الأحزاب

۞ تُرْجِي مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاءُ ۖ وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا 51 لَّا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا 52 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَىٰ طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَٰكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ ۖ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ ۚ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ۚ ذَٰلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ ۚ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا ۚ إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا 53 إِن تُبْدُوا شَيْئًا أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا 54

 

53یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى طَعام غَیْرَ ناظِرِینَ إِناهُ وَ لکِنْ إِذا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَ لا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیث إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَ اللّهُ لایَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجاب ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللّهِ عَظِیماً

54إِنْ تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْء عَلِیماً

 

ترجمه:

53 ـ اى کسانى که ایمان آورده اید! در خانه هاى پیامبر داخل نشوید مگر این که به شما براى صرف غذا اجازه داده شود (در حالى که قبل از موعد نیائید و) در انتظار وقت غذا ننشینید; اما هنگامى که دعوت شدید داخل شوید; و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید; این عمل پیامبر را ناراحت مى نماید ولى از شما شرم مى کند (و چیزى نمى گوید); اما خداوند از (بیان) حق، شرم ندارد، و هنگامى که چیزى از وسائل زندگى را (به عنوان عاریت) از آنان [= همسران پیامبر] مى خواهید از پشت پرده بخواهید; این کار براى پاکى دلهاى شما و آنها بهتر است; و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود در آورید که این کار نزد خدا بزرگ است!

54 ـ اگر چیزى را آشکار کنید یا آن را پنهان دارید، خداوند از همه چیز آگاه است!

 

شأن نزول:

در شأن نزول این آیه، مفسران چنین آورده اند:

هنگامى که رسول خدا با «زینب بنت جحش» ازدواج کرد، ولیمه نسبتاً مفصلى به مردم داد، (سابقاً گفتیم: این اطعام مفصل شاید به خاطر آن بوده است که شکستن سنت جاهلیت در زمینه تحریم «همسران مطلقه پسر خوانده» با قاطعیت هر چه بیشتر صورت گیرد، و بازتاب گسترده اى در محیط داشته باشد، و نیز این سنت جاهلى که ازدواج با «بیوه هاى بردگان آزاد شده» عیب و ننگ محسوب مى شد، از میان برود).

«انس» که خادم مخصوص پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود، مى گوید: پیامبر(صلى الله علیه وآله) به من دستور داد: اصحابش را به غذا دعوت کنم، من همه را دعوت کردم، دسته، دسته مى آمدند، غذا مى خوردند و از اطاق خارج مى شدند، تا این که عرض کردم: اى پیامبر خدا! کسى باقى نمانده که من او را دعوت نکرده باشم.

فرمود: اکنون که چنین است، سفره را جمع کنید، سفره را برداشتند و جمعیت پراکنده شدند، اما سه نفر، همچنان در اطاق پیامبر(صلى الله علیه وآله) ماندند، و مشغول بحث و گفتگو بودند.

هنگامى که سخنان آنها به طول انجامید، پیامبر(صلى الله علیه وآله) برخاست، و من نیز همراه او برخاستم، شاید آنها متوجه شوند، و از منزل خارج شوند، پیامبر بیرون آمد، تا به حجره «عایشه» رسید، بار دیگر برگشت، من هم در خدمتش آمدم، باز دیدم همچنان نشسته اند، آیه فوق نازل شد و دستورات لازم را در برخورد با این مسائل به آنها تفهیم کرد.(1)

و نیز از بعضى قرائن استفاده مى شود: گاهى همسایگان و سایر مردم، طبق معمول براى عاریت گرفتن اشیائى نزد بعضى از زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى آمدند، هر چند آنها طبق سادگى زندگى آن زمان، کار خلافى مرتکب نمى شدند ولى براى حفظ حیثیت همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) آیه فوق نازل شد، و به مؤمنان دستور داد: هرگاه مى خواهند چیزى از آنها بگیرند از پشت پرده بگیرند.

در روایت دیگرى آمده است: بعضى از مخالفان پیامبر(صلى الله علیه وآله) گفتند: چگونه پیامبر(صلى الله علیه وآله) بعضى از زنان بیوه ما را به ازدواج خود در آورده؟ به خدا سوگند هرگاه او چشم از جهان بپوشد، ما با همسران او ازدواج خواهیم کرد!!

