سبإ
وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ ۚ حَتَّىٰ إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ ۖ قَالُوا الْحَقَّ ۖ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ 23 ۞ قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ قُلِ اللَّهُ ۖ وَإِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ لَعَلَىٰ هُدًى أَوْ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ 24 قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ 25 قُلْ يَجْمَعُ بَيْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفْتَحُ بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِيمُ 26 قُلْ أَرُونِيَ الَّذِينَ أَلْحَقْتُم بِهِ شُرَكَاءَ ۖ كَلَّا ۚ بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ 27 وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ 28 وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ 29 قُل لَّكُم مِّيعَادُ يَوْمٍ لَّا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَلَا تَسْتَقْدِمُونَ 30 وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَٰذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ ۗ وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ يَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ الْقَوْلَ يَقُولُ الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ 31
31وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَوْ تَرى إِذِ الظّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْض الْقَوْلَ یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ
32قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدى بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ
33وَ قالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الأَغْلالَ فِی أَعْناقِ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ
ترجمه:
31 ـ کافران گفتند: «ما هرگز به این قرآن و کتابهاى دیگرى که پیش از آن بوده ایمان نخواهیم آورد»! اگر ببینى هنگامى که این ستمگران در پیشگاه پروردگارشان (براى حساب) نگه داشته شده اند در حالى که هر کدام گناه خود را به گردن دیگرى مى اندازد (تعجب مى کنى)! مستضعفان به مستکبران مى گویند: «اگر شما نبودید ما مؤمن بودیم»!
32 ـ (امّا) مستکبران به مستضعفان پاسخ مى دهند: «آیا ما شما را از هدایت بازداشتیم بعد از آن که به سراغ شما آمد (و آن را به خوبى در یافتید)؟! بلکه شما خود مجرم بودید»!
33 ـ و مستضعفان به مستکبران مى گویند: «وسوسه هاى فریبکارانه شما در شب و روز (مایه گمراهى ما شد)، هنگامى که به ما دستور مى دادید که به خداوند کافر شویم و همتایانى براى او قرار دهیم»! آنان هنگامى که عذاب (الهى) را مى بینند پشیمانى خود را پنهان مى کنند (تا بیشتر رسوا نشوند)! و ما غل و زنجیرها در گردن کافران مى نهیم; آیا جز آنچه عمل مى کردند به آنها جزا داده مى شود؟!
تفسیر:
گفتگوى مستضعفان و مستکبران
به تناسب بحثى که در آیات گذشته، پیرامون موضعگیرى مشرکان در برابر مسأله «معاد» بود، در آیات مورد بحث، بعضى از صحنه هاى دردناک معاد را براى آنها مجسم مى سازد، تا به سرانجام کار خویش واقف گردند.
نخست مى گوید: «کافران گفتند: ما هرگز به این قرآن و کتب آسمانى دیگر که قبل از آن بوده ایمان نخواهیم آورد» (وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ وَ لا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ).
معروف است کلمه «لَن» براى نفى ابد است، بنابر این آنها مى خواهند بگویند: اگر تا ابد هم تبلیغ کنید ما ایمان نخواهیم آورد، و این دلیل بر لجاجت آنهاست، که تصمیم خود را براى ابد گرفته بودند، در حالى که یک فرد حق طلب، اگر به دلیلى قانع نشد، نمى تواند دلائل احتمالى آینده را نشنیده، انکار کند، و بگوید: دلائل دیگر را نیز در بست رد مى کنم!
در این که: منظور از «الَّذِینَ کَفَرُوا» کیست؟ جمعى از مفسران آن را به «مشرکان» تفسیر کرده اند، و بعضى به «یهود» و اهل کتاب، ولى قرائن آیات بعد که سخن از شرک مى گوید، دلیل بر این است که منظور مشرکان، است.
منظور از «الَّذِى بَیْنَ یَدَیْهِ» همان کتب آسمانى است، که قبل از قرآن بر پیامبران دیگر نازل شده است; چرا که این تعبیر در بسیارى از آیات قرآن، به همین معنى ـ مخصوصاً بعد از ذکر قرآن ـ به کار رفته، و این که: بعضى احتمال داده اند منظور «معاد» و یا «محتواى قرآن» بوده، بسیار بعید به نظر مى رسد.
به هر حال، انکار ایمان نسبت به کتب انبیاى پیشین، شاید به این منظور بوده، که قرآن روى این مطلب، تکیه مى کند که نشانه هاى پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) در «تورات» و «انجیل» به وضوح آمده است، آنها براى نفى نبوت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) کتب آسمانى دیگر را نیز نفى مى کنند، و مى گویند: نه به این کتاب ایمان مى آوریم نه به کتب پیش از آن!
