الطلاق
أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنتُم مِّن وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ ۚ وَإِن كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّىٰ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ ۚ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ۖ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُم بِمَعْرُوفٍ ۖ وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَىٰ 6 لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ ۖ وَمَن قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ ۚ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا ۚ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا 7 وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِيدًا وَعَذَّبْنَاهَا عَذَابًا نُّكْرًا 8 فَذَاقَتْ وَبَالَ أَمْرِهَا وَكَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهَا خُسْرًا 9 أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا ۚ قَدْ أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا 10 رَّسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۚ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۖ قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا 11 اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا 12
4وَ اللاّئِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُر وَ اللاّئِی لَمْ یَحِضْنَ وَ أُولاتُ الاْ َحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً
5ذلِکَ أَمْرُ اللّهِ أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً
6أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ وَ إِنْ کُنَّ أُولاتِ حَمْل فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتّى یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوف وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى
7لِیُنْفِقْ ذُو سَعَة مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمّا آتاهُ اللّهُ لایُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ ما آتاها سَیَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْر یُسْراً
ترجمه:
4 ـ و از زنانتان، آنان که از عادت ماهانه مأیوسند، اگر در وضع آنها (از نظر باردارى) شک کنید، عدّه آنان سه ماه است و همچنین آنها که عادت ماهانه ندیده اند; و عدّه زنان باردار این است که بار خود را بر زمین بگذارند; و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند کار را بر او آسان مى سازد!
5 ـ این فرمان خداست که بر شما نازل کرده، و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند گناهانش را مى بخشد و پاداش او را بزرگ مى دارد!
6 ـ آنها (زنان مطلقه) را در منزل خویش که در توانائى شماست سکونت دهید; و به آنها زیان نرسانید تا کار را بر آنان تنگ کنید (و مجبور به ترک منزل شوند); و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازید تا وضع حمل کنند; و اگر براى شما (فرزند را) شیر مى دهند، پاداش آنها را بپردازید; و (درباره فرزندان، کار را) با مشاوره شایسته انجام دهید; و اگر به توافق نرسیدید، زن دیگرى شیر دادن آن بچه را بر عهده مى گیرد.
7 ـ آنان که امکانات وسیعى دارند، باید از امکانات وسیع خود انفاق کنند و آنها که تنگدست اند، از آنچه که خدا به آنها داده انفاق نمایند; خداوند هیچ کس را جز به مقدار توانائى که به او داده تکلیف نمى کند; خداوند به زودى بعد از سختى ها آسانى قرار مى دهد.
تفسیر:
احکام زنان مطلقه و حقوق آنها
از جمله احکامى که از آیات گذشته استفاده شد، لزوم نگه داشتن عدّه، بعد از طلاق است، در آیه 228 سوره «بقره» حکم زنانى که عادت ماهیانه مى بینند در مسأله عدّه روشن شد، که: باید سه بار پاکى را پشت سر گذاشته عادت ماهانه ببینند، و هنگامى که براى بار سوم وارد عادت ماهانه شدند، عدّه آنها پایان یافته.
اما زنان دیگرى هستند که به عللى، عادت ماهانه نمى بینند و یا باردارند، آیات فوق حکم این افراد را روشن ساخته و بحث عدّه را تکمیل مى کند.
نخست مى فرماید: «آن گروه از زنانتان که از عادت ماهانه مأیوس شده اند، اگر در وضع آنها (از نظر باردارى) شک کنید عدّه آنان سه ماه است» (وَ اللاّئِی یَئِسْنَ مِنَ الْمَحِیضِ مِنْ نِسائِکُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلاثَةُ أَشْهُر).
«و همچنین زنانى که عادت ماهانه ندیده اند، آنها نیز باید سه ماه تمام عدّه نگهدارند» (وَ اللاّئِی لَمْ یَحِضْنَ).
سپس، به سومین گروه اشاره کرده مى افزاید: «عدّه زنان باردار این است که بار خویش را بر زمین بگذارند» (وَ أُولاتُ الاْ َحْمالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ).
به این ترتیب، حکم سه گروه دیگر از زنان در آیه فوق مشخص شده است، دو گروه باید سه ماه عدّه نگه دارند، و گروه سوم یعنى زنان باردار، با وضع حمل عدّه آنان پایان مى گیرد، خواه یک ساعت بعد از طلاق وضع حمل کنند یا مثلاً هشت ماه.
