فاطر

وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَٰذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ ۖ وَمِن كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا ۖ وَتَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ 12 يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُّسَمًّى ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ ۚ وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِن قِطْمِيرٍ 13 إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ ۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ 14 ۞ يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ 15 إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ 16 وَمَا ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ 17 وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۚ وَإِن تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلَىٰ حِمْلِهَا لَا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ ۗ إِنَّمَا تُنذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ ۚ وَمَن تَزَكَّىٰ فَإِنَّمَا يَتَزَكَّىٰ لِنَفْسِهِ ۚ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ 18

11وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لاتَضَعُ إِلاّ بِعِلْمِهِ وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّر وَ لایُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاّ فِی کِتاب إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللّهِ یَسِیرٌ

12وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ وَ مِنْ کُلّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیّاً وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

 

ترجمه:

11 ـ خداوند شما را از خاکى آفرید، سپس از نطفه اى; سپس شما را به صورت زوجهائى قرار داد; هیچ جنس ماده اى باردار نمى شود و وضع حمل نمى کند مگر به علم او، و هیچ کس عمر طولانى نمى کند، و یا از عمرش کاسته نمى شود مگر این که در کتاب (علم خداوند) ثبت است; اینها همه براى خداوند آسان است.

12 ـ دو دریا یکسان نیستند: این یکى دریائى است که آبش گوارا و شیرین و نوشیدنش خوشگوار است، و آن یکى شور و تلخ و گلوگیر است; (امّا) از هر دو، گوشتى تازه مى خورید و وسائل زینتى استخراج کرده مى پوشید; و کشتى ها را در آن مى بینى که آبها را مى شکافند (و به سوى مقصد پیش مى روند) تا از فضل خداوند بهره گیرید، و شاید شکر (نعمتهاى او را) به جا آورید!

 
تفسیر:

دریاى آب شیرین و شور یکسان نیستند!

با توجه به این که: در آیات گذشته، سخن از مسأله «توحید» و «معاد» و «صفات خدا» در میان بود، در آیات مورد بحث نیز، بخش دیگرى از آیات انفسى و آفاقى را که دلیل بر «قدرت خدا» از یکسو، و «علم» او از سوى دیگر، و مسأله «امکان معاد» از سوى سوم است، شرح مى دهد:

نخست به آفرینش انسان در مراحل مختلف، اشاره کرده مى گوید: «خداوند شما را از خاک آفرید» (وَ اللّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُراب).

«سپس از نطفه» (ثُمَّ مِنْ نُطْفَة).

«بعد از آن شما را به صورت همسران یکدیگر در آورد» (ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْواجاً).

این سه مرحله از مراحل آفرینش انسان است خاک، و نطفه، و مرحله زوجیت.

مسلم است که انسان از خاک است، هم از این نظر که جد انسانها، «آدم» از خاک آفریده شده، و هم از این نظر که تمام موادى که جسم انسان را تشکیل مى دهد، و یا انسان از آن تغذیه مى کند، و یا نطفه او از آن منعقد مى شود، همه سرانجام به موادى که در خاک ها نهفته است منتهى مى شود.

بعضى احتمال داده اند: آفرینش از خاک، تنها اشاره به آفرینش نخستین است، اما آفرینش از نطفه اشاره به مراحل بعد است، که اولى، مرحله خلقت اجمالى انسان هاست (چرا که وجود همه در وجود آدم خلاصه شده بود) و دومى، مرحله تفصیلى است که آنها را از یکدیگر جدا مى سازد.

و به هر حال، مرحله «زوجیت» مرحله تداوم نسل انسان و تکثیر مثل او است، و این که: بعضى احتمال داده اند «ازواج» در اینجا به معنى «اصناف» و یا  «روح و جسم» و مانند آن است، بسیار بعید به نظر مى رسد.

پس از آن وارد چهارمین و پنجمین مرحله حیاتِ انسان شده، موضوع «باردارى مادران» و «وضع حمل» آنها را پیش کشیده، مى گوید: «هیچ جنس ماده اى باردار نمى شود، و وضع حمل نمى کند، مگر به علم پروردگار» (وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لاتَضَعُ إِلاّ بِعِلْمِهِ).

