يونس

قَالَ قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ 89 ۞ وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا ۖ حَتَّىٰ إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ 90 آلْآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ 91 فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً ۚ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ 92 وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّىٰ جَاءَهُمُ الْعِلْمُ ۚ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ 93 فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ ۚ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ 94 وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ 95 إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ 96 وَلَوْ جَاءَتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ 97

94فَإِنْ کُنْتَ فی شَکّ مِمّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ لَقَدْ جائَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلاتَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرینَ

95وَ لاتَکُونَنَّ مِنَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ فَتَکُونَ مِنَ الْخاسِرینَ

96إِنَّ الَّذینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لایُؤْمِنُونَ

97وَ لَوْ جائَتْهُمْ کُلُّ آیَة حَتّى یَرَوُا الْعَذابَ الأَلیمَ

 

ترجمه:

94 ـ و اگر در آنچه بر تو نازل کرده ایم تردیدى دارى، از کسانى که پیش از تو کتاب آسمانى را مى خوانند بپرس! به یقین، «حق» از طرف پروردگارت به تو رسیده است; بنابراین، هرگز از تردیدکنندگان مباش! (مسلماً او در تردیدى نداشت، و این درسى براى مردم بود)!

95 ـ و از آنها مباش که آیات خدا را تکذیب کردند، که از زیانکاران خواهى بود!

96 ـ (و بدان) آنها که فرمان پروردگار تو بر آنان تحقق یافته، (و توفیق هدایت را از آنها گرفته هرگز) ایمان نمى آورند.

97 ـ هر چند تمام آیات (و نشانه هاى الهى) به آنان برسد، تا زمانى که عذاب دردناک را ببینند! (زیرا تاریکى گناه، قلب هایشان را فرا گرفته)!

 

تفسیر:

تردید به خود راه مده!

چون در آیات گذشته، قسمت هائى از سرگذشت انبیاء و اقوام پیشین ذکر شده بود، و ممکن بود بعضى از مشرکان و منکران دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، در صحت آنها تردید کنند، قرآن از آنها مى خواهد که براى فهم صدق این گفته ها، به اهل کتاب مراجعه کنند، و چگونگى را از آنها بخواهند; چرا که در کتب آنها، بسیارى از این مسائل آمده است.

ولى به جاى این که روى سخن را به مخالفان کند، پیامبر را مخاطب ساخته چنین مى فرماید:

«اگر از آنچه بر تو نازل کردیم در شک و تردید هستى، از آنها که کتب آسمانى را قبل از تو مى خوانند بپرس»! (فَإِنْ کُنْتَ فی شَکّ مِمّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ مِنْ قَبْلِکَ).

تا از این طریق ثابت شود که: «آنچه بر تو نازل شده، حق و از طرف پروردگار تو است» (لَقَدْ جائَکَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ).

«بنابراین، هرگز از تردیدکنندگان مباش»! (فَلاتَکُونَنَّ مِنَ المُمْتَرینَ).

این احتمال نیز وجود دارد که: آیه فوق، بحث تازه و مستقلى را درباره صدق دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)عنوان مى کند، و به مخالفان مى گوید: اگر در حقانیت او تردید دارند، نشانه هاى او را که در کتب پیشین مانند «تورات» و «انجیل» نازل شده، از اهل کتاب بپرسند.

شأن نزولى که در بعضى از تفاسیر(1) نقل شده نیز، این معنى را تأئید مى کند، و آن این که: جمعى از کفار «قریش» مى گفتند: این قرآن از طرف خدا نازل نشده، بلکه شیطان به محمّد(صلى الله علیه وآله) القاء مى کند!، این سخن سبب شد که عده اى در شک و تردید فرو روند، خداوند با آیه فوق به آنها پاسخ گفت.

* * *

در آیه بعد اضافه مى کند: اکنون که آیات پروردگار و حقانیت این دعوت بر تو آشکار شده است «در صف کسانى که آیات الهى را تکذیب کرده اند مباش! که از زیانکاران خواهى شد» (وَ لاتَکُونَنَّ مِنَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّهِ فَتَکُونَ مِنَ الْخاسِرینَ).

در آیه قبل مى گوید: اگر تردید دارى، از آنها که آگاهى دارند بپرس، و در این آیه مى گوید: اکنون که عوامل تردید بر طرف شد، باید در برابر این آیات تسلیم باشى، و گرنه مخالفت با حق، نتیجه اى جز خسران و زیان در بر نخواهد داشت.

این آیه، قرینه روشنى است بر این که: منظور اصلى در آیه گذشته، توده مردم مى باشد، هر چند روى سخن به شخص پیامبر است; زیرا بدیهى است پیامبر(صلى الله علیه وآله)، هرگز آیات الهى را تکذیب نمى کرد، بلکه او مدافع سرسخت آئین خود بود.

* * *

سپس به پیامبر(صلى الله علیه وآله)اعلام مى کند: در میان مخالفان تو، گروهى متعصّب و لجوج هستند، که انتظار ایمان آنها بیهوده است، آنها از نظر فکرى چنان مسخ شده اند، و آن قدر در راه باطل گام برداشته اند، که وجدان بیدار انسانى را به کلّى از دست داده، و به موجودى نفوذناپذیر تبدیل شده اند، منتها قرآن این موضوع را به این تعبیر بیان مى کند: «کسانى که فرمان پروردگارت بر آنها ثابت و مسجّل شده، ایمان نخواهند آورد» (إِنَّ الَّذینَ حَقَّتْ عَلَیْهِمْ کَلِمَتُ رَبِّکَ لایُؤْمِنُونَ).

