يس

وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَىٰ ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلَٰكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ۖ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا 45 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ يس 1 وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ 2 إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ 3 عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ 4 تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ 5 لِتُنذِرَ قَوْمًا مَّا أُنذِرَ آبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ 6 لَقَدْ حَقَّ الْقَوْلُ عَلَىٰ أَكْثَرِهِمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ 7 إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلَالًا فَهِيَ إِلَى الْأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ 8 وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ 9 وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ 10 إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَيْبِ ۖ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ 11 إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُّبِينٍ 12

11إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَة وَ أَجْر کَرِیم

12إِنّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْء أَحْصَیْناهُ فِی إِمام مُبِین

 

ترجمه:

11 ـ تو فقط کسى را انذار مى کنى که از این یادآورى (الهى) پیروى کند و از خداوند رحمان در نهان بترسد; چنین کسى را به آمرزش و پاداشى پر ارزش بشارت ده!

 

12 ـ به یقین ما مردگان را زنده مى کنیم، و آنچه را از پیش فرستاده اند و تمام آثار آنها را مى نویسیم; و همه چیز را در کتاب آشکارکننده اى برشمرده ایم!

 

تفسیر:

چه کسانى انذار تو را مى پذیرند؟

در آیات گذشته، سخن از گروهى در میان بود که به هیچ وجه آمادگى پذیرش انذارهاى الهى را نداشتند و انذار و عدم انذار براى آنها یکسان بود، آیات مورد بحث از گروه دیگرى که درست در نقطه مقابل آنها قرار گرفته اند سخن مى گوید، تا با مقایسه با یکدیگر ـ همان گونه که روش قرآن است ـ مسأله روشنتر شود.

مى فرماید: «تو تنها کسى را انذار مى کنى که از ذکر پیروى کند، و از خداوند رحمن در نهان بترسد» (إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ).

«و کسى که چنین است او را بشارت به مغفرت و پاداش پر ارزش ده» (فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَة وَ أَجْر کَرِیم).

* * *

در اینجا به چند نکته باید توجه داشت:

1 ـ در این آیه، دو وصف براى کسانى که «انذار» و «اندرز» پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آنها مؤثر است ذکر شده: پیروى از «ذکر»، و «خشیت از خداوند در پنهان»، البته منظور از بیان این دو وصف، همان آمادگى و جنبه «بالقوه» آن است، یعنى انذار تنها در کسانى مؤثر واقع مى شود که گوش شنوا و قلب آماده دارند، انذار در آنها دو اثر مى گذارد: نخست پیروى از ذکر و قرآن، و دیگر احساس ترس در برابر پروردگار و مسئولیتها.

و به تعبیر دیگر، این دو حالت، بالقوه در آنها وجود دارد، اما بعد از انذار به فعلیت مى رسد، بر خلاف کوردلان لجوج و غافل، که هرگز نه گوش شنوا دارند نه آماده خشیت اند.

این آیه، درست مانند آیات نخستین سوره «بقره» است که مى گوید: ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ: «این کتاب آسمانى شکى در آن نیست و مایه هدایت پرهیزکاران است».

* * *

2 ـ منظور از «ذکر»، به عقیده بسیارى از مفسران، «قرآن مجید» است; زیرا این کلمه، به همین صورت کراراً در قرآن، در همین معنى، به کار رفته است.(1)

ولى، مانعى ندارد که منظور، معنى لغوى آن یعنى هر گونه یادآورى بوده باشد، که شامل آیات قرآن و سایر انذارهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و رهبران الهى مى شود.

* * *

3 ـ «خشیت» ـ چنان که در گذشته نیز گفته ایم ـ به معنى ترسى است که آمیخته با احساس عظمت باشد، و تعبیر به «رحمان» که مظهر رحمت عامه خداوند است در اینجا نکته لطیفى در بر دارد، و آن این که: در عین ترس از عظمت خداوند، باید امید به رحمت او نیز داشته باشند، تا دو کفه «خوف» و «رجا» که عامل حرکت مستمر تکاملى است متوازن گردد.

