الروم
وَمِنْ آيَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ۚ ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِّنَ الْأَرْضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُجُونَ 25 وَلَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ 26 وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ ۚ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَىٰ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ 27 ضَرَبَ لَكُم مَّثَلًا مِّنْ أَنفُسِكُمْ ۖ هَل لَّكُم مِّن مَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن شُرَكَاءَ فِي مَا رَزَقْنَاكُمْ فَأَنتُمْ فِيهِ سَوَاءٌ تَخَافُونَهُمْ كَخِيفَتِكُمْ أَنفُسَكُمْ ۚ كَذَٰلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ 28 بَلِ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَهْوَاءَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ ۖ فَمَن يَهْدِي مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ ۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ 29 فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ 30 ۞ مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ 31 مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا ۖ كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ 32
23وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوْم یَسْمَعُونَ
24وَ مِنْ آیاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیِی بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوْم یَعْقِلُونَ
25وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ
ترجمه:
23 ـ و از نشانه هاى او خواب شما در شب و روز است و تلاش و کوششتان براى بهره گیرى از فضل پروردگار (و تأمین معاش); در این امور نشانه هائى است براى آنان که گوش شنوا دارند!
24 ـ و از آیات او این است که برق (و رعد) را به شما نشان مى دهد که هم مایه ترس و هم امید است (ترس از صاعقه، و امید به نزول باران)، و از آسمان آبى فرو مى فرستد که زمین را بعد از مردنش به وسیله آن زنده مى کند; در این نشانه هائى است براى جمعیتى که مى اندیشند!
25 ـ از آیات او این است که آسمان و زمین به فرمان او برپاست; سپس هنگامى که شما را (در قیامت) از زمین فرا خواند، ناگهان همه خارج مى شوید (و در صحنه محشر حضور مى یابید)!
تفسیر:
باز هم نشانه هاى عظمت او در برون و درون
به دنبال بحث هاى گذشته پیرامون آیات پروردگار در آفاق و انفس، آیات مورد بحث، به گفتگو پیرامون بخش دیگرى از این آیات بزرگ، مى پردازد.
نخست پدیده «خواب» را به عنوان یک پدیده مهم آفرینش، و نمودارى از نظام حکیمانه آفریننده آن، مورد توجه قرار داده، مى گوید:
«از آیات او خواب شما در شب و روز است، و نیز تلاش و کوشش شما براى بهره گیرى از فضل پروردگار و تأمین نیازمندى هاى زندگى» (وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُکُمْ مِنْ فَضْلِهِ).
و در پایان، مى افزاید: «در این امور آیات و نشانه هائى است براى آنها که گوش شنوا دارند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوْم یَسْمَعُونَ).
این حقیقت، بر هیچ کس پوشیده نیست که، همه «موجودات زنده» براى تجدید نیرو، و به دست آوردن آمادگى لازم براى ادامه کار و فعالیت، نیاز به استراحت دارند، استراحتى که به طور الزامى به سراغ آنها بیاید، و حتى افراد پر تلاش و یا حریص را ناگزیر به انجام آن سازد.
چه عاملى براى وصول به این هدف، بهتر از خواب، تصور مى شود؟ که، الزاماً به سراغ انسان مى آید و او را وادار مى کند: تمام فعالیت هاى جسمانى و بخش مهمى از فعالیت هاى فکرى و مغزى خویش را تعطیل کند، تنها دستگاه هائى از جسم، همانند قلب و ریه و بخشى از فعالیت هاى مغزى که براى ادامه حیات لازم است به کار خود ادامه مى دهند، آن هم بسیار آرام و آهسته.
این موهبت بزرگ الهى، سبب مى شود که جسم و روح انسان، به اصطلاح سرویس شود، و با بروز حالت خواب که یک نوع وقفه و تعطیل کار بدن است، آرامش و رفع خستگى حاصل گردد، و انسان، حیات و نشاط و نیروى تازه اى پیدا کند.
مسلماً اگر خواب نبود، روح و جسم انسان، بسیار زود پژمرده و فرسوده مى شد، و بسیار زود پیرى و شکستگى به سراغ او مى آمد، به همین دلیل خواب متناسب و آرام، راز سلامت، و طول عمر، و دوام نشاط جوانى است.