آیه فوق نازل شد، و ازدواج با زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بعد از او به کلى ممنوع ساخت، و به این توطئه نیز پایان داد.(2)

* * *

تفسیر:

باز روى سخن در این آیه به مؤمنان است، و بخشى دیگر از احکام اسلام مخصوصاً آنچه مربوط به آداب معاشرت با پیامبر(صلى الله علیه وآله) و خانواده نبوت بوده است، ضمن جمله هاى کوتاه و گویا و صریح بیان مى کند.

نخست، مى گوید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! هرگز در اطاقهاى پیامبر سر زده داخل نشوید، مگر این که: براى صرف غذا به شما اجازه داده شود، آن هم مشروط به این که به موقع وارد شوید، نه این که از مدتى قبل بیائید و در انتظار وقت غذا بنشینید» (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى طَعام غَیْرَ ناظِرِینَ إِناهُ).(3)

و به این ترتیب، یکى از آداب مهم معاشرت را در آن محیطى که این آداب

کمتر رعایت مى شد، بیان مى کند، گر چه سخن درباره خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، ولى مسلماً این حکم، اختصاص به او ندارد، در هیچ مورد بدون اجازه نباید وارد خانه کسى شد (چنان که در سوره «نور» آیه 27 نیز آمده است) حتى در حالات پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم:

وقتى مى خواست وارد خانه دخترش فاطمه(علیهما السلام) شود، بیرون در مى ایستاد و اجازه مى گرفت، و یک روز «جابر بن عبداللّه» با او بود پس از آن که براى خود اجازه گرفت، براى «جابر» نیز اجازه گرفت!.(4)

به علاوه، به هنگامى که دعوت به طعام مى شوند باید وقت شناس باشند و مزاحمت بى موقع براى صاحب خانه فراهم نکنند.

*

آن گاه، به دومین حکم پرداخته مى گوید: «ولى هنگامى که دعوت شدید وارد شوید، و هنگامى که غذا خوردید پراکنده شوید» (وَ لکِنْ إِذا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا).

این حکم، در حقیقت تأکید و تکمیلى بر حکم گذشته است، نه بى موقع به خانه اى که دعوت شده اید وارد شوید، و نه اجابت دعوت را نادیده بگیرید، و نه پس از صرف غذا، براى مدتى طولانى درنگ کنید.

بدیهى است، تخلف از این امور، موجب زحمت و دردسر براى میزبان است و با اصول اخلاقى سازگار نیست.

*

در سومین حکم مى فرماید: «پس از صرف غذا مجلس انس و گفتگو در خانه پیامبر (و هیچ میزبان دیگرى) تشکیل ندهید» (وَ لا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیث).

البته، ممکن است میزبان، خواهان چنین مجلس انسى باشد، این صورت مستثناست، سخن از جائى است که تنها دعوت به صرف غذا شده، نه تشکیل مجلس انس، در چنین جایى، باید پس از صرف غذا مجلس را ترک گفت، به خصوص این که: خانه، خانه اى همچون بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد که کانون انجام بزرگترین رسالتهاى الهى است و باید امور مزاحم، وقت او را اشغال نکند.

پس از آن، علت این حکم را چنین بیان مى کند: «این کار پیامبر را آزار مى داد، اما او از شما شرم مى کرد، ولى خداوند از بیان حق شرم نمى کند و ابا ندارد» (إِنَّ ذلِکُمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَ اللّهُ لایَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ).

مسلماً پیامبر خدا نیز از بیان حق در مواردى که جنبه شخصى و خصوصى نداشت، هیچ ابا نمى کرد ولى بیان حق اشخاص از ناحیه خودشان زیبا نیست، اما از ناحیه کسان دیگر جالب و زیباست، و مورد آیه نیز از این قبیل است، اصول اخلاقى، ایجاب مى کرد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به دفاع از خود نپردازد، بلکه خداوند به دفاع از او پردازد.

*

سپس، چهارمین حکم را در زمینه «حجاب» چنین بیان مى دارد: «هنگامى که چیزى از متاع و وسائل زندگى از همسران پیامبر بخواهید، از پشت حجاب (پرده) بخواهید» (وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجاب).

