فاطر
قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ 49 قُلْ إِن ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَىٰ نَفْسِي ۖ وَإِنِ اهْتَدَيْتُ فَبِمَا يُوحِي إِلَيَّ رَبِّي ۚ إِنَّهُ سَمِيعٌ قَرِيبٌ 50 وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِيبٍ 51 وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّىٰ لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ 52 وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ ۖ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ 53 وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِم مِّن قَبْلُ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُّرِيبٍ 54 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۚ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ 1 مَّا يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا ۖ وَمَا يُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ ۚ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ 2 يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ ۚ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ 3
1الْحَمْدُ لِلّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً أُولِی أَجْنِحَة مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ
2ما یَفْتَحِ اللّهُ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَة فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
3یا أَیُّهَا النّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خالِق غَیْرُ اللّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الأَرْضِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنّى تُؤْفَکُونَ
ترجمه:
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 ـ ستایش مخصوص خداوندى است آفریننده آسمانها و زمین، که فرشتگان را رسولانى قرار داد داراى بالهاى دو گانه و سه گانه و چهار گانه، او هر چه بخواهد در آفرینش مى افزاید، او بر هر چیزى تواناست!
2 ـ هر رحمتى را خدا به روى مردم بگشاید، کسى نمى تواند جلو آن را بگیرد; و هر چه را امساک کند، کسى غیر از او قادر به فرستادن آن نیست; و او عزیز و حکیم است!
3 ـ اى مردم! به یاد آورید نعمت خدا را بر شما; آیا آفریننده اى جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزى دهد؟! هیچ معبودى جز او نیست; با این حال چگونه به سوى باطل منحرف مى شوید؟!
تفسیر:
گشاینده درهاى بسته او است!
آغاز این سوره ـ مانند سوره هاى «حمد»، «سبأ» و «کهف» ـ با حمد پروردگار شروع مى شود، حمد و ستایش او به خاطر آفرینش جهان پهناور هستى، مى فرماید: «حمد مخصوص خداوندى است که، خالق آسمانها و زمین است»، و همه نعمتها و مواهب هستى از وجود ذى جود او سرچشمه مى گیرد (الْحَمْدُ لِلّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ).
«فاطِر» از ماده «فطور»، در اصل به معنى شکافتن از طول است، و از آنجا که آفرینش موجودات همانند شکافته شدن ظلمت عدم، و بیرون آمدن نور هستى است، این تعبیر در مورد خلقت و آفرینش، به کار مى رود، مخصوصاً با توجه به علوم روز که مى گوید: مجموعه عالم هستى در آغاز توده واحدى بوده، که تدریجاً شکافته شده، و بخشهائى از آن جدا گردیده، اطلاق کلمه «فاطر» بر ذات پاک خداوند، مفهوم تازه تر و روشنترى به خود مى گیرد.(1)
آرى او را به خاطر خالقیتش حمد و سپاس مى گوئیم، چرا که هر چه هست از ناحیه اوست، و هیچ کس جز او چیزى از خود ندارد.
و از آنجا که تدبیر این عالم، از سوى پروردگار ـ به حکم این که عالم، عالم اسباب است ـ بر عهده فرشتگان گذارده شده، بلافاصله از آفرینش آنها و قدرتهاى عظیمى که پروردگار در اختیارشان گذارده سخن مى گوید.
«خداوندى که فرشتگان را رسولانى قرار داد، که داراى بالهاى دو گانه و سه گانه و چهار گانه اند» (جاعِلِ الْمَلائِکَةِ رُسُلاً أُولِی أَجْنِحَة مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ).
پس از آن مى افزاید: «خداوند هر چه بخواهد در آفرینش مى افزاید، چرا که او بر هر چیزى قادر و توانا است» (یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ إِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ).