آرى، مسأله «باردارى» و تحولات و دگرگونى هاى بسیار عجیب و پیچیده جنین، سپس، رسیدن به مرحله وضع حمل، و دگرگونى هاى شگفت انگیزى که در آن لحظه حساس و بحرانى، به مادران از یکسو، و به جنین از سوى دیگر، دست مى دهد، به قدرى ظریف و دقیق است، که جز به اتکاى علم بى پایان خداوند امکان پذیر نیست، که اگر نظام حاکم بر آن، سر سوزنى اختلال یابد برنامه حمل، یا وضع حمل، دچار آشفتگى و یا اختلال مى گردد، و به فساد و تباهى، مى کشد.

این پنج مرحله، از زندگى انسان، هر یک از دیگرى عجیبتر و شگفت آورتر است.

خاک بى جان و مرده کجا؟ و انسان زنده عاقل و هوشیار و پر ابتکار کجا؟!

نطفه بى ارزش که از چند قطره آب متعفن تشکیل شده کجا؟، و انسانى رشید و زیبا و مجهز به حواس مختلف و دستگاههاى گوناگون کجا؟!.(1)

از این مرحله که بگذریم، مسأله تقسیم نوع انسان، به دو جنس «مذکر» و «مؤنث»، با تفاوتهاى فراوان در جسم و جان، و مسائل فیزیولوژیکى به میان مى آید، که از همان آغاز انعقاد نطفه، راه خود را از یکدیگر جدا کرده، و هر کدام  به سوى رسالتى که بر عهده آنان گذارده شده، پیش مى روند و تکامل مى یابند.

بعد مسأله رسالت مادر در قبول و تحمل این بار، و حفظ و تغذیه و پرورش آن پیش مى آید، که قرنها است افکار دانشمندان بزرگ را به خود جلب کرده، و معترفند از عجیبترین مسائل عالم هستى است.

آخرین مرحله، در این قسمت، که مرحله تولد است، یک مرحله انقلابى و کاملاً بحرانى است، که با عجائب بسیارى همراه است:

چه عواملى به جنین دستور خارج شدن از شکم مادر را مى دهد؟

چگونه هماهنگى کامل در میان این فرمان، و آماده شدن اندام مادر براى اجراى آن برقرار مى شود؟

چگونه جنین مى تواند وضعى را که نه ماه با آن عادت کرده، درست در یک لحظه، به کلى تغییر دهد، رابطه خود را با مادر قطع کند، از هواى آزاد استفاده نماید، مجراى غذاى او از طریق بند ناف، ناگهان بسته شود، و مجراى جدید یعنى دهان به کار افتد، محیط ظلمانى شکم مادر را رها ساخته، در میان نور و روشنائى غوطهور گردد، و در برابر همه این دگرگونى ها مقاومت کند، و خود را فورا تطبیق دهد؟!

آیا اینها، بهترین نشانه قدرت و علم بى پایان خداوند نیست؟ و آیا ماده بى شعور و طبیعت بى هدف، با استفاده از «تصادفهاى کور» امکان تنظیم یک حلقه کوچک از هزاران حلقه زنجیر خلقت را دارد؟ زهى بى انصافى، که انسانى درباره خلقت خود، این چنین احتمال موهومى را پذیرا شود!

بعد به مرحله «ششم» و «هفتم»، این برنامه شگرف در حلقه دیگر پرداخته، و به مراحل مختلف عمر و فزونى و کاستى آن بر اثر عوامل مختلف اشاره کرده، مى گوید: «هیچ انسانى عمر طولانى نمى کند، و هیچ کس از عمرش کاسته  نمى گردد، مگر این که: در کتاب علم خداوند ثبت است» و از قوانین و برنامه هائى تبعیت مى کند، که حاکم بر آنها علم و قدرت اوست (وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّر وَ لایُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاّ فِی کِتاب).(2)

چه عواملى در ادامه حیات انسان مؤثر است؟ چه عواملى با ادامه حیات او مى جنگد؟ و خلاصه، چه عواملى، باید دست به دست هم بدهد، تا انسان بتواند یک صد سال یا کمتر و بیشتر به حیات خود ادامه دهد؟ و سرانجام چه عواملى موجب تفاوت عمر انسانها مى گردد؟

همه اینها نیز محاسبات دقیق و پیچیده اى دارد که جز خداوند از آن آگاه نیست، و آنچه ما امروز، در این زمینه ها مى دانیم، در برابر آنچه نمى دانیم بسیار کم و بى ارزش است.

