الروم
وَعْدَ اللَّهِ ۖ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ 6 يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ 7 أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنفُسِهِم ۗ مَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى ۗ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ 8 أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ ۖ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ 9 ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ 10 اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ 11 وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ 12 وَلَمْ يَكُن لَّهُم مِّن شُرَكَائِهِمْ شُفَعَاءُ وَكَانُوا بِشُرَكَائِهِمْ كَافِرِينَ 13 وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَتَفَرَّقُونَ 14 فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يُحْبَرُونَ 15
1الم
2غُلِبَتِ الرُّومُ
3فِی أَدْنَى الأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ
4فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلّهِ الأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ
5بِنَصْرِ اللّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ
6وَعْدَ اللّهِ لایُخْلِفُ اللّهُ وَعْدَهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لایَعْلَمُونَ
7یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ
ترجمه:
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 ـ الم
2 ـ رومیان مغلوب شدند!
3 ـ (و این شکست) در سرزمین نزدیکى رخ داد; اما آنان پس از (این) مغلوبیت به زودى غلبه خواهند کرد...
4 ـ در چند سال! همه کارها از آن خداست; چه قبل و چه بعد (از این شکست و پیروزى); و در آن روز مؤمنان (به خاطر پیروزى دیگرى) خوشحال خواهند شد...
5 ـ به سبب یارى خداوند; و او هر کس را بخواهد یارى مى دهد; و او صاحب قدرت و رحیم است!
6 ـ این وعده اى است که خدا کرده; و خداوند هرگز از وعده اش تخلف نمى کند; ولى بیشتر مردم نمى دانند.
7 ـ آنها فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مى دانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند.
شأن نزول:
مفسران بزرگ، همگى اتفاق دارند که، آیات نخستین این سوره، بدین سبب نازل شد، در آن هنگام که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در «مکّه» بود، و مؤمنان در اقلیت قرار داشتند، جنگى میان «ایرانیان» و «رومیان» در گرفت، و در این نبرد ایرانیان پیروز شدند.
«مشرکان مکّه» این را به فال نیک گرفتند، و دلیل بر حقانیت شرک خود دانستند! و گفتند: ایرانیان، مجوسى هستند و مشرک (دوگانه پرست) اما رومیان مسیحى اند و اهل کتاب، همان گونه که «ایرانیان» بر «رومیان» غلبه کردند، پیروزى نهائى از آن شرک است و طومار اسلام به زودى پیچیده خواهد شد، و ما پیروز مى شویم.
گرچه این گونه، نتیجه گیرى ها پایه و مایه اى نداشت اما، در آن جو و محیط براى تبلیغ در میان مردم جاهل، خالى از تأثیر نبود، لذا این امر، بر مسلمانان گران آمد.
آیات فوق نازل شد و قاطعانه گفت: گرچه «ایرانیان» در این نبرد پیروز شدند، اما چیزى نمى گذرد که از «رومیان» شکست خواهند خورد، و حتى حدود زمان این پیشگوئى را نیز بیان داشته گفت: این امر فقط در طول چند سال به وقوع مى پیوندد!.
این پیشگوئى قاطع قرآن، که از یکسو، نشانه اعجاز این کتاب آسمانى و اتکاء آورنده آن، به علم بى پایان پروردگار به عالم غیب است، و از سوى دیگر، نقطه مقابل تفأّل مشرکان بود، مسلمانان را طورى دلگرم ساخت که مى گویند حتى بعضى با مشرکان روى این مسأله، شرط بندى مهمى کردند! (آن روز هنوز حکم تحریم این گونه شرط بندى ها نازل نشده بود).(1)
* * *
تفسیر:
یک پیشگوئى عجیب!
این سوره جزء بیست و نُه سوره اى است که با «حروف مقطعه» آغاز مى شود (الم).
کراراً در تفسیر این حروف مقطعه (مخصوصاً در آغاز سوره بقره، آل عمران و اعراف) بحث کرده ایم.