قابل توجه این که:
اولاً خواب را قبل از «ابتغاء فضل اللّه» که در آیات قرآن به معنى تلاش براى روزى است، قرار داده، اشاره به این که: پایه اى براى آن محسوب مى شود، چرا که بدون خواب کافى «ابتغاء فضل اللّه» مشکل است.
ثانیاً درست است که خواب، معمولاً در شب است، و تلاش معاش در روز، اما چنان نیست که انسان نتواند این برنامه را به هنگام لزوم تغییر دهد، بلکه خداوند انسان را چنان آفریده که مى تواند برنامه خواب خود را تغییر داده، و بر ضرورت ها و نیازها منطبق سازد، تعبیر به «مَنامُکُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ» (خواب شما در شب و روز) گویا اشاره به همین نکته است.
بدون شک، برنامه اصلى خواب، مربوط به شب است، و شب به خاطر آرامشى که از تاریکى پدید مى آید، اولویت خاصى در این مورد دارد، اما گاه شرائطى در زندگى انسان پیدا مى شود ـ مثلاً ـ مجبور مى شود شبانه سفر کند، و روز استراحت نماید، اگر برنامه تنظیم خواب در اختیار انسان نبود، چه مشکلاتى که پیش نمى آمد؟
اهمیت این مطلب ـ مخصوصاً در عصر ما ـ که بسیارى از مؤسسات صنعتى و پزشکى و درمانى مجبورند به طور مداوم، در تمام شبانه روز کار کنند، و تعطیل برنامه هاى آنها ممکن نیست، ـ و لذا کارگران در سه نوبت به کار مى پردازند ـ از هر زمان دیگرى روشن تر است.
نیاز جسم و روح انسان، به خواب، به اندازه اى زیاد است که توانائى و تحمل انسان در برابر بى خوابى، بسیار کم است، و از چند شبانه روز تجاوز نمى کند، به همین جهت، جلوگیرى از خواب، همیشه به عنوان یکى از دردناکترین شکنجه ها نزد جباران و طاغوتیان، شناخته شده است.
و نیز به همین دلیل، یکى از طرق درمان مؤثر بسیارى از بیمارى ها این است که بیمار را در خواب عمیق فرو مى برند، و از این راه توان و نیروى بیمار را افزایش مى دهند.
البته هیچ کس، نمى تواند مقدار معینى را به عنوان «مقدار خواب لازم» براى عموم انسان ها تعیین کند، چه این که: این امر بستگى به سن و سال و وضع و موقعیت اشخاص و چگونگى ساختمان روحى و جسمى آنها دارد، آنچه مهم است این که، «خواب کافى» مقدارى است که انسان بعد از آن احساس کند، از این نظر اشباع شده است، درست همان گونه که در مورد آب و مقدار غذا احساس سیرى مى کند.
این نیز، قابل توجه است که: علاوه بر «طول» زمان خواب، «عمق» آن نیز اهمیت ویژه اى دارد، اى بسا یک ساعت خواب عمیق کار چند ساعت خواب سطحى را در بازسازى روح و جسم انسان انجام مى دهد.
البته در آنجا که خواب عمیق، ممکن نباشد «نعاس» (خواب خفیف) هم یکى از نعمت هاى الهى است، چنان که در آیه 11 سوره «انفال» در مورد «مجاهدان بدر» از آن یاد شده، چرا که در میدان جنگ خواب عمیق، نه امکان پذیر است و نه مفید و سودمند.
به هر حال، نعمت خواب، و آرامش و آسایش ناشى از آن، و نیز قدرت و نشاطى که بعد از خواب پیدا مى شود از نعمت هائى است که با هیچ بیانى قابل توصیف نیست.
* * *
آیه بعد، که پنجمین قسمت از آیات عظمت خدا را بیان مى کند، باز به سراغ آیات آفاقى مى رود، و مسأله باران و رعد و برق و حیات زمین را پس از مرگ، مورد توجه قرار داده، مى گوید: «از نشانه هاى خدا این است که برق را که هم مایه ترس است، هم مایه امید، به شما نشان مى دهد» (وَ مِنْ آیاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً).
«ترس» از خطرات ناشى از برق که گاه به صورت «صاعقه» در مى آید، و هر چیز در حوزه آن قرار گیرد را آتش مى زند و خاکستر مى کند، و «امید» از نظر نزول باران، که غالباً بعد از رعد و برق به صورت رگبار فرو مى ریزد.
