد.

* * *

 
نکته ها:

1 ـ انگیزه هاى انفاق

قابل توجه این که: در آیات گذشته براى تشویق به انفاق ـ اعم از کمک به موضوع جهاد، یا انفاقهاى دیگر به نیازمندان ـ تعبیرات مختلفى دیده مى شود که هر یک مى تواند عاملى براى حرکت به سوى این هدف باشد.

در آیه هفتم، اشاره به مسأله استخلاف و جانشینى مردم از یکدیگر، یا از خداوند در این ثروتها است که مالکیت حقیقى را مخصوص خدا مى شمرد، و همه را نماینده او در این اموال، این بینش مى تواند دست و دل انسان را در انفاق باز کند و عاملى براى حرکت در این زمینه باشد.

در آیه دهم، تعبیر دیگرى آمده که از ناپایدارى اموال و سرمایه ها و بازماندن آن بعد از همه انسانها حکایت مى کند، و آن تعبیر به «میراث» است مى گوید، میراث آسمانها و زمین از آن خدا است.

و در آیه یازدهم، تعبیر از همه حساستر است: خدا را وام گیرنده، و انسانها را وام دهنده مى شمرد، وامى که مسأله تحریم ربا، در آن راه ندارد و چندین برابر تا هزاران برابر در مقابل آن پرداخته مى شود، اضافه بر پاداش عظیمى که در هیچ اندیشه اى نمى گنجد!

اینها، همه، براى این است که بینشهاى انحرافى و انگیزه هاى حرص و آز و حسد و خودخواهى و طول امل را که مانع از انفاق است از میان ببرد، و جامعه اى بر اساس پیوندهاى عاطفى و روح اجتماعى و تعاون عمیق بسازد.

* * *

2 ـ شرایط انفاق در راه خدا

تعبیر به «قرضاً حسناً» در آیه فوق، اشاره اى به این حقیقت است که وام دادن، خود انواع و اقسامى دارد که، بعضى را «وام نیکو» و بعضى را «وام کم ارزش» و یا حتى «بى ارزش» مى توان شمرد.

قرآن مجید «شرائط وام نیکو» را در برابر خداوند، یا به تعبیر دیگر «انفاق ارزشمند» را در آیات مختلف بیان کرده است، و بعضى از مفسران از جمع آورى آن، ده شرط استفاده کرده اند.

1 ـ از بهترین قسمت مال انتخاب شود، نه از اموال کم ارزش: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الأَرْضِ وَ لاتَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذِیهِ إِلاّ أَنْ تُغْمِضُوا فِیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ غَنِىٌّ حَمِیدٌ: «اى کسانى که ایمان آورده اید از اموال پاکیزه اى که به دست آورده اید، یا از زمین براى شما خارج ساخته ایم، انفاق کنید، و به سراغ قسمتهاى ناپاک براى انفاق نروید در حالى که خودتان حاضر نیستید آنها را بپذیرید، مگر از روى اغماض، و بدانید خداوند بى نیاز و شایسته ستایش است».(4)

2 ـ از اموالى که مورد نیاز انسان است باشد، چنان که مى فرماید: وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ: «آنها دیگران را بر خود مقدم مى دارند هر چند شخصاً شدیداً نیازمند باشند».(5)

3 ـ به کسانى انفاق کند که سخت به آن نیازمندند و اولویتها را در نظر گیرد: لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ: «انفاق شما (مخصوصاً) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا در محاصره قرار گرفته اند».(6)

4 ـ انفاق اگر مکتوم باشد بهتر است: وَ إِنْ تُُخْفُوها وَ تُؤْتُوها الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ: «هر گاه آنها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید براى شما بهتر است».(7)

5 ـ هرگز منت و آزارى با آن همراه نباشد: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الأَذى: «اى کسانى که ایمان آورده اید انفاقهاى خود را با منت و آزار باطل نکنید».(8)

6 ـ انفاق باید توأم با اخلاص و خلوص نیت باشد: یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ: «کسانى که اموالشان را براى جلب خشنودى خداوند انفاق مى کنند».(9)

7 ـ آنچه را انفاق مى کند کوچک و کم اهمیت بشمرد، هر چند ظاهراً بزرگ باشد: وَ لاتَمْنُنْ تَسْتَکْثِرُ: «به هنگام انفاق منت مگذار و آن را بزرگ مشمر».(10)-(11)

8 ـ از اموالى باشد که به آن دل بسته است و مورد علاقه او است: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ: «هرگز به حقیقت نیکوکارى نمى رسید مگر این که از آنچه دوست دارید انفاق کنید».(12)

9 ـ هرگز خود را مالک حقیقى تصور نکند، بلکه خود را واسطه اى میان خالق و خلق بداند: وَ أَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ: «انفاق کنید از آنچه خداوند شما را نماینده خود در آن قرار داده است».(13)

10 ـ و قبل از هر چیز باید انفاق از اموال حلال باشد، چرا که خداوند فقط آن را مى پذیرد: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ: «خداوند تنها از پرهیزگاران قبول مى کند».(14)

و در حدیث آمده که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: لایَقْبَلُ اللّهُ صَدَقَةً مِنْ غُلُول: «خداوند هیچگاه انفاقى را که از طریق خیانت است نمى پذیرد».(15)

آنچه گفته شد، در واقع قسمت مهمى از اوصاف و شرائط لازم است، ولى منحصر به اینها نیست، و با دقت و تأمل در آیات و روایات اسلامى، به شرایط دیگرى نیز مى توان دست یافت.