در اینجا سه سؤال مطرح است:
نخست این که، رسالت ملائکه و فرشتگان که در آیه فوق آمده، در چه چیز است؟ آیا رسالت تشریعى است؟، یعنى همان پیام آوردن از سوى خدا براى انبیاء، یا رسالت تکوینى است؟ یعنى به عهده گرفتن مأموریتهاى مختلف در جهان آفرینش، چنان که در بحث نکات به آن اشاره خواهد شد، و یا هر دو جهت است؟
با توجه به این که: در جمله قبل، سخن از آفرینش آسمانها و زمین بود، و در جمله مورد بحث، سخن از بالهاى متعدد فرشتگان، که نشانه هاى قدرت آنهاست، و نیز با توجه به این که: عنوان رسالت را براى همه فرشتگان قائل شده (توجه داشته باشید: الملائکه جمعى است که با الف و لام همراه است و معنى عموم مى دهد) چنین به نظر مى رسد: رسالت در اینجا در معنى وسیع و گسترده اى به کار رفته، که هم «رسالت تشریعى» را شامل مى شود و هم «رسالت تکوینى» را.
اطلاق رسالت، بر «رسالت تشریعى» و آوردن پیام وحى به انبیاء، در قرآن فراوان است، ولى اطلاق آن بر «رسالت تکوینى» نیز کم نیست.
در آیه 21 سوره «یونس» مى خوانیم: إِنَّ رُسُلَنا یَکْتُبُونَ ما تَمْکُرُونَ: «رسولان ما (فرشتگان ما) مکرهاى شما را مى نویسند».
و در آیه 61 «انعام» مى خوانیم: حَتّى إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا: «تا زمانى که مرگ یکى از شما فرا رسد، رسولان ما قبض روح او مى کنند».
در آیه 31 سوره «عنکبوت» در مورد فرشتگانى که مأمور در هم کوبیدن سرزمین قوم «لوط» بودند آمده است: وَ لَمّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْرى قالُوا إِنّا مُهْلِکُوا أَهْلِ هذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَها کانُوا ظالِمِینَ: «هنگامى که رسولان ما نزد ابراهیم آمدند گفتند: ما اهل این آبادى را هلاک خواهیم کرد; چرا که مردمى ستمگرند».
در آیات دیگر قرآن نیز، مى بینیم مأموریتهاى مختلفى بر عهده فرشتگان گذاشته شده، که رسالتهاى آنها محسوب مى شود، بنابراین، رسالت، مفهوم وسیعى دارد.
دیگر این که، منظور از بالهاى فرشتگان، آن هم بالهاى دو گانه و سه گانه و چهار گانه چیست؟
بعید نیست، منظور از بال و پر، در اینجا قدرت جولان و توانائى بر فعالیت بوده باشد، که بعضى از آنها نسبت به بعضى برتر، و داراى توانائى بیشترند.
و لذا، براى آنها سلسله مراتب در بالها قائل شده که بعضى: داراى چهار بال (مثنى = دو دو) و بعضى داراى شش بال و بعضى داراى هشت بالند.
«أَجْنِحَه» جمع «جناح» (بر وزن جمال) به معنى بال پرندگان است که همانند دست، براى انسان مى باشد، و از آنجا که بال وسیله نقل و انتقال پرندگان و حرکت و فعالیت آنها است، گاهى این کلمه در «فارسى» یا در «عربى» به عنوان کنایه از وسیله حرکت و اعمال قدرت و توانائى به کار مى رود، مثلاً گفته مى شود: فلان کس بال و پرش سوخته شد، کنایه از این که: نیروى حرکت و توانائى از او سلب گردید، یا فلان کس را زیر بال و پر خود گرفت، یا انسان باید با دو بال علم و عمل پرواز کند، و امثال این تعبیرات، که همگى بیانگر معنى کنائى این کلمه است.
در موارد دیگر نیز، تعبیراتى مانند «عرش»، «کرسى»، «لوح» و «قلم» دیده مى شود، که معمولاً توجه به مفاهیم معنوى آنها است نه جسم مادى آنها.
البته، بدون قرینه نمى توان الفاظ قرآنى را بر غیر معانى ظاهرى آنها حمل کرد، اما در آنجا که پاى قرائن روشن در کار است مشکلى ایجاد نمى شود.
