العنكبوت
فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ 24 وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُم بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُم بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ 25 ۞ فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ ۘ وَقَالَ إِنِّي مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّي ۖ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ 26 وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِ النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ وَآتَيْنَاهُ أَجْرَهُ فِي الدُّنْيَا ۖ وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ 27 وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّنَ الْعَالَمِينَ 28 أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنكَرَ ۖ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ 29 قَالَ رَبِّ انصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ 30
28وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَد مِنَ الْعالَمِینَ
29أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ
30قالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ
ترجمه:
28 ـ و لوط را فرستادیم هنگامى که به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتى انجام مى دهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است!
29 ـ آیا شما به سراغ مردان مى روید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مى کنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مى دهید»؟!، اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: «اگر راست مى گوئى عذاب الهى را براى ما بیاور»!
30 ـ (لوط) عرض کرد: «پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یارى فرما»!
تفسیر:
آلوده دامنان خیره سر!
بعد از بیان گوشه اى از ماجراى ابراهیم(علیه السلام) به سراغ ذکر بخشى از سرگذشت پیامبر هم عصرش لوط(علیه السلام) مى رود، مى فرماید: «ما لوط را فرستادیم، (تا قومش را انذار کند) به خاطر بیاور هنگامى را که به قومش گفت: شما کار بسیار زشتى را انجام مى دهید که احدى از جهانیان تاکنون مرتکب آن نشده است»! (وَ لُوطاً إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفاحِشَةَ ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَد مِنَ الْعالَمِینَ).(1)
«فاحِشَة» ـ چنان که قبلاً هم گفته ایم ـ از ماده «فحش» در اصل به معنى هر فعل یا سخن بسیار زشت و زننده است، و در اینجا کنایه از «همجنس گرائى» است.
از جمله «ما سَبَقَکُمْ بِها مِنْ أَحَد مِنَ الْعالَمِینَ» به خوبى استفاده مى شود: این عمل زشت و ننگین ـ لااقل به صورت همگانى و عمومى و در آن شکل زننده ـ در میان هیچ قوم و ملتى سابقه نداشته است.
در حالات قوم لوط نوشته اند، یکى از عوامل اصلى آلودگى آنها به این گناه بخل بود، آنها مردمى بخیل بودند، و چون شهرهاى آنها بر سر راه کاروان هاى شام قرار داشت، با انجام این عمل نسبت به بعضى از عابرین و میهمانان، آنها را از خود متنفر کردند، ولى کم کم تمایلات همجنس گرائى، در میان خود آنها قوت گرفت و در لجن زار «لواط» فرو رفتند.
به هر حال، آنها، هم بار گناه خویش را بر دوش مى کشند و هم بار گناه کسانى را که در آینده از عمل آنها پیروى مى کنند، (بى آن که از گناه آنان چیزى کاسته شود); چرا که بنیانگذار این سنت شوم و پلید بودند، و مى دانیم هر کس سنتى بگذارد، در اعمال کسانى که به آن عمل کنند، سهیم است.
* * *
«لوط»(علیه السلام) این پیامبر بزرگ، پس از آن مقصد خود را فاش تر بیان ساخت و گفت: «آیا شما به سراغ مردان مى روید»؟! (أَ إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجالَ).
«و آیا راه تکثیر نسل انسان را قطع مى کنید»؟! (وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ).(2)
«و آیا شما در مجالسى که مرکز اجتماعتان است، آشکارا اعمال منکر انجام مى دهید»؟ (وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ).
«نادى» از ماده «نداء» به معنى مجلس عمومى، و گاه، به معنى مرکز تفریح است، چون افراد در آنجا یکدیگر را صدا مى زنند و ندا مى کنند.
قرآن در اینجا شرح نداده است که آنها چه منکراتى در مجالس خود انجام مى دادند، اما ناگفته پیدا است، اعمالى بوده است که متناسب با همان عمل زشتشان بوده، و به طورى که در بعضى از تواریخ آمده: آنها فحش هاى رکیک و کلمات زشت و زننده رد و بدل مى کردند، با کف دست بر پشت یکدیگر مى زدند قمار مى کردند، بازى هاى بچه گانه داشتند، مخصوصاً سنگهاى کوچک به یکدیگر یا به عابران پرتاب مى کردند، انواع آلات موسیقى را به کار مى بردند، و حتى در حضور جمع، بدن خود را برهنه و گاه کشف عورت مى کردند!.(3)
در حدیثى از «ام هانى» از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) چنین آمده: که حضرت در پاسخ سؤال از جمله «وَ تَأْتُونَ فِی نادِیکُمُ الْمُنْکَرَ» فرمود: کانُوا یَخْذِفُونَ مَنْ یَمُرُّ بِهِمْ وَ یَسْخَرُونَ مِنْهُ: «آنها به سوى هر کسى که از کنارشان رد مى شد، سنگریزه پرتاب مى کردند و به باد مسخره اش مى گرفتند».(4)
اکنون ببینیم، پاسخ این قوم گمراه و ننگین، در برابر سخنان منطقى حضرت لوط(علیه السلام) چه بود.
قرآن مى گوید: «آنها جوابى جز این نداشتند که گفتند: اگر راست مى گوئى، عذاب خدا را براى ما بیاور» (فَما کانَ جَوابَ قَوْمِهِ إِلاّ أَنْ قالُوا ائْتِنا بِعَذابِ اللّهِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ).
آرى، آن هوسبازان که فاقد عقل و درایت کافى بودند، این سخن را از روى سخریه و استهزاء، در برابر دعوت معقول و منطقى لوط، گفتند.
