الأحزاب
لَّا جُنَاحَ عَلَيْهِنَّ فِي آبَائِهِنَّ وَلَا أَبْنَائِهِنَّ وَلَا إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلَا نِسَائِهِنَّ وَلَا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ ۗ وَاتَّقِينَ اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا 55 إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا 56 إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُّهِينًا 57 وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِينًا 58 يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا 59 ۞ لَّئِن لَّمْ يَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لَا يُجَاوِرُونَكَ فِيهَا إِلَّا قَلِيلًا 60 مَّلْعُونِينَ ۖ أَيْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِيلًا 61 سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلُ ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا 62
59یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلایُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً
60لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لایُجاوِرُونَکَ فِیها إِلاّ قَلِیلاً
61مَلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلاً
62سُنَّةَ اللّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِیلاً
ترجمه:
59 ـ اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [= روسرى هاى بلند] خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است; و (اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده و رحیم است».
60 ـ اگر منافقان و بیماردلان، و آنها که اخبار دروغ و شایعات بى اساس در مدینه پخش مى کنند، دست از کار خود بر ندارند، تو را بر ضد آنان مى شورانیم، سپس جز مدت کوتاهى نمى توانند در کنار تو در این شهر بمانند!
61 ـ و از همه جا طرد مى شوند، و هر جا یافته شوند گرفته خواهند شد و به سختى به قتل خواهند رسید!
62 ـ این سنت خداوند در اقوام پیشین است، و براى سنت الهى هیچگونه تغییر نخواهى یافت!
شأن نزول:
در تفسیر «على بن ابراهیم» در شأن نزول آیه نخست، چنین آمده است: آن ایام زنان مسلمان به مسجد مى رفتند و پشت سر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نماز مى گذاردند، هنگام شب، موقعى که براى نماز مغرب و عشا مى رفتند، بعضى از جوانان هرزه و اوباش، بر سر راه آنها مى نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مى دادند، و مزاحم آنان مى شدند، آیه فوق نازل شد و به آنها دستور داد، حجاب خود را به طور کامل رعایت کنند تا به خوبى شناخته شوند، و کسى بهانه مزاحمت پیدا نکند.
در همان کتاب، در شأن نزول آیه دوم، چنین مى خوانیم: گروهى از منافقین در «مدینه» بودند و انواع شایعات را پیرامون پیامبر(صلى الله علیه وآله) به هنگامى که به بعضى از غزوات مى رفت، در میان مردم منتشر مى ساختند.
گاه، مى گفتند: پیامبر کشته شده.
و گاه، مى گفتند: اسیر شده، مسلمانانى که توانائى جنگ را نداشتند و در «مدینه» مانده بودند، سخت ناراحت مى شدند، شکایت نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آوردند، این آیه نازل شد، و سخت این شایعه پراکنان را تهدید کرد.(1)
* * *
تفسیر:
اخطار شدید به مزاحمان و شایعه پراکنان!
به دنبال نهى از ایذاء رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان در آیات گذشته، در اینجا روى یکى از موارد «ایذاء» تکیه کرده، و براى پیشگیرى از آن از دو طریق اقدام مى کند:
نخست به زنان با ایمان دستور مى دهد که، هرگونه بهانه و مستمسکى را از دست مفسده جویان بگیرند، سپس با شدیدترین تهدیدى که در آیات قرآن کم نظیر است، منافقان، مزاحمان و شایعه پراکنان را مورد حمله قرار مى دهد.
در قسمت اول مى گوید: «اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنین بگو، روسرى هاى بلند خود را بر خویش فرو افکنند تا شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند» (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلایُؤْذَیْنَ).
در این که: منظور از شناخته شدن چیست؟ دو نظر در میان مفسران وجود دارد که منافاتى با هم ندارند:
نخست این که: در آن زمان، معمول بوده است، کنیزان بدون پوشیدن سر و گردن، از منزل بیرون مى آمدند، و از آنجا که از نظر اخلاقى وضع خوبى نداشتند، گاهى، بعضى از جوانان هرزه، مزاحم آنها مى شدند، در اینجا به زنان آزاد مسلمان، دستور داده شد: حجاب اسلامى را کاملاً رعایت کنند تا از کنیزان شناخته شوند و بهانه اى براى مزاحمت به دست هرزگان ندهند.