«یُعَمَّر» از ماده «عمر» در اصل از «عمارت» به معنى آبادى گرفته شده است، و این که: به مدت حیات انسان «عمر» گفته مى شود، به خاطر آنست که آبادى و عمارت بدن او در این مدت است.

واژه «مُعَمَّر» به معنى کسى است که عمر طولانى دارد.

و سرانجام، آیه را با این جمله پایان مى دهد: «همه اینها بر خداوند آسان است» (إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللّهِ یَسِیرٌ).

آفرینش این موجود عجیب از «خاک»، و آغاز خلقت یک انسان کامل از «آب نطفه»، و همچنین مسائل مربوط به جنسیت، زوجیت، باردارى، وضع حمل ، و افزایش و کاستى عمر، چه از نظر قدرت، و چه از نظر علم و محاسبه، همه، براى او سهل و ساده است، و اینها گوشه اى از آیات انفسى هستند، که از

یکسو، ما را به مبدأ عالم هستى مربوط و آشنا مى کنند، و از سوى دیگر، دلائل زنده اى بر مسأله «امکان معاد» محسوب مى شوند.

آیا کسى که قادر بر آفرینش نخستین از «خاک» و «نطفه» بود، قادر بر تجدید حیات انسانها نیست؟

و آیا کسى که از تمام ریزه کاریهاى مربوط به این قوانین با خبر است، در نگهدارى حساب اعمال بندگان براى صحنه معاد مشکلى دارد؟!

* * *

در آیه بعد، به بخش دیگرى از آیات آفاقى، که نشانه هاى عظمت و قدرت اویند، در مورد آفرینش دریاها و برکات و فوائد آنها اشاره کرده، مى فرماید: «دو دریا یکسان نیستند، این یکى گوارا و شیرین و براى نوشیدن خوشگوار است، و آن دیگر، شور و تلخ» (وَ ما یَسْتَوِی الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ).(3)

با آن که: هر دو روز نخست به صورت قطرات باران شیرین و گوارا از آسمان بر زمین نازل شده اند، و هر دو از یک ریشه مشتق اند، اما در دو چهره کاملاً مختلف با فوائد متفاوت ظاهر گشته اند.

و عجیب این که: «از هر دو، گوشت تازه مى خورید» (وَ مِنْ کُلّ تَأْکُلُونَ لَحْماً طَرِیّاً).

«و از هر دو، وسائل زینتى براى پوشیدن استخراج مى کنید» (وَ تَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها).

 

به علاوه، از هر دو مى توانید، براى نقل و انتقالات خود و متاعها بهره بگیرید، لذا «کشتیها را مى بینى که از هر طرف، دریاها را مى شکافند و پیش مى روند، تا از فضل خداوند، بهره گیرید، شاید حق شکر او را ادا کنید» (وَ تَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَواخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).

* * *

به این چند امر دقت کنید:

1 ـ «فُرات» به گفته «لسان العرب»، آبى است که در نهایت «عذوبت» (پاکیزگى و گوارائى) باشد.

«سائِغ» به معنى آبى است که به خاطر گوارائى، به راحتى از گلو پائین مى رود، به عکس «ملح» (آب شور) و «اجاج» (آب تلخى) که گوئى گلو را مى سوزاند و راه حلق را مى بندد!

2 ـ جمعى از مفسران معتقدند: آیه مثالى براى عدم مساوات «مؤمن» و «کافر» است، ولى آیات قبل و بعد، که همه سخن از آیات خلقت مى گوید، و حتى ذیل خود این آیه، گواه بر این حقیقت است که، این جمله نیز، در زمینه اسرار توحید بحث مى کند، و اشاره به تنوع آبها و آثار متفاوت و فوائد مشترک آنها است.

