الممتحنة

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَىٰ أَن لَّا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ ۙ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 12 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَمَا يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ 13 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۖ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ 1 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ 2 كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ 3 إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُم بُنْيَانٌ مَّرْصُوصٌ 4 وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ ۖ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ ۚ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ 5

12یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلى أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنِینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتان یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوف فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

 

ترجمه:

12 ـ اى پیامبر! هنگامى که زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که چیزى را شریک قرار خدا ندهند، دزدى و زنا نکنند، فرزندان خود را نکشند، تهمت و افترائى پیش دست و پاى خود نیاورند و در هیچ کار شایسته اى مخالفت فرمان تو نکنند، با آنها بیعت کن، و براى آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است!

تفسیر:

شرایط بیعت زنان

در تعقیب آیات گذشته که احکام زنان مهاجر را بیان مى کرد، در نخستین آیه مورد بحث، حکم بیعت زنان را با پیامبر(صلى الله علیه وآله) شرح مى دهد.

به طورى که، مفسران نوشته اند: این آیه روز «فتح مکّه» هنگامى نازل شد که پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر کوه «صفا» مستقر شد، و از مردان بیعت گرفت، و زنان «مکّه» که ایمان آورده بودند، براى بیعت خدمتش آمدند، در این آیه کیفیت بیعت با زنان را شرح مى دهد.

روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، مى فرماید: «اى پیامبر! هنگامى که زنان مؤمن نزد تو آیند و با این شرائط با تو بیعت کنند که: چیزى را شریک خدا قرار ندهند، دزدى نکنند، آلوده زنا نشوند، فرزندان خود را به قتل نرسانند، تهمت و افترائى پیش دست و پاى خود نیاورند، و در هیچ دستور شایسته اى نافرمانى تو نکنند، (با این شرائط) با آنها بیعت کن و برایشان طلب آمرزش نما، که خداوند آمرزنده و مهربان است» (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یُبایِعْنَکَ عَلى أَنْ لا یُشْرِکْنَ بِاللّهِ شَیْئاً وَ لا یَسْرِقْنَ وَ لا یَزْنِینَ وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُنَّ وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتان یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوف فَبایِعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ).

و به دنبال این ماجرا، پیامبر(صلى الله علیه وآله) از آنها بیعت گرفت.

در مورد چگونگى بیعت، بعضى نوشته اند: پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داد ظرف آبى آوردند، دست خود را در آن ظرف آب گذارد و زنان هم دست خود را در طرف دیگر ظرف مى گذاردند، و بعضى گفته اند: پیامبر (صلى الله علیه وآله) از روى لباس با آنها بیعت مى کرد.

قابل توجه این که: در آیه فوق، شش شرط براى بیعت زنان ذکر شده که آنها باید همه را پذیرا شوند:

1 ـ ترک هرگونه شرک و بت پرستى.

این شرط، اساس اسلام و ایمان است.

2 ـ ترک سرقت.

و شاید بیشتر، ناظر به اموال شوهر باشد; چرا که وضع بد مالى آن زمان، سخت گیرى مردان، و پائین بودن سطح فرهنگ، سبب مى شد که زنان از اموال همسران خود سرقت کنند، و احتمالاً به بستگان خود دهند ، داستان «هند» که بعداً خواهد آمد، نیز شاهد این معنى است، ولى به هر حال، مفهوم آیه، وسیع و گسترده است.

3 ـ ترک آلودگى به زنا.

تاریخ مى گوید: در عصر جاهلیت، انحراف از جاده عفت بسیار زیاد بود.

4 ـ عدم قتل اولاد.

به دو صورت انجام مى شد، گاه به صورت «سقط جنین» بود و گاه به صورت «وئاد» (زنده به گور کردن دختران و پسران)!

5 ـ ترک بهتان و افترا.

بعضى آن را چنین تفسیر کرده اند: فرزندان مشکوکى را از سر راه برمى داشتند، و مدعى مى شدند این فرزند از همسرشان است (این امر در غیبت هاى طولانى شوهر بیشتر امکان پذیر بود).

بعضى نیز آن را اشاره به عمل شرم آورى دانسته اند، که باز از بقایاى عصر جاهلى بود که یک زن خود را در اختیار چند مرد قرار مى داد، و هنگامى که فرزندى از او متولد مى شد، او را به هر یک از آنها که مایل بود، نسبت مى داد.

