لقمان
أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً ۗ وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُّنِيرٍ 20 وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا ۚ أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَىٰ عَذَابِ السَّعِيرِ 21 ۞ وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ ۗ وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ 22 وَمَن كَفَرَ فَلَا يَحْزُنكَ كُفْرُهُ ۚ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ 23 نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلًا ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلَىٰ عَذَابٍ غَلِيظٍ 24 وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ 25 لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ 26 وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ 27 مَّا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ ۗ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ 28
20أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللّهِ بِغَیْرِ عِلْم وَ لا هُدىً وَ لا کِتاب مُنِیر
21وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ إِلى عَذابِ السَّعِیرِ
22وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى وَ إِلَى اللّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ
23وَ مَنْ کَفَرَ فَلایَحْزُنْکَ کُفْرُهُ إِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
24نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذاب غَلِیظ
ترجمه:
20 ـ آیا ندیدید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر شما کرده، و نعمت هاى آشکار و پنهان خود را به طور فراوان بر شما ارزانى داشته است؟! ولى بعضى از مردم بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنگرى درباره خدا مجادله مى کنند!
21 ـ و هنگامى که به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده پیروى کنید»!، مى گویند: «نه، بلکه ما از چیزى پیروى مى کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم»! آیا حتى اگر شیطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان کند (باز هم تبعیت مى کنند)؟!
22 ـ کسى که روى خود را تسلیم خدا کند در حالى که نیکو کار باشد به دستگیره محکمى چنگ زده (و به تکیه گاه مطمئنى تکیه کرده است); و عاقبت همه کارها به سوى خدا است.
23 ـ و کسى که کافر شود، کفر او تو را غمگین نسازد; بازگشت همه آنان به سوى ما است، و ما آنها را از اعمالى که انجام داده اند (و نتایج شوم آن) آگاه خواهیم ساخت; خداوند به آنچه درون سینه هاست آگاه است.
24 ـ ما اندکى آنها را از متاع دنیا بهره مند مى کنیم سپس آنها را به تحمل عذاب شدیدى وادار مى سازیم!
تفسیر:
تکیه گاه مطمئن!
بعد از پایان اندرزهاى ده گانه «لقمان» در زمینه «مبدأ و معاد، راه و رسم زندگى و برنامه هاى اجتماعى و اخلاقى»، قرآن براى تکمیل آن، به سراغ بیان نعمت هاى الهى مى رود، تا حسّ شکرگزارى مردم را برانگیزد، شکرى که سرچشمه «معرفة اللّه» و انگیزه اطاعت فرمان او مى شود.(1)
روى سخن را به همه انسان ها کرده مى گوید: «آیا ندیدید، خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است مسخر فرمان شما کرد، که در مسیر منافع و سود شما حرکت کنند»؟ (أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ).
تسخیر موجودات آسمانى و زمینى، براى انسان، مفهوم وسیعى دارد: هم شامل امورى مى شود که در قبضه اختیار او است و با میل و اراده اش در مسیر منافع خود به کار مى گیرد، مانند بسیارى از موجودات زمینى، و هم امورى که در اختیار انسان نیست اما خداوند آنها را مأمور ساخته به انسان خدمت کنند، همچون خورشید و ماه.
بنابراین، همه موجودات، مسخّر فرمان خدا در طریق سود انسان ها هستند خواه مسخّر فرمان انسان باشند، یا نه؟ و به این ترتیب «لام» در «لَکُم»، «لام منفعت» است.(2)
آن گاه مى افزاید: «خداوند نعمت هاى خود را ـ اعم از نعمت هاى ظاهر و باطن ـ بر شما گسترده و افزون ساخت» (وَ أَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً).
«أَسْبَغ» از ماده «سَبْغ» (بر وزن صبر) در اصل به معنى پیراهن یا زره گشاد و وسیع و کامل است، سپس به نعمت گسترده و فراوان نیز اطلاق شده است.
در این که: منظور از نعمت هاى «ظاهر» و «باطن» در این آیه چیست؟ مفسران بسیار سخن گفته اند:
بعضى، نعمت «ظاهر» را چیزى مى دانند که براى هیچ کس قابل انکار نیست همچون آفرینش حیات و انواع روزى ها و نعمت هاى «باطن» را اشاره به امورى مى دانند که بدون دقت و مطالعه قابل درک نیست (مانند بسیارى از قدرتهاى روحى و غرائز سازنده).
بعضى، نعمت «ظاهر» را اعضاى ظاهر و نعمت «باطن» را قلب شمرده اند.