3 ـ در این آیه، سه فایده از فوائد فراوان دریاها بیان شده است: مواد غذائى، وسائل زینتى، و حمل و نقل.

مى دانیم، «دریا» منبع مهمى از منابع غذائى بشر است، و همه سال میلیونها تن گوشت تازه از آن گرفته مى شود، بى آن که انسان رنج و زحمتى براى آن متحمل شده باشد، دستگاه آفرینش برنامه ریزى دقیقى در این زمینه کرده، که انسانها بتوانند با کمترین زحمتى، از این خوان نعمت بى دریغ و سفره گسترده  الهى بهره گیرند.

وسائل زینتى مختلفى از قبیل «مروارید»، «صدف»، «درّ» و «مرجان» از آن استخراج مى شود، و تکیه قرآن روى این مسأله، به خاطر آن است که روح انسان بر خلاف چهار پایان، داراى ابعاد مختلفى است، که یکى از آنها حس زیبائى است که سرچشمه پیدایشِ مسائل ذوقى، هنرى و ادبى مى باشد، که اشباع آن به صورت صحیح، و دور از هر گونه، افراط و تفریط و اسراف و تبذیر، روح را شاداب مى سازد، و به انسان، نشاط و آرامش مى بخشد، و براى انجام کارهاىِ سنگین زندگى آماده مى کند.

و اما مسأله حمل و نقل که یکى از مهمترین پایه هاى تمدن انسانى و زندگانى اجتماعى بشر است، با توجه به این که: دریاها قسمت عمده روى زمین را فرا گرفته، و به یکدیگر ارتباط دارند، مى توانند مهمترین خدمت را در این زمینه به انسانها کنند.

حجم کالاهائى که به وسیله دریاها حمل و نقل، و مسافرانى که با آن جابجا مى شوند، به قدرى زیاد است که با هیچ وسیله نقلیه دیگر، قابل مقایسه نیست، چنان که گاه، یک کشتى مى تواند، به اندازه دهها هزار اتومبیل! بار با خود ببرد.(4)

4 ـ البته فوائد دریاها، منحصر به آنچه در فوق آمد نیست، و قرآن نمى خواهد آن را در این امور سه گانه، محدود سازد، چرا که تشکیل ابرها، مواد داروئى، نفت، وسائل پوششى، مواد تقویتى براى زمینهاى بایر، تأثیر در ایجاد  بادها، و غیر آن، برکات دیگر دریاها محسوب مى شود.

5 ـ تکیه قرآن روى «لحم طرى» (گوشت تازه)، اشاره پر معنائى به فوائد تغذیه به چنین گوشتها، در برابر زیانهاى گوشتهاى کهنه و «کنسرو» و امثال آن است.

6 ـ در اینجا سؤالى مطرح است: دریاهاى آب شور در سراسر کره زمین گسترده است، اما دریاى آب شیرین کجاست؟

در پاسخ باید گفت: دریا و دریاچه هاى آب شیرین نیز در کره زمین کم نیستند، مانند دریاچه هاى آب شیرین ایالات متحده، و غیر آن، به علاوه، نهرهاى عظیم را احیاناً دریا مى نامند، همان گونه که در داستان موسى(علیه السلام) کلمه «بحر» به رود عظیم «نیل» اطلاق شده است.(5)

از این گذشته، پیشرفت آب نهرهاى عظیم در دریاها، با توجه به این که آبهاى شور را به عقب مى رانند، و تا مدتى با آن مخلوط نمى شوند، خود دریاهاى عظیمى از آب شیرین را تشکیل مى دهند.

7 ـ جمله «لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ» (تا از فضل او بهره گیرید) معنى وسیعى دارد، که هرگونه فعالیت اقتصادى ـ که از طریق راههاى دریائى صورت گیرد ـ را شامل مى شود.

و جمله «لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» براى بیدار ساختن «حس شکرگزارى» انسانها آمده، که وسیله اى است براى خدا جوئى و خداشناسى.

