الأحزاب

تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ ۚ وَأَعَدَّ لَهُمْ أَجْرًا كَرِيمًا 44 يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا 45 وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِيرًا 46 وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُم مِّنَ اللَّهِ فَضْلًا كَبِيرًا 47 وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا 48 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نَكَحْتُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِن قَبْلِ أَن تَمَسُّوهُنَّ فَمَا لَكُمْ عَلَيْهِنَّ مِنْ عِدَّةٍ تَعْتَدُّونَهَا ۖ فَمَتِّعُوهُنَّ وَسَرِّحُوهُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا 49 يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَن يَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۗ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا 50

41یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثِیراً

42وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً

43هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً

44تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً

 

ترجمه:

41 ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! خدا را بسیار یاد کنید.

42 ـ و صبح و شام او را تسبیح گوئید!

43 ـ او کسى است که بر شما درود و رحمت مى فرستد، و فرشتگان او (نیز براى شما تقاضاى رحمت مى کنند) تا شما را از ظلمات (جهل) به سوى نور (ایمان) رهنمون گردد; او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است!

44 ـ تحیّت آنان در روزى که او را دیدار مى کنند، سلام است; و براى آنها پاداش پر ارزشى فراهم ساخته است.

 

 

تفسیر:

رحمت و درود خدا و فرشتگان راهگشاى مؤمنان

از آنجا که در آیات گذشته سخن از وظائف سنگین پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در مقام تبلیغ رسالت بود، در آیات مورد بحث، براى فراهم آوردن زمینه این تبلیغ، و گسترش دامنه آن در تمام محیط، بخشى از وظائف مؤمنان را بیان مى کند، روى سخن را به همه آنها کرده چنین مى گوید:

«اى کسانى که ایمان آورده اید! خدا را فراوان یاد کنید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثِیراً).

* * *

«و صبح و شام او را تسبیح و تنزیه نمائید» (وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً).

آرى، چون عوامل غفلت در زندگى مادى بسیار فراوان، و تیرهاى وسوسه شیاطین از هر سو به طرف انسان پرتاب مى گردد، براى مبارزه با آن، راهى جز «ذکر کثیر» نیست. «ذکر کثیر» به معنى واقعى کلمه یعنى «توجه با تمام وجود به خداوند» نه تنها با زبان و لقلقه لسان.

ذکر کثیرى که، در همه اعمال انسان پرتوافکن باشد، و نور و روشنائى بر آنها بپاشد.

به این ترتیب، قرآن همه مؤمنان را در این آیه موظف مى کند که در همه حال، به یاد خدا باشید.

به هنگام عبادت یاد او کنید، و حضور قلب و اخلاص داشته باشید.

به هنگام حضور در صحنه هاى گناه یاد او کنید و چشم بپوشید، و یا اگر لغزشى رویداد توبه کنید، و به راه حق باز گردید.

به هنگام نعمت یاد او کنید و شکرگزار باشید.

و به هنگام بلا و مصیبت یاد او کنید، و صبور و شکیبا باشید.

خلاصه، یاد او را که در هر صحنه اى از صحنه هاى زندگى انگیزه واکنش مناسب و الهى است، فراموش ننمائید.

در حدیثى که در «صحیح ترمذى» و «مسند احمد» از «ابو سعید خدرى» از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده چنین مى خوانیم: که از آن حضرت پرسیدند: أَىُّ الْعِبادِ أَفْضَلُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ؟: «کدام یک از بندگان در روز قیامت مقامشان از همه برتر است»؟!

فرمود: الذّاکِرُونَ اللّهَ کَثِیْراً: «آنها که خدا را بسیار یاد مى کنند».

«ابو سعید» مى گوید: عرض کردم: یا رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله)! وَ مِنَ الْغازِى فِى سَبِیْلِ اللّهِ؟: «آیا چنین کسانى حتى از جنگجویان راه خدا والامقام ترند»؟!

فرمود: لَوْ ضَرَبَ بِسَیْفِهِ فِى الْکُفّارِ وَ الْمُشْرِکِیْنَ حَتّى یَنْکَسِرَ وَ یَخْتَضِبَ دَماً لَکانَ الذّاکِرُونَ اللّهَ أَفْضَلَ دَرَجَهً مِنْهُ! «اگر با شمشیرش آن قدر بر پیکر کفار و مشرکین بزند که شمشیرش بشکند، و با خون رنگین شود، آنها که یاد خدا بسیار مى کنند از او برترند»!.(1)

چرا که جهاد خالصانه نیز بدون ذکر کثیر خداوند ممکن نیست.

