المنافقون

وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ 5 سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ 6 هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَىٰ مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّىٰ يَنفَضُّوا ۗ وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ 7 يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ 8 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ ۚ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ 9 وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْلَا أَخَّرْتَنِي إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَكُن مِّنَ الصَّالِحِينَ 10 وَلَن يُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْسًا إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا ۚ وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ 11

9یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ

10وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِی إِلى أَجَل قَرِیب فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصّالِحِینَ

11وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ

 

ترجمه:

9 ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند! و کسانى که چنین کنند، زیانکارانند!

10 ـ از آنچه به شما روزى داده ایم انفاق کنید، پیش از آن که مرگ یکى از شما فرا رسد و بگوید: «پروردگارا! چرا (مرگ) مرا مدت کمى به تأخیر نینداختى تا (در راه خدا) صدقه دهم و از صالحان باشم»؟!

11 ـ خداوند هرگز مرگ کسى را هنگامى که اجلش فرا رسد به تأخیر نمى اندازد، و خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است!

تفسیر:

اموال و فرزندان، شما را از یاد خدا غافل نکنند!

از آنجا که یکى از عوامل مهم نفاق، حبّ دنیا، و علاقه افراطى به اموال و فرزندان است، در این آیات که آخرین آیات سوره «منافقون» است، مؤمنان را از چنین علاقه افراطى باز مى دارد و مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ).

«و آنها که چنین کنند زیانکارانند» (وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ).

درست است که اموال و اوّلاًد از مواهب الهى هستند، ولى، تا آنجا که از آنها در راه خدا و براى نیل به سعادت، کمک گرفته شود، اما، اگر علاقه افراطى به آنها، سدّى در میان انسان و خدا ایجاد کند، بزرگ ترین بلا محسوب مى شوند، و چنان که در داستان منافقین در آیات گذشته دیدیم، یکى از عوامل انحراف آنها، همین حبّ دنیا بود.

در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) این معنى به روشن ترین وجهى ترسیم شده است، آنجا که مى فرماید: ما ذِئْبانِ ضارِیانِ فِی غَنَم لَیْسَ لَها راع، هذا فِی أَوَّلِها وَ هذا فِی آخِرِها بِأَسْرَعَ فِیها مِنْ حُبِّ الْمالِ وَ الشَّرَفِ فِی دِینِ الْمُؤْمِنِ:

«دو گرگ درنده در یک گله بى چوپان که یکى در اول گله و دیگرى در آخر آن باشد، آن قدر ضرر نمى زنند، که مال پرستى و جاه طلبى به دین مؤمن ضرر مى رسانند»!(1)

در این که منظور از ذکر خدا در اینجا چیست؟ مفسران احتمالات زیادى ذکر کرده اند:

بعضى آن را به نمازهاى پنجگانه.

و بعضى به شکر نعمت و صبر بر بلا و رضاى به قضا.

و بعضى به حج و زکات و تلاوت قرآن.

و بعضى به تمام فرائض تفسیر کرده اند، ولى، روشن است: ذکر خدا، معنى وسیعى دارد که، همه اینها و غیر اینها را شامل مى شود، بنابراین تفسیر به امور فوق، از قبیل ذکر مصداق هاى روشن است.

تعبیر به: خاسِرُون: «زیانکاران» به خاطر آن است که، حبّ دنیا چنان انسان را سرگرم مى کند که سرمایه هاى وجودى خویش را در راه لذات ناپایدار، و گاهى، در اوهام و پندارها، صرف مى کند و با دست خالى از این دنیا مى رود، در حالى که، با داشتن سرمایه هاى بزرگ، براى زندگى جاویدانش کارى نکرده است.

* * *

و به دنبال این اخطار شدید به مؤمنان، دستور انفاق در راه خدا را صادر کرده، مى فرماید: «از آنچه به شما روزى داده ایم انفاق کنید پیش از آن که مرگ یکى از شما فرا رسد و بگوید: پروردگارا! چرا مرگ مرا مدت کمى به تاخیر نینداختى تا انفاق کنم و از صالحان باشم»؟! (وَ أَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِی إِلى أَجَل قَرِیب فَأَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصّالِحِینَ).(2)

گر چه، بعضى امر به انفاق را در اینجا به معنى وجوب تعجیل در اداى زکات تفسیر کرده اند، ولى روشن است: منظور آیه، هر گونه انفاق واجب و مستحب را که وسیله نجات انسان در آخرت است، شامل مى شود.