بنابراین، برق آسمان پیشاهنگى است براى نزول باران (علاوه بر فوائد گوناگون مهمى که در آن نهفته شده، و دانش امروز از آن پرده برداشته و ما در آغاز سوره «رعد» به آن اشاره کردیم).(1)
سپس مى افزاید: «و از آسمان آبى نازل مى کند، که زمین را بعد از مرگش حیات مى بخشد» (وَ یُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ ماءً فَیُحْیِی بِهِ الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها).
زمین خشک و سوزانى که بوى مرگ از تمام آن به مشام مى رسد، بعد از نزول چند باران حیات بخش، آن چنان جان مى گیرد، و زنده مى شود و آثار حیات به صورت گل ها و گیاهان در آن نمایان مى گردد، که گاه باورکردنى نیست که این همان زمین مرده سابق است.
در پایان آیه، به عنوان تأکید مى افزاید: «در این امور آیات و نشانه هائى است، براى جمعیتى که تعقل و اندیشه مى کنند» (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیات لِقَوْم یَعْقِلُونَ).
آنها هستند که مى فهمند، در این برنامه حساب شده، دست قدرتى در کار است که آن را رهبرى و هدایت مى کند، و هرگز نمى تواند معلول تصادف ها و ضرورت هاى کور و کر باشد.
* * *
در آخرین آیه، بحث از آیات آفاقى را در زمینه تدبیر نظام آسمان و زمین و ثبات و بقاى آنها ادامه داده، مى فرماید: «یکى دیگر از آیات عظمت حق این است که آسمان و زمین به فرمان او برپا است» (وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَ الأَرْضُ بِأَمْرِهِ).
یعنى، نه تنها آفرینش آسمان ها، که در آیات قبل به آن اشاره شد، آیتى است، که برپائى و ادامه نظام آنها نیز آیتى دیگر مى باشد، چه این که: این اجرام عظیم در گردش منظم خود، احتیاج به امور زیادى دارند، که مهمترین آنها محاسبه پیچیده تعادل نیروى جاذبه و دافعه است.
پروردگار بزرگ، آن چنان این تعادل را سامان بخشیده، که میلیون ها سال، بدون کمترین انحراف در مسیر خود گردش مى کنند.
و به تعبیر دیگر، آیه گذشته اشاره به «توحید خلقت» بود، و این آیه، اشاره به «توحید ربوبیت و تدبیر» است.
تعبیر به «قیام» و برپائى آسمان و زمین، تعبیر لطیفى است که از حالات انسان گرفته شده، چرا که بهترین حالات انسان براى ادامه فعالیت ها حالت قیام است که قادر بر انجام همه حوائج خود مى باشد، و تسلط کامل بر اطراف خویش دارد.
تعبیر به «امر» در اینجا اشاره به نهایت قدرت پروردگار است، که براى ادامه حیات و نظم این جهان پهناور تنها یک فرمان او کافى است.
و در پایان این آیه، با استفاده از زمینه بودن «توحید» براى «معاد» بحث را به این مسأله منتقل ساخته مى فرماید: «سپس هنگامى که شما را از زمین فرا مى خواند، ناگهان همه خارج مى شوید» (ثُمَّ إِذا دَعاکُمْ دَعْوَةً مِنَ الأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ).
کراراً در آیات قرآن دیده ایم که، خداوند مسأله «معاد» را با تکیه بر نشانه هاى قدرت او در آسمان و زمین اثبات مى کند، و آیه مورد بحث نیز یکى از آنها است.
تعبیر به «دَعاکُم» (شما را فرا مى خواند) اشاره به این است: همان طور که براى تدبیر و نظم جهان یک فرمان او کافى است، براى بعث و نشور و رستاخیز نیز یک دعوت او کفایت مى کند، مخصوصاً با توجه به جمله «إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ» که «اذا» در آن به اصطلاح براى «مفاجاة» است، روشن مى سازد که با یک دعوت او همه ناگهان بیرون مى ریزند.
ضمناً تعبیر «دَعْوَةً مِنَ الأَرْضِ» نشانه روشنى بر معاد جسمانى است، که انسان در رستاخیز از این زمین فرا خوانده مى شود (دقت کنید).