و از اینجا معلوم مى شود که «ذکر کثیر» معنى وسیعى دارد و اگر در بعضى از روایات به تسبیح حضرت فاطمه زهراء(علیها السلام) (34 مرتبه اللّه اکبر و 33 مرتبه الحمد لله و 33 مرتبه سبحان اللّه) و در کلمات بعضى از مفسران، به ذکر صفات علیا و اسماء حسنى و تنزیه پروردگار از آنچه شایسته او نیست، یا مانند آن، تفسیر شده، همه، از قبیل بیان ذکر مصداق روشن است، نه محدود ساختن مفهوم آیه به خصوص این مصادیق.

همان گونه که از سیاق آیات به خوبى بر مى آید، منظور از «تسبیح خداوند در هر صبح و شام» همان دوام تسبیح است، و ذکر خصوص این دو وقت، به عنوان آغاز و پایان روز مى باشد، و این که: بعضى آن را به نماز صبح و عصر یا مانند آن تفسیر کرده اند، باز از قبیل ذکر مصداق است.

به این ترتیب، «ذکر کثیر خداوند، و تسبیح او هر صبح و شام» جز به تداوم توجه به پروردگار، و تنزیه و تقدیس مداوم او از هر عیب و نقص، حاصل نمى گردد، و مى دانیم، یاد خدا براى روح و جان انسان، همچون غذا و آب است براى تن، در آیه 28 سوره «رعد» آمده است: أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ: «آگاه باشید تنها با یاد خدا دلها آرامش مى یابد»!.

آرامش و اطمینان دل نیز، نتیجه اش همان است که در آیات 27 ـ 30 سوره «فجر» آمده است: یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً * فَادْخُلِی فِی عِبادِی * وَ ادْخُلِی جَنَّتِی:

«اى نفس مطمئن و آرام! * به سوى پروردگارت باز گرد، در حالى که هم تو از او خشنود هستى و هم او از تو خشنود است، * سپس در زمره بندگانم در آى، * و در بهشتم وارد شو»!

* * *

آیه بعد، در حقیقت نتیجه و علت غائى ذکر و تسبیح مداوم است، مى فرماید: «او کسى است که بر شما درود و رحمت مى فرستد، و فرشتگان او نیز براى شما تقاضاى رحمت مى کنند تا شما را از ظلمات جهل و شرک و کفر، بیرون آورد و به سوى نور ایمان و علم و تقوا رهنمون شود» (هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ).

«چرا که او نسبت به مؤمنان رحیم و مهربان است» (وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً).

و به همین دلیل، هدایت و رهبرى آنها را بر عهده گرفته، و فرشتگانش را نیز مأمور امداد آنها نموده است

«یُصَلِّى» از ماده «صَلاة» در اینجا به معنى توجه و عنایت مخصوص است، این عنایت در مورد خداوند، همان نزول رحمت است، و در مورد فرشتگان استغفار و تقاضاى رحمت مى باشد، چنان که در آیه 7 سوره «غافر» مى خوانیم: وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِیْنَ آمَنُوا: «حاملان عرش خدا، براى مؤمنان استغفار مى کنند».

به هر حال، این آیه، بشارت بزرگ و نوید عظیمى براى مؤمنانى که همواره به یاد خدا هستند، در بر دارد; چرا که با صراحت مى گوید: آنها در سیر خود به سوى اللّه تنها نیستند، بلکه به مقتضاى «یُصَلِّى» که فعل مضارع است و دلیل بر استمرار مى باشد، همواره زیر پوشش رحمت خداوند و فرشتگان او قرار دارند، در سایه این رحمت، پرده هاى ظلمت شکافته مى شود، و نور علم و حکمت و ایمان و تقوا را بر قلب و جان آنها مى پاشد.

آرى، این آیه بشارتى است بزرگ، براى همه سالکان راه حق و به آنها نوید مى دهد که از جانب معشوق کششى نیرومند است، تا کوشش عاشق بیچاره به جائى برسد!

این آیه، تضمینى است براى همه مجاهدان راه «اللّه»، که سوگند شیطان در زمینه اغواى فرزندان آدم دامان آنها را نمى گیرد; چرا که در زمره خالصان و مخلصان قرار دارند، و شیطان از همان روز نخست، از گمراه ساختن آنها اظهار عجز و ناتوانى کرده و گفته است: فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ: «به عزتت سوگند همه را گمراه مى کنم * جز بندگان مخلصت»!.(2)

جمله «وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً» با توجه به این که: «کانَ» فعل ماضى است و دلیل بر این است که همیشه خداوند نسبت به مؤمنان رحمت خاصى داشته، تأکید مجددى است، بر آنچه در آغاز این آیه آمده است.