گفتیم: این امر در میان اعراب و بسیارى مردم دیگر معمول بوده و هست که به هنگام نیاز به بعضى از وسائل زندگى، موقتاً از همسایه به عاریت مى گیرند، خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز از این قانون مستثنا نبوده، و گاه و بى گاه مى آمدند و چیزى از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عاریت مى خواستند، روشن است قرار گرفتن همسران پیامبر در معرض دید مردم (هر چند با حجاب اسلامى) کار خوبى نبود، لذا، دستور داده شد: از پشت پرده یا پشت در بگیرند.

نکته اى که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد، این است که منظور از «حجاب» در این آیه پوشش زنان نیست، بلکه حکمى اضافه بر آن است که مخصوص همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) بوده و آن این که:

مردم موظف بودند به خاطر شرائط خاص همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) هرگاه مى خواهند چیزى از آنان بگیرند از پشت پرده باشد، و آنها حتى با پوشش اسلامى در برابر مردم در این گونه موارد ظاهر نشوند، البته این حکم، درباره زنان دیگر وارد نشده، و در آنها تنها رعایت پوشش کافى است.

شاهد این سخن آن که: کلمه «حجاب» هر چند در استعمالهاى روزمره به معنى پوشش زن به کار مى رود، ولى در لغت چنین مفهومى را ندارد، و نه در تعبیرات فقهاى ما.

«حجاب» در لغت به معنى چیزى است که در میان دو شىء حائل مى شود(5) به همین جهت، پرده اى که در میان امعاء و قلب و ریه کشیده شده «حجاب حاجز» نامیده مى شود.

در قرآن مجید نیز این کلمه، همه جا به معنى پرده یا حائل به کار رفته است، مانند آیه 45 سوره «اسراء»: جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً: «ما در میان تو و کسانى که ایمان به آخرت نمى آورند پرده پوشیده اى قرار داده ایم».

در آیه 32 سوره «ص» نیز مى خوانیم: حَتّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ: «تا موقعى که خورشید در پشت پرده افق پنهان شد».

و در آیه 51 سوره «شورى» آمده است: وَ ما کانَ لِبَشَر أَنْ یُکَلِّمَهُ اللّهُ إِلاّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجاب: «براى هیچ انسانى ممکن نیست که خداوند با او سخن بگوید، مگر از طریق وحى یا از پشت پرده (غیب)».

در کلمات فقها از قدیمترین ایام، تا کنون نیز در مورد پوشش زنان معمولاً کلمه «ستر» به کار رفته، و در روایات اسلامى نیز، همین تعبیر یا شبیه آن وارد شده است، و به کار رفتن کلمه «حجاب» در پوشش زنان، اصطلاحى است که بیشتر در عصر ما پیدا شده، و اگر در تواریخ و روایات پیدا شود، بسیار کم است.

گواه دیگر این که: در حدیثى از «انس بن مالک» ـ خادم مخصوص پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ مى خوانیم: که مى گوید: «من از همه آگاهتر به این آیه حجابم، هنگامى که «زینب» با پیامبر(صلى الله علیه وآله) ازدواج کرد، و با او در خانه بود، غذائى درست فرمود و مردم را دعوت به میهمانى نمود، اما جمعى پس از صرف غذا همچنان نشسته بودند و سخن مى گفتند، در این هنگام آیه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ» ـ تا ـ «مِنْ وَراءِ حِجاب»، نازل شد، در این هنگام پرده اى افکنده شد، و جمعیت برخاستند».(6)

در روایت دیگرى مى خوانیم: «انس» مى گوید: أَرْخَى السَّتْرَ بَیْنِى وَ بَیْنَهُ: «پیامبر پرده را میان من و خود افکند، و جمعیت هنگامى که چنین دیدند برخاستند و متفرق شدند».(7)

بنابراین، اسلام به زنان مسلمان دستور پرده نشینى نداده، و تعبیر «پردگیان» در مورد زنان، و تعبیراتى شبیه به این، جنبه اسلامى ندارد، آنچه درباره زن مسلمان لازم است، داشتن همان پوشش اسلامى است، ولى زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به خاطر وجود دشمنان فراوان، و عیب جویان مغرض، چون ممکن بود در معرض تهمتها قرار گیرند، و دستاویزى به دست سیاه دلان بیفتد، این دستور خاص به آنها داده شد.