بعضى دیگر، نعمت «ظاهر» را زیبائى صورت و قامت راست و سلامت اعضاء و نعمت «باطن» را «معرفة اللّه» دانسته اند.
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «ابن عباس» از آن حضرت در این زمینه سؤال کرد، فرمود: «اى ابن عباس! «نعمت ظاهر»، اسلام است، و آفرینش کامل و منظم تو به وسیله پروردگار و روزى هائى که به تو ارزانى داشته.
و اما «نعمت باطن»، پوشاندن زشتى هاى اعمال تو و رسوا نکردنت در برابر مردم است».(3)
در حدیث دیگرى از امام باقر(علیه السلام) مى خوانیم: «نعمت آشکار، پیامبر(صلى الله علیه وآله) و معرفة اللّه و توحید است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) آورده، و اما نعمت پنهان، ولایت ما اهلبیت(علیهم السلام) و پیمان دوستى با ما است».(4)
ولى، در حقیقت هیچ گونه منافاتى در میان این تفسیرها، وجود ندارد و هر کدام یکى از مصداقهاى روشن نعمت ظاهر و باطن را بیان مى کند، بى آن که مفهوم گسترده آن را محدود سازد.
و در پایان آیه، از کسانى سخن مى گوید که نعمت هاى بزرگ الهى را که از درون و برون، انسان را احاطه کرده، کفران مى کنند، و به جدال و ستیز در برابر حق برمى خیزند، مى فرماید: «بعضى از مردم هستند که درباره خداوند بدون هیچ دانش و هدایت و کتاب روشنى، مجادله مى کنند» (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللّهِ بِغَیْرِ عِلْم وَ لا هُدىً وَ لا کِتاب مُنِیر).
و به جاى این که: بخشنده آن همه نعمت هاى آشکار و نهان را بشناسند، رو به سوى شرک و انکار، از سر جهل و لجاجت مى آورند.
در این که: فرق میان «علم»، «هدایت» و «کتاب منیر» چیست؟ شاید بهترین بیان این باشد که: «علم» اشاره به ادراکاتى است که انسان از طریق عقل و خرد خویش درک مى کند، و «هدى» اشاره به معلمان و رهبران الهى و آسمانى و دانشمندانى است که مى توانند در این مسیر دست او را بگیرند و به سر منزل مقصود برسانند، و «کتاب منیر» کتابهاى آسمانى مى باشد که از طریق وحى، قلب و جان انسان را پر فروغ مى سازند.
در حقیقت، این گروه لجوج نه خود دانشى دارند، و نه به دنبال راهنما و رهبرى هستند، و نه از وحى الهى استمداد مى جویند، و چون راه هدایت در این سه امر، منحصر است لذا با ترک آنها به وادى گمراهى و وادى شیاطین کشیده شده اند.
* * *
آیه بعد، به منطق ضعیف و سست این گروه گمراه اشاره کرده مى گوید: «هنگامى که به آنها گفته شود: از آنچه خداوند نازل کرده، پیروى کنید مى گویند: نه، ما از چیزى پیروى مى کنیم که پدران خود را بر آن یافتیم»! (وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا).
و از آنجا که پیروى از نیاکان جاهل و منحرف، جزء هیچ یک از طرق سه گانه هدایت آفرین فوق نیست، قرآن از آن به عنوان راه شیطانى یاد کرده مى فرماید: «آیا حتى اگر شیطان آنها را دعوت به عذاب آتش فروزان کند باز هم باید از او تبعیت کنند»؟! (أَ وَ لَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ إِلى عَذابِ السَّعِیرِ).(5)
در حقیقت، قرآن در اینجا پوشش پیروى از سنت نیاکان را که ظاهرى فریبنده دارد، کنار مى زند و چهره واقعى عمل آنها را که همان پیروى از شیطان در مسیر آتش دوزخ و جهنم است، آشکار مى سازد.
آرى، رهبرى شیطان به تنهائى کافى است که انسان با آن مخالفت کند، هر چند در لفافه هاى دعوت به سوى حق بوده باشد، که مسلماً یک پوشش انحرافى است و دعوت به سوى آتش دوزخ نیز، به تنهائى براى مخالفت کافى است هر چند دعوت کننده مجهول الحال باشد، حال اگر دعوت کننده شیطان، و دعوتش به سوى آتش افروخته جهنم باشد، تکلیف روشن است.
آیا هیچ عاقلى دعوت پیامبران الهى به سوى بهشت را رها مى کند، و به دنبال دعوت شیطان به سوى جهنم مى رود؟!