آرى، این رحمت خاص خدا است که مؤمنان را از ظلمات اوهام و شهوات و وساوس شیطانى بیرون مى آورد، و به نور یقین و اطمینان و تسلط بر نفس، رهنمون مى گردد، که اگر رحمت او نبود این راه پر پیچ و خم هرگز پیموده نمى شد.

* * *

و در آخرین آیه مورد بحث، مقام مؤمنان و پاداش آنها را به عالیترین وجه و در کوتاهترین عبارت ترسیم کرده، مى گوید: «تحیت فرشتگان الهى به آنها در روز قیامت، روزى که او را دیدار مى کنند، سلام است» (تَحِیَّتُهُمْ یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ سَلامٌ).

«تَحِیَّت» از ماده «حیات» به معنى دعا کردن براى سلامت و حیات دیگرى است.(3)

این سلامى است که نشانه سلامت از عذاب و از هرگونه درد و رنج و ناراحتى است، سلامى است توأم با آرامش و اطمینان.

گر چه، بعضى از مفسران معتقدند: معنى «تَحِیَّتُهُم» اشاره به درود و تحیت مؤمنان به یکدیگر مى باشد، ولى با توجه به آیات قبل که در آن سخن از صلاة و رحمت الهى و ملائکه در این جهان بود، ظاهر این است که این تحیت نیز از ناحیه فرشتگانش در آخرت است، چنان که در آیات 23 و 24 سوره «رعد» مى خوانیم: وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ باب * سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ: «آن روز فرشتگان از هر درى بر مؤمنان وارد مى شوند، * و به آنها مى گویند: سلام بر شما به خاطر صبر و شکیبائیتان».

از آنچه گفتیم، ضمناً روشن شد که: مراد از جمله «یَوْمَ یَلْقَوْنَهُ» همان روز قیامت است که «روز لقاء اللّه» نامیده شده، و معمولاً این تعبیر در آیات قرآن در همین معنى به کار مى رود.

بعد از این تحیت، که در حقیقت مربوط به آغاز کار است اشاره به پایان کار آنها کرده، مى فرماید: «خداوند براى آنها پاداش پر ارزشى فراهم ساخته است» (وَ أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیماً).

جمله اى که در عین اختصار، همه چیز در آن جمع است و همه نعمت ها و مواهب در آن نهفته است.

* * *

نکته ها:

1 ـ یاد خدا در همه حال!

هنگامى که نام خدا برده مى شود، یک دنیا عظمت، قدرت، علم، و حکمت در قلب انسان متجلى مى گردد; چرا که او داراى اسماء حسنى و صفات علیا و صاحب تمام کمالات، و منزه از هرگونه عیب و نقص است.

توجه مداوم به چنین حقیقتى که داراى چنان اوصافى است روح انسان را به نیکیها و پاکیها سوق مى دهد، و از بدیها و زشتیها پیراسته مى دارد، و به تعبیر دیگر، بازتاب صفات او در جان انسان تجلى مى کند.

توجه به چنین معبود بزرگى موجب احساس حضور دائم در پیشگاه او است، و با این احساس، فاصله انسان از گناه و آلودگى بسیار زیاد مى شود.

یاد او، یادآورى مراقبت او است، یاد حساب و جزاى او است، یاد دادگاه عدل او و بهشت و دوزخ او است و چنین یادى است که جان را صفا، و دل را نور و حیات مى بخشد.

به همین دلیل، در روایات اسلامى آمده است: هر چیز اندازه اى دارد جز یاد خدا که هیچ حدّ و مرزى براى آن نیست! امام صادق(علیه السلام) طبق روایتى که در «اصول کافى» آمده، مى فرماید: ما مِنْ شَیْء إِلاّ وَ لَهُ حَدٌّ یَنْتَهِی إِلَیْهِ إِلاَّ الذِّکْرَ، فَلَیْسَ لَهُ حَدٌّ یَنْتَهِی إِلَیْهِ!: «هر چیز، حدى دارد که وقتى به آن رسد پایان مى پذیرد، جز ذکر خدا که حدى که با آن پایان گیرد، ندارد».