و یا به تعبیر دیگر، به مردم دستور داده شده که، به هنگام تقاضاى چیزى از آنها با آنها از پشت پرده، تقاضاى خود را مطرح کنند.

مخصوصاً تعبیر به «وَراء» (پشت) گواه این معنى است.

لذا، قرآن بعد از این دستور، فلسفه آن را چنین بیان مى فرماید: «این براى پاکى دلهاى شما و آنان بهتر است» (ذلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ).

گر چه، این نوع تعلیل با حکم استحبابى مناسبت دارد، ولى ظهور امر در جمله «فَاسْئَلُوهُنَّ» در وجوب متزلزل نمى شود; چرا که این نوع تعلیل در موارد احکام واجب دیگر نیز احیاناً آمده است.

*

پنجمین حکم را به این صورت بیان مى فرماید: «شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید» (وَ ما کانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللّهِ).

گر چه عمل ایذائى، در خود این آیه منعکس است و آن: بى موقع به خانه پیامبر رفتن، و پس از صرف غذا نشستن و مزاحم شدن، و در روایات شأن نزول نیز آمده که، بعضى از کوردلان، سوگند یاد کرده بودند که: بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله) با همسران او ازدواج کنند، این سخن نیز ایذاء دیگرى بود، ولى، به هر حال مفهوم آیه عام است و هرگونه اذیت و آزار را شامل مى شود.

*

سرانجام، ششمین و آخرین حکم را در زمینه حرمت ازدواج با همسران پیامبر بعد از او، چنین بیان مى کند: «شما هرگز حق ندارید که همسران او را بعد از او به همسرى خویش در آورید که این کار در نزد خدا عظیم است» (وَ لا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِکُمْ کانَ عِنْدَ اللّهِ عَظِیماً).

در اینجا سؤالى پیش مى آید که: چگونه خداوند همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) را که بعضى به هنگام وفات او، نسبتاً جوان بودند از حق انتخاب همسر محروم ساخته است؟

پاسخ این سؤال با توجه به فلسفه این تحریم روشن است; زیرا:

اولاً ـ چنان که از شأن نزول آیه دانستیم، بعضى به عنوان انتقام جوئى و توهین به ساحت مقدس پیامبر(صلى الله علیه وآله)، چنین تصمیمى را گرفته بودند، و از این راه مى خواستند ضربه اى بر حیثیت آن حضرت وارد کنند.

ثانیاً ـ اگر این مسأله مجاز بود، جمعى به عنوان این که همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بعد از او در اختیار خود گرفته اند، ممکن بود این کار را وسیله سوء استفاده قرار دهند، و به این بهانه موقعیت اجتماعى براى خویش دست و پا کنند، و یا به عنوان این که آگاهى خاص از درون خانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تعلیمات و مکتب او دارند، به تحریف اسلام پردازند، و یا منافقین مطالبى را از این طریق در میان مردم نشر دهند که مخالف مقام پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشد (دقت کنید).

این خطر هنگامى ملموس تر مى شود که بدانیم: گروهى خود را براى این کار آماده ساخته بودند، بعضى آن را به زبان آورده، و بعضى شاید تنها در دل داشتند.

از جمله کسانى را که بعضى از مفسران اهل سنت در اینجا نام برده اند «طلحه» است.(8)

خداوندى که بر اسرار نهان و آشکار آگاه است، براى بر هم زدن این توطئه زشت، یک حکم قاطع صادر فرمود، و جلو این امور را به کلى گرفت، و براى تحکیم پایه هاى آن، به همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) لقب «ام المؤمنین» داد، تا بدانند ازدواج با آنها همچون ازدواج با مادر خویش است!

با توجه به آنچه گفته شد، روشن مى شود چرا همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) لازم بود از این محرومیت استقبال کنند؟

در طول زندگى انسان، گاه مسائل مهمى مطرح مى شود که: به خاطر آنها باید فداکارى و از خودگذشتگى نشان داد، و از بعضى از حقوق حقه خود، چشم پوشید، به خصوص این که، همیشه افتخارات بزرگ، مسئولیتهاى سنگینى نیز همراه دارد، بدون شک، همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) افتخار عظیمى از طریق ازدواجشان با پیامبر(صلى الله علیه وآله) کسب کردند، داشتن چنان افتخارى نیاز به چنین فداکارى هم دارد.