تنها چیزى که در اینجا جلب توجه مى کند این است که، بر خلاف بسیارى از سوره هائى که با حروف مقطعه آغاز مى شود و پشت سر آن، سخن از عظمت قرآن است، در اینجا بحثى از عظمت قرآن نمى یابیم، بلکه سخن از شکست «رومیان» و پیروزى آنها در آینده است، ولى با دقت روشن مى شود که، این بحث نیز بیان عظمت قرآن است، چرا که این خبر غیبى مربوط به آینده، از نشانه هاى اعجاز و عظمت این کتاب آسمانى، محسوب مى شود.
* * *
بعد از ذکر «حروف مقطعه» مى فرماید: «رومیان مغلوب شدند» (غُلِبَتِ الرُّومُ).
* * *
«و این شکست در سرزمین نزدیکى واقع شد» (فِی أَدْنَى الأَرْضِ).
نزدیک به شما مردم «مکّه»، در شمال «جزیره عرب»، در اراضى «شام»، در منطقه اى میان «بُصرى» و «اذرعات».
و از اینجا معلوم مى شود: منظور از «روم»، روم شرقى است نه روم غربى.
بعضى از مفسران، مانند مرحوم «شیخ طوسى» در «تبیان» احتمال داده اند: منظور، نقطه نزدیکى به سرزمین «ایرانیان» بوده است، یعنى در محلى واقع شد، که نزدیکترین نقطه، میان «ایران و روم» بود.(2)
درست است که تفسیر اول با الف و لام عهد، در کلمه «الارض» مناسب تر است ولى به طورى که خواهیم گفت، از جهاتى تفسیر دوم صحیح تر به نظر مى رسد.
در اینجا تفسیر سومى نیز وجود دارد که: شاید تفاوت زیادى از نظر نتیجه با تفسیر دوم نداشته باشد، و آن این که، منظور از این زمین، زمین «روم» است، یعنى آنها در نزدیکترین سرحداتشان با «ایران» گرفتار شکست شدند. و این اشاره به اهمیت و عمق این شکست است; چرا که شکست در نقطه هاى دور دست و مرزهاى بعید، چندان مهم نیست، مهم آن است: کشورى در نزدیکترین مرزهایش به دشمن، که از همه جا قوى تر و نیرومندتر است گرفتار شکست شود.
بنابراین، ذکر جمله «فِی أَدْنَى الأَرْضِ» اشاره اى خواهد بود به اهمیت این شکست، و طبعاً پیشگوئى از پیروزى طرف مغلوب ظرف چند سال آینده واجد اهمیت بیشترى خواهد بود، که جز از طریق اعجاز قابل پیش بینى نیست!
آن گاه اضافه مى کند: «آنها (رومیان) بعد از مغلوبیت، به زودى غلبه خواهند کرد» (وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ).
با این که، جمله «سَیَغْلِبُونَ» (به زودى غالب مى شوند) براى بیان مقصود کافى بود، ولى مخصوصاً تعبیر «مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ» (بعد از مغلوبیتشان) بر آن افزوده شده است، تا اهمیت این پیروزى آشکارتر گردد، چرا که غالب شدن یک جمعیت مغلوب، آن هم در نزدیکترین و نیرومندترین مرزهایش، در یک مدت کوتاه، غیر منتظره است و قرآن صریحاً از این حادثه غیر منتظره خبر مى دهد.
* * *
آن گاه حدود سال هاى آن را با این عبارت بیان مى کند: «در چند سال»! (فِی بِضْعِ سِنِینَ).
و مى دانیم، مفهوم تعبیر «بِضْع» حداقل «سه»، و حداکثر آن «نُه» مى باشد.(3)
و اگر مى بینید خداوند از آینده خبر مى دهد، به خاطر آن است که «همه چیز و همه کار به دست او است، چه قبل از پیروزى و چه بعد از پیروزى این قوم شکست خورده» (لِلّهِ الأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ).