در بعضى از روایات آمده است: «جبرئیل» (پیک وحى خداوند) ششصد بال دارد! و هنگامى که با این حالت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را ملاقات کرد، ما بین زمین و آسمان را پر کرده بود»!.(2)
یا این که: «خداوند فرشته اى دارد که ما بین نرمى گوش او تا چشمش به اندازه پانصد سال راه به وسیله پرنده اى (تیز پرواز) است»!.(3)
یا این که: در «نهج البلاغه» هنگامى که سخن از عظمت فرشتگان پروردگار در میان است، مى فرماید: وَ مِنْهُمُ الثّابِتَةُ فِى الأَرَضِینَ السُّفْلَى أَقْدامُهُمْ وَ الْمارِقَةُ مِنَ السَّماءِ الْعُلْیا أَعْناقُهُمْ وَ الْخارِجَةُ مِنَ الأَقْطارِ أَرْکانُهُمْ وَ الْمُناسِبَةُ لِقَوائِمِ الْعَرْشِ أَکْتافُهُمْ: «بعضى از فرشتگان چنان عظمت دارند که پاهایشان در طبقات پائین زمین ثابت است، و گردنشان از آسمان برین برتر، ارکان وجودشان از اقطار جهان بیرون رفته، و شانه هایشان براى حمل عرش پروردگار متناسب است»!.(4)
پیدا است: این گونه تعبیرات را بر جنبه هاى جسمانى مادى نمى توان حمل کرد، بلکه بیانگر عظمت معنوى و ابعاد قدرت آنها است.
اصولاً مى دانیم بال تنها براى حرکت در جو زمین به کار مى رود; چرا که اطراف کره زمین را هواى فشرده گرفته، و پرندگان، به وسیله بالشان روى امواج هوا قرار مى گیرند، و مى توانند بالا و پائین بروند، ولى از محیط جو زمین که خارج شویم، در آنجا که هوا نیست، بال، کوچکترین تأثیرى براى حرکت ندارد، و از این نظر درست مانند سائر اعضاء مى باشد.
از این گذشته، فرشته اى که پاهاى او در اعماق زمین و سر او از برترین آسمان بالاتر است، نیازى به پرواز جسمانى ندارد!
بحث در این که: «فرشته» جسم لطیف است یا از مجردات، بحث دیگرى است که در نکات به خواست خدا به آن اشاره خواهد شد، فعلاً منظور آن است که بدانیم، بال و پر آنها وسیله فعالیت و حرکت و قدرت است، که قرائن فوق براى این هدف به قدر کافى گویا است، همان گونه که در بحث «عرش» و «کرسى» گفتیم، این دو کلمه گر چه به معنى تختهاى «پایه بلند» و «پایه کوتاه» است، اما مسلماً منظور از آن قدرت پروردگار در ابعاد مختلف جهان مى باشد.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: المَلائِکَةُ لایَأْکُلُونَ وَ لایَشْرَبُونَ وَ لایَنْکِحُونَ، وَ إِنَّما یَعِیْشُونَ بِنَسِیمِ الْعَرْشِ: «فرشتگان نه غذا مى خورند، نه آب مى نوشند، و نه ازدواج مى کنند، آنها تنها با نسیم عرش زنده اند»!؟.(5)-(6)
سومین سؤال این است: آیا جمله: یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ: «هر چه بخواهد بر آفرینش خود مى افزاید» اشاره به افزایش بال و پر فرشتگان است، آن گونه که بعضى از مفسران گفته اند، و یا معنى وسیعى دارد که هم آن را شامل مى شود، و هم سایر افزایشهائى که در آفرینش موجودات صورت مى گیرد؟
مطلق بودن جمله از یکسو، و بعضى از روایات اسلامى که در تفسیر آیات فوق وارد شده از سوى دیگر، نشان مى دهد که معنى دوم مناسبتر است.
از جمله، در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) آمده است: در تفسیر این جمله فرمود: هُوَ الْوَجْهُ الْحَسَنُ، وَ الشَّعْرُ الْحَسَنُ، وَ الصَّوْتُ الْحَسَنُ: «منظور، صورت زیبا، و موى زیبا، و صداى خوش است»!.(7)
در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: حَسِّنُوا الْقُرْآنَ بِأَصْواتِکُمْ فَإِنَّ الصَّوْتَ الْحَسَنَ یَزِیدُ الْقُرْآنَ حُسْناً وَ قَرَأَ یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ: «قرآن را با صداى خوش زینت بخشید; چرا که صداى خوب، بر زیبائى قرآن، مى افزاید، سپس این آیه را تلاوت فرمود: یَزِیدُ فِی الْخَلْقِ ما یَشاءُ».(8)
* * *
بعد از بیان خالقیت پروردگار، و رسالت فرشتگان، که واسطه فیض اند، سخن، از رحمت او به میان مى آورد، که زیربناى تمام عالم هستى است، مى فرماید: «آنچه را خداوند از رحمت براى مردم بگشاید، کسى نمى تواند جلو آن را بگیرد» (ما یَفْتَحِ اللّهُ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَة فَلا مُمْسِکَ لَها).