ضمناً آنچه گفته شد، بعضى از شرائط «واجب» محسوب مى شود (مانند عدم منت، آزار و تظاهر) و بعضى از شرائط «کمال» است (مانند ایثار به نفس در موقع حاجت خویشتن) که عدم وجود آن ارزش انفاق را از میان نمى برد، هر چند در سطح اعلا قرار ندارد.

و نیز آنچه گفته شد، گر چه در مورد انفاق (وام به خداوند) بود، ولى بسیارى از آنها در مورد وامهاى معمولى نیز، صادق است، و به اصطلاح از شرائط لازم، یا شرط کمال «قرض الحسنه» مى باشد.

درباره اهمیت «انفاق در راه خدا» شرح مبسوطى ذیل آیه 261 تا 267 سوره «بقره» آورده ایم (جلد 2 تفسیر نمونه صفحه 232 تا 257).

* * *

 

3 ـ پیشگامان در ایمان و جهاد و انفاق

بدون شک، کسانى که در ایمان و اعمال خیر بر دیگران مقدم مى شوند، هم شجاعت و آگاهى بیشترى دارند، و هم ایثار و فداکارى فزونتر، و به همین دلیل در پیشگاه خدا یکسان نیستند، و لذا در آیات فوق، روى همین مسأله تکیه شده بود که کسانى که قبل از فتح (فتح مکّه یا حدیبیه، و یا مطلق فتوحات اسلامى) انفاق کردند و جهاد نمودند، در پیشگاه خدا با دیگران یکسان نیستند.

در حدیثى از «ابو سعید خدرى» نقل شده که مى گوید: در سال «حدیبیه» (سال ششم هجرت) ما با رسول خدا بودیم، هنگامى که به «عسفان» (مکانى نزدیک مکه ) رسیدیم فرمود: ممکن است در آینده قومى بیایند که اعمال شما را در مقایسه با اعمال خود کوچک بشمرند!

گفتیم: آنها کیانند اى رسول خدا! آیا منظور قریش است؟

فرمود: نه! آنها اهل «یمن» هستند که دلهائى رقیقتر و نرمتر از شما دارند (و اعمالى فزونتر).

گفتیم: آیا آنها از ما بهترند، اى رسول خدا؟!

فرمود: اگر براى یکى از آنها کوهى از طلا باشد و در راه خدا انفاق کند، به اندازه یک مدّ(16) یا نصف آن که شما انفاق مى کنید پاداش ندارد، بدانید این تفاوتى است میان ما مسلمانان و سایر مردم و شاهد آن، این سخن خدا است: «لایَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ...».(17)

این نکته نیز، قابل توجه است که: منظور از قرض دادن به پروردگار، هر گونه انفاق در راه او است که یکى از مصادیق مهم آن کمک کردن به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام مسلمین مى باشد، تا در مصارف لازم براى اداره حکومت اسلامى به کار گیرد.

لذا در روایتى در «کافى» از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: إِنَّ اللّهَ لَمْ یَسْئَلْ خَلْقَهُ مِمّا فِى أَیْدِیْهِمْ قَرْضاً مِنْ حاجَة بِهِ إِلى ذلِکَ، وَ ما کانَ لِلّهِ مِنْ حَقٍّ فَإِنَّما هُوَ لِوَلِیِّهِ: «خداوند از بندگانش وامى مطالبه نکرده است به خاطر احتیاج خویش، آنچه از حقوق براى خدا است، براى ولىّ و نماینده او است».(18)

و در حدیث دیگرى از امام کاظم(علیه السلام) ذیل آیه مورد بحث (مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ...) آمده است: نَزَلَتْ فِى صِلَةِ الإِمامِ: «این آیه در مورد هدیه و کمک به امام نازل شده است».(19)

* * *

 


1 ـ «صحیح بخارى»، طبق نقل تفسیر «مراغى» و تفسیر «فى ظلال القرآن» ذیل آیات مورد بحث.

2 ـ به تفسیر «نمونه»، جلد 7، ذیل آیه 172 سوره «اعراف»، صفحه 4 مراجعه کنید.

3 ـ این آیه محذوفى دارد که از مذکور استفاده مى شود، و در تقدیر چنین است: «لایَسْتَوِى مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الفَتْحِ وَ قاتَلَ وَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا بَعْدَ الفَتْحِ وَ قاتِلُوا».

4 ـ بقره، آیه 267.

5 ـ حشر، آیه 9.

6 ـ بقره، آیه 273.

7 ـ بقره، آیه 271.

8 ـ بقره، آیه 264.

9 ـ بقره، آیه 265.

10 ـ مدثر، آیه 6.

11 ـ این آیه تفسیرهاى متعددى دارد که یکى از آنها همان است که در بالا گفته شد، شرح بیشتر را به خواست خدا در تفسیر سوره «مدّثر» مطالعه خواهید کرد.

12 ـ آل عمران، آیه 92.

13 ـ حدید، آیه 7.

14 ـ مائده، آیه 27.

15 ـ این اوصاف دهگانه را مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» و «فخر رازى» در تفسیر «کبیر» و «آلوسى» در «روح المعانى» آورده، و ما با مختصر تغییر و تکمیل در بالا ذکر کردیم.

16 ـ ظاهراً منظور یک مدّ طعام است (کمتر از یک کیلو).

17 ـ «درّ المنثور»، جلد 6، صفحه 172.

18 ـ تفسیر «صافى»، صفحه 522.

19 ـ همان مدرک.