بدیهى است، بودن همه چیز به دست خدا، و به فرمان و اراده او، مانع از اختیار و آزادى اراده ما، و تلاش و کوشش و جهاد در مسیر اهداف مورد نظر، نیست، به تعبیر دیگر، این عبارت نمى خواهد اختیار را از دیگران سلب کند، بلکه مى خواهد این نکته را روشن سازد که، قادر بالذات و مالک على الاطلاق او است، و هر کس هر چیزى دارد، از او دارد.
و بعد مى افزاید: اگر امروز که رومیان شکست خوردند، مشرکان خوشحال شدند «در آن روز که رومیان غالب شدند، مؤمنان خوشحال خواهند شد»! (وَ یَوْمَئِذ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ).
* * *
آرى «خوشحال مى شوند به نصرت الهى» (بِنَصْرِ اللّهِ).
«خداوند، هر که را بخواهد یارى مى کند، و او شکست ناپذیر و مهربان است» (یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ).
در این که: منظور از خوشحالى مسلمانان در آن روز، چیست؟ جمعى گفته اند: منظور خوشحالى از پیروزى «رومیان» است هر چند آنها نیز در صف کفار بودند، اما چون داراى کتاب آسمانى بودند، پیروزى آنها بر مجوسیان مشرک، یک مرحله از پیروزى «توحید» بر «شرک» بود.
و بعضى افزوده اند: مؤمنان از این خوشحال شدند که این حادثه را به فال نیک گرفتند، و دلیلى بر پیروزى آنها بر مشرکان.
یا این که: شادى آنان از این بود که، عظمت قرآن و صدق پیشگوئى قاطع آن، که خود یک پیروزى مهم معنوى براى مسلمین محسوب مى شد در آن روز ظاهر گشت.
این احتمال نیز، بعید به نظر نمى رسد که، پیروزى «رومیان» مقارن بود با یکى از پیروزى هاى مسلمین بر مشرکان، به خصوص این که: در بعضى از کلمات مفسران بزرگ آمده که: این پیروزى مقارن پیروزى «بدر»، و یا مقارن «صلح حدیبیه» بود، که آن نیز در نوع خود یک پیروزى بزرگ محسوب مى شد. مخصوصاً تعبیر «بِنَصْرِ اللّهِ»، نیز تناسب با این معنى دارد.
خلاصه، مسلمانان در آن روز، از جهات مختلفى خوشحال شدند: از پیروزى اهل کتاب بر مجوسیان، که صحنه اى از غلبه خداپرستى بر شرک بود.
از پیروزى معنوى به خاطر ظهور اعجاز قرآن.
و از پیروزى مقارن آن، که احتمالاً «صلح حدیبیه» یا یکى دیگر از فتوحات مسلمین بود.
* * *
باز هم براى تأکید بیشتر، مى فرماید: «این وعده اى است که خدا داده است» (وَعْدَ اللّهِ).(4)
«و خداوند هرگز از وعده اش تخلف نخواهد کرد، هر چند اکثر مردم نمى دانند» (لایُخْلِفُ اللّهُ وَعْدَهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لایَعْلَمُونَ).
و علت عدم آگاهى مردم، عدم معرفتشان نسبت به خدا و علم و قدرت او است، آنها خدا را به درستى نشناختند، و لذا از این حقیقت که او محال است از وعده اش تخلف کند، درست آگاه نیستند، چرا که تخلف از وعده، یا به خاطر جهل است که مطلبى مکتوم بوده، سپس آشکار گردیده، و مایه تغییر عقیده شده است، و یا به خاطر ضعف و ناتوانى است که وعده دهنده، از عقیده خود باز نگشته، ولى توانائى بر انجام وعده خود ندارد.
اما خدائى که هم از عواقب امور آگاه است، و هم قدرتش مافوق همه قدرت ها است، هرگز از وعده اش تخلف نخواهد کرد.