«و آنچه را باز دارد، و امساک کند، کسى بعد از او قادر به فرستادن آن نیست» (وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ).
«چرا که او قدرتمندى است شکست ناپذیر، و در عین حال حکیم و آگاه» (وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).
خلاصه این که: تمام خزائن رحمت نزد او است، و هر کس را لایق ببیند مشمول آن مى سازد، و هر کجا حکمتش اقتضا کند، درهاى آن را مى گشاید، و اگر جمله جهانیان دست به دست هم بدهند، تا درى را که او گشوده است ببندند، یا درى را که او بسته بگشایند، هرگز قادر نخواهند بود، و این در حقیقت شاخه مهمى از توحید است که منشأ شاخه هاى دیگرى مى باشد (دقت کنید).
شبیه این معنى، در سایر آیات قرآن نیز آمده، آنجا که مى گوید: وَ إِنْ یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاّ هُوَ وَ إِنْ یُرِدْکَ بِخَیْر فَلا رادَّ لِفَضْلِهِ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ: «اگر خداوند (براى امتحان یا کیفر خطا) زیانى به تو رساند، هیچ کس جز او آن را بر طرف نخواهد کرد، و اگر اراده خیرى براى تو کند هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد، او به هر کس از بندگانش بخواهد فضل خود را مى رساند، و او غفور و رحیم است».(9)
* * *
در اینجا به چند «امر» باید توجه کرد:
1 ـ تعبیر به «یَفْتَحِ» که از ماده «فتح» به معنى گشودن است، اشاره به وجود خزائن رحمت الهى است که در آیات دیگر قرآن نیز، به آن اشاره شده است، و جالب این که: این خزائن چنانند که به محض گشوده شدن، بر خلایق جارى مى شوند، و نیاز به چیز دیگرى نیست، و هیچ کس مانع از آن نتواند شد.
مقدم داشتن گشایش رحمت، بر امساک آن، به خاطر این است که: همیشه خداوند رحمتش، بر غضبش پیشى دارد.
2 ـ تعبیر به «رحمت» معنى بسیار وسیع و گسترده اى دارد، که تمام مواهب جهان را شامل مى شود، گاه، جنبه معنوى دارد، و گاه، جنبه مادى، به همین دلیل، گاه، که انسان تمام درهاى ظاهرى را به روى خود بسته مى بیند، احساس مى کند، رحمت الهى بر قلب و جان او روان است، لذا شاد و خرسند است، آرام و مطمئن، هر چند در تنگناى زندان گرفتار باشد.
اما به عکس، گاه، انسان تمام درهاى ظاهرى را به روى خود گشوده مى بیند، اما گوئى درِ رحمت الهى بر جان او بسته شده، چنان خود را در تنگنا و فشار احساس مى کند که دنیا با تمام وسعتش براى او یک زندان، تاریک و وحشتناک مى شود، و این چیزى است که براى بسیارى از مردم، محسوس و ملموس است.
3 ـ تعبیر به دو وصف «عزیز و حکیم» بیانگر قدرت او بر «ارسال» و «امساک» رحمت است، و در عین حال، اشاره به این حقیقت مى باشد که این گشودن و بستن در، همه جا، بر اساس حکمت است، چرا که قدرت او با حکمتش آمیخته است.
به هر حال، توجه به محتواى این آیه، چنان آرامشى به انسان مؤمن مى دهد که در برابر تمام حوادث، مقاوم مى شود، از هیچ مشکلى نمى ترسد و از هیچ پیروزى مغرور نمى گردد.(10)
* * *
در آیه بعد، به مسأله «توحید عبادت» بر اساس «توحید خالقیت و رازقیت» اشاره کرده مى فرماید:
«اى مردم! نعمت خداوند بر خودتان را به یاد آورید» (یا أَیُّهَا النّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ).