در این که منظور از جمله: إِنِ ارْتَبْتُمْ: «هرگاه شک و تردید کنید» چیست؟ سه احتمال ذکر شده است:
1 ـ منظور احتمال و شک در وجود «حمل» است، به این معنى که، اگر بعد از سن یأس (سن پنجاه سالگى در زنان عادى و شصت سالگى در زنان قرشى) احتمال وجود حمل در زنى برود باید عدّه نگه دارد، این معنى هر چند کمتر اتفاق مى افتد، ولى گاه اتفاق افتاده است (توجه داشته باشید که واژه «ریبه» به معنى شک در حمل، در روایات و کلمات فقهاء کراراً آمده است).(1)
2 ـ منظور، زنانى است که به درستى نمى دانیم به سن یأس رسیده اند یا نه؟.
3 ـ منظور، شک و تردید در حکم این مسأله است، بنابراین، آیه مى گوید: اگر حکم خدا را نمى دانید، حکم خدا این است که چنین زنانى عدّه نگه دارند، ولى از همه این تفسیرها تفسیر اول مناسب تر است; زیرا ظاهر جمله «وَ اللاّئِی یَئِسْنَ...» این است که: این زنان به سن یأس رسیده اند، در ضمن، هر گاه زنانى بر اثر بیمارى یا عوامل دیگر، عادت ماهانه آنها قطع شود، مشمول همین حکم اند، یعنى باید سه ماه عدّه نگه دارند (این حکم را از طریق قاعده اولویت و یا شمول لفظ آیه مى توان استفاده کرد).(2)
جمله: وَ اللاّئِی لَمْ یَحِضْنَ: «زنانى که عادت ماهانه ندیده اند» ممکن است به این معنى باشد که: به سن بلوغ رسیده اند، اما عادت نمى بینند، در این صورت، بدون شک باید سه ماه عدّه نگه دارند.
احتمال دیگرى که در تفسیر آیه داده اند این است: کلیه زنانى که عادت ندیده اند، خواه به سن بلوغ رسیده باشند یا نه باید سه ماه عدّه نگه دارند.
ولى، مشهور در میان فقهاى ما این است: هر گاه زن به سن بلوغ نرسیده باشد، بعد از طلاق عدّه ندارد، اما مخالفینى نیز دارد که به بعضى از روایات در این زمینه استدلال کرده اند، و ظاهر آیه فوق نیز با آنها موافق است (شرح بیشتر این مسأله را نیز در کتب فقهى باید مطالعه کرد).(3)
از شأن نزولى که براى جمله هاى اخیر ذکر شده نیز، تفسیر فوق استفاده مى شود و آن این که «اُبَىّ بن کعب» به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: عدّه بعضى از زنان در قرآن نیامده است، از جمله زنان صغیره و زنان کبیره (یائسه) و باردار، آیه فوق نازل شد و احکام آنها را بیان کرد.(4)
در ضمن، عدّه، در صورتى است که احتمال حمل درباره او برود; زیرا عطف بر زنان یائسه شده، و مفهومش این است که حکم هر دو یکسان
مى باشد.(5)
و بالاخره، در پایان آیه، مجدداً روى مسأله تقوا تکیه مى کند و مى فرماید: «هر کس تقواى الهى پیشه کند خداوند کار را بر او آسان مى سازد» (وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ یُسْراً).
هم در این جهان و هم در جهان دیگر، مشکلات او را، چه در رابطه با مسأله جدائى و طلاق و احکام آن، و چه در رابطه با مسائل دیگر، به لطفش حل مى کند.
* * *
در آیه بعد، باز براى تأکید بیشتر روى احکامى که در زمینه طلاق و عدّه در آیات قبل آمده، مى افزاید: «این فرمان خدا است که آن را بر شما نازل کرده است» (ذلِکَ أَمْرُ اللّهِ أَنْزَلَهُ إِلَیْکُمْ).
«و هر کس تقواى الهى پیشه کند، و از مخالفت فرمان او بپرهیزد، خداوند گناهان او را مى بخشد، و پاداش او را بزرگ مى سازد» (وَ مَنْ یَتَّقِ اللّهَ یُکَفِّرْ عَنْهُ سَیِّئاتِهِ وَ یُعْظِمْ لَهُ أَجْراً).
بعضى از مفسران گفته اند: منظور از «سَیِّئات» در اینجا «گناهان صغیره» است، و منظور از «تقوا» پرهیز از «گناهان کبیره» است به این ترتیب، پرهیز از کبائر سبب بخشودگى صغائر مى شود، شبیه آنچه در آیه 31 سوره «نساء» آمده است.