سپس مى افزاید: فَرَضَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ الْفَرَائِضَ، فَمَنْ أَدَّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُنَّ، وَ شَهْرَ رَمَضَانَ فَمَنْ صَامَهُ فَهُوَ حَدُّهُ، وَ الْحَجَّ فَمَنْ حَجَّ فَهُوَ حَدُّهُ، إِلاَّ الذِّکْرَ، فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَرْضَ مِنْهُ بِالْقَلِیلِ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ حَدّاً یَنْتَهِی إِلَیْهِ، ثُمَّ تَلا هَذِهِ الْآیَةَ: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثِیراً وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً:

«خداوند نمازهاى فریضه را واجب کرده است، هر کس آنها را ادا کند حد آن تأمین شده، ماه مبارک رمضان را هر کس روزه بگیرد حدش انجام گردیده، و حج را هر کس (یک بار) به جا آورد همان حد آن است، جز ذکر اللّه که خداوند به مقدار قلیل آن راضى نشده، و براى کثیر آن نیز، حدى قائل نگردیده، سپس به عنوان شاهد این سخن، آیه: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللّهَ ذِکْراً کَثِیراً...، را تلاوت فرمود».(4)

امام صادق(علیه السلام) در ذیل همین روایت، از پدرش امام باقر(علیه السلام) نقل مى کند که: او کثیر الذِّکر بود، هر وقت با او راه مى رفتم ذکر خدا مى گفت، و به هنگام غذا خوردن نیز به ذکر خدا مشغول بود، حتى هنگامى که با مردم سخن مى گفت از ذکر خدا غافل نمى شد...

و سرانجام، با این جمله پر معنى، حدیث فوق پایان مى گیرد: وَ الْبَیْتُ الَّذِی یُقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ، وَ یُذْکَرُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فِیهِ تَکْثُرُ بَرَکَتُهُ، وَ تَحْضُرُهُ الْمَلائِکَةُ، وَ تَهْجُرُهُ الشَّیَاطِینُ، وَ یُضِیءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا یُضِیءُ الْکَوْکَبُ الدُّرِّیُّ لِأَهْلِ الأَرْضِ:

«خانه اى که در آن تلاوت قرآن شود، و یاد خدا گردد، برکتش افزون خواهد شد، فرشتگان در آن حضور مى یابند، و شیاطین از آن فرار مى کنند، و براى اهل آسمانها مى درخشد، همان گونه که ستاره درخشان براى اهل زمین» (اما به عکس خانه اى که در آن تلاوت قرآن و ذکر خدا نیست برکاتش کم خواهد بود، فرشتگان از آن هجرت مى کنند و شیاطین در آن حضور دائم دارند).(5)

این موضوع، به قدرى اهمیت دارد که در حدیثى یاد خدا معادل تمام خیر دنیا و آخرت شمرده شده است چنان که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده: مَنْ أُعْطِیَ لِسَاناً ذَاکِراً فَقَدْ أُعْطِیَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الآخِرَةِ:

«آن کس که خدا زبانى به او داده که به ذکر پروردگار مشغول است خیر دنیا و آخرت به او داده شده است».(6)

روایات در اهمیت یاد خدا آن قدر زیاد است که اگر بخواهیم همه آنها را در اینجا بیاوریم از وضع کتاب، بیرون خواهیم رفت، این سخن را با حدیث کوتاه و پر معنى دیگرى از امام صادق(علیه السلام) پایان مى دهیم، آنجا که فرمود: مَنْ أَکْثَرَ ذِکْرَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ أَظَلَّهُ اللَّهُ فِی جَنَّتِهِ: «هر کس بسیار یاد خدا کند، خدا او را در سایه لطف خود در بهشت برین جاى خواهد داد»!.(7)

(کسانى که بخواهند آگاهى بیشترى در این زمینه پیدا کنند به جلد دوم «اصول کافى» ابوابى که درباره ذکر اللّه است مراجعه نمایند، به خصوص بابى که مى گوید: بسیارى از آفات و بلاها و مصائب دامن کسانى را که ذکر خدا مى گویند نمى گیرد).

تأکید بر این مطلب را لازم نمى دانیم که این همه برکات و خیرات مسلماً مربوط به ذکر لفظى و حرکت زبان که خالى از فکر و اندیشه و عمل باشد، نیست، بلکه، هدف ذکرى است که سرچشمه فکر گردد، همان فکرى که بازتاب گسترده اش در اعمال انسان آشکار شود. چنان که در روایات به این معنى تصریح مى کند.(8)

* * *

2 ـ توضیحى درباره «لقاء اللّه»

گفتیم: این تعبیر در قرآن مجید معمولاً اشاره به قیامت است و از آنجا که ملاقات حسى در مورد پروردگار، مفهوم ندارد، چرا که او نه جسم است و نه داراى عوارض جسم، بعضى از مفسران ناچار شده اند، به اصطلاح، مضافى در اینجا در تقدیر بگیرند، و بگویند: منظور «لقاء ثواب اللّه» یا «ملاقات فرشتگان خدا» است.