بدیهى است، مفهوم این سخن آن نیست که: اوباش حق داشتند مزاحم کنیزان شوند، بلکه منظور این است که: بهانه را از دست افراد فاسد بگیرند.
دیگر این که: هدف این است که: زنان مسلمان در پوشیدن حجاب، سهل انگار و بى اعتنا نباشند، مثل بعضى از زنان بى بند و بار که در عین داشتن حجاب، آن چنان بى پروا و لا ابالى هستند که، غالباً قسمتهائى از بدنهاى آنان نمایان است و همین معنى، توجه افراد هرزه را به آنها جلب مى کند.
در این که: منظور، از «جلباب» چیست؟ مفسران و ارباب لغت چند معنى براى آن ذکر کرده اند:
1 ـ ملحفه (چادر) و پارچه بزرگى که، از روسرى بلندتر است و سر و گردن و سینه ها را مى پوشاند.
2 ـ مقنعه و خمار (روسرى).
3 ـ پیراهن گشاد.(2)
گرچه، این معانى با هم متفاوتند، ولى قدر مشترک همه آنها این است که: بدن را به وسیله آن بپوشاند (ضمناً باید توجه داشت «جلباب» به کسر و فتح جیم هر دو قرائت مى شود).
اما بیشتر به نظر مى رسد: منظور پوششى است که از روسرى بزرگتر و از چادر کوچکتر است، چنان که نویسنده «لسان العرب» روى آن تکیه کرده است.
و منظور از «یُدْنِیْنَ» (نزدیک کنند) این است که: زنان «جلباب» را به بدن خویش نزدیک سازند، تا درست آنها را محفوظ دارد، نه این که آن را آزاد بگذارند، به طورى که گاه و بى گاه کنار رود، و بدن آشکار گردد، و به تعبیر ساده خودمان، لباس خود را جمع و جور کنند.
اما این که: بعضى خواسته اند، از این جمله استفاده کنند که: صورت را نیز باید پوشانید، هیچ دلالتى بر این معنى ندارد و کمتر کسى از مفسران پوشاندن صورت را در مفهوم آیه داخل دانسته است.(3)
به هر حال، از این آیه استفاده مى شود که: حکم «حجاب و پوشش» براى زنان آزاد، قبل از این زمان نازل شده بود، ولى بعضى روى ساده اندیشى درست مراقب آن نبودند، آیه فوق تأکید مى کند که در رعایت آن دقیق باشند.
و از آنجا که نزول این حکم، جمعى از زنان با ایمان را نسبت به گذشته پریشان مى ساخت، در پایان آیه مى افزاید: «خداوند همواره غفور و رحیم است» (وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
هر گاه، از ناحیه شما تاکنون در این امر، کوتاهى شده، چون بر اثر جهل و نادانى بوده است، خداوند، شما را خواهد بخشید، توبه کنید، و به سوى او باز گردید، و وظیفه عفت و پوشش را به خوبى انجام دهید.
* * *
به دنبال دستورى که در آیه پیش، به زنان با ایمان داده شد، به بُعد دیگر این مسأله یعنى فعالیتهاى موذیانه اراذل و اوباش پرداخته مى گوید: «اگر منافقان و کسانى که در قلبشان بیمارى است، و نیز کسانى که اخبار دروغ در «مدینه» پخش مى کنند، دست از کارشان بر ندارند، ما تو را بر ضد آنان مى شورانیم، و بر آنها مسلّط خواهیم ساخت، سپس جز مدت کوتاهى نمى توانند، در کنار تو در این شهر بمانند»! (لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لایُجاوِرُونَکَ فِیها إِلاّ قَلِیلاً).(4)
«مُرْجِفُون» از ماده «ارجاف»، به معنى اشاعه اباطیل، به منظور غمگین ساختن دیگران است، و اصل «ارجاف» به معنى اضطراب و تزلزل است، و از آنجا که شایعات باطل، ایجاد اضطراب عمومى مى کند، این واژه به آن اطلاق شده است.
«نُغْرِیَنَّکَ» از ماده «اغراء» به معنى دعوت به انجام کار، یا گرفتن چیزى توأم با تشویق و تحریض است.