و لازمه این سخن، آن است که، مخالفت احکام گذشته در زمینه طلاق و عدّه، جزء گناهان کبیره محسوب مى شود.(6)
البته، درست است که «سَیِّئات» گاهى به معنى گناهان صغیره آمده است، ولى در بسیارى از آیات قرآن مجید، «سَیِّئات» به عموم گناهان اعم از صغیره و کبیره اطلاق شده است، مثلاً در آیه 65 سوره «مائده» مى خوانیم: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْکِتابِ آمَنُوا وَ اتَّقُوا لَکَفَّرْنا عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ:
«اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند ما تمام گناهان گذشته آنها را مى بخشیم» (این معنى در آیات دیگرى نیز آمده است).
مسلّم است که، ایمان و قبول اسلام، سبب بخشودگى همه گناهان پیشین مى شود.
* * *
سومین آیه مورد بحث، توضیح بیشترى درباره حقوق زن بعد از جدائى مى دهد، هم از نظر «مسکن» و هم «نفقه» و هم از جهات دیگر.
نخست درباره چگونگى مسکن زنان مطلقه مى فرماید: «آنها را هر جا خودتان سکونت دارید و امکانات شما ایجاب مى کند، سکونت دهید» (أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ).
«وُجْد» (بر وزن حکم) به معنى توانائى و تمکن است، بعضى از مفسران تفسیرهاى دیگرى براى آن ذکر کرده اند، که در نتیجه به همین معنى باز مى گردد، «راغب» نیز در «مفردات» مى گوید: تعبیر به «مِنْ وُجْدِکُمْ» مفهومش این است که به مقدار توانائى و به اندازه غناى خود، مسکن مناسب براى زنان مطلقه در نظر بگیرید.
طبیعى است، آنجا که مسکن بر عهده شوهر است، بقیه نفقات نیز بر عهده او خواهد بود، دنباله آیه که درباره «نفقه» زنان باردار سخن مى گوید نیز شاهد این مدعا است.
آنگاه به حکم دیگرى پرداخته، مى گوید: «به آنها زیان نرسانید تا کار را بر آنها تنگ کنید و مجبور به نقل مکان و ترک نفقه ؤ شما شوند» (وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ).
مبادا کینه توزى ها، عداوت و نفرت، شما را از راه حق و عدالت منحرف سازد، و آنها را از حقوق مسلّم خود، در مسکن و نفقه محروم کنید، و آن چنان در فشار قرار گیرند که همه چیز را رها کرده، فرار کنند!.
در سومین حکم در مورد زنان باردار مى گوید: «و اگر باردار باشند مخارج آنها را تا زمانى که وضع حمل کنند، بدهید» (وَ إِنْ کُنَّ أُولاتِ حَمْل فَأَنْفِقُوا عَلَیْهِنَّ حَتّى یَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ).
زیرا مادام که وضع حمل نکرده اند در حال عدّه هستند، و نفقه و مسکن بر همسر واجب است.
و چهارمین حکم در مورد حقوق «زنان شیرده» مى فرماید: «اگر حاضر شدند بعد از جدائى، فرزندان را شیر دهند اجر و مزد آنها را بپردازید» (فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ).
اجرتى متناسب با مقدار و زمان شیر دادن بر حسب عرف و عادت.
و از آنجا که بسیار مى شود نوزادان و کودکان مال المصالحه اختلافات دو همسر بعد از جدائى مى شوند، در پنجمین حکم، یک دستور قاطع در این زمینه صادر کرده، مى فرماید: «درباره سرنوشت فرزندان با مشاوره یکدیگر و به طور شایسته تصمیم بگیرید» (وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوف).
مبادا اختلافات دو همسر، ضربه بر منافع کودکان وارد سازد، از نظر جسمى و ظاهرى گرفتار خسران شوند، و یا از نظر عاطفى از محبت و شفقت لازم محروم بمانند، پدر و مادر موظفند خدا را در نظر گیرند، و منافع نوزاد بى دفاع را فداى اختلافات و اغراض خویش نکنند.
جمله «وَ أْتَمِرُوا» از ماده «ایتمار» گاه به معنى «پذیرا شدن دستور» و گاه به معنى «مشاوره» مى آید، و در اینجا معنى دوم مناسب تر است و تعبیر «بِمَعْرُوف» تعبیر جامعى است که هرگونه مشاوره اى را که خیر و صلاح در آن باشد، شامل مى گردد.