به همین دلیل، زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) بعد از او، در میان امت اسلامى بسیار محترم مى زیستند، و از وضع خود، بسیار راضى و خشنود بودند، و آن محرومیت را در برابر این افتخارات، ناچیز مى شمردند.

* * *

دومین آیه مورد بحث، به مردم شدیداً هشدار داده، مى گوید: «اگر چیزى را آشکار کنید، یا پنهان دارید، خداوند از همه امور آگاه است» (إِنْ تُبْدُوا شَیْئاً أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِکُلِّ شَیْء عَلِیماً).

گمان نکنید، خدا از برنامه هاى ایذائى شما نسبت به پیامبرش، با خبر نیست، چه آنها که بر زبان جارى کردند، و چه آنها که در دل تصمیم داشتند، همه را به خوبى مى داند، و با هر کس، متناسب کار و نیتش رفتار مى کند.

* * *

نکته ها:

به تناسب بحثى که در آیات فوق در مورد وظائف مسلمانان به هنگام دعوت به میهمانى پیامبر آمده، مناسب است گوشه اى از تعلیمات اسلام را در ارتباط با اصل مسأله «میهماندارى و حق میهمان و وظائف میزبان» بیاوریم:

1 ـ میهمان نوازى

اسلام، اهمیت خاصى براى مسأله میهمان نوازى قائل شده، تا آنجا که در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: الضَّیْفُ دَلِیْلُ الْجَنَّةِ: «میهمان راهنماى راه بهشت است»!.(9)

اهمیت و احترام میهمان، به اندازه اى است که: در اسلام به عنوان یک هدیه آسمانى تلقى شده، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: اِذا أَرادَ اللّهُ بِقَوْم خَیْراً أَهْدى اِلَیْهِمْ هَدِیَّةً، قالُوا: وَ ما تِلْکَ الْهَدِیَّةُ؟ قالَ: الضَّیْفُ، یُنْزِلُ بِرِزْقِهِ، وَ یَرْتَحِلُ بِذُنُوبِ أَهْلِ الْبَیْتِ:

«هنگامى که خداوند اراده کند نسبت به جمعیتى نیکى نماید، هدیه گران بهائى براى آنها مى فرستد، عرض کردند: اى پیامبر خدا! چه هدیه اى؟ فرمود: میهمان، با روزى خویش وارد مى شود، و گناهان خانواده را با خود مى برد» (بخشوده مى شوند).(10)

جالب این که: کسى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرض کرد: پدر و مادرم فداى تو باد، برنامه من این است که، وضو را به طور کامل انجام مى دهم، نماز را بر پا مى دارم، زکات را به موقع مى پردازم، و از میهمان با آغوش باز، و به خاطر خدا پذیرائى مى کنم.

فرمود: بَخٍّ! بَخٍّ! بَخٍّ! ما لِجَهَنَّمَ عَلَیْکَ سَبِیْلٌ! اِنَّ اللّهَ قَدْ بَرَّأَکَ مِنَ الشُّحِّ اِنْ کُنْتَ کَذلِکَ: «آفرین، آفرین، آفرین بر تو باد! جهنم راهى به سوى تو ندارد، اگر چنین باشى، خداوند تو را از هرگونه بخل پاک ساخته است»!(11)

در این زمینه، سخن بسیار است اما براى اختصار به همین مقدار قناعت مى کنیم.

* * *

2 ـ رعایت سادگى در پذیرائى

با تمام اهمیتى که میهمان دارد، پذیرائى هاى پر تکلف و پر زرق و برق، از نظر اسلام نه تنها کار خوبى نیست، بلکه رسماً از آن نهى شده است، اسلام، توصیه مى کند: پذیرائى ها ساده باشد، و یک خط جالب عادلانه در میان میهمان و میزبان ترسیم کرده است، و آن این که:

«میزبان از آنچه دارد مضایقه نکند، و میهمان نیز بیش از آن را انتظار نداشته باشد»!