* * *
سپس، به بیان حال دو گروهِ مؤمن خالص و کفار آلوده پرداخته، آنها را در مقایسه با یکدیگر، و مقایسه با آنچه در مورد پیروان شیطان و مقلدان کور و کر نیاکان، بیان کرده، قرار داده، مى گوید: «کسى که قلب و جان خود را تسلیم خدا کند و در آستان پروردگار، سر تسلیم و اطاعت فرود آورد ـ در حالى که محسن و نیکوکار باشد ـ به دستگیره محکمى چنگ زده است» (وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى).
منظور از «تسلیم وجه براى خدا» در حقیقت، اشاره به توجه کامل با تمام وجود به ذات پاک پروردگار است; زیرا «وجه» (به معنى صورت) به خاطر آن که شریفترین عضو بدن و مرکز مهمترین حواس انسانى است، به عنوان کنایه از ذات او به کار مى رود.
تعبیر به «هُوَ مُحْسِنٌ» از قبیل ذکر عمل صالح بعد از ایمان است.
«چنگ زدن به دستگیره محکم»، تشبیه لطیفى از این حقیقت است که انسان براى نجات از قعر درّه مادّیگرى و ارتقاء به بلندترین قله هاى معرفت، معنویت و روحانیت، نیاز به یک وسیله محکم و مطمئن دارد، این وسیله چیزى جز ایمان و عمل صالح نیست، غیر آن، همه پوسیده و پاره شدنى و مایه سقوط و مرگ است، علاوه بر این، آنچه باقى مى ماند این وسیله است، و بقیه، همه فانى و نابود شدنى است.
و لذا، در پایان آیه مى فرماید: «عاقبت همه کارها به سوى خدا است» (وَ إِلَى اللّهِ عاقِبَةُ الأُمُورِ).
در حدیثى که در تفسیر «برهان» از طرق اهل سنت از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده، چنین آمده: سَیَکُونُ بَعْدِى فِتْنَةٌ مُظْلِمَةٌ، النّاجِى مِنْها مَنْ تَمَسَّکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى.
فَقِیْلَ یا رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) وَ مَا الْعُرْوَةُ الْوُثْقى؟
قالَ: وِلایَةُ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ.
قِیْلَ یا رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) وَ مَنْ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ؟
قالَ: أَمِیْرُالْمُؤْمِنِیْنَ.
قِیْلَ یا رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) وَ مَنْ أَمِیْرُالْمُؤْمِنِیْنَ؟
قالَ: مَوْلَى الْمُسْلِمِیْنَ وَ اِمامُهُمْ بَعْدِى.
قِیْلَ: یا رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) وَ مَنْ مَوْلَى الْمُسْلِمِیْنَ وَ اِمامُهُمْ بَعْدَکَ؟
قالَ: أَخِى عَلِىُّ بْنُ أَبِیْطالِب(علیه السلام):
«بعد از من فتنه اى تاریک و ظلمانى خواهد بود تنها کسانى از آن رهائى مى یابند که به «عروة الوثقى» چنگ زنند.
عرض کردند: اى رسول خدا عروة الوثقى چیست؟
فرمود: ولایت سید اوصیاء است.
عرض کردند: یا رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) سید اوصیاء کیست؟
فرمود: امیرمؤمنان.
عرض کردند: امیرمؤمنان کیست؟
فرمود: مولاى مسلمانان و پیشواى آنان بعد از من.
باز براى این که پاسخ صریحترى بگیرند عرض کردند: او کیست؟
فرمود: برادرم «على بن ابیطالب»(علیه السلام)».(6)
روایات دیگرى نیز در همین زمینه که منظور از «عروة الوثقى» دوستى «اهلبیت»(علیهم السلام) یا دوستى «آل محمد»(صلى الله علیه وآله) یا امامان از فرزندان «حسین»(علیه السلام) است نقل شده.(2)
بارها گفته ایم که این تفسیرها بیان مصداق هاى روشن است، و منافات با مصادیق دیگرى همچون توحید و تقوى و مانند آن ندارد.
* * *
آن گاه به بیان حال گروه دوم، پرداخته مى گوید: «کسى که کافر شود و این حقایق روشن را انکار کند، کفر او تو را غمگین نسازد» (وَ مَنْ کَفَرَ فَلایَحْزُنْکَ کُفْرُهُ).
چرا که تو وظیفه ات را به خوبى انجام داده اى، او است که بر خویشتن ظلم و ستم مى کند.
این گونه تعبیرات، که در قرآن مجید مکرر آمده است، نشان مى دهد: پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) از این که مشاهده مى کرد، گروهى جاهل و لجوج، راه خدا را با این همه دلائل روشن و نشانه هاى واضح، ترک مى گویند و به بیراهه سر مى نهند، سخت رنج مى برد، و آن قدر غمگین، و اندوهناک مى شد که بارها خداوند او را دلدارى مى دهد، و چنین است راه و رسم یک رهبر دلسوز!