درست فکر کنید: این همه مواهب و برکات، و این همه امکانات حیاتى که در اختیار شما قرار گرفته و در آن غوطهورید، منشأ اصلى و سرچشمه آنها کیست؟!
«آیا خالقى غیر از خدا، از آسمان و زمین به شما روزى مى دهد»؟ (هَلْ مِنْ خالِق غَیْرُ اللّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الأَرْضِ).
چه کسى نور حیاتبخش آفتاب، و قطرات زنده کننده باران، و امواج روح پرور نسیم را از آسمان به سوى شما مى فرستد؟ و چه کسى معادن و ذخائر زمین و مواد غذائى و انواع گیاهان و میوه ها و برکات دیگر را از این زمین براى شما خارج مى کند؟
اکنون که مى دانید: سرچشمه همه این برکات اوست، پس بدانید «معبودى جز او وجود ندارد و عبادت و پرستش تنها شایسته ذات پاک اوست» (لا إِلهَ إِلاّ هُوَ).
«با این حال، چگونه از طریق حق به سوى باطل منحرف مى شوید؟ و به جاى اللّه در برابر بتها، سجده مى کنید»؟ (فَأَنّى تُؤْفَکُونَ).
«تُؤْفَکُونَ» از ماده «افک» (بر وزن فکر) چنان که قبلاً نیز گفته ایم، به هر چیزى گفته مى شود که از حالت اصلیش دگرگون گردد، لذا به هر سخنى که از حق، انحراف پیدا کند «افک» مى گویند، و این که: مى بینیم به معنى «دروغ و تهمت» به کار مى رود از همین نظر است، منتهى بعضى معتقدند: این کلمه بیانگر دروغ و تهمتهاى بزرگ است.
* * *
نکته:
ملائکه در قرآن مجید
در قرآن مجید از «ملائکه» فراوان یاد شده است.
آیات زیادى از قرآن درباره صفات، ویژگیها، مأموریت ها و وظائف فرشتگان سخن مى گوید، حتى قرآن، ایمان به ملائکه را در ردیف ایمان به خدا و انبیاء و کتب آسمانى، قرار داده است، و این دلیل بر اهمیت بنیادى این مسأله است: آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ: «پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده، و مؤمنان نیز به خدا و فرشتگان او و کتابها و رسولانش همگى ایمان دارند».(11)
بدون شک، وجود فرشتگان از امور غیبیه اى است که براى اثبات آن با این صفات و ویژگیها راهى جز ادله نقلیه نیست، و به حکم ایمان به غیب آنها را باید پذیرفت.
* * *
قرآن مجید روى هم رفته ویژگیهاى آنها را چنین مى شمرد:
1 ـ فرشتگان موجوداتى عاقل و با شعورند، و «بندگان گرامى خدا هستند»، (بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ).(12)
2 ـ «آنها سر بر فرمان خدا دارند و هرگز معصیت او نمى کنند» (لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ).(13)
3 ـ آنها وظائف مهم و بسیار متنوعى از سوى خداوند بر عهده دارند:
گروهى حاملان عرشند.(14)
و گروهى مدبرات امرند.(15)
گروهى فرشتگان قبض ارواحند.(16)
و گروهى مراقبان اعمال بشرند.(17)
گروهى حافظان انسان از خطرات و حوادثند.(18)
گروهى مأمور عذاب و مجازات اقوام سرکشند.(19)
گروهى امدادگران الهى نسبت به مؤمنان در جنگها هستند.(20)
و بالاخره، گروهى مبلغان وحى و آورندگان کتب آسمانى براى انبیاء مى باشند(21) که اگر بخواهیم یک یک وظائف و مأموریتهاى آنها را بر شمریم، بحث به درازا مى کشد.
4 ـ آنها پیوسته مشغول تسبیح و تقدیس خداوند هستند، چنان که در آیه 5 سوره «شورى» مى خوانیم: وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الأَرْضِ: «فرشتگان تسبیح و حمد پروردگار خود را به جا مى آورند، و براى کسانى که در زمین هستند استغفار مى کنند».