از لحن آیه، چنین استفاده مى شود که: سه گروه در «مدینه» مشغول خرابکارى بودند، هر کدام به نحوى اغراض شوم خود را پیاده مى کردند، و این به صورت یک برنامه و جریان در آمده بود، و جنبه شخصى و فردى نداشت.
نخست، «منافقین» بودند که، با توطئه هاى ضد اسلامى براى براندازى اسلام مى کوشیدند.
دوم، اراذل و اوباش، که قرآن از آنها تعبیر به بیماردلان کرده (الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) همان گونه که این تعبیر در آیه 32 همین سوره «احزاب» در مورد افراد هوسباز و شهوت ران نیز آمده است: فَلاتَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ: «اى همسران پیامبر هنگامى که سخن مى گوئید با نرمش سخن مگوئید، مبادا بیماردلان در شما طمع کنند».
گروه سوم، کسانى بودند که: پخش شایعات در «مدینه» مخصوصاً به هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ارتش اسلام به غزوات مى رفتند به تضعیف روحیه بازماندگان مى پرداختند، و خبرهاى دروغین از شکست پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنین مى دادند، و به گفته بعضى از مفسران این گروه همان یهود، بودند.
و به این ترتیب، هر سه گروه را قرآن مورد تهدید شدید قرار داده است.
این احتمال، نیز در تفسیر آیه وجود دارد که: برنامه هاى تخریبى سه گانه فوق، همگى کار منافقان بوده و جدا ساختن آنها از یکدیگر، جداسازى اوصاف است، نه اشخاص.
به هر حال، قرآن مى گوید: اگر اینها به اعمال زشت و ننگین خود ادامه دهند، دستور حمله عمومى و یورش به آنها را صادر خواهیم کرد، تا با یک حرکت مردمى مؤمنان، همه را از «مدینه» ریشه کن سازیم، و آنها نتوانند دیگر در این شهر بمانند.
* * *
و هنگامى که از این شهر رانده شدند، و از تحت حمایت حکومت اسلامى طرد گشتند «هر کجا یافته شوند گرفته خواهند شد، و به قتل خواهند رسید»! (مَلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلاً).
«ثُقِفُوا» از ماده «ثقف» و «ثقافت» به معنى دست یافتن بر چیزى با دقت و مهارت است، و اگر به علم و فرهنگ، ثقافت گفته مى شود نیز به همین جهت است.
اشاره به این که: بعد از این حمله عمومى در هیچ جا در امان نخواهند بود، و آنها را با دقت جستجو و پیدا مى کنند و به دیار عدم فرستاده مى شوند.
در این که: آیا منظور از این آیه، این است که: آنها را در بیرون «مدینه» جستجو مى کنند، و به قتل مى رسانند؟ یا اگر در داخل «مدینه» بعد از حکم تبعید عمومى بمانند، گرفتار چنین سرنوشتى مى شوند؟ دو احتمال وجود دارد، و در عین حال منافاتى بین این دو نیست، به این معنى که:
پس از سلب مصونیت از این «توطئه گران بیمار دل شایعه ساز و مخرب» و حکم اخراج آنها از «مدینه»، چه آنجا بمانند و چه بیرون روند، از دست مسلمانان شجاع و جان بر کف، در امان نخواهند بود!
* * *
سپس، در آخرین آیه مورد بحث، مى افزاید: این دستور تازه اى نیست، «این سنتى است الهى و همیشگى که در اقوام پیشین بوده است» که هر گاه گروههاى خرابکار، بى شرمى و توطئه را از حدّ بگذرانند، فرمان حمله عمومى به آنها صادر مى شود (سُنَّةَ اللّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ).
و چون این حکم، یک سنت الهى است، هرگز دگرگون نخواهد شد; چرا که «براى سنت خداوند تبدیل و تغییرى نمى یابى» (وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِیلاً).
این تعبیر، در حقیقت جدى بودن این تهدید را مشخص مى کند که، بدانند مطلب کاملاً قطعى و ریشه دار است، و تغییر و تبدیل در آن راه ندارد، یا باید به اعمال ننگین خود پایان دهند و یا در انتظار چنین سرنوشت دردناکى باشند.
* * *
نکته ها:
1 ـ از خود شروع کن!