* * *
نکته ها:
1 ـ یک دوره کامل درس خداشناسى
در آیات ششگانه گذشته، بحث هاى گوناگونى پیرامون خداشناسى مطرح شده که مجموعاً یک دوره جالب را تشکیل مى دهد، از آفرینش آسمان گرفته تا آفرینش بشر از خاک، و از پیوند محبت خانوادگى گرفته، تا خواب آرام بخش در شب و روز، از تدبیر نظام و جهان بالا گرفته تا برق آسمان و نزول باران و اختلاف زبان ها و رنگ ها، یعنى مجموعه مناسبى از آیات آفاقى و انفسى.
جالب این که، در هر یک از این شش آیه، دو بخش از دلائل توحید ذکر شده تا یکى زمینه سازى کند، و دیگرى تحکیم و تأکید، درست همانند آوردن دو شاهد عادل براى اثبات یک مدعا، که مجموعاً دوازده شاهد صادق را براى قدرت بى پایان حق تشکیل مى دهد!
* * *
2 ـ چه کسانى از این آیات الهام مى گیرند؟
در ذیل چهار آیه از این شش آیه، تأکید شده است که، در این امور نشانه هاى روشنى است براى «متفکران»، «عالمان»، «شنوایان» و «عاقلان» ولى در آیه اول و آخر، این موضوع دیده نمى شود.
«فخر رازى» در این زمینه، چنین توضیح مى دهد: عدم ذکر آن در نخستین آیه، ممکن است به خاطر آن باشد که، آیه اول و دوم که پشت سر هم قرار گرفته، هر دو از آیات انفسى سخن مى گوید و یکسان است.
و در آخرین آیه، مطلب به قدرى وضوح پیدا کرده که دیگر نیاز به توضیح بیشتر و تأکید بر تعقل و تفکر نیست.(2)
جالب این که، نخست سخن از «تفکر» به میان مى آورد، سپس از «علم»; چرا که تفکر پایه و زمینه ساز علم است، بعد از آن سخن از «گوش شنوا» است; چرا که در پرتو علم و آگاهى، انسان آماده شنیدن و پذیرش حق مى شود، همان طور که قرآن مى گوید: فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ: «به بندگانم بشارت ده * آنانى که سخنان را مى شنوند و از بهترین آنها پیروى مى کنند».(3)
و در آخرین مرحله، سخن از «عقل» است چون آنها که گوش شنوا دارند، سرانجام به مرحله عقل کامل، خواهند رسید.
این نکته نیز قابل توجه است که در ذیل نخستین آیه، سخن از آغاز آفرینش انسان و انتشار نسل او در زمین است (ثُمَّ اِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُون).
و در آخرین آیه نیز، سخن از خروج و نشور انسان ها در قیامت است (اِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُون).
اولى آغاز است و آخرى انجام.
* * *
3 ـ شگفتى هاى عالم خواب
با تمام بحث هائى که دانشمندان پیرامون «خواب» و ویژگى هاى آن کرده اند، باز هم به نظر مى رسد: هنوز، همه زوایاى این عالم اسرارآمیز روشن نشده و حقائق پیچیده آن فاش نگردیده است.
هنوز، در میان دانشمندان بحث است که، چه فعل و انفعالى در بدن انسان صورت مى گیرد که در یک لحظه ناگهانى، بخشى از فعالیت هاى مغز و بدن او تعطیل مى گردد، و تحولى در سرتاسر روح و جسمش، ظاهر مى شود؟
بعضى عامل اصلى خواب را یک «عامل فیزیکى» مى دانند، و معتقدند: انتقال خون از مغز، به قسمت هاى دیگر بدن، این پدیده را به وجود مى آورد، و براى اثبات عقیده خود از تختخواب مخصوصى به نام «تختخواب ترازوئى» استفاده کرده اند، که انتقال خون را از مغز به سایر اعضاء مشخص مى کند.
جمعى دیگر، عامل خواب را «عامل شیمیائى» مى دانند، و معتقدند به
هنگام تلاش و کوشش، سمومى در بدن پیدا مى شود، که بخشى از مغز را از کار مى اندازد، در نتیجه انسان به خواب مى رود، هنگامى که این سموم جذب بدن و خنثى شد، انسان بیدار مى شود.