5 ـ با این حال، انسان به حسب استعداد تکامل، از آنها برتر و والاتر است، تا آنجا که همه فرشتگان بدون استثناء، به خاطر آفرینش آدم به سجده افتادند، و آدم معلم آنها گشت.(22)
6 ـ آنها گاه به صورت انسان در مى آیند، و بر انبیاء، و حتى غیر انبیاء ظاهر مى شوند، چنان که در سوره «مریم» مى خوانیم: «فرشته بزرگ الهى به صورت انسان موزون بر مریم ظاهر شد» (فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیّاً).(23)
در جاى دیگر، به صورت انسان هائى بر «ابراهیم» و بر «لوط» ظاهر شدند.(24)
حتى از ذیل این آیات، استفاده مى شود که: قوم «لوط» نیز آنها را در همان اشکال موزون انسانى دیدند.(25)
آیا ظهور، در چهره انسان، یک واقعیت عینى است؟ یا به صورت تمثل و تصرف در قوّه ادراک؟ ظاهر آیات قرآن، معنى اول است، هر چند بعضى از مفسران بزرگ، معنى دوم را برگزیده اند.
7 ـ از روایات اسلامى استفاده مى شود: تعداد آنها به قدرى زیاد است که به هیچ وجه قابل مقایسه با انسان نیست، چنان که در روایتى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: هنگامى که از آن حضرت پرسیدند: آیا عدد فرشتگان بیشترند یا انسانها؟ فرمود: «سوگند به خدائى که جانم به دست او است، فرشتگان خدا در آسمانها بیشترند از عدد ذرات خاکهاى زمین، و در آسمان جاى پائى نیست مگر این که: در آنجا فرشته اى تسبیح و تقدیس خدا مى کند».(26)
8 ـ آنها نه غذا مى خورند، نه آب مى نوشند، و نه ازدواج دارند، چنان که در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: المَلائِکَةُ لایَأْکُلُونَ وَ لایَشْرَبُونَ وَ لایَنْکِحُونَ، وَ إِنَّما یَعِیْشُونَ بِنَسِیمِ الْعَرْشِ: «فرشتگان غذا نمى خورند، آب نمى نوشند و ازدواج نمى کنند، بلکه با نسیم عرش الهى زنده اند»!.(27)
9 ـ آنها نه خواب دارند، نه سستى و غفلت، چنان که على(علیه السلام) در حدیثى چنین مى گوید: فَلَیْسَ فِیْهِمْ فَتْرَةٌ، وَ لا عِنْدَهُمْ غَفْلَةٌ، وَ لا فِیْهِمْ مَعْصِیَةٌ... لایَغْشاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ وَ لا سَهْوُ الْعُقُولِ، وَ لا فَتْرَةُ الأَبْدانِ، لَمْ یَسْکُنُوا الأَصْلابَ وَ لَمْ تَضُمُّهُمُ الأَرْحامُ: «در آنها نه سستى است، و نه غفلت، و نه عصیان... خواب بر آنها چیره نمى گردد و عقل آنها گرفتار سهو و نسیان نمى شود، بدن آنها به سستى نمى گراید ، و در صلب پدران و رحم مادران قرار نمى گیرند».(28)
10 ـ آنها مقامات مختلف و مراتب متفاوت دارند، بعضى همیشه در رکوعند و بعضى همیشه در سجود: وَ ما مِنّا إِلاّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ * وَ إِنّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ * وَ إِنّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ: «هر یک از ما مقام معلومى دارد * ما همواره صف کشیده منتظر فرمان او هستیم * و پیوسته تسبیح او مى گوئیم».(29)
امام صادق(علیه السلام) مى گوید: وَ إِنَّ لِلّهِ مَلائِکَةً رُکَّعاً إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ إِنَّ لِلّهِ مَلائِکَةً سُجَّداً إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ: «خداوند فرشتگانى دارد که تا روز قیامت در رکوعند، و فرشتگانى دارد که تا قیامت در سجودند»!.(30)
* * *
آیا با این اوصاف که براى فرشتگان ذکر شد، آنها موجوداتى مجرّدند یا مادى؟!
بدون شک، با این اوصاف نمى توانند از این ماده کثیف عنصرى باشند، ولى مانعى ندارد که از اجسام لطیفى آفریده شده باشند، اجسامى مافوق این ماده معمولى که ما با آن آشنا هستیم.