* * *
سپس مى افزاید: «این مردم کوتاه بین، تنها ظاهرى از زندگى دنیا را مى بینند، و از آخرت و پایان کارها بى خبرند»! (یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ).
آنها تنها از زندگى دنیا آگاهند، و تازه از این زندگى نیز به ظاهرى قناعت کرده اند، مجموعه اى از سرگرمیها و لذات زودگذر و خوابها و خیال ها، برداشت آنها را از زندگى دنیا تشکیل مى دهد، غرور و غفلتى که در این برداشت نهفته است بر کسى پوشیده نیست.
اگر آنها باطن و درون این زندگى دنیا را نیز مى دانستند، براى شناخت آخرت کافى بود، چرا که دقت کافى در این زندگى زودگذر، نشان مى دهد که حلقه اى است از یک سلسله طولانى، و مرحله اى است از یک مسیر بزرگ، همان گونه که دقت در زندگى دوران جنینى، نشان مى دهد که هدف نهائى خود این زندگى نیست، بلکه این یک مرحله مقدماتى براى زندگى گسترده اى است.
آرى، آنها تنها ظاهرى از این زندگى را مى بینند، و از محتوا و مفاهیم و مکنون آن غافلند.
جالب این که، با تکرار ضمیر «هُمْ» به این حقیقت اشاره مى کند، که علت این غفلت و بى خبرى، خود آنها هستند، درست مثل این که کسى به ما بگوید: مرا از این امر، تو غافل کردى، و در جواب بگوئیم: تو خودت غافل شدى، یعنى سبب غفلت خودت بودى.
* * *
نکته ها:
1 ـ اعجاز قرآن از دریچه علم غیب
1 ـ یکى از طرق اثبات اعجاز قرآن، خبرهاى غیبى قرآن است که یک نمونه روشن آن در همین آیات مورد بحث، آمده، در طى چند آیه با انواع تأکیدات از پیروزى بزرگ یک ارتش شکست خورده، در چند سال بعد خبر مى دهد، و آن را به عنوان یک وعده تخلف ناپذیر الهى، معرفى مى کند.
از یک سو، خبر از اصل پیروزى مى دهد (وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ).
از سوى دیگر، خبر از پیروزى دیگرى براى مسلمانان بر کفار مقارن همان زمان (وَ یَوْمَئِذ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللّهِ).
و از سوى سوم، تصریح مى کند که این امر، در چند سال آینده به وقوع خواهد پیوست (فِی بِضْعِ سِنِینَ).
و از سوى چهارم، با دو بار تأکید، قطعى بودن این وعده الهى را مسجّل مى کند (وَعْدَ اللّهِ لایُخْلِفُ اللّهُ وَعْدَهُ).
تاریخ به ما مى گوید: هنوز نه سال نگذشته بود که این دو حادثه انجام یافت. و «رومیان» در نبرد جدیدى بر «ایرانیان» پیروز شدند، و مقارن همان زمان مسلمانان با «صلح حدیبیه» (و طبق روایتى در جنگ «بدر») پیروزى چشمگیرى بر دشمنان پیدا کردند.
اکنون، این سؤال مطرح است: آیا یک انسان با علم عادى مى تواند این چنین قاطعانه از حادثه اى به این مهمى، خبر دهد؟ حتى فرضاً اگر قابل پیش بینى سیاسى هم باشد ـ که نبود ـ باید با قید احتیاط و ذکر احتمال بگوید، نه این چنین با صراحت و قاطعیت، که اگر تخلف آن ظاهر گردد، بهترین سند براى ابطال دعوى نبوت به دست دشمنان مى افتاد.
حقیقت این است: مسائلى از قبیل پیش بینى پیروزى یک کشور بزرگ، همچون کشور روم، یا مسأله «مباهله» به خوبى نشان مى دهد: پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به جاى دیگرى دل بسته بود، و پشت گرمى از جاى دیگر داشت، و گرنه هیچ کس
در شرائط عادى، توانائى و جرأت بر چنین امورى را ندارد.