جالب این است که: در بعضى از آیات قرآن، در مورد «رجا و امید» نام «اللّه» ذکر شده که مظهر هیبت و عظمت است: «لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ الآخِرَ»(2) اشاره به این که: هم رجا باید با خوف آمیخته شود و هم خوف با رجا  (دقت کنید).

* * *

4 ـ تعبیر «بالغیب» در اینجا اشاره به شناخت خداوند از طریق استدلال و برهان است، چرا که ذات پاک او از حواس انسان پنهان مى باشد، تنها با چشم دل و از لابلاى آثارش، مى توان جمال و جلال او را مشاهده کرد.

این احتمال نیز، وجود دارد که «غیب» در اینجا به معنى پنهان از چشم مردم بوده، یعنى مقام «خشیت» و ترس او جنبه ریائى و در حضور مردم نداشته، بلکه در نهان نیز داراى خشیت باشد.

بعضى نیز آن را به معنى «قیامت» تفسیر کرده اند، چرا که از مصداقهاى روشن امورى است که از حس ما پنهان است، ولى معنى اول از همه مناسبتر به نظر مى رسد.

* * *

5 ـ جمله «فَبَشِّرْهُ» در حقیقت تکمیل «انذار» است، زیرا پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آغاز انذار مى کند، و هنگامى که پیروى از فرمان خدا و ترس آمیخته با عظمت نسبت به او، پیدا شد و اثراتش در «قول» و «فعل» انسان ظاهر گشت، بشارت مى دهد.

به چه چیز بشارت مى دهد؟ نخست به چیزى که بیشتر از هر موضوع دیگر فکر انسان را به خود مشغول مى دارد، و آن لغزشهائى است که احیاناً از او سر زده ، به او بشارت مى دهد که خداى بزرگ همه آنها را بخشوده است، سپس به اجر کریم و پاداش پر ارزش، که هیچ کس جز خداوند ابعاد آن را نمى داند.

جالب این که: هم «مغفرت» به صورت نکره ذکر شده و همچنین «اجر کریم» و مى دانیم: نکره آوردن در این گونه موارد، براى بیان عظمت است.

* * *

6 ـ بعضى از مفسران، معتقدند: «فاء» در جمله «فَبَشِّرْهُ» که براى تفریع است، اشاره به این مى باشد که: آن دو عمل (پیروى از ذکر، و خشیت از پروردگار) نتیجه اش این دو اثر است: مغفرت، و اجر کریم، که اولى، از اول سرچشمه مى گیرد و دومى از دوم.

* * *

سپس به تناسب بحثى که در آیات گذشته، پیرامون اجر و پاداش پر ارزش مؤمنان و پذیرندگان انذارهاى انبیاء آمده بود، در آیه بعد به مسأله «معاد و رستاخیز و ثبت و ضبط اعمال براى حساب و جزا» اشاره کرده، مى فرماید: «ما مردگان را زنده مى کنیم» (إِنّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى).

تکیه روى عنوان «نَحْنُ» (ما) اشاره به این است که با قدرت عظیمى که همه در ما سراغ دارید، دیگر جاى بحث و گفتگو نیست که چگونه استخوانهاى پوسیده و عظام رمیم از نو جان مى گیرد، و لباس حیات در تن مى پوشد؟

نه تنها مردگان را زنده مى کنیم که: «تمام آنچه را از پیش فرستاده اند و تمام آثار آنها را مى نویسیم» (وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ).

بنابراین، چیزى فروگذار نخواهد شد مگر این که در نامه اعمال، براى روز حساب محفوظ خواهد بود.

جمله «ما قَدَّمُوا» (آنچه را از پیش فرستادند) اشاره به اعمالى است که انجام داده اند، و اثرى از آن باقى نمانده، اما تعبیر به «وَ آثارَهُم» اشاره به اعمالى است که، از انسان باقى مى ماند و آثارش در محیط منعکس مى شود، مانند صدقات جاریه (بناها و اوقاف و مراکزى که بعد از انسان باقى مى ماند و مردم از آن منتفع مى شوند).