در دستورى که در آیات مورد بحث، در زمینه رعایت حجاب اسلامى به طور کامل آمده است، و به پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: این دستور را ابلاغ کن، نخست همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) مطرح شده اند، سپس دختران او، و بعد زنان با ایمان، اشاره به این که: هرگونه اصلاحى را باید از خود و خانواده خود شروع کنى، و این برنامه اى است براى همه اصلاح گران بشرى.
و در میان همسران و دختران، نخست همسران را عنوان مى کند; چرا که آنها به مرد نزدیکترند، زیرا دختران همسر مى گیرند و به خانه هاى همسران خود منتقل مى شوند.
* * *
2 ـ پیشگیرى از دو راه
مفاسد اجتماعى، چون غالباً تک علتى نیست، باید مبارزه با آن را از همه جوانب شروع کرد، و جالب این که: در آیات فوق، براى جلوگیرى از مزاحمتهاى افراد هرزه، نخست به زنان با ایمان دستور مى دهد که: بهانه اى به دست آنها ندهند، سپس، مزاحمین را با شدیدترین تهدید، بر سر جاى خود مى نشاند.
و این نیز، برنامه اى است براى همیشه و همگان، هم دوست را باید اصلاح کرد، و هم دشمن را با قدرت، بر سر جاى خود نشانید.
* * *
3 ـ موضع نیرومند مسلمین
از تهدیدهاى شدید و پر قدرت آیات فوق، به خوبى استفاده مى شود که: بعد از خاتمه یافتن ماجراى «بنى قریظه» و ریشه کن شدن این گروه از دشمنان خطرناک داخلى، موقعیت مسلمانان در «مدینه» کاملاً تثبیت شد، تنها مخالفتها از ناحیه منافقانى انجام مى گرفت که به صورت ناشناس در صفوف مسلمین بودند، و یا جمعى از اوباش و هرزگان، و شایعه پراکنان.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز از موضع قدرت با آنها برخورد کرد، و به آنان شدیداً اخطار نمود که، اگر دست از سمپاشى ها و توطئه ها بر ندارند، با یک هجوم و حمله حسابشان یکسره خواهد شد، و همین برخورد قاطعانه، و کاملاً جدى و حساب شده، اثر خود را کرد.
* * *
4 ـ ریشه کن کردن ماده فساد
آیا آنچه در آیات فوق براى ریشه کن کردن مفاسدى همچون توطئه هاى منافقان، و مزاحمت مستمر نسبت به نوامیس مسلمانان، و مفسده جوئى شایعه پراکنان، آمده است، در سایر اعصار و قرون و براى حکومتهاى اسلامى نیز مجاز است؟
کمتر کسى از مفسران، در این زمینه بحثى به میان آورده است، ولى به نظر مى رسد: این حکم، مانند سایر احکام اسلامى اختصاص به زمان و مکان و اشخاصى نداشته باشد.
اگر به راستى سمپاشى و توطئه از حد بگذرد، و به صورت یک جریان در آید، و جامعه اسلامى را با خطرات جدى روبرو سازد، چه مانعى دارد که حکومت اسلامى دستور آیات فوق را که به پیامبر(صلى الله علیه وآله) داده شده است، به اجرا در آورد؟ و مردم را براى در هم کوبیدن ریشه هاى فساد بسیج کند؟!
ولى بدون شک، این گونه کارها و مانند آن، به خصوص این که آن را یک سنت تغییر ناپذیر معرفى مى کند، به طور خودسرانه مجاز نیست، و تنها باید به اذن ولىّ امر مسلمین و حکّام شرع، صورت گیرد.
* * *
5 ـ سنتهاى تغییر ناپذیر الهى
در آیات فوق خواندیم: قرآن یکى از سنتهاى تغییر ناپذیر الهى را مسأله ریشه کن کردن توطئه گران، با یک حمله عمومى ذکر مى کند که در امتهاى پیشین نیز بوده است.
نظیر این تعبیر در مورد دیگرى نیز از قرآن آمده است.