و نیز نگران مباش که گروهى در دنیا با این که کفر مىورزند، و ظلم و ستم مى کنند، از نعمت هاى الهى متنعم اند، و گرفتار مجازات نیستند، زیرا دیر نشده است «بازگشت همه آنها به سوى ما است و ما آنها را از اعمالشان و نتائج تلخ و شوم آن، آگاه مى سازیم» (إِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا).
نه تنها از اعمالشان آگاهیم که از نیات و اسرار درون دلهایشان نیز باخبریم «زیرا خداوند از آنچه در درون سینه ها است آگاه است» (إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).
این تعبیر که خداوند مردم را در قیامت از اعمالشان با خبر مى سازد، یا از آنچه در آن اختلاف داشتند با خبر مى کند، در آیات فراوانى از قرآن مجید نازل شده و با توجه به این که: «نُنَبِّئُهُمْ» از ماده «نبأ» مى باشد، و «نبأ» طبق آنچه «راغب» در «مفردات» آورده به خبرى گفته مى شود که، محتوا و فایده مهمى دارد و صریح و آشکار و خالى از هرگونه کذب است، روشن مى شود که این تعبیرات اشاره به آن است که: خداوند در قیامت چنان افشاگرى از اعمال انسان ها مى کند که جاى هیچ گونه اعتراض و انکار براى کسى باقى نمى ماند، آنچه را مردم در این دنیا انجام مى دهند و غالباً به دست فراموشى مى سپارند، همه را مو به مو ظاهر مى سازد، و براى حساب و جزا آماده مى کند.
حتى آنچه در دل انسان مى گذرد، و هیچ کس جز خدا از آن آگاه نیست، همه را به صاحبان آنها گوشزد مى کند!.
* * *
پس از آن مى افزاید: بهره آنها از زندگى دنیا تو را شگفت زده نکند، «ما کمى از متاع دنیا در اختیار آنان مى گذاریم ـ و متاع دنیا هر چه باشد کم و ناچیز است ـ سپس آنها را بالاجبار به عذاب شدید مى کشانیم» عذابى مستمر و دردناک (نُمَتِّعُهُمْ قَلِیلاً ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذاب غَلِیظ).
این تعبیر، ممکن است اشاره به آن باشد که: آنها تصور نکنند، در این جهان از قبضه قدرت خداوند خارجند، خود او مى خواهد آنها را براى آزمایش و اتمام حجت و مقاصدى دیگر، آزاد بگذارد، و همین متاع قلیل به آنها نیز از سوى او است، و چقدر متفاوت است حال این گروه، که ذلیلانه و بالاجبار به عذاب غلیظ الهى کشانده مى شوند، با آنها که تمام وجودشان در اختیار خدا است و چنگ به «عروة الوثقى» زده اند، در دنیا پاک و نیکوکار زندگى مى کنند و در آخرت در جوار رحمت الهى متنعم اند.
* * *
1 ـ بعضى از مفسران مانند «آلوسى» در «روح المعانى» و «فخر رازى» در تفسیر «کبیر» آیات مورد بحث را مربوط به آیات قبل از ذکر وصایاى لقمان دانسته اند که مشرکان را مخاطب ساخته مى گوید: «این خلق خدا است نشان دهید بت ها چه آفرینشى داشتند»؟ و در آیات مورد بحث مى گوید: «آیا ندیدید که خداوند آنچه را در آسمان ها و زمین است مسخّر شما گردانید»، ولى، ذیل این آیه و آیات بعد از آن و روایاتى که در تفسیر آن وارد شده با عمومیت مفهوم آیه سازگارتر است.
2 ـ درباره تسخیر موجودات براى انسان در جلد 10، ذیل آیه 2 سوره «رعد»، صفحه 120 بحث هاى دیگرى نیز داشته ایم.
3 و 4 ـ «مجمع البیان»، جلد 8، صفحه 320، ذیل آیه مورد بحث.
5 ـ مفسران معمولاً «لَو» را در اینجا به معنى شرطیه گرفته اند که جزاى آن محذوف است و در تقدیر چنین است: «لَوْ کانَ الشَّیْطانُ یَدْعُوهُمْ إِلى عَذابِ السَّعِیرِ أَ یَتَّبِعُونَهُ»؟.
6 ـ تفسیر «برهان»، جلد 3، صفحه 279، ذیل آیه مورد بحث.
7 ـ براى توضیح بیشتر به تفسیر «برهان»، جلد 3، صفحات 278 و 279 مراجعه فرمائید.