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: الْمُؤْمِنُ لایَحْتَشِمُ مِنْ أَخِیهِ، وَ مَا أَدْرِی أَیُّهُمَا أَعْجَبُ؟ الَّذِی یُکَلِّفُ أَخَاهُ إِذَا دَخَلَ عَلَیْهِ أَنْ یَتَکَلَّفَ لَهُ؟ أَوِ الْمُتَکَلِّفُ لِأَخِیهِ؟:

«افراد با ایمان از برادر مؤمن خود رودرواسى ندارند، و من نمى دانم کدامیک از این دو عجیب تر است؟ کسى که به هنگام ورود بر برادر خود او را به تکلف مى افکند؟ و یا کسى که شخصاً به سراغ تکلف براى میهمان مى رود»؟.(12)

«سلمان فارسى» از پیغمبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) چنین نقل مى کند: أَنْ لانَتَکَلَّفَ لِلْضَّیْفِ ما لَیْسَ عِنْدَنا، وَ أَنْ نُقَدِّمَ اِلَیْهَ ما حَضَرَنا: «براى میهمان نسبت به آنچه نداریم تکلف نکنیم، و آنچه موجود است مضایقه ننمائیم».(13)

* * *

3 ـ حق میهمان

گفتیم: میهمان از نظر اسلام یک هدیه آسمانى، و فرستاده و رسول خداست، و باید او را همچون جان، گرامى داشت و نهایت احترام را درباره او انجام داد، تا آنجا که امیرمؤمنان على(علیه السلام) از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند که فرمود: مِنْ حَقِّ الضَّیْفِ أَنْ تَمْشِیَ مَعَهُ فَتُخْرِجَهُ مِنْ حَرِیمِکَ إِلَى الْبَابِ: «از حقوق میهمان آنست که او را تا در خانه، بدرقه کنى».(14)

و تا آنجا که به تکلف نیانجامد، باید وسایل آسایش و راحتى او را فراهم کرد، در حدیثى آمده یکى از حقوق میهمان این است که، حتى خلال را براى او فراهم سازند: (قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله): مِنْ حَقِّ الضَّیْفِ أَنْ یُعَدَّ لَهُ الْخِلالُ)!.(15)

گاه، مى شود میهمانها افرادى کم رو، و خجالتى هستند و به همین دلیل دستور داده شده است: از آنها درباره غذا خوردن، سؤال نکنند، بلکه سفره غذا را آماده سازند که اگر مایل بود بخورد، چنان که امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

لاتَقُلْ لِأَخِیْکَ اِذا دَخَلَ عَلَیْکَ أَکَلْتَ الیَوْمِ شَیْئاً؟ وَ لکِنْ قَرِّبْ اِلَیْهِ ما عِنْدَکَ، فَاِنَّ الْجَوادَ کُلَّ الْجَوادِ مَنْ بَذَلَ ما عِنْدَهُ:

«هنگامى که برادرت بر تو وارد شود، از او سؤال نکن آیا امروز غذا خورده اى یا نه؟ آنچه دارى براى او حاضر کن، چرا که سخاوتمند واقعى کسى است که از بذل آنچه حاضر دارد، مضایقه نکند».(16)

از جمله وظایف میزبان در پیشگاه خدا این است: غذائى را که آماده ساخته است، تحقیر نکند; چرا که نعمت خدا هر چه باشد عزیز و محترم است، ولى در میان مترفین و ارباب تکلف، معمول است که: هر قدر، سفره را رنگین کنند، مى گویند: چیز ناقابلى بیش نیست و لایق مقام شما نمى باشد! همان گونه که میهمان نیز وظیفه دارد آن را کوچک نشمرد.

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: هَلَکَ امْرُؤٌ إِحْتَقَرَ لِأَخِیهِ مَا یَحْضُرُهُوَ هَلَکَ امْرُؤٌ احْتَقَرَ لِأَخِیهِ مَا قَدَّمَ إِلَیْهِ:

«میزبانى که آنچه را براى برادرش آماده ساخته کوچک بشمرد هلاک (و گمراه) شده است، همچنین میهمانى که آنچه را که نزد او حاضر کرده اند کوچک بشمرد گمراه است»!.(17)

اسلام به قدرى در گرامى داشتن میهمان، مو شکاف است که مى گوید: «به هنگامى که میهمان وارد مى شود، به او کمک کنید اما براى رفتن از منزل، به او کمک نکنید مبادا تصور شود، مایل به رفتن او هستید»!.(18)

* * *

4 ـ وظایف میهمان

همیشه مسئولیتها جنبه متقابل دارد، یعنى همان گونه که میزبان وظایف مهمى در برابر میهمان دارد، در جهت مقابل نیز میهمان وظایف قابل ملاحظه اى دارد.

