الزمر

خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ ۚ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِّن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ 6 إِن تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنكُمْ ۖ وَلَا يَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ الْكُفْرَ ۖ وَإِن تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُمْ ۗ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ ۗ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّكُم مَّرْجِعُكُمْ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ۚ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ 7 ۞ وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِّنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِن قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَندَادًا لِّيُضِلَّ عَن سَبِيلِهِ ۚ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا ۖ إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ 8 أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ ۗ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ 9 قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ ۚ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ ۗ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ ۗ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ 10

6خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواج یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْق فِی ظُلُمات ثَلاث ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنّى تُصْرَفُونَ

7إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ وَ لایَرْضى لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ وَ لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ

 

ترجمه:

6 ـ او شما را از یک نفس آفرید، و همسرش را از (باقیمانده گِل) او خلق کرد; و براى شما هشت زوج از چهارپایان ایجاد کرد; او شما را در شکم مادرانتان آفرینشى بعد از آفرینش دیگر، در میان تاریکى هاى سه گانه، مى بخشد! این است خداوند، پروردگار شما که حکومت (عالم هستى) از آن اوست; هیچ معبودى جز او نیست; پس چگونه از راه حق منحرف مى شوید؟!

7 ـ اگر کفران کنید، خداوند از شما بى نیاز است، و هرگز کفران را براى بندگانش نمى پسندد; و اگر شکر او را به جا آورید آن را براى شما مى پسندد. و هیچ گنهکارى گناه دیگرى را بر دوش نمى کشد. سپس بازگشت همه شما به سوى پروردگارتان است، و شما را از آنچه انجام مى دادید آگاه مى سازد; چرا که او به آنچه در سینه هاست آگاه است!

 

 

تفسیر:

همه شما را از نفس واحدى آفرید

باز در این آیات سخن از آیات عظمت آفرینش خداوند و بیان قسمت دیگرى از نعمت هاى گوناگون او در مورد انسان هاست.

نخست از آفرینش انسان سخن مى گوید، مى فرماید: «خداوند همه شما را از شخص واحدى آفرید، سپس همسرش را از او خلق کرد» (خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها).

آفرینش همه انسان ها از نفس واحد، اشاره به آفرینش «آدم»(علیه السلام) جدّ نخستین ماست، که این همه افراد بشر با تنوع خلقت، خلق و خوى متفاوت، و استعدادها و ذوقهاى مختلف، همه به یک ریشه باز مى گردد که آن «آدم» است.

تعبیر به «ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها» در واقع، اشاره به این است که: خدا «آدم» را آفرید، سپس همسرش را از باقیمانده گِل او خلق کرد.(1)

روى این حساب، آفرینش «حوا» بعد از آفرینش «آدم»، بوده است و قبل از آفرینش فرزندان آدم.

تعبیر به «ثُمَّ» همیشه براى تأخیر زمانى نیست، بلکه گاهى براى تأخیر بیان مى آید، مثلاً مى گوئیم: «کار امروز تو را دیدیم، سپس کار دیروزت را هم نیز مشاهده کردیم»، در حالى که اعمال دیروز، مسلماً قبل از اعمال امروز واقع شده، ولى توجه به آن در مرحله بعد بوده است.

و این که: بعضى، تعبیر فوق را اشاره به مسأله «عالم ذر» و آفرینش فرزندان «آدم» بعد از خلقت او، و قبل از خلقت «حوا»، به صورت مورچگان دانسته اند، مطلب نادرستى است که در تفسیر و توضیح «عالم ذر» ذیل آیه 172 سوره «اعراف» بیان کردیم.(2)