ولى، با توجه به این که مسأله «زنا» قبلاً ذکر شده، و ادامه چنین امرى در اسلام امکان پذیر نبود، این تفسیر بعید به نظر مى رسد، و تفسیر اول مناسب تر است، هر چند گستردگى مفهوم آیه هرگونه افتراء و بهتان را شامل مى شود.

تعبیر «بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ» (پیش دست و پاهایشان) ممکن است اشاره به همان فرزندان سرراهى باشد که، به هنگام شیر دادن در دامان آنها قرار مى گرفت و طبعاً پیش پا و دست آنها بود.

6 ـ نافرمانى نکردن در برابر دستورات سازنده پیامبر(صلى الله علیه وآله).

این حکم نیز گسترده است، و تمام فرمان هاى پیامبر را شامل مى شود، هر چند بعضى آن را اشاره به بعضى از اعمال زنان در جاهلیت مانند: نوحه گرى با صداى بلند بر مردگان، و پاره کردن گریبان و خراشیدن صورت و مانند آن دانسته اند، ولى منحصر به اینها نیست.

در اینجا این سؤال پیش مى آید: چرا بیعت با زنان، مشروط به این شرائط بود، در حالى که بیعت با مردان، تنها بر اسلام و جهاد بود.

در پاسخ مى توان گفت: آنچه در مورد مردان در آن محیط از همه مهم تر بوده، همان ایمان و جهاد بوده است، و در مورد زنان، چون جهاد، مشروع نبود، شرائط دیگرى ذکر شده که مهمتر از همه بعد از توحید، امورى بوده که زنان در آن جامعه گرفتار انحراف، از آن بودند.

* * *

نکته ها:

1 ـ رابطه بیعت زنان با شخصیت اسلامى آنها

در تفسیر سوره «فتح» (ذیل آیه 18) بحث مشروحى پیرامون بیعت، شرائط و خصوصیات آن در اسلام داشتیم که، نیاز به تکرار آن نمى بینیم.(1)

آنچه یادآورى آن در اینجا لازم است، مسأله بیعت پیامبر(صلى الله علیه وآله) با زنان است، آن هم با شرائطى مفید و سازنده که در آیه فوق آمد.

این مسأله نشان مى دهد، بر خلاف گفته بى خبران یا مغرضانى که مى گویند: اسلام براى نیمى از جامعه انسانى یعنى زنان، ارزشى قائل نشده، و آنها را به حساب نیاورده است.

دقیقاً آنها را در مهم ترین مسائل به حساب آورده است، از جمله مسأله «بیعت» است که یک بار در «حدیبیه» (در سال ششم هجرت) و یک بار در «فتح مکّه» انجام گرفت، و آنها دوش به دوش مردان در این پیمان الهى وارد شدند، و حتى شرائط بیشترى را نسبت به مردان پذیرا گشتند.

شرائطى که هویت انسانى زن را زنده مى کرد، و او را از این که تبدیل به متاع بى ارزش، یا وسیله اى براى کامجوئى مردان بوالهوس گردد، نجات مى داد.

* * *

 

2 ـ ماجراى بیعت «هند» همسر «ابوسفیان»

در جریان «فتح مکّه» از جمله زنانى که با پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیعت کردند «هند» همسر «ابوسفیان» بود، زنى که تاریخ اسلام ماجراهاى دردناکى از او به خاطر دارد، از جمله، ماجراى شهادت «حمزه» سید الشهداء در میدان «احد» با آن وضع غم انگیز.

گر چه او سرانجام ناچار شد در برابر اسلام و پیامبر(صلى الله علیه وآله) زانو بزند و ظاهراً مسلمان شود، ولى ماجراى بیعتش نشان مى دهد در واقع همچنان به عقائد سابقش وفادار بود.

و لذا جاى تعجب نیست که دودمان «بنى امیه» و فرزندان او بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله)، چنان جنایاتى را مرتکب شوند که سابقه نداشت.

به هر حال، مفسران نوشته اند: «هند» نقابى بر صورت انداخته، خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد، در حالى که حضرت بر کوه «صفا» قرار داشت، جمعى از زنان نیز با او بودند، هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: من با شما زنان بیعت مى کنم که چیزى را شریک خدا قرار ندهید.

«هند» اعتراض کرده گفت: «تعهدى از ما مى گیرى که از مردان نگرفتى» (زیرا در آن روز بیعت مردان تنها بر ایمان و جهاد بود).

پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بى آن که اعتنائى به گفته او کند، ادامه داده فرمود: و سرقت نکنید.

«هند» گفت: «ابوسفیان» مرد ممسکى است و من از اموال او چیزهائى برداشته ام، نمى دانم مرا حلال مى کند یا نه؟

«ابوسفیان» حاضر بود، گفت: آنچه را از اموال من در گذشته برداشته اى همه را حلال کردم (اما در آینده مواظب باش)!

اینجا بود که پیامبر(صلى الله علیه وآله) خندید و «هند» را شناخت، فرمود: توئى «هند»؟ عرض کرد: آرى اى پیامبر خدا! گذشته را ببخش، خدا تو را ببخشد!.

پیامبر(صلى الله علیه وآله) ادامه داد: «و آلوده زنا نشوید».

«هند» از روى تعجب گفت: «مگر زن آزاده هرگز چنین عملى را انجام مى دهد»؟!

بعضى از حاضران که در جاهلیت وضع او را مى دانستند از این سخن خندیدند; زیرا سابقه «هند» بر کسى مخفى نبود.

باز پیامبر(صلى الله علیه وآله) ادامه داده فرمود: «و فرزندان خود را به قتل نرسانید».

«هند» گفت: «ما در کودکى آنها را تربیت کردیم، ولى هنگامى که بزرگ شدند شما آنها را کشتید! و شما و آنها خود بهتر مى دانید» (منظورش فرزندش «حنظله» بود که روز «بدر» به دست على(علیه السلام) کشته شده بود).

پیامبر(صلى الله علیه وآله) از این سخن تبسم کرد، و هنگامى که به این جمله رسید: «بهتان و تهمت روا مدارید».

«هند» افزود: «بهتان قبیح است، و تو ما را جز به صلاح و خیر و مکارم اخلاق دعوت نمى کنى».

و هنگامى که فرمود: «باید در تمام کارهاى نیک فرمان مرا اطاعت کنید».

«هند» افزود: «ما در اینجا ننشسته ایم که در دل قصد نافرمانى تو داشته باشیم» (در حالى که مسلماً مطلب چنین نبود، ولى طبق تعلیمات اسلام، پیامبر(صلى الله علیه وآله) موظف بود این اظهارات را بپذیرد).(2)

* * *

3 ـ اطاعت در معروف

از نکته هاى جالبى که از آیه فوق استفاده مى شود این است: اطاعت از پیامبر(صلى الله علیه وآله) را مقید به معروف کرده، با این که پیامبر معصوم است و هرگز امر به منکر نمى کند، ولى این تعبیر ممکن است به عنوان الگوئى براى تمام اوامرى باشد که از زمامداران اسلامى صادر مى شود، این اوامر در صورتى محترم و قابل اجرا است که، با تعلیمات قرآن و اصول شریعت اسلام سازگار باشد و مصداق «وَ لا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوف» گردد.

و چه دورند کسانى که اوامر زمامداران را واجب الاطاعه مى دانند، هر چه باشد و از هر کس که باشد، چیزى که نه با عقل سازگار است و نه با حکم شرع و قرآن.

امیر مؤمنان على(علیه السلام) در نامه معروفى که به مردم «مصر» درباره فرمانروائى «مالک اشتر» نوشت، با تمام توصیف هاى والائى که در مورد «مالک» فرمود، در پایان چنین گفت: فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیما طابَقَ الْحَقَّ فَإِنَّهُ سَیْفٌ مِنْ سُیُوفِ اللّهِ: «سخنش را بشنوید و فرمانش را در آنچه مطابق حق است اطاعت کنید، که او شمشیرى از شمشیرهاى خدا است».(3)

* * *


1 ـ به جلد 22 تفسیر «نمونه»، صفحات 69 تا 78، ذیل آیه 18 سوره «فتح» مراجعه فرمائید.

2 ـ «مجمع البیان»، جلد 9، صفحه 276 ـ «قرطبى» نیز در تفسیرش همین داستان را با تفاوت مختصرى آورده است، و همچنین «سیوطى» در «درّ المنثور» و «ابوالفتوح رازى» در تفسیر «روح الجنان» (ذیل آیات مورد بحث).

3 ـ «نهج البلاغه»، نامه 38 (این نامه کوتاهى است که امام به مردم مصر نوشته، غیر از فرمان معروف مالک اشتر است).