جالب این که: در ذیل آیه، مى گوید: «من انفاق کنم و از صالحان شوم» این تعبیر، بیانگر تاثیر عمیق انفاق در صالح بودن انسان است، گر چه بعضى، صالح بودن را در اینجا به معنى انجام مراسم حج تفسیر کرده اند و در بعضى از روایات نیز، صریحاً آمده، ولى اینها نیز از قبیل ذکر مصداق روشن است.

جمله «مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ» اشاره به قرار گرفتن انسان در آستانه مرگ و ظاهر شدن علائم آن است; زیرا این سخن را انسان بعد از مرگ نمى گوید، بلکه در آستانه مرگ مى گوید.

تعبیر به: مِنْ ما رَزَقْناکُمْ: «از آنچه به شما روزى داده ایم» علاوه بر این که منحصر به اموال نیست، بلکه تمام مواهب را دربر مى گیرد، بیانگر این حقیقت است که: همه اینها از ناحیه دیگرى است و «چند روزى این امانت نزد ما است»، بنابراین، بخل ورزیدن چه معنى دارد؟

بسیارند کسانى که وقتى چشم برزخى پیدا مى کنند، خود را در آخرین لحظات زندگى و در آستانه قیامت مى بینند، پرده هاى غفلت و بى خبرى از جلو چشمان آنها کنار مى رود، و مى بینند باید اموال و سرمایه ها را بگذارند و بروند، بى آن که بتوانند از آن توشه اى براى این سفر طولانى برگیرند، پشیمان مى شوند، آتش حسرت به جانشان مى افتد، و تقاضاى بازگشت به زندگى مى کنند، هر چند بازگشتن، کوتاه و گذرا باشد، تا جبران کنند، ولى، دست ردّ بر سینه آنها گذارده مى شود; چرا که سنت الهى است: این راه، بازگشت ندارد!

* * *

لذا در آخرین آیه، با قاطعیت تمام، مى فرماید: «خداوند هرگز مرگ کسى را، هنگامى که اجلش فرا رسد، به تأخیر نمى اندازد»! (وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللّهُ نَفْساً إِذا جاءَ أَجَلُها).

حتى یک ساعت، پس و پیش در کار نیست، چنان که در آیات دیگر قرآن نیز، به آن اشاره شده است، در آیه 34 سوره «اعراف» مى خوانیم: فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لایَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لایَسْتَقْدِمُونَ: «هنگامى که مرگ آنها فرا رسد، نه یک ساعت پیشى مى گیرند نه یک ساعت، تأخیر مى کنند».

و سرانجام آیه را با این جمله پایان مى دهد: «خداوند به آنچه انجام مى دهید آگاه است» (وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ).

و همه آنها را براى پاداش و کیفر، ثبت کرده و در برابر همه آنها به شما جزا مى دهد.

* * *

 

نکته ها:

1 ـ راه غلبه بر نگرانى ها

در حالات عالم بزرگ، «شیخ عبداللّه شوشترى» که از معاصرین مرحوم «علامه مجلسى» است نوشته اند: فرزندى داشت که بسیار مورد علاقه او بود، این فرزند، سخت بیمار شد، پدرش مرحوم «شیخ عبداللّه»، هنگامى که براى اداء نماز جمعه به مسجد آمد، پریشان بود، هنگامى که طبق دستور اسلامى، سوره «منافقون» را در رکعت دوم تلاوت کرد و به این آیه رسید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ: «اى کسانى که ایمان آورده اید اموال و فرزندان شما نباید شما را از یاد خدا غافل کند»، چندین بار آیه را تکرار کرد (تکرار آیات قرآن در نماز جایز است ) هنگامى که از نماز فراغت یافت، بعضى از یاران از علت این تکرار سؤال کردند، فرمود: هنگامى که به این آیه رسیدم، به یاد فرزندم افتادم و با تکرار آن، به مبارزه با نفس خود برخاستم، آنچنان مبارزه کردم که فرض کردم فرزندم مرده، و جنازه اش در برابر من است، و من از خدا غافل نیستم، آنگاه بود که دیگر آیه را تکرار نکردم!(3)

* * *

 

2 ـ نفاق «اعتقادى» و «عملى»

«نفاق» معنى وسیعى دارد، که هرگونه دوگانگى ظاهر و باطن را در بر مى گیرد، مصداق بارز آن، «نفاق عقیدتى» است، که آیات «منافقون» معمولاً ناظر به آن است و آن مربوط به کسانى است که در ظاهر اظهار ایمان مى کنند، ولى در دل شرک و کفر، پنهان مى دارند.