این نکته نیز، لازم به یادآورى است که آفرینش همسر «آدم» از اجزاى وجود خود آدم نبوده، بلکه از باقیمانده گِل او صورت گرفته است، چنان که در روایات اسلامى به آن تصریح شده، و اما روایتى که مى گوید: «حوا» از آخرین دنده چپ آدم آفریده شده است، سخن بى اساسى است که از بعضى از روایات اسرائیلى گرفته شده، و هماهنگ با مطلبى است که در فصل دوم از «سفر تکوین تورات» تحریف یافته کنونى آمده است، و از این گذشته، بر خلاف مشاهده و حس مى باشد; زیرا طبق این روایت، یک دنده «آدم» برداشته و از آن «حوا» آفریده، و لذا مردان یک دنده در طرف چپ کمتر دارند، در حالى که مى دانیم، هیچ تفاوتى میان تعداد دنده هاى مرد و زن، وجود ندارد و این تفاوت یک افسانه بیش نیست.

بعد از آن، به «آفرینش چهارپایان» از وسایل مهم زندگى انسان ها که: از یکسو، براى تغذیه خود، از شیر و گوشت آنها استفاده مى کنند، و از سوى دیگر، از پوست و پشم آنها لباس و انواع وسایل زندگى مى سازند، و از سوى سوم، به عنوان مرکب و وسیله حمل و نقل از آنها بهره مى گیرند، اشاره کرده، مى فرماید: «از چهارپایان هشت زوج براى شما نازل کرد» (وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیَةَ أَزْواج).

منظور از «هشت زوج» گوسفند نر و ماده، بُز نر و ماده، شتر و گاو نر و ماده است، و از آنجا که کلمه «زوج» به هر یک از دو جنس نر و ماده گفته مى شود، مجموعاً 8 زوج مى شود (هر چند در تعبیرات روزمره فارسى، «زوج» به مجموع دو جنس اطلاق مى گردد، ولى در تعبیرات عربى چنین نیست، لذا در آغاز همین آیه از همسر آدم به عنوان «زوج» تعبیر شده است).

تعبیر به «أَنْزَلَ لَکُمْ» (براى شما نازل کرد)، در مورد چهارپایان ـ چنان که قبلاً هم گفته ایم ـ به معنى فرستادن از مکان بالا نیست، بلکه، در این گونه موارد به معنى «نزول مقامى» و نعمتى است که از مقام برتر، به مقام پائین تر داده شود.

این احتمال را نیز داده اند که: «انزال» در اینجا از ماده «نزل» (بر وزن رسل) به معنى پذیرائى کردن میهمان، یا نخستین چیزى است که براى پذیرائى میهمان مى آورند، نظیر آنچه در سوره «آل عمران» آیه 198 درباره بهشتیان آمده: خالِدِینَ فِیها نُزُلاً مِنْ عِنْدِ اللّهِ: «جاودانه در آن مى مانند، این پذیرائى از ناحیه خداست».

بعضى از مفسران، نیز گفته اند: چهارپایان گر چه از مکان بالا نازل نشده اند، ولى مقدمات حیات و پرورش آنها که قطرات جان پرور باران، و اشعه حیاتبخش آفتاب است، از سمت بالا به زمین مى آید.

تفسیر چهارمى نیز، براى این تعبیر گفته اند و آن این که: همه موجودات در آغاز در خزانه علم و قدرت پروردگار، در عالم غیب، بوده اند، سپس از مقام «غیب» به مقام «شهود» و ظهور و بروز، رسیده اند، لذا از آن تعبیر به «انزال» شده است چنان که در آیه 21 سوره «حجر» مى خوانیم: وَ إِنْ مِنْ شَیْء إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَر مَعْلُوم: «خزائن و منابع هر چیزى نزد ماست و ما جز به مقدار معلوم از آن نازل نمى کنیم».(3)

ولى تفسیر اول، از همه مناسب تر به نظر مى رسد، هر چند تضادى در میان این تفاسیر نیست، و ممکن است همه در مفهوم آیه جمع باشد.

در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) در تفسیر این آیه مى خوانیم که فرمود: اِنْزالُهُ ذلِکَ خَلْقُهُ اِیّاهُ: «نازل کردن هشت جفت از چهارپایان، همان آفرینش آنها از سوى خدا است».