این احتمال نیز، در تفسیر آیه وجود دارد که «ما قَدَّمُوا» اشاره به اعمالى  است که جنبه شخصى دارد، و «آثارَهُمْ» اشاره به کارهائى که سنت مى شود و بعد از انسان نیز موجب خیر و برکت، و یا شر و زیان و گناه مى گردد.

البته مفهوم آیه گسترده است و ممکن است هر دو تفسیر در مفهوم جمع باشد.

و در پایان آیه، براى تأکید بیشتر، مى افزاید: «ما همه چیز را در کتاب آشکار احصا کرده ایم» (وَ کُلَّ شَیْء أَحْصَیْناهُ فِی إِمام مُبِین).

غالب مفسران «إِمام مُبِین» را در اینجا به عنوان «لوح محفوظ» همان کتابى که همه اعمال و همه موجودات و حوادث این جهان در آن ثبت و محفوظ است، تفسیر کرده اند.

و تعبیر به «إِمام» ممکن است از این نظر باشد که این کتاب در قیامت رهبر و پیشوا است، براى همه مأموران ثواب و عقاب، و معیارى است براى سنجش ارزش اعمال انسانها و پاداش و کیفر آنها.

جالب این که: این تعبیر (امام) در بعضى دیگر، از آیات قرآن در مورد «تورات» به کار رفته، آنجا که مى فرماید: أَ فَمَن کانَ عَلى بَیِّنَة مِّن رَّبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِّنْهُ وَ مِن قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً: «آیا آن کس که دلیل آشکارى از پروردگار خویش دارد و به دنبال آن شاهدى از سوى او مى باشد، و پیش از آن کتاب موسى که امام و رحمت بود گواهى بر آن مى دهد (همچون کسى است که چنین نباشد)».(3)

اطلاق کلمه «امام» در این آیه، بر «تورات» به خاطر معارف و احکام و دستورات آن است، و همچنین به خاطر نشانه هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) که در آن

آمده، و در تمام این امور، مى توانست رهبر و پیشواى خلق باشد، بنابراین، کلمه مزبور در هر مورد متناسب با آن مفهومى دارد.

* * *

نکته ها:

1 ـ انواع کتاب هاى ثبت اعمال

از آیات قرآن مجید، چنین استفاده مى شود: اعمال انسان در چند کتاب ثبت و ضبط مى گردد، تا به هنگام حساب هیچ گونه عذر و بهانه اى براى کسى باقى نماند.

نخست «نامه اعمال شخصى» است که ثبت کننده تمام کارهاى یک فرد در سراسر عمر او است، قرآن مى گوید: روز قیامت به هر کس گفته مى شود: اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً: «خودت نامه اعمالت را بخوان، کافى است که خود حسابگر خویش باشى».(4)

اینجاست که فریاد مجرمان بلند مى شود و «مى گویند: واى بر ما! این چه کتابى است که هیچ گناه کوچک و بزرگى نیست، مگر این که آن را ثبت و احصا کرده است»؟! (وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لایُغادِرُ صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً إِلاّ أَحْصاها).(5)

این، همان کتابى است که: «نیکوکاران آن را در دست راست دارند و بدکاران در دست چپ».(6)

دوم کتابى است که «نامه اعمال امتها» است، و بیانگر خطوط اجتماعى زندگى آنها مى باشد چنان که قرآن مى گوید: کُلُّ أُمَّة تُدْعى إِلى کِتابِها: «روز  قیامت هر امتى به نامه اعمالش فرا خوانده مى شود».(7)

و سومین کتاب همان کتاب «نامه جامع و عمومى لوح محفوظ» است که نه تنها اعمال همه انسانها از اولین و آخرین، بلکه همه حوادث جهان در آن یک جا ثبت است، و گواه دیگرى در آن صحنه بزرگ، بر اعمال آدمى است، و در حقیقت امام و رهبر براى فرشتگان حساب، و ملائکه پاداش و عقاب است.(8)

* * *

2 ـ همه چیز ثبت مى شود حتى...