اما «نفاق عملى» در مورد کسانى است که اعتقاد باطنى آنها اسلام است، ولى اعمالى بر خلاف این تعهد باطنى انجام مى دهند که دوگانگى چهره درون و برون را نشان مى دهد، مانند: پیمان شکنى، دروغ و خیانت در امانت، لذا در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) آمده است: ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ کانَ مُنافِقاً، وَ إِنْ صامَ وَ صَلّى، وَ زَعَمَ أَنَّهُ مُسْلِمٌ: مَنْ إِذَا ائْتُمِنَ خانَ، وَ إِذا حَدَّثَ کَذِبَ، وَ إِذا وَعَدَ أَخْلَفَ:

«سه چیز است در هر کس باشد منافق است، هر چند نماز بخواند، روزه بگیرد و خود را مسلمان بداند: کسى که در امانت خیانت کند، به هنگام سخن گفتن دروغ گوید، و هر گاه وعده اى دهد، تخلف نماید».(4)

در حدیث دیگرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: ما زادَ خُشُوعُ الْجَسَدِ عَلى ما فِى الْقَلْبِ فَهُوَ عِنْدَنا نِفاقٌ: «هر مقدار خشوع ظاهر بر آنچه در قلب است، افزون گردد او در نزد ما نفاق است».(5)

و در جاى دیگر از امام على بن الحسین(علیهما السلام) مى خوانیم: إِنَّ الْمُنافِقَ یَنْهى وَ لایَنْتَهِی وَ یَأْمُرُ بِما لایَأْتِی: «منافق، نهى از منکر مى کند، اما خود، آن را ترک نمى گوید، و امر به معروف مى کند اما خودش انجام نمى دهد»!(6)

و از شعب مهم نفاق عملى، شرک و ریاکارى است، که در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است.

* * *

خداوندا! دامنه نفاق، وسیع و گسترده است و جز به لطف و مرحمتت راه نجات از آن نیست، ما را در این راه پرپیچ و خم یارى فرما!

پروردگارا! ما را از کسانى قرار ده که به هنگام وداع با دنیا در آتش حسرت نمى سوزند و تقاضاى بازگشت نمى کنند!

بارالها! خزائن آسمان ها و زمین از آن تو است، و عزت مخصوص تو و اولیاء تو است، ما را به برکت ایمان، عزیز دار، و از خزائن بى پایانت نصیبى مرحمت کن!

 

آمِیْنَ یا رَبَّ العالَمِیْنَ

 

پایان سوره منافقون(7)

 


1 ـ «اصول کافى»، جلد 2، صفحه 315، باب «حبّ الدنیا»، حدیث 3.

2 ـ در آیه فوق «أَصَّدَّقَ» منصوب است و «أَکُنْ» مجزوم است در حالى که عطف بر یکدیگر مى باشند، این به خاطر آن است که «أَکُنْ» عطف بر محل «أَصَّدَّقَ» است و در تقدیر چنین است: «إِنْ أَخَّرْتَنِی أَصَّدَّقَ وَ أَکُنْ مِنَ الصّالِحِینَ».

3 ـ «سفینة البحار»، جلد 2، صفحه 131، ماده «عبد» ـ این عالم بزرگوار که در علوم مختلف، صاحب نظر، و صاحب اثر است، در شب بیست و ششم ماه محرم سال 1021، نزدیک صبح بعد از اداى نماز شب بدرود حیات گفت، مرحوم «سید داماد» با جمعى از علماء بر او نماز خواندند.

4 ـ «سفینة البحار»، جلد 2، صفحه 605 ـ «کافى»، جلد 2، صفحه 290.

5 ـ «اصول کافى»، جلد 2، باب «صفة النفاق»، حدیث 6.

6 ـ همان مدرک، حدیث 3.

7 ـ تصحیح: 26 / 1 / 1383.