این حدیث نیز، ظاهراً اشاره به تفسیر اول است، چرا که آفرینش خداوند آفرینشى است از سوى مقام برتر.

به هر حال، چهارپایان هر چند امروز، براى حمل و نقل، کمتر مورد استفاده قرار مى گیرند، ولى منافع مهم دیگر آنها، نه تنها نسبت به گذشته کم نشده، بلکه گسترش بیشترى پیدا کرده است، هم امروز، قسمت عمده تغذیه انسان ها از فراورده هاى شیر و گوشت چهارپایان است، ـ گذشته از لباس و سایر وسایل زندگى که از پشم و پوست آنها تهیه مى شود ـ و به همین دلیل یکى از منابع مهم درآمد کشورهاى بزرگ دنیا، از طریق پرورش این حیوانات صورت مى گیرد.

سپس، به حلقه دیگرى از حلقه هاى آفرینش پروردگار، که تطورات خلقت جنین بوده باشد، پرداخته، مى گوید: «او شما را در شکم مادرانتان خلقتى بعد از خلقت دیگر، و آفرینشى بعد از آفرینش دیگر، در میان تاریکى هاى سه گانه مى بخشد» (یَخْلُقُکُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْق فِی ظُلُمات ثَلاث).

ناگفته پیداست: منظور از «خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْق» آفرینش هاى مکرر و پى درپى است، نه فقط دو آفرینش.

و نیز روشن است «یَخْلُقُکُمْ»، به حکم این که، فعل مضارع است دلالت بر استمرار دارد و اشاره اى است کوتاه و پر معنى، به تحولات عجیب، و چهره هاى متفاوت شگفت انگیز جنین، در مراحل مختلف، در شکم مادر، که به گفته علماى «جنین شناسى» از عجیب ترین و ظریف ترین چهره هاى آفرینش پروردگار است، تا آنجا که علم «جنین شناسى» یک دوره کامل توحید و خداشناسى محسوب مى شود، و کمتر کسى است که، ریزه کارى هاى این مسائل را مطالعه کند اما زبان به حمد و ستایش آفریننده آن نگشاید.

تعبیر به «ظُلُمات ثَلاث» (ظلمت هاى سه گانه) اشاره به ظلمت شکم مادر، ظلمت رحم، و مشیمه (کیسه مخصوصى که جنین در آن قرار گرفته است) مى باشد که در حقیقت سه پرده ضخیم است که بر روى جنین کشیده شده.

صورتگران معمولى باید در مقابل نور و روشنائى کامل، صورتگرى کنند، اما آفریدگار انسان، در آن ظلمتگاه عجیب چنان نقش بر آب مى زند و صورتگرى مى کند که، همه، مجذوب تماشاى آن مى شوند، و در جائى که هیچ دسترسى از ناحیه هیچ کس به آن نیست، رزق و روزیش را که براى پرورش و رشد سریع، سخت به آن نیازمند است، به طور مداوم به او مى رساند.

«سید الشهداء» امام حسین(علیه السلام) در دعاى معروف «عرفه» که یک دوره کامل و عالى درس توحید است، به هنگام بر شمردن نعمت و قدرت خداوند، به پیشگاه او، چنین عرض مى کند: وَ ابْتَدَعْتَ خَلْقِی مِنْ مَنِىٍّ یُمْنى، ثُمَّ اسْکَنْتَنِی فِى ظُلُمات ثَلاث: بَیْنَ لَحْم وَ جِلْد وَ دَم، لَمْ تَشْهَرْ بِخَلْقِی، وَ لَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَیْئاً مِنْ أَمْرِی، ثُمَّ أَخْرَجْتَنِی اِلَى الدُّنْیا تامّاً سَوِیّاً!: «آغاز آفرینش مرا از قطرات ناچیز منى قرار دادى، سپس مرا در ظلمت هاى سه گانه (در میان پرده هاى شکم و مشیمه و رحم)، در میان گوشت و پوست و خون ساکن نمودى، آفرینش مرا آشکار نساختى، و در آن مخفیگاه به تطورات خلقتم ادامه دادى، و هیچ یک از امور حیاتى مرا به من واگذار نکردى، سپس مرا به دنیا کامل و سالم منتقل ساختى».(4)-(5)