در حدیث گویا و بیدارکننده اى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: إِنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) نَزَلَ بِأَرْض قَرْعاءَ، فَقالَ لاَِصْحابِهِ: ائْتُوا بِحَطَب فَقالُوا: یا رَسُولَ اللّهِ نَحْنُ بِأَرْض قَرْعاءَ! ما بِها مِنْ حَطَب قالَ فَلْیَأْتِ کُلُّ إِنْسانٌ بِما قَدَرَ عَلَیْهِ فَجاءُوا بِهِ حَتَّى رَمَوْا بَیْنَ یَدَیْهِ بَعْضَهُ عَلَى بَعْض.

فَقالَ: رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) هکَذا تَجْتَمِعُ الذُّنُوبُ ثُمَّ قالَ إِیّاکُمْ وَ الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّ لِکُلِّ شَیْء طالِباً أَلا وَ إِنَّ طالِبَها یَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْء أَحْصَیْناهُ فِی إِمام مُبِین:

«رسول خدا وارد زمین بى آب و علفى شد، به یارانش فرمود: هیزم بیاورید، عرض کردند: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)! اینجا سرزمین خشکى است که هیچ هیزم در آن نیست.

فرمود: بروید، هر کدام، هر مقدار مى توانید جمع کنید، هر یک از آنها مختصر هیزم یا چوب خشکیده اى با خود آورد، و همه را پیش روى پیغمبر(صلى الله علیه وآله)

روى هم ریختند (شعله اى در آن افکند و آتشى عظیم از آن زبانه کشید).

سپس رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: این گونه گناهان (کوچک) روى هم متراکم مى شوند (و شما براى تک تک آنها اهمیتى قائل نیستید!) آن گاه فرمود: بترسید از گناهان کوچک که هر چیزى طالبى دارد، و طالب آنها آنچه را از پیش فرستادند، و آنچه را از آثار باقى گذاشته اند، مى نویسد و همه چیز را در کتاب مبین ثبت کرده ایم».(9)

این حدیث تکان دهنده، ترسیمى است گویا از تراکم گناهان کم اهمیت و آتش عظیمى که از مجموع آنها زبانه مى کشد.

در حدیث دیگرى آمده است: «قبیله «بنو سلمه» در نقطه دور دستى از شهر «مدینه» قرار داشتند، تصمیم گرفتند، به نزدیکى مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مکان کنند، آیه فوق نازل شد: «إِنّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى...» و پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آنها فرمود: إِنَّ آثارَکُمْ تُکْتَبُ: «آثار شما (گامهاى شما به سوى مسجد) در نامه اعمالتان نوشته خواهد شد (و پاداش خواهید گرفت) هنگامى که «بنو سلمه» این سخن را شنیدند، صرف نظر کردند و در جاى خود ماندند».(10)

روشن است: آیه، مفهوم وسیع و گسترده اى دارد که هر یک از این امور، مصداقى از آن است.

آنچه ممکن است در بدو نظر، ناهماهنگ با تفسیر فوق تصور شود، روایاتى است از طرق اهل بیت(علیهم السلام) که «امام مبین» در آن، به امیرمؤمنان على(علیه السلام) تفسیر  شده است.

از جمله در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) از پدرش از جدش(علیهم السلام) نقل شده است که فرمود: «هنگامى که این آیه: «وَ کُلَّ شَیْء أَحْصَیْناهُ فِی إِمام مُبِین» نازل شد «ابوبکر» و «عمر» برخاستند و عرض کردند: اى پیامبر! آیا منظور از آن «تورات» است؟ فرمود: نه.

عرض کردند: «انجیل» است؟ فرمود: نه.

عرض کردند: منظور «قرآن» است؟ فرمود: نه.