* * *

نکته:

عوامل معنوى طول عمر و کوتاهى آن

به تناسب بحثى که در آیات فوق، درباره افزایش و کاستى عمر به فرمان پروردگار آمده، جمعى از مفسران به پیروى از روایاتى که در این زمینه وارد شده، بحثهائى در زمینه طول عمر و کوتاهى آن کرده اند.

البته یک سلسله عوامل طبیعى در افزایش یا کوتاهى عمر، دخالت دارند، که بسیارى از آنها براى بشر تاکنون شناخته شده است، همانند: تغذیه صحیح دور از افراط و تفریط، کار، و حرکت مداوم، پرهیز از هر گونه مواد مخدر و اعتیادهاى خطرناک، و مشروبات الکلى، دورى از هیجانات مداوم، و داشتن ایمان قوى، که بتواند انسان را در ناملایمات زندگى، آرامش و قدرت بخشد.

ولى علاوه بر اینها، عواملى وجود دارد که ارتباط ظاهرى آن، با مسأله طول عمر بر ما چندان روشن نیست، اما در روایات اسلامى، دقیقاً روى آن تأکید شده است، به عنوان نمونه، به چند روایت زیر توجه فرمائید:

الف ـ پیغمبر گرامى(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: إِنَّ الصَّدَقَةَ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ تَعْمُرانِ الدِّیارِ، وَ تَزِیدانِ فِى الأَعْمارِ!: «انفاق در راه خدا و صله رحم، خانه ها را آباد، و عمرها را طولانى مى کند»!(6)

ب ـ در حدیث دیگرى از همان بزرگوار آمده است: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَبْسُطَ فِى رِزْقِهِ وَ یُنْسى لَهُ فِى أَجَلِهِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ: «کسى که دوست دارد رزقش افزون، و اجلش به تأخیر افتد، صله رحم به جا آورد».(7)

ج ـ در مورد بعضى از معاصى، مانند «زنا»، مخصوصاً احادیثى وارد شده است که از عمر انسان مى کاهد، از جمله، در حدیث معروف پیامبر(صلى الله علیه وآله) که

مى فرماید: یا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِینَ إِیّاکُمْ وَ الزِّنا فَإِنَّ فِیْهِ سِتَّ خِصال: ثَلاثٌ فِى الدُّنْیا، وَ ثَلاثٌ فِى الآخِرَةِ، أَمَّا الَّتِى فِى الدُّنْیا فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِالْبَهاء، وَ یُورِثُ الْفَقْرَ، وَ یَنْقُصُ الْعُمْرَ: «اى مسلمانان! از زنا بپرهیزید که شش پیامد سوء دارد: سه چیز در دنیا، و سه چیز در آخرت، اما آن سه که در دنیا است: بهاء و نورانیت را از انسان مى برد، فقر و تنگدستى ببار مى آورد، و از عمر انسان مى کاهد».(8)

د ـ امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: الْبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ السِّرِّ یَنْفِیانِ الْفَقْرَ وَ یَزِیدانِ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعانِ سَبْعِیْنَ مِیتَةَ السَّوْءِ: «نیکوکارى و انفاق پنهانى فقر را بر طرف ساخته، عمر را افزون مى کند، و از هفتاد گونه مرگ و میر بد جلوگیرى به عمل مى آورد».(9)

درباره بعضى از گناهان دیگر، مانند ظلم، بلکه مطلق گناهان نیز در احادیث، اشاراتى آمده است.

بعضى از مفسران که نتوانسته اند میان «اجل حتمى» و «اجل معلق» فرق بگذارند، به این گونه احادیث حمله کرده، و آن را مخالف نصوص قرآنى دانسته اند، که حد عمر انسان را ثابت و لایتغیر مى داند.(10)

توضیح این که:

بدون شک، انسان داراى دو گونه سر آمد و اجل است:

سر آمد و اجل حتمى، که پایان استعداد جسم انسان براى بقاء است، و با فرا رسیدن آن، هر چیز به فرمان الهى پایان مى گیرد.