اما «لقاء» را مى توان در اینجا به معنى لقاى حقیقى و با چشم دل گرفت; چرا که در قیامت حجابها کنار مى رود، و عظمت خدا و آیات او از هر زمان روشنتر جلوه مى کند، انسان به مقام شهود باطنى، و دید قلبى مى رسد، و هر کس به مقدار معرفت، و عمل صالحش به مرحله عالیترى از این شهود، نائل مى گردد.

«فخر رازى» در تفسیرش در اینجا بیان جالب دیگرى دارد که با آنچه گفتیم قابل جمع است، او مى گوید: «انسان در این دنیا، به خاطر غرق شدن در امور مادى و تلاش براى معاش، غالباً از خدا غافل مى شود، ولى در قیامت که همه این شواغل فکرى بر طرف مى گردد، انسان با تمام وجودش متوجه پروردگار عالم خواهد شد و این است معنى لقاء اللّه».(9)

ضمناً، از آنچه گفتیم روشن شد، گفتار بعضى از مفسران که: این تعبیر را اشاره به لحظه مرگ، و ملاقات با فرشته مرگ دانسته اند، نه مناسب آیات مورد بحث است، و نه تعبیرات مشابه آن در آیات دیگر قرآن، به خصوص که ضمیر مفعولى در جمله «یَلْقَوْنَهُ» به صورت مفرد آمده، که اشاره به ذات پاک خدا است، در حالى که فرشتگان قبض ارواح، جمعند و کلمه «ملائکة» در آیه قبل نیز به صورت جمع آمده است (مگر این که کلمه اى در تقدیر گرفته شود).

* * *

3 ـ پاداشهاى مؤمنان هم اکنون آماده است!

جمله «أَعَدَّ لَهُمْ أَجْراً کَرِیْماً» که نشان مى دهد هم اکنون بهشت و نعمت هایش آفریده شده و در انتظار مؤمنان است، این سؤال را ممکن است برانگیزد که:

آماده ساختن، در مورد کسانى شایسته است که قدرتشان محدود باشد، و گاه نتوانند به هنگام نیاز آنچه را مى خواهند فراهم سازند، ولى در برابر قدرت نامحدود پروردگار که هر لحظه چیزى را اراده کند، فرمان مى دهد «موجود شو»! آن نیز فوراً موجود مى شود، چنین نیازى احساس نمى گردد، پس تکیه روى «آماده سازى» در این آیه، و سایر آیات قرآن، براى چه منظورى است؟!

اما توجه به یک نکته، مشکل را حل مى کند و آن این که: آماده ساختن چیزى، همیشه براى محدود بودن قدرت نیست، بلکه گاه، براى دلگرمى و اطمینان خاطر بیشتر، و گاه، براى احترام و اکرام فزونتر مى باشد، لذا اگر ما مهمانى را دعوت کنیم و از مدتى قبل مشغول آماده ساختن وسائل پذیرائى او باشیم، احترام و اهمیت بیشترى براى او قائل شده ایم، به عکس، اگر در همان روز و همان ساعت ورودش دست به کار تهیه وسائل پذیرائى شویم، این خود یک نوع بى اعتنائى و کم احترامى محسوب مى شود.

در عین حال، این سخن مانع از آن نخواهد بود که هر قدر افراد با ایمان تلاش و کوشش بیشترى در خودسازى، و معرفت و پاکى عمل کنند، پاداشهاى آماده شده الهى تکامل بیشترى پیدا کند، و به موازات آن به سوى کمال پیش رود.

* * *

 


1 ـ «درّ المنثور»، طبق نقل «المیزان»، جلد 16، صفحه 353.

2 ـ ص، آیات 82 و 83.

3 ـ براى توضیح بیشتر به جلد 4، صفحه 42 مراجعه فرمائید.

4 ـ «کافى»، جلد 2، کتاب الدعاء، حدیث 1، باب ذکر اللّه عزّوجلّ.

5 و 6 ـ «کافى»، جلد 2، کتاب الدعاء، حدیث 1، باب ذکر اللّه عزّوجلّ.

7 ـ «کافى»، جلد 2، کتاب الدعاء، حدیث 5، باب ذکر اللّه عزّوجلّ.

8 ـ «خصال صدوق»، طبق نقل «المیزان»، جلد 16، صفحه 353.

9 ـ تفسیر «کبیر فخر رازى»، جلد 25، صفحه 215، ذیل آیه مورد بحث.