جمع دیگرى براى خواب، یک «عامل عصبى» قائلند و مى گویند: سیستم فعال عصبى ویژه اى در مغز موجود است، که حکم گاز اتومبیل را دارد و بر اثر خستگى خاموش مى شود، و موقتاً از کار مى ایستد.
اما پیرامون تمام این نظریه ها سؤالات و نقاط مبهم و تاریکى وجود دارد، که هنوز پاسخ آن به روشنى داده نشده است، و خواب همچنان چهره اسرارآمیز خود را حفظ کرده است.
از شگفتى هاى عالم خواب، که دانشمندان اخیراً از روى آن پرده برداشته اند این است که: به هنگام خواب و از کار افتادن موقت بخش عظیمى از مغز، بعضى از سلول ها که آن را «سلول نگهبان» باید نامید، همچنان بیدار مى مانند، و توصیه هائى را که انسان قبل از خواب در مورد لحظه بیدارى به آنها مى کند، هرگز فراموش نمى کنند، تا به هنگام لزوم تمام مغز را بیدار کرده به حرکت در آورند.
مثلاً مادرِ خسته و کوفته اى که شب مى خوابد، و فرزند شیرخوارش در گاهواره نزدیک او است، ناخودآگاه به سلول نگهبان که رابط میان روح و جسم است این مطلب را توصیه مى کند، که هر زمان کودک من کمترین صدائى کرد، مرا بیدار کن، اما سر و صداهاى دیگر، مهم نیست! لذا ممکن است غرش رعد این مادر را از خواب بیدار نکند، اما کمترین صداى کودکش سبب بیدارى او است، این وظیفه مهم را همان سلول نگهبان بر عهده گرفته!
خود ما نیز این مطلب را بسیار آزموده ایم که، هر وقت تصمیم داشته باشیم صبح زود، یا حتى وسط شب دنبال سفر یا برنامه مهمى برویم، و این را به خودمان بسپاریم، غالباً به موقع بیدار مى شویم، در حالى که در غیر این موقع ساعت ها ممکن است در خواب فرو رویم.
خلاصه، از آنجا که خواب از پدیده هاى روحى است، و روح جهانى است پر از اسرار، عجیب نیست که زوایاى این مسأله هنوز روشن نشده باشد، ولى هر چه بیشتر در آن به غور و بررسى، مى پردازیم، به عظمت آفریدگار این پدیده آشناتر مى شویم.
اینها همه، در مورد خواب بود، و اما درباره رؤیا و خواب دیدن، بحث هاى فراوانى است که در تفسیر سوره «یوسف» آورده ایم.(4)
* * *
4 ـ پیوند محبت دو همسر
با این که، ارتباط انسان با پدر و مادر و برادرش ارتباط «نسبى» است، و از ریشه هاى عمیق خویشاوندى مایه مى گیرد، و پیوند دو همسر، یک پیوند «قراردادى و قانونى» است، اما بسیار مى شود که محبت و علاقه ناشى از آن، حتى بر علاقه خویشاوندى پدر و مادر، پیشى مى گیرد، و این در حقیقت همان چیزى است که در آیات فوق با جمله «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» به آن اشاره شده است.
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: بعد از جنگ احد: به «دختر جحش» فرمود: دائى تو «حمزه» شهید شد، او گفت: «اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُون» من اجر این مصیبت را از خدا مى خواهم.
باز به او فرمود: برادرت نیز شهید شد، دیگر بار «اِنّا لِلّهِ» گفت و اجر و پاداش خود را از خدا خواست.
اما همین که خبر شهادت همسرش را به او داد: دست بر سرش گذاشت و فریاد کشید، پیامبر فرمود: (آرى) ما یَعْدِلُ الزَّوْجَ عِنْدَ الْمَرْأَةِ شَىْءٌ: «هیچ چیز براى زن همانند همسر نیست».(5)
* * *
1 ـ به جلد 10 تفسیر «نمونه»، صفحه 149 به بعد مراجعه فرمائید.
2 ـ تفسر «کبیر فخر رازى»، جلد 25، ذیل آیات مورد بحث.
3 ـ زمر، آیات 17 و 18.
4 ـ جلد نهم، صفحه 312.
5 ـ تفسیر «نور الثقلین»، جلد 4، صفحه 174.