در پایان آیه و بعد از ذکر حلقه هاى سه گانه توحیدى پیرامون خلقت انسان، چهارپایان، و تطورات جنین، مى گوید: «این است خداوند، پروردگار شما که حکومت در سراسر عالم هستى از آن اوست، هیچ معبودى جز او وجود ندارد، با این حال چگونه از راه حق منحرف مى شوید»؟! (ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنّى تُصْرَفُونَ).

گوئى انسان را بعد از مشاهده این آثار بزرگ توحیدى، به مقام شهود ذات پروردگار رسانده، سپس به ذات مقدسش اشاره کرده، مى گوید: «این است خداوند و معبود و پروردگار شما» و به راستى اگر چشم بینائى باشد، او را در پشت این آثار به خوبى تماشا مى کند، چشم سر آثار را مى بیند، و چشم دل آفریننده آثار را!

با صدهزار جلوه برون آمدى که من *** با صدهزار دیده تماشا کنم تو را!

تعبیر به «رَبُّکُم» و همچنین «لَهُ الْمُلْک» در واقع، دلیلى است براى انحصار معبود، در ذات پاک خدا که در جمله «لا اِلهَ اِلاّ هُو» بیان شده است (دقت کنید).

هنگامى که خالق اوست، مالک و مربى نیز اوست، حاکمیت در سراسر هستى نیز تنها براى اوست، پس غیر او چه نقشى در این عالم دارد که شایسته عبودیت شود؟!

اینجاست که گوئى به جمعى خواب و گروهى غافل، از همه جا بى خبر فریاد مى زند: «فَأَنّى تُصْرَفُونَ» با این حال، چگونه شما اغفال شده اید و از راه توحید منحرف گشته اید؟!.(6)

* * *

بعد از ذکر این نعمت هاى بزرگ پروردگار، در آیه بعد، به مسأله «شکر و کفران» پرداخته و جوانب آن را مورد بررسى قرار مى دهد.

نخست مى گوید: نتیجه کفران و شکر شما به خودتان باز مى گردد، «و اگر کفران کنید خداوند از شما بى نیاز است» (و همچنین اگر شکر نعمت او را به جا آورید نیازى به آن ندارد) (إِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ).

آن گاه مى افزاید: این غنا و بى نیازى پروردگار مانع از آن نیست که شما را مکلف به شکر و ممنوع از کفران سازد، چرا که «تکلیف» خود لطف و نعمت دیگرى است، آرى «او هرگز کفران را براى بندگانش نمى پسندد، و اگر شکر او را به جا آورید آن را براى شما مى پسندد» (وَ لایَرْضى لِعِبادِهِ الْکُفْرَ وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ).(7)

بعد از بیان این دو مطلب، به مسأله سومى در این رابطه، مى پردازد، و آن «مسئولیت هر کس در برابر عمل خویش است»; چرا که مسأله «تکلیف» بدون این معنى کامل نمى شود، مى فرماید: «هیچ کس بار گناه دیگرى را بر دوش نمى کشد» (وَ لاتَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى).

و از آنجا که «تکلیف» بدون «کیفر و پاداش» معنى ندارد، در مرحله چهارم، به مسأله معاد اشاره کرده، مى گوید: «سپس بازگشت همه شما، به سوى پروردگارتان است، و او شما را از آنچه انجام مى دادید آگاه مى سازد» (ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).

و چون مسأله محاسبه و جزا، بدون علم و آگاهى، از اسرار نهان امکان پذیر نیست، آیه را با این جمله پایان مى دهد: «او به آنچه در سینه ها نهفته، و بر آن

حاکم است آگاه است» (إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ).