در این حال امیر مؤمنان على(علیه السلام) به سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد، هنگامى که چشم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر او افتاد، فرمود: هُوَ هذا! إِنَّهُ الإِمامُ الَّذِى أَحْصَى اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى فَیْهِ عِلْمَ کُلِّ شَىء: «امام مبین این مرد است! او است امامى که خداوند متعال علم همه چیز را در او احصا فرموده»!.(11)

در تفسیر «على بن ابراهیم» از «ابن عباس» از خود امیرمؤمنان(علیه السلام) نیز نقل شده است که، فرمود: أَنَا وَ اللّهِ الإِمامُ الْمُبِیْنُ، أُبَیِّنُ الْحَقَّ مِنَ الْباطِلِ وَرِثْتُهُ منْ رَسُولِ اللّه: «به خدا سوگند! منم امام مبین، که حق را از باطل آشکار مى سازم، این علم را از رسول خدا به ارث برده و آموخته ام».(12)

گر چه بعضى از مفسران، همچون «آلوسى» از نقل این گونه روایات از طریق شیعه وحشت کرده، و آن را به نادانى و بى خبرى از تفسیر آیه، نسبت داده اند، ولى با کمى دقت روشن مى شود: این گونه روایات منافاتى با تفسیر «امام مبین» به لوح محفوظ ندارد، زیرا قلب پاک پیامبر(صلى الله علیه وآله) در درجه اول، و قلب وسیع جانشین او در درجه بعد، آئینه هائى است که لوح محفوظ را منعکس  مى کند، و قسمت عظیمى از آنچه در لوح محفوظ است از سوى خدا به آن الهام مى گردد، به این ترتیب، نمونه اى از «لوح محفوظ» مى باشد، و بنابراین اطلاق «امام مبین» بر آن، مطلب عجیبى نیست، چرا که فرعى است که از آن اصل گرفته شده، و شاخه اى است که به آن ریشه باز مى گردد.

از این گذشته، وجود انسان کامل ـ چنان که مى دانیم ـ عالم صغیرى است که عالم کبیر را در خود خلاصه کرده است، و طبق شعر معروف منسوب به على(علیه السلام). أَ تَزْعَمُ أَنَّکَ جِرْمٌ صَغِیرٌ؟ *** وَ فِیْکَ إِنْطَوَى الْعالَمُ الأَکْبَرُ؟!:

«آیا گمان مى کنى که تو موجود کوچکى هستى ـ در حالى که عالم بزرگ در تو خلاصه شده است»؟

و نیز مى دانیم: عالم هستى از یک نظر، صفحه علم خدا و لوح محفوظ است.

عجب این که: «آلوسى» با این که: روایات فوق را شدیداً انکار مى کند، تفسیر اخیر را چندان بعید نشمرده است، و به هر حال در این که: منظور از «امام مبین» «لوح محفوظ» است شکى نیست، روایات فوق نیز قابل تطبیق بر آن مى باشد (دقت کنید).

* * *


1 ـ نحل 44، فصلت 41، زخرف 44، قمر 25، در عین حال واژه «ذکر» به معنى مطلق یادآورى نیز در قرآن کراراً استعمال شده است.

2 ـ احزاب، آیه 21.

3 ـ هود، آیه 17.

4 ـ اسراء، آیه 14.

5 ـ کهف، آیه 49.

6 ـ حاقه، آیات 19 و 25.

7 ـ جاثیه، آیه 28.

8 ـ درباره «لوح محفوظ»، در جلد 10 تفسیر «نمونه»، صفحه 241، ذیل آیه 39 سوره «رعد» و همچنین در جلد پنجم، صفحه 268، ذیل آیه 59 «انعام» بحث کرده ایم.

9 ـ تفسیر «نور الثقلین»، جلد 4، صفحه 378.

10 ـ تفسیر «قرطبى» این حدیث را از «ابو سعید خدرى»، از «صحیح ترمذى» نقل کرده، و شبیه آن در «صحیح مسلم» از «جابر بن عبداللّه انصارى» نیز آمده است، مفسران دیگر، مانند «آلوسى» و «فخر رازى» و «طبرسى» و «علامه طباطبائى» نیز آن را با تفاوت مختصرى ذکر کرده اند.

11 ـ «معانى الاخبار صدوق»، صفحه 95، باب معنى الامام المبین.

12 ـ «نور الثقلین»، جلد 4، صفحه 379.