به خصوص این که، مطالعه در حالات پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نشان مى دهد: او از کسانى نبود که بى گدار به آب بزند، بلکه کارهایش حساب شده بود، چنین ادعائى از چنین کسى نشان مى دهد: او تکیه بر جهان ماوراى طبیعت، بر وحى الهى و علم بى پایان خداوند، داشته است.
درباره تطبیق تاریخى این پیشگوئى قرآن، به زودى بحث خواهیم کرد.
* * *
2 ـ ظاهر بینان!
اصولاً، بینش یک انسان مؤمن و الهى، با یک فرد مادى یا مشرک، تفاوت بسیار دارد.
اولى، طبق عقیده توحیدى، جهان را مخلوق خداوند حکیم و آگاهى، مى داند که تمام افعالش روى حساب و برنامه است، و به همین دلیل، معتقد است: جهان مجموعه اى است از اسرار و رموز دقیق، هیچ چیز در این عالم ساده نیست، همه کلمات این کتاب، پر محتوا و پر معنى است.
این بینش توحیدى به او مى گوید: از کنار هیچ حادثه و هیچ موضوعى ساده نگذر; زیرا ممکن است ساده ترین مسائل، پیچیده ترین آنها باشد.
او همیشه، به عمق این جهان مى نگرد و به ظواهر آن قانع نیست، او این درس را در مکتب توحید خوانده است، او براى عالم هدف بزرگى قائل است و همه چیز را در دائره آن هدف مى بیند.
در حالى که یک فرد مادى و بى ایمان، دنیا را مجموعه اى از حوادث کور و کر و بى هدف مى شمرد، و جز به ظاهر آن نمى اندیشد. اصلاً براى آن باطن و عمقى قائل نیست، مگر مى توان براى کتابى که مجموعه خطوط آن همان چیزى است که کودکى با حرکات بى هدف دست خود به روى کاغذ به وجود آورده است، اهمیت و عمقى قائل شد؟!
حتى به گفته بعضى از دانشمندان بزرگ علوم طبیعى، تمام اندیشمندان بشر از هر قشر و گروه، که درباره نظام جهان به اندیشه برخاسته اند، از نوعى تفکر مذهبى برخوردار بوده اند (دقت کنید).
«آینشتاین» دانشمند معروف معاصر مى گوید: «به سختى مى توان در میان مغزهاى متفکر جهان، کسى را یافت که داراى یک نوع احساس مذهبى مخصوص به خود نباشد، این مذهب، با مذهب یک شخص عامى فرق دارد... مذهب این دانشمند، تحیرى شعف آور از نظام عجیب و دقیق کائنات است، که گهگاه پرده از روى اسرارى برمى دارد، که در مقایسه با آن، تمام تلاش ها و تفکرات منظم بشرى انعکاسى ناقابل بیش نیست»!.(5)
در جاى دیگر، مى گوید: «اصلاً چیزى که سبب شد، دانشمندان و متفکران و مکتشفان، در تمام طول قرون و اعصار، در گوشه تنهائى به مطالعه اسرار دقیق جهان هستى بپردازند، همین اعتقاد مذهبى آنان بود».(6)
از سوى دیگر، چگونه ممکن است، کسى که این دنیا را مرحله نهائى و هدف اصلى مى شمرد، با کسى که آن را یک «مزرعه» و «میدان آزمودگى» براى زندگى جاویدانى که دنبال آن است، مى داند، یکسان ببیند؟ او از آن ظاهرى بیش نمى بیند و این به اعماق ژرفش مى اندیشد.
و این اختلاف دیدها، در تمام زندگى آنها اثر مى گذارد:
آن «ظاهربین» انفاق را سبب خسران و زیان مى شمرد، در حالى که این «موحد» تجارتى پر سود مى داند.