اثبات «تجرد مطلق» براى فرشتگان ـ حتى از زمان و مکان و اجزاء ـ کار آسانى نیست، و تحقیق در این مسأله نیز فایده زیادى در بر ندارد، مهم آن است که: ما فرشتگان را به اوصافى که قرآن و روایات مسلم اسلامى توصیف کرده بشناسیم، و آنها را صنف عظیمى از موجودات والا و برجسته خداوند بدانیم، بى آن که مقامى جز مقام بندگى و عبودیت براى آنها قائل باشیم، و آنها را شریک خداوند در خلقت، یا عبادت بدانیم، که این شرک و کفر محض است.
در بحث، پیرامون فرشتگان، به همین مقدار قناعت مى کنیم، و تفصیل را به کتبى که بالخصوص در این زمینه نگاشته شده موکول مى نمائیم.
در بسیارى از عبارات «تورات» از فرشتگان تعبیر به «خدایان» مى کند، که تعبیرى است شرک آلود، و از نشانه هاى تحریف «تورات» کنونى است، ولى «قرآن مجید» از این گونه تعبیرات پاک و منزه است، چرا که براى آنها مقامى جز بندگى و عبادت، و اجراى فرمانهاى الهى قائل نشده است، و حتى چنان که گفتیم، از آیات مختلف قرآن بر مى آید که: مقام انسان کامل، از فرشتگان والاتر و بالاتر است.
* * *
1 ـ درباره معنى «فاطر» و «فطور» در جلد دهم، صفحه 287 (ذیل آیه 10 سوره «ابراهیم») و همچنین در جلد پنجم، صفحه 171 (ذیل آیه 14 سوره «انعام») نیز سخن گفته ایم.
2 و 3 ـ تفسیر «على بن ابراهیم»، طبق نقل «نور الثقلین»، جلد 4، صفحه 349.
4 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 1.
5 ـ تفسیر «على بن ابراهیم»، طبق نقل «نور الثقلین»، جلد 4، صفحه 349.
6 ـ و درباره معنى «عرش» به طور مشروح در جلد ششم، صفحه 204، ذیل آیه 54 سوره «اعراف» بحث کرده ایم.
7 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیات مورد بحث، «قرطبى» نیز در تفسیرش همین حدیث را ذیل آیه مورد بحث آورده است.
8 ـ «بحار الانوار»، جلد 92، صفحه 193.
9 ـ یونس، آیه 107.
10 ـ قابل توجه این که: ضمیر در «فلا ممسک لها» به صورت مؤنث آمده، و در «فلا مرسل له» به صورت مذکر، چرا که مرجع اولى کلمه «رحمت»، و دومى کلمه «ما» و نیز «من بعده» ظاهراً به خداوند باز مى گردد، یعنى بعد از خداوند هیچ کس قادر به گشودن نیست. این احتمال نیز داده شده است که: ضمیر به «امساک» برگردد یعنى «من بعد امساک اللّه» که از نظر معنى تفاوت چندانى ندارد.
11 ـ بقره، آیه 285.
12 ـ انبیاء، آیه 26.
13 ـ انبیاء، آیه 27.
14 ـ حاقه، آیه 17.
15 ـ نازعات، آیه 5.
16 ـ اعراف، آیه 37.
17 ـ انفطار، آیات 10 تا 13.
18 ـ انعام، آیه 61.
19 ـ هود، آیه 77.
20 ـ احزاب، آیه 9.
21 ـ نحل، آیه 2.
22 ـ بقره، آیات 30 تا 34.
23 ـ مریم، آیه 17.
24 ـ هود، آیات 69 و 77.
25 ـ هود، آیه 78.
26 ـ «بحار الانوا»، جلد 59، صفحه 176، حدیث 7 ـ روایات فراوان دیگرى در این زمینه نیز نقل شده است.
27 ـ «بحار الانوار»، جلد 59، صفحه 174، حدیث 4.
28 ـ «بحار الانوار»، جلد 59، صفحه 175.
29 ـ صافات، آیات 164 تا 166.
30 ـ «بحار الانوار»، جلد 59، صفحه 174.
براى آگاهى بیشتر از اوصاف ملائکه و اصناف آنها به کتاب «السماء و العالم» «بحار الانوار»، ابواب ملائکه، جلد 59، صفحات 144 تا 326 مراجعه فرمائید، (همچنین «نهج البلاغه»، خطبه هاى اول و 91 ـ خطبه اشباح ـ و 109 و 171).