علاوه بر آنچه در احادیث بالا ذکر شد، میهمان موظف است، آنچه را صاحب خانه در مورد منزلش، پیشنهاد مى کند، انجام دهد، فى المثل، هر جا را براى نشستن پیشنهاد مى کند، بپذیرد.

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: إِذَا دَخَلَ أَحَدُکُمْ عَلَى أَخِیهِ فِی رَحْلِهِ فَلْیَقْعُدْ حَیْثُ یَأْمُرُهُ صَاحِبُ الرَّحْلِ، فَإِنَّ صَاحِبَ الرَّحْلِ أَعْرَفُ بِعَوْرَةِ بَیْتِهِ مِنَ الدَّاخِلِ عَلَیْهِ:

«هنگامى که یکى از شما وارد منزلگاه برادر مسلمانش مى شود، هر جا به او پیشنهاد مى کند، بنشیند; چرا که صاحب منزل، به وضع منزل خود، و آن قسمتهائى که نباید آشکار گردد، آشناتر است».(19)

کوتاه سخن این که: مسأله میهمان نوازى و آداب میهمان دارى و وظایف و خصوصیات هر کدام، بحث گسترده اى را در آداب معاشرت اسلامى، به خود اختصاص داده، کسانى که توضیح بیشترى در این زمینه مى خواهند، به «بحار الانوار»، بابهاى 88 تا 94 از ابواب کتاب العشره از جلد 75، و کتاب «محجة البیضاء»، جلد 3، باب چهارم «فضیلة الضیافة» مراجعه کنند.

اما با نهایت تأسف، در عصر ما که عصر غلبه مادیگرى بر جهان است این سنت قدیمى انسانى، چنان محدود شده که: در بعضى از جوامع غربى، تقریباً برچیده شده است، و شنیده ایم: هنگامى که بعضى از آنها به کشورهاى اسلامى مى آیند و گستردگى میهمان دارى، و میهمان نوازى را که هنوز در خانواده هاى اصیل این مرز و بوم به صورت گرم و مملو از عواطف برقرار است، مى بینند، شگفت زده مى شوند که: چگونه ممکن است افرادى بهترین وسائل موجود خانه و باارزشترین غذاهاى خود را براى پذیرائى مهمانهائى که گاهى با آنها ارتباط کمى دارند، و شاید تنها در یک سفر کوتاه آشنا شده اند بگذارند؟!.

ولى توجه به احادیث اسلامى که گوشه اى از آن در بالا آمد، دلیل این ایثار و فداکارى را روشن مى سازد، و محاسبات معنوى را در این رابطه مشخص مى کند، محاسباتى که براى ماده پرستان، فرهنگ نامفهومى است.

* * *


1 ـ «مجمع البیان»، جلد 8، صفحه 366، ذیل آیه مورد بحث.

2 ـ «مجمع البیان»، جلد 8، صفحات 366 و 368.

3 ـ «إِناهُ» از ماده «انى یأنى» به معنى فرا رسیدن وقت چیزى است، و در اینجا به معنى آمادگى غذا براى تناول نمودن است.

4 ـ «کافى»، جلد 5، صفحه 528.

5 ـ «لسان العرب»، ماده «حجب».

6 و7 ـ «صحیح بخارى»، جلد 6، صفحه 149.

8 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 8، صفحه 5310.

9 و 10 و 11 ـ «بحار الانوار»، جلد 75، صفحه 460، حدیث 14، باب 93.

12 ـ «بحار الانوار»، جلد 75، صفحه 453.

13 ـ «محجّة البیضاء»، جلد 3، صفحه 29، باب ثالث.

14 ـ «بحار الانوار»، جلد 75، صفحه 451.

15 ـ «بحار الانوار»، جلد 75، صفحه 455.

16 ـ «بحار الانوار»، جلد 75، صفحه 455.

17 ـ «محجة البیضاء»، جلد 3، صفحه 30.

18 ـ «بحار الانوار»، جلد 75، صفحه 455، حدیث 27.

19 ـ «بحار الانوار»، جلد 75، صفحه 451.