و از آنجا که، گاهى بعد از طلاق توافق لازم میان دو همسر براى حفظ مصالح فرزند و مسأله شیر دادن حاصل نمى شود، در ششمین حکم مى فرماید: «و اگر هر کدام بر دیگرى سخت گرفتید و به توافق نرسیدید، زن دیگرى مى تواند شیر دادن آن بچه را بر عهده گیرد تا کشمکش ها ادامه نیابد» (وَ إِنْ تَعاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرى).
اشاره به این که: اگر اختلاف ها به طول انجامید خود را معطل نکنید، و کودک را به دیگرى بسپارید، در درجه اول، حق مادر بود که این فرزند را شیر دهد، اکنون که با سخت گیرى و کشمکش این امر امکان پذیر نیست، نباید منافع کودک را به دست فراموشى سپرد، باید آن را بر عهده دایه اى گذارد.
* * *
آیه بعد، هفتمین و آخرین حکم را در این زمینه بیان کرده، مى افزاید: «آنهائى که امکانات وسیعى دارند، از امکانات خود انفاق کنند، و آنها که تنگدستند، از آنچه خدا به آنها داده انفاق نمایند، خداوند هیچ کس را جز به اندازه آنچه به او داده، تکلیف نمى کند» (لِیُنْفِقْ ذُو سَعَة مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمّا آتاهُ اللّهُ لایُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ ما آتاها).
آیا این دستور، یعنى انفاق به اندازه توانائى، مربوط به زنانى است که بعد از جدائى، شیر دادن کودکان را بر عهده مى گیرند، و یا مربوط به ایام عدّه است که در آیات قبل، به طور اجمال اشاره شده بود، و یا مربوط به هر دو است؟.
معنى اخیر از همه مناسب تر است، هر چند جمعى از مفسران، آن را تنها مربوط به زنان شیرده دانسته اند، در حالى که در آیات گذشته در این باره تعبیر به «اجر» شده، نه «نفقه و انفاق».
به هر حال، آنها که توانائى کافى دارند، باید مضایقه و سخت گیرى نکنند، و آنها که تمکن مالى ندارند، بیش از توانائى خود مأمور نیستند، و زنان نمى توانند ایرادى به آنها داشته باشند.
به این ترتیب، نه آنها که دارند بخل کنند، و نه آنها که ندارند مستحق ملامتند.
و در پایان آیه، براى این که تنگى معیشت، سبب خارج شدن از جاده حق و عدالت نگردد، و هیچ یک زبان به شکایت نگشایند، مى فرماید: «خداوند به زودى بعد از سختى ها، آسانى و راحتى قرار مى دهد» (سَیَجْعَلُ اللّهُ بَعْدَ عُسْر یُسْراً).
یعنى غم مخورید، بیتابى نکنید، دنیا به یک حال نمى ماند، مبادا مشکلات مقطعى و زودگذر، رشته صبر و شکیبائى شما را پاره کند.
این تعبیر براى همیشه و مخصوصاً هنگام نزول این آیات که مسلمانان از نظر معیشت سخت در فشار بودند، نوید و بشارتى است از آینده امیدبخش صابران، و اتفاقاً چیزى نگذشت که خداوند درهاى رحمت و برکت خود را به روى آنها گشود.
* * *
نکته ها:
1 ـ احکام «طلاق رجعى»
گفتیم «طلاق رجعى» آن است که: شوهر مادام که عدّه به سر نیامده، هر زمان بخواهد مى تواند بازگردد و پیوند زناشوئى را برقرار سازد، بى آن که نیاز به عقد تازه اى باشد، و جالب این که: رجوع با کمتر سخن و عملى که نشانه بازگشت باشد، حاصل مى گردد.
بعضى از احکامى که در آیات فوق آمده، مانند نفقه و مسکن، مخصوص عدّه طلاق رجعى است، و همچنین مسأله عدم خروج زن از خانه همسرش در حال عدّه، و اما در «طلاق بائن» یعنى طلاقى که قابل رجوع نیست (مانند سومین طلاق) احکام فوق وجود ندارد.
تنها در مورد زن باردار، حق نفقه و مسکن تا زمان وضع حمل ثابت است.
تعبیر به: لا تَدْرِی لَعَلَّ اللّهَ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلِکَ أَمْراً: «تو نمى دانى شاید خداوند وضع تازه اى به وجود آورد» نیز اشاره به این است که همه یا قسمتى از احکام فوق، مربوط به طلاق رجعى است.(7)
* * *
2 ـ خدا «تکلیف ما لا یطاق» نمى کند
نه تنها حکم عقل، بلکه حکم شرع نیز بر این معنى گواه است، که تکالیف انسان ها باید در حدود توانائى آنها باشد، جمله «لایُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ ما آتاها» که در ضمن آیات فوق آمده نیز، اشاره به همین معنى است.