و از این پاسخ، به خوبى استفاده مى شود که: «لوط» علاوه بر آن سخنان مستدل، آنها را به عذاب دردناک الهى نیز، در صورت ادامه راه خود، تهدید کرده بود، اما آنها همه را رها کردند و این یکى را چسبیدند، آن هم از روى مسخره و استهزاء، در سوره «قمر» آیه 36 نیز شبیه این مطلب آمده است: وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ: «لوط قومش را از عذاب ما ترسانید، اما آنها با بیم دهندگان به ستیز برخاستند».
ضمناً این تعبیرِ قوم گمراه، نشان مى دهد: آنها مى خواستند از عدم نزول عذاب، نتیجه گیرى کنند که او کاذب و دروغگو است، در حالى که این رحمت خدا است که حتى به آلوده ترین اقوام، فرصت و مهلت براى مطالعه، تجدید نظر و بازگشت مى دهد.
* * *
در اینجا بود که لوط(علیه السلام) دستش از همه جا کوتاه شد، رو به درگاه خدا آورده با قلبى آکنده از غم و اندوه «گفت: پروردگارا! مرا بر این قوم مفسد، پیروز گردان» (قالَ رَبِّ انْصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ).
قومى که روى زمین را به فساد و تباهى کشیده اند، اخلاق و تقوى را بر باد داده اند، عفت و پاکدامنى را پشت سر انداخته اند، عدالت اجتماعى را زیر پا نهاده اند، و شرک و بت پرستى را با فساد اخلاق و ظلم و ستم آمیخته اند، و نسل انسان را به فنا و نیستى تهدید کرده اند، پروردگارا! مرا بر این فاسدان مفسد پیروز فرما!
* * *
نکته:
بلاى همجنس گرائى!
«همجنس گرائى» چه در میان مردان باشد (لواط) و چه در میان زنان (مساحقه) از بدترین انحرافات اخلاقى است، که سرچشمه مفاسد زیادى در جامعه خواهد بود.
اصولاً طبیعت زن و مرد، آن چنان آفریده شده است که آرامش و اشباع سالم خود را در علاقه به جنس مخالف (از طریق ازدواج سالم) مى بینند، و هرگونه تمایلات جنسى در غیر این صورت، انحراف از طبع سالم انسانى و یک نوع بیمارى روانى است، که اگر به آن ادامه داده شود، روز به روز تشدید مى گردد و نتیجه اش بى میلى به «جنس مخالف» و اشباع ناسالم از طریق «جنس موافق» است.
این گونه روابط نامشروع، در «ارگانیسم بدن انسان» و حتى در سلسله اعصاب و روح، اثرات ویرانگرى دارد: مرد را از یک مرد کامل بودن، و زن را از یک زن کامل بودن، ساقط مى کند، به طورى که چنین زنان و مردان همجنس باز، گرفتار ضعف جنسى شدید مى شوند، و قادر نیستند پدر و مادر خوبى براى فرزندان آینده خود باشند، و گاه قدرت بر تولید فرزند را به کلى، از دست مى دهند.
افراد «همجنس گرا» تدریجاً به انزوا و بیگانگى از اجتماع، و سپس بیگانگى از خویشتن، رو مى آورند، و گرفتار تضاد پیچیده روانى مى شوند، و اگر به اصلاح خویش نپردازند، ممکن است به بیماریهاى جسمى و روانى مختلفى گرفتار شوند.
به همین دلیل، و به دلائل اخلاقى و اجتماعى دیگر، اسلام شدیداً «همجنس گرائى» را در هر شکل و صورت، تحریم کرده، و براى آن مجازاتى شدید که گاه به سرحد اعدام مى رسد، قرار داده است.
موضوع مهم این است که: بى بند و بارى و تنوع طلبى بیمارگونه دنیاى متمدن مادى، بسیارى از پسران و دختران را به سوى این انحراف بزرگ مى کشاند، نخست پسران را تشویق به لباس هاى جلف و زنانه و خودآرائى مخصوص، و دختران را به لباس هاى پسرانه دعوت مى کند، و از اینجا انحراف و همجنس گرائى شروع مى شود تا جائى که به وقیح ترین اعمال در این زمینه، شکل قانونى مى دهند و از هرگونه پیگرد و مجازات برکنار مى دانند که قلم از شرح و وصف آن شرم دارد.(5)
* * *
1 ـ «لوطاً» ممکن است عطف بر «نوحاً» بوده باشد و بنابراین، به منزله مفعول «ارسلنا» است، بعضى نیز آن را مفعول فعل مقدرى مانند «اذکر» گرفته اند.
2 ـ جمعى از مفسران در تفسیر جمله «وَ تَقْطَعُونَ السَّبِیلَ» احتمالات دیگرى نیز ذکر کرده اند، از جمله: با توجه به تاریخچه اى که در فوق براى آنها ذکر شد، آن را به معنى قطع کردن راه مردم، در سفرهایشان به آن منطقه تفسیر کرده اند، چرا که کاروانیان براى این که: از شر این قوم در امان بمانند، چاره اى نداشتند جز این که از بیراهه بروند تا به دست این بى راهان گرفتار نشوند. بعضى دیگر آن را به معنى «سرقت اموال» مردم تفسیر کرده اند، ولى تفسیر اول، که در بالا ذکر شد، مناسب تر به نظر مى رسد، چرا که یکى از فلسفه هاى تحریم «لواط» طبق صریح روایات، خطر قطع نسل آدمى است.
3 ـ «سفینة البحار»، جلد 2، صفحه 517.
4 ـ تفسیر «قرطبى»، ذیل آیات مورد بحث.
5 ـ در زمینه تحریم و فلسفه تحریم «همجنس گرائى در اسلام» بحث مشروحى در جلد نهم، صفحه 192 به بعد (ذیل آیه 81 سوره «هود») داشته ایم.