و به این ترتیب، مجموعه اى از فلسفه «تکلیف» و خصوصیات آن، و همچنین «مسئولیت انسان ها» و مسأله «جزا و پاداش و کیفر» را، در جمله هائى کوتاه و منسجم بیان مى دارد.

ضمناً، این آیه، پاسخ دندان شکنى است به طرفداران مکتب جبر، که متأسفانه در میان فرق اسلامى کم نبوده اند، چرا که با صراحت مى گوید: او هرگز راضى به کفران کردن بندگانش نیست، و این خود، دلیل روشنى است بر این که، هرگز اراده کفر در مورد کافران نیز نکرده (آن چنان که پیروان مکتب جبر مى گویند).

زیرا هنگامى که راضى به چیزى نباشد، حتماً اراده آن را نخواهد کرد، مگر ممکن است اراده او از رضاى او جدا باشد؟

و عجب از متعصبانى است، که براى پرده پوشى بر این عبارت روشن خواسته اند کلمه «عباد» را محصور در مؤمنان یا معصومان کنند، در حالى که این کلمه مطلق است و به وضوح، همه بندگان را شامل مى شود، آرى، خداوند کفر و کفران را براى هیچ یک از بندگانش نمى پسندد، همان گونه که شکر را براى همه آنها بدون استثناء، مى پسندد.(8)

این نکته نیز، قابل توجه است که: اصل مسئولیت هر کس در برابر اعمال خویش، از اصول منطقى و مسلم در همه ادیان آسمانى است.(9)

البته گاه، ممکن است انسان شریک جرم دیگرى باشد، اما این در صورتى است که به نحوى در ایجاد مقدمات، یا اصل آن عمل، دخالت داشته باشد، مانند کسانى که بدعت شومى مى گذارند، و یا سنت زشت و غلطى، که هر کس به آن عمل کند، گناه آن را بر «مسبب اصلى» مى نویسند، بى آن که از گناه عاملین به آن چیزى کاسته شود.(10)

* * *


1 ـ در حقیقت، جمله فوق محذوفى دارد و در تقدیر چنین است: «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة خَلَقَها، ثُمَّ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها».

2 ـ به جلد 7، صفحه 3 به بعد مراجعه فرمائید.

3 ـ تفسیر «المیزان» و «روح المعانى»، ذیل آیات مورد بحث.

4 ـ دعاى «عرفه»، (مصباح الزائر ابن طاووس).

5 ـ در زمینه عجایب آفرینش، در دوران جنین و مراحل مختلف آن در جلد 2، صفحه 316 به بعد، ذیل آیه 6 سوره «آل عمران»، و در جلد 14، صفحه 22 به بعد، ذیل آیه 5 سوره «حج» بحث کرده ایم.

6 ـ توجه داشته باشید که «أَنّى» گاه، به معنى «أَین» (کجا) و گاه، به معنى «کَیْف» (چگونه) مى آید.

7 ـ «یَرْضَهُ» به ضم «ها» در قرائت مشهور، بدون اشباع ضمیر خوانده مى شود; زیرا در اصل «یَرْضاه» بوده و «الف» به خاطر جزم افتاده، و «یَرْضَهُ» شده است، ضمناً، باید توجه داشت: این ضمیر به «شکر» بر مى گردد، و کلمه «شکر» هر چند، در عبارت قبل صریحاً نیامده، اما جمله «اِنْ تَشْکُرُوا» دال بر آن است، مانند ضمیر در «اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلْتَّقْوى» که به عدالت باز مى گردد.

8 ـ درباره «شکر» واهمیت، فلسفه، مفهوم واقعى و ابعاد آن، در جلد دهم، صفحه 278 به بعد ـ ذیل آیه 5 سوره «ابراهیم» ـ مشروحاً بحث کرده ایم.

9 ـ در این باره در جلد 12، صفحه 56 ـ ذیل آیه 15 سوره «اسراء» ـ بحث شده است.

10 ـ در این باره در جلد 6، صفحه 64 ـ ذیل آیه 64 سوره «انعام» ـ بحث کرده ایم.