آن یکى، رباخوارى را مایه افزایش درآمد، و این یکى مایه وبال و بدبختى و زیان.
آن یکى جهاد را مایه دردسر، و شهادت را به معنى نابودى، و این یکى جهاد را رمز سربلندى، و شهادت را حیات جاویدان مى شمرد.
آرى، افراد بى ایمان تنها ظاهرى از زندگى دنیا را مى بینند و از آخرت غافلند (یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ).
* * *
3 ـ تطبیق تاریخى
براى این که بدانیم شکست «رومیان» از «ایرانیان»، و سپس پیروزى آنها در چه مقطع تاریخى واقع شده است، کافى است بدانیم: در تواریخ امروز، در دوران «خسروپرویز»، به یک دوران جنگ طولانى میان ایرانیان و رومیان برخورد مى کنیم، که بیست و چهار سال دوام یافت، از 604 میلادى تا 628 به طول انجامید.
در حدود سنه 616 میلادى دو سردار معروف ایرانى به نام «شهربراز» و «شاهین» به قلمرو روم شرقى حمله کردند، آنها را شکست سختى دادند، و منطقه شامات و مصر و آسیاى صغیر را مورد تاخت و تاز قرار دادند، دولت روم شرقى که گرفتار شکست سختى شده بود تا آستانه انقراض پیش رفت، و دولت ایران تمام متصرفات آسیائى او را با مصر تسخیر کرد.
و این در حدود سال هفتم بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود.
ولى پادشاه روم «هرقل» از سال 622 میلادى، تهاجم خود را به ایران شروع کرد و شکست هاى پى درپى به سپاه «خسروپرویز» وارد ساخت، و تا سال 628 میلادى جنگ هائى که به نفع رومیان بود ادامه یافت، «خسروپرویز» شکست سختى خورد، و مردم ایران او را از سلطنت خلع کرده، و پسرش «شیرویه» را به جاى او نشاندند.
با توجه به این که، میلاد پیامبر(صلى الله علیه وآله) در سال 571 و بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در سال 610 میلادى واقع شد، شکست رومیان منطبق بر سال هفتم بعثت، و پایان پیروزى رومیان و شکست خسروپرویز بر سال پنجم تا ششم هجرت منطبق مى شود، و مى دانیم در سال پنجم، فتح خندق اتفاق افتاد، و در سال ششم صلح حدیبیه و فتح مکّه سال هشتم، البته انتقال اخبار جنگ ایران و روم به منطقه «حجاز» و «مکّه» نیز معمولاً مقدارى از زمان را اشغال مى کرده است، و به این ترتیب، تطبیق تاریخى این خبر قرآنى روشن مى شود (دقت کنید).
* * *
1 ـ این شأن نزول با تعبیرات مختلف در «مجمع البیان»، «المیزان»، «نور الثقلین»، «ابوالفتوح رازى»، تفسیر «فخر رازى»، تفسیر «آلوسى» و تفسیر «فى ظلال» و تفاسیر دیگر آمده است.
2 ـ تفسیر «تبیان»، جلد 8، صفحه 206.
3 ـ در مورد معنى «بِضْع» احتمالات دیگرى نیز ذکر شده است، از جمله این که: حداقل آن سه و حداکثر آن ده، یا حداقل آن، یک و حداکثر نُه، یا حداقل، شش و حداکثر نُه، ولى آنچه گفتیم، مشهورتر است.
4 ـ «وَعْدَ اللّهِ» منصوب است به عنوان «مفعول مطلق» و عامل آن محذوف است و از جمله قبل یعنى «سَیَغْلِبُون» که مصداق وعده الهى است معلوم مى شود، و در تقدیر چنین است: وَعْدَ اللّهِ ذلِکِ وَعْداً.
5 و 6 ـ نقل از کتاب «دنیائى که من مى بینم».