آن گاه به وضع آنها در قیامت پرداخته، روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) کرده، مى گوید: «اگر ببینى هنگامى که این ستمگران در پیشگاه پروردگارشان براى حساب و دادرسى بازداشت شده اند (از وضع آنها در حیرت فرو خواهى رفت) در حالى که هر یک از آنها گناه خود را به گردن دیگرى مى اندازد، و با یکدیگر مشغول به جدال و مخاصمه اند»؟! (لَوْ تَرى إِذِ الظّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِنْدَ رَبِّهِمْ یَرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلى بَعْض الْقَوْلَ).(1)
بار دیگر از آیه فوق استفاده مى شود که: یکى از مهمترین مصداقهاى «ظلم» همان «شرک و کفر» است.
تعبیر به «عِنْدَ رَبِّهِم»، اشاره به این است که، آنها در پیشگاه کسى حاضر مى شوند که مالک و پروردگار آنها بوده، و چه شرمسارى از این برتر و بالاتر، که انسان نزد کسى احضار گردد که هرگز به او و فرمانهایش ایمان نیاورده، در حالى که تمام وجودش غرق نعمتهاى او بوده است.
در این حال «مستضعفین» ـ همان افراد بى خبرى که چشم و گوش بسته دنباله رو دیگران بوده اند ـ به «مستکبرین» ـ یعنى همانها که راه کبر و غرور و سلطه جوئى بر دیگران و دادن خط فکرى شیطانى به آنها را مى پیمودند ـ چنین مى گویند: «اگر شما نبودید، اگر وسوسه هاى فریبنده شیطنت آمیز شما نبود، ما در صف مؤمنان بودیم» (یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْ لا أَنْتُمْ لَکُنّا مُؤْمِنِینَ).
آنها مى خواهند به این وسیله، تمام گناهان خویش را بر گردن این «مستکبران» بى رحم بیندازند، هر چند در دنیا حاضر نبودند چنین برخورد قاطعى با آنها داشته باشند; چرا که ضعف و زبونى بر وجودشان چیره شده بود، و حریت خویش را از دست داده بودند، اما اکنون که آن مفاهیم کاذب که مستکبران را از آنها جدا مى کرد، بر باد رفته، و نتائج اعمال همه آشکار گشته، رو در روى آنها مى ایستند و با صراحت سخن مى گویند و پرخاش مى کنند.
* * *
ولى مستکبران، خاموش نمى مانند، «در پاسخ به مستضعفین مى گویند: آیا ما شما را از طریق هدایت باز داشتیم، بعد از آن که هدایت به سراغ شما آمد و به قدر کافى اتمام حجت شد و پیامبران گفتنى ها را گفتند»؟ (قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَ نَحْنُ صَدَدْناکُمْ عَنِ الْهُدى بَعْدَ إِذْ جاءَکُمْ).
نه، ما مسئول نیستیم، «بلکه خود شما گنهکار بودید» که با داشتن آزادى اراده، تسلیم سخنان بى اساس ما شدید، به کفر و الحاد روى آوردید و سخنان منطقى انبیاء را به دست فراموشى سپردید (بَلْ کُنْتُمْ مُجْرِمِینَ).
درست است که مستکبران با وسوسه هاى خود، مرتکب گناه بزرگى شده بودند، ولى این سخن آنها، نیز واقعیت دارد که، این دنباله روان نباید چشم و گوش بسته، به دنبال آنها مى افتادند، و از این نظر گناهشان به گردن خودشان است.
* * *
اما «مستضعفین» به این پاسخ قانع نمى شوند، و بار دیگر براى اثبات مجرم بودن مستکبران، به سخن مى آیند «و به مستکبرین چنین مى گویند: بلکه وسوسه ها، توطئه ها و تبلیغات مکّارانه شما در شب و روز، سبب شد که ما از هدایت بازمانیم، در آن هنگام که شما به ما دستور مى دادید: به خداوند کافر شویم و براى او شریک و شبیه قرار دهیم» (وَ قالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا بَلْ مَکْرُ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکْفُرَ بِاللّهِ وَ نَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً).
آرى، شما بودید که: دست از تبلیغات سوئتان بر نمى داشتید، و هیچ فرصتى را از شب و روز، براى پیشبرد اهداف شومتان از دست نمى دادید، درست است که ما در پذیرش، آزاد بودیم و مقصر و گنه کار، ولى شما هم به عنوان عامل فساد مسئولید و گنهکار، بلکه، سنگ اول به دست ناپاک شما گذاشته شد، به خصوص این که: همواره از موضع قدرت، با ما سخن مى گفتید (تعبیر «تَأْمُرُونَنا» گواه بر این مطلب است).