ولى، در بعضى از روایات مى خوانیم: منظور از «ما آتاها»، «ما أَعْلَمَها» است، یعنى خداوند هر کس را به مقدارى تکلیف مى کند که به او «اعلام» کرده است، و لذا به این آیه در مباحث «اصل برائت» در «علم اصول» استدلال کرده اند، که اگر انسان حکمى را نمى داند، مسئولیتى در برابر آن ندارد.
ولى، از آنجا که عدم آگاهى، گاهى سبب عدم توانائى مى شود، ممکن است، منظور، جهلى باشد که سرچشمه عجز گردد.
بنابراین، آیه مى تواند مفهوم وسیعى داشته باشد، که هم عدم قدرت را شامل شود و هم جهل را، که موجب عدم قدرت بر انجام کار مى گردد.
* * *
3 ـ اهمیت نظام خانواده
دقت و ظرافتى که در بیان احکام زنان مطلقه و حقوق آنها در آیات فوق به کار رفته، و حتى بسیارى از ریزه کارى هاى این مسأله، در آیات قرآن، که در حقیقت قانون اساسى اسلام است، بازگو شده، دلیل روشنى است به اهمیتى که اسلام براى نظام خانواده و حفظ حقوق زنان و فرزندان قائل است.
از طلاق، تا آنجا که ممکن است جلوگیرى مى کند، و ریشه هاى آن را مى خشکاند، اما، هر گاه کار به بن بست کشید و چاره اى جز طلاق و جدائى نبود، اجازه نمى دهد، حقوق فرزندان و یا زنان در این کشمکش پایمال گردد، حتى طرح جدائى را طورى مى ریزد که امکان بازگشت غالباً وجود داشته باشد.
دستوراتى همچون امساک به معروف و جدائى به معروف و نیز عدم زیان و ضرر و تضییق و سخت گیرى نسبت به زنان، و همچنین مشاوره شایسته براى روشن ساختن سرنوشت کودکان، و مانند اینها که در آیات فوق آمده است، همگى گواه بر این معنى است.
اما، متأسفانه عدم آگاهى بسیارى از مسلمانان از این امور، و یا عدم عمل به آن در عین آگاهى، سبب شده است که در هنگام جدائى و طلاق، مشکلات زیادى براى خانواده ها و مخصوصاً فرزندان، به وجود آید، و این نیست جز به خاطر این که مسلمانان از چشمه فیض بخش قرآن دور ماندند.
مثلاً با این که قرآن با صراحت مى گوید: زنان مطلقه نباید در دوران عدّه از خانه شوهر بیرون روند و شوهر حق ندارد آنها را بیرون بفرستد، کارى که اگر انجام شود، امید بازگشت غالب زنان به زندگى زناشوئى بسیار زیاد است، اما کمتر زن و مرد مسلمانى را پیدا مى کنید که بعد از جدائى و طلاق، به این دستور اسلامى عمل کند، و این راستى مایه تأسف است.
* * *
1 ـ به «جواهر»، جلد 32، صفحه 249 مراجعه شود و همچنین «وسائل الشیعه»، جلد 15، باب 4 از ابواب، عدد حدیث 7.
2 ـ البته مشهور در میان فقهاء این است که: زن، هنگامى که به سن یأس برسد، مطلقاً عدّه ندارد، ولى در مقابل این قول، تعداد کمى از قدماى اصحاب، معتقد به عدّه هستند، و بعضى از روایات نیز شاهد بر آن است، هر چند روایات دیگرى با آن معارضه مى کند، آنچه با ظاهر آیه فوق، موافق است، این است که آنها در صورت احتمال حمل، عدّه دارند، شرح بیشتر درباره این موضوع را در کتب فقهى باید مطالعه کرد.
3 ـ به «جواهر الکلام»، جلد 32، صفحه 232 و کتب فقهى دیگر مراجعه فرمائید.
4 ـ «کنز العرفان»، جلد 2، صفحه 260.
5 ـ مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» مى گوید: «تَقْدِیْرُهُ وَ اللاّئِى لَمْ یَحِضْنَ إِنْ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ أَیْضاً ثَلاثَةُ أَشْهُر».
6 ـ «المیزان»، جلد 19، صفحه 367.
7 ـ براى توضیح بیشتر به کتب فقهى از جمله «جواهر الکلام»، جلد 32، صفحه 121 به بعد مراجعه شود.