از جمله در همین سوره «احزاب» آیه 38 بعد از آن که اجازه شکستن سنت غلط جاهلى را در مورد تحریم «همسر مطلقه پسر خوانده» صادر مى کند، مى فرماید: براى پیامبر گناه و جرمى نیست که اوامر الهى را هر چه باشد، اجرا کند، سپس مى افزاید: سُنَّةَ اللّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللّهِ قَدَراً مَقْدُوراً: «این سنت پروردگار است که در اقوام پیشین و انبیاء سلف نیز بوده است و فرمان خدا بر اساس معیارهاى ثابت و تغییرناپذیرى، بوده است».
در سوره «فاطر» آیه 43 بعد از آن که اقوام کافر و مجرم را تهدید به هلاکت مى کند، مى فرماید: فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاّ سُنَّتَ الأَوَّلِینَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحْوِیلاً:
«آیا آنها انتظار چیزى جز همان سرنوشت شومى را مى کشند که اقوام نخستین را در برگرفت؟ اما هرگز براى سنت الهى تبدیلى نمى یابى و هیچ گاه براى سنت الهى دگرگونى نمى بینى» بر سر اینان همان فرود مى آید که بر سر آنان آمد!.
در آیه 85 سوره «غافر» بعد از آن که تصریح مى کند: ایمان آوردن کفار لجوج از اقوام پیشین، به هنگام مشاهده عذاب استیصال، مفید واقع نشد، اضافه مى کند: سُنَّةَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ: «این سنت الهى است که در گذشته نیز در مورد بندگانش اجرا مى شد، و در آنجا کافران گرفتار زیان و خسران شدند».
و در سوره «فتح» آیه 23 بعد از آن که پیروزى مؤمنان و شکست کفار و عدم وجود یار و یاور براى آنها را در جنگها مطرح مى کند، مى افزاید: سُنَّةَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِیلاً: «این سنت پروردگار است که در گذشته نیز بوده، و هرگز سنت الهى تغییر نمى پذیرد».
و نیز در سوره «اسراء» آیه 77 هنگامى که توطئه تبعید یا نابودى پیامبر(صلى الله علیه وآله)را بیان مى فرماید، اضافه مى کند: اگر آنها این کار خود را عملى مى کردند بعد از تو جز مدت کوتاهى باقى نمى ماندند: سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا وَ لاتَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِیلاً: «این سنت پیامبرانى است که قبل از تو فرستادیم، و هرگز دگرگونى در سنت نمى بینى».
از مجموع این آیات، به خوبى استفاده مى شود که: منظور از «سنت» در این گونه موارد، قوانین ثابت و اساسى «تکوینى» یا «تشریعى» الهى است که هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد، و به تعبیر دیگر، خداوند در عالم تکوین و تشریع، اصول و قوانینى دارد که همانند قوانین اساسى مرسوم، در میان مردم جهان، دست خوش دگرگونى و تغییر نمى شود، این قوانین هم بر اقوام گذشته حاکم بوده است، و هم بر اقوام امروز و آینده، حکومت خواهد کرد.
یارى پیامبران، شکست کفار، لزوم عمل به فرمانهاى الهى هر چند ناخوشایند محیط باشد، عدم فایده توبه به هنگام نزول عذاب الهى، و مانند اینها جزء این سنتهاى جاودانى مى باشد.
این تعبیرات از یکسو، به همه رهروان راه حق دلگرمى و آرامش مى بخشد، و از سوى دیگر، انسجام و وحدت دعوت انبیاء و یکپارچگى قوانین حاکم بر نظام آفرینش و نظام زندگى انسان ها را روشن مى سازد، و در حقیقت شاخه اى است از شاخه هاى توحید.
* * *
1 ـ تفسیر «على بن ابراهیم»، طبق نقل «نور الثقلین»، جلد 4، صفحه 307.
2 ـ «لسان العرب»، «مجمع البحرین»، «مفردات راغب»، «قطر المحیط» و «تاج العروس».
3 ـ درباره «فلسفه حجاب» و اهمیت آن و همچنین استثناء «وجه و کفین» (صورت و دستها تا مچ) در جلد 14 تفسیر «نمونه»، ذیل آیات 30 و 31 سوره «نور»، صفحه 442 به بعد بحث مشروحى داشته ایم.
4 ـ «قَلِیلاً» در اینجا استثناى از محذوفى است و در تقدیر چنین بوده: «لایُجاوِرُونَکَ زَماناً إِلاّ زَماناً قَلِیلاً»