بدیهى است، مستکبران نمى توانند، پاسخى از این سخن داشته باشند، و شرکت خود را در این جرم بزرگ انکار کنند.
لذا هر دو گروه، از کرده خود پشیمان مى شوند، مستکبران از گمراه ساختن دیگران، و مستضعفان از پذیرش بى قید و شرط این وسوسه هاى شوم، «اما هنگامى که عذاب الهى را مى بینند، ندامت خود را کتمان مى کنند، مبادا بیشتر رسوا شوند، و ما، غل و زنجیر بر گردن کافران مى نهیم» (وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ جَعَلْنَا الأَغْلالَ فِی أَعْناقِ الَّذِینَ کَفَرُوا).
گر چه کتمان کردن در آن جهان که «یوم البروز» است و چیزى قابل مخفى کردن نیست، فائده اى ندارد، اما آنها طبق عادت دیرینه اى که در دنیا داشتند، به پندار این که: مى توانند حال خود را مکتوم دارند، به پنهان کارى دست مى زنند.
آرى، آنها هر وقت در دنیا به اشتباه خود پى مى بردند و نادم مى شدند، شجاعت اظهار ندامت که مقدمه اى براى بازگشت و تجدید نظر بود، نداشتند، و همین خصیصه اخلاقى خود را در قیامت نیز، به کار مى گیرند و اما چه سود؟
بعضى از مفسران، احتمال داده اند: این پنهان داشتن ندامت، به خاطر شدت وحشتى است که از مشاهده عذاب الهى، و گذاردن غل و زنجیر بر گردن آنها دست مى دهد، نفس هایشان در سینه ها حبس مى شود، و زبانشان از سخن باز مى ماند.
هر چند، همانها در مواقف دیگر قیامت فریاد: یا وَیْلَنا إِنّا کُنّا ظالِمِینَ: «اى واى ما ستمگر بودیم» را سر مى دهند.(2)
بعضى نیز «اسرار» را در اینجا به معنى «اظهار» کرده، و گفته اند: این واژه، در لغت عرب در دو معنى متضاد استعمال مى شود، و نظیر آن نیز کم نیست، ولى، با توجه به موارد استعمالات آن (اسرار) در قرآن و غیر قرآن، این معنى بعید به نظر مى رسد، چرا که «سر» معمولاً در مقابل «علن» قرار مى گیرد، و «راغب» نیز در «مفردات» به ضعیف بودن این قول، تصریح کرده است، هر چند بعضى از علماى لغت، به هر دو معنى اشاره کرده اند.(3)
به هر حال، اینها نتیجه اعمال خودشان است که از پیش فراهم ساخته اند «آیا آنها جزائى جز اعمالى که انجام مى دادند، دارند»؟! (هَلْ یُجْزَوْنَ إِلاّ ما کانُوا یَعْمَلُونَ).
آرى، این اعمال و کردار کفار و مجرمین است، که به صورت زنجیرهاى اسارت، بر گردن و دست و پاى آنها گذارده مى شود، آنها در این جهان نیز اسیر هواى نفس، و زر و زور و پست و مقام بودند، و در قیامت که تجسم اعمال صورت مى گیرد، همان اسارتها به شکل دیگرى ظاهر مى شود.
آیه فوق، بار دیگر مسأله «تجسم اعمال» را که بارها به آن اشاره کرده ایم روشن مى سازد، زیرا سخن از این مى گوید که: «جزاى آنها خود اعمال آنها است» و چه تعبیرى از این زنده تر و روشنتر، براى تجسم اعمال؟!
تعبیر به «الَّذِینَ کَفَرُوا» دلیل بر این است که: هم اغواگران مستکبر به این سرنوشت گرفتار مى شوند، و هم اغوا شوندگان مستضعف و همه کافران، و اصولاً ذکر این وصف اشاره به این است که علت مجازات آنها همان کفر آنها است.
* * *
1 ـ «یَرْجِعُ» هم به صورت فعل لازم به کار مى رود، هم به صورت فعل متعدى، و در اینجا به صورت دوم است، و معنى «ارجاع» و بازگشت دادن را مى رساند، و از آنجا که بعد از آن «بَعْضُهُمْ إِلى بَعْض» آمده است نتیجتاً معنى «مفاعله» را مى دهد.
2 ـ انبیاء، آیه 14.
3 ـ در «لسان العرب» ذیل ماده «سر» بحث مشروحى در این زمینه آمده، و اختلافات اهل لغت و ادب را در این باره نقل کرده است (جلد 4، صفحه 357).