* * *

«حتى اگر تمام آیات و نشانه هاى پروردگار به سراغ آنها بیاید، ایمان نخواهند آورد، تا زمانى که عذاب الیم الهى را با چشم خود ببینند» (وَ لَوْ جائَتْهُمْ کُلُّ آیَة حَتّى یَرَوُا الْعَذابَ الأَلیمَ)، که آن زمان، ایمان بر ایشان اثرى ندارد.

در حقیقت، نخستین آیات مورد بحث، از عموم مردم دعوت به مطالعه، تحقیق و سؤال از اهل اطلاع کرد، و به دنبال آن از آنها خواست، که با روشن شدن حق، به حمایت و دفاع از آن به پاخیزند.

ولى در آیات اخیر مى گوید: نباید انتظار ایمان آوردن همه آنها را داشته باشى; زیرا گروهى آن قدر فاسد شده اند که دیگر قابل اصلاح نیستند، بنابراین نه از عدم ایمان آنها دلسرد باش، و نه نیروى خود را روى هدایت آنان هدر ده، بلکه به گروهى بپرداز که، اکثریت را تشکیل مى دهند، و قابل هدایتند.

همان گونه که بارها تکرار کرده ایم، تعبیراتى مانند آیات فوق، به هیچ گونه دلیل بر «جبر» نیست، بلکه اینها از قبیل ذکر آثار عمل انسان است، منتها چون اثر هر چیز به فرمان خدا است، گاهى این امور به خدا نسبت داده مى شود.

ذکر این نکته نیز لازم به نظر مى رسد که، در چند آیه قبل، درباره «فرعون» خواندیم که: او بعد از نزول عذاب و گرفتار شدن در چنگال طوفان، اظهار ایمان کرد، ولى این گونه ایمان چون جنبه اضطرارى داشت، براى او سودى نداشت.

اما در آیات مورد بحث مى گوید: این تنها راه و روش فرعون نبود، بلکه همه افراد لجوج، خودخواه، مستکبر و سیاه دل، که به اوج طغیان رسیده اند نیز، همین حالت را دارند، آنها نیز ایمان نمى آورند، مگر این که عذاب الیم را ببینند، همان ایمانى که براى آنها بى اثر است.

* * *

نکته:

آیا پیامبر تردید داشت؟

ممکن است در ابتدا چنین به نظر برسد که: آیه حکایت از این دارد که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حقانیت آیاتى که بر او نازل مى شد تردید داشت، و خداوند از طریق فوق تردید او را زایل کرد.

ولى، با توجه به این که پیامبر(صلى الله علیه وآله)مسأله وحى را با شهود و مشاهده دریافته بود، چنان که آیات قرآن حاکى از همین معنى است، شک و تردید در این مورد معنى نداشت.

به علاوه این تعبیر رائج است، که براى تنبیه دوردستان به افراد نزدیک خطاب مى کنند و سخنى را القا مى نمایند، این همان است که عرب با ضرب المثل معروف: إِیّاکَ أَعْنِى وَ اسْمَعِى یا جارَه: «به تو مى گویم ولى همسایه تو بشنو»(2) از آن یاد مى کند، که نظیر آن را نیز در فارسى داریم، و این گونه سخن در بسیارى از موارد، تأثیرش از خطاب صریح بیشتر است.

اضافه بر این، ذکر جمله شرطیه، همیشه دلیل بر احتمال وجود شرط

نیست، بلکه گاهى براى تأکید روى یک مطلب.

و یا براى بیان یک قانون کلّى است، مثلاً در سوره «اسراء» مى خوانیم: وَ قَضى رَبُّکَ أَنْ لاتَعْبُدُوا إِلاّ إِیّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبْرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلاتَقُلْ لَهُما أُفّ:

«پروردگار تو فرمان داده که جز او را پرستش نکنید، و به پدر و مادر نیکى کنید، هر گاه یکى از این دو نزد تو (توجه داشته باشید در این جمله مخاطب ظاهراً فقط پیامبر است) به پیرى برسند، هیچ گاه کمترین سخن ناراحت کننده اى به آنها مگو».(3)

با این که مى دانیم، پیامبر(صلى الله علیه وآله)پدرش را قبل از تولّد، و مادرش را در دوران طفولیتش از دست داد، با این حال حکم احترام به پدر و مادر، به عنوان یک قانون کلّى بیان شده است، هر چند مخاطب ظاهراً پیامبر است.

و نیز در سوره «طلاق» مى خوانیم: یا أَیُّهَا النَّبِىُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ: «اى پیامبر هنگامى که زنان را طلاق گفتید...».(4)

این تعبیر، دلیل بر این نیست که پیامبر زنى را در عمرش طلاق گفته، بلکه بیان یک قانون کلّى است، و جالب این که: مخاطب در آغاز این جمله، پیامبر است، و در آخر جمله همه مردم.

و از جمله قرائنى که تأئید مى کند منظور اصلى در آیه مشرکان و کافران است، آیات پشت سر این آیه است، که از کفر و بى ایمانى آنها سخن مى گوید.

نظیر همین موضوع، در آیات مربوط به «مسیح»(علیه السلام) دیده مى شود که: وقتى خداوند در روز رستاخیز از او مى پرسد: آیا تو مردم را به عبادت خویش و مادرت دعوت کردى؟!

او صریحاً این مسأله را انکار مى کند و اضافه مى کند: إِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ: «اگر من چنین سخنى را گفته بودم تو مى دانستى».(5)

 


1ـ تفسیر «ابوالفتوح رازى»، جلد 6، صفحه 227، ذیل آیه مورد بحث (جلد 10، صفحه 203، بنیاد پژوهش هاى اسلامى آستان قدس رضوى).

2 ـ «بحار الانوار»، جلد 90، صفحه 145.

3 ـ اسراء، آیه 23.

4 ـ طلاق، آیه 1.

5 ـ مائده، آیه 116.