سر آمد و اجل معلق، که با دگرگونى شرائط، دگرگون مى شود، فى المثل  انسانى دست به انتحار و خودکشى مى زند، در حالى که اگر این گناه کبیره را انجام نمى داد، سالها زنده مى ماند، و یا بر اثر روى آوردن به مشروبات الکلى، و مواد مخدر، و شهوت رانى بى حدّ و حساب، توانائى جسمى خود را در مدت کوتاهى از دست مى دهد، در حالى که اگر این امور نبود، سالیان بسیارى مى توانست عمر کند.

اینها امورى است که براى همه قابل درک و تجربه است، و احدى نمى تواند آن را انکار کند.

در زمینه حوادثِ ناخواسته، نیز امورى وجود دارد که مربوط به «اجل معلق» است، که آن نیز قابل انکار نمى باشد.

بنابراین، اگر در روایات فراوانى آمده است که: انفاق در راه خدا، یا صله رحم عمر را طولانى و بلاها را بر طرف مى سازد، در حقیقت ناظر به همین عوامل است.

و هر گاه ما این دو نوع اجل و سرآمد عمر را از هم تفکیک نکنیم، درک بسیارى از مسائل در رابطه با «قضا و قدر» و «تأثیر جهاد و تلاش و کوشش در زندگى انسانها» لا ینحل خواهد ماند.

این بحث را ضمن یک مثال ساده، مى توان روشن ساخت، و آن این که: انسان یک دستگاه اتومبیل نو تهیه مى کند، که طبق پیش بینى هاى مختلفى که در ساختمان آن به کار رفته، مى تواند مثلاً بیست سال عمر کند، اما مشروط به این که: به آن دقیقاً برسند، و مراقبتهاى لازم را به عمل آورند، در این صورت اجل حتمى این اتومبیل همان بیست سال است که از آن فراتر نمى رود.

ولى اگر مراقبتهاى لازم انجام نشود، و آن را به دست افراد ناآگاه و لاابالى بسپارند، و بیش از قدرت و ظرفیت، از آن کار بکشند، و در جاده هاى پر سنگلاخ همه روزه آن را به کار گیرند، ممکن است عمر بیست ساله آن به  نصف، یا به  عشر، تنزل پیدا کند، این همان «اجل معلق» آن است.

و ما تعجب مى کنیم، چگونه بعضى از مفسران معروف، به مسأله روشنى مانند این مسأله، توجه نکرده اند.

* * *


1 ـ «نطفه» در اصل به معنى آب صاف یا آب اندک است، سپس، به همین مناسبت به آب اندکى که مبدأ انعقاد جنین مى شود: اطلاق شده است.

2 ـ منظور از «کتاب» همان علم بى پایان خداوند است، و این که: بعضى آن را به «لوح محفوظ» و یا «نامه حیات انسان» تفسیر کرده اند، آن هم به علم خداوند باز مى گردد.

3 ـ «عَذْب» چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید، به معنى پاکیزه و خنک است، و در «لسان العرب»، تنها به معنى آب پاکیزه تفسیر شده (الماءُ الطَّیِّب) که ممکن است خنک و شیرین بودن آن نیز در مفهوم «طیب» جمع باشد.

4 ـ هم اکنون کشتى هاى پانصد هزار تنى ساخته شده که براى نقل و انتقال مواد نفتى مورد استفاده قرار مى گیرد، که هیچ وسیله نقلیه دیگرى ممکن نیست جاى آن را بگیرد، و هیچ جاده اى به جز دریاها، قدرت تحمل آن را ندارد، و در گذشته نیز قدرت کشتى ها نسبت به چهار پایان زیادتر بود.

5 ـ بقره، 50 ـ شعراء، 63 ـ اعراف، 138.

6 و 7 ـ تفسیر «نور الثقلین»، جلد 4، صفحات 354 و 355.

8ـ همان مدرک.

9 ـ «سفینة البحار»، جلد 2، صفحه 23، ماده «صدقه».

10 ـ تفسیر «آلوسى»، جلد 22، صفحه 164، ذیل آیات مورد بحث.