النساء

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا 60 وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَىٰ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودًا 61 فَكَيْفَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَاءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا إِحْسَانًا وَتَوْفِيقًا 62 أُولَٰئِكَ الَّذِينَ يَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُل لَّهُمْ فِي أَنفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغًا 63 وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا 64 فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا 65

 

شأن نزول:

«زبیر بن عوام» که از مهاجران بود، با یکى از انصار (مسلمانان «مدینه») بر سر آبیارى نخلستان هاى خود که در کنار هم قرار داشتند، اختلافى پیدا کرده بودند، هر دو براى حل اختلاف، خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسیدند، از آنجا که باغستان «زبیر» در قسمت بالاى نهر و باغستان انصارى در قسمت پائین نهر قرار داشت، پیامبر(صلى الله علیه وآله) به «زبیر» دستور داد: اول او باغ هایش را آبیارى کند و بعد مسلمان انصارى (و این مطابق همان سنتى بود که در باغ هاى مجاور هم جریان داشت).

اما مرد انصارى به ظاهر مسلمان از داورى عادلانه پیامبر(صلى الله علیه وآله) ناراحت شده، گفت: آیا این قضاوت به خاطر آن بود که «زبیر»، عمه زاده تو است؟!

پیامبر(صلى الله علیه وآله) از این سخن بسیار ناراحت شد، به حدّى که رنگ رخسار او دگرگون گردید، در این موقع آیه فوق نازل شد و به مسلمانان هشدار داد.(1)

در بعضى از تفاسیر اسلامى شأن نزول هاى دیگرى ذکر شده، که کم و بیش با شأن نزول فوق شباهت دارد (تفسیر تبیان، و طبرسى، و المنار).

تفسیر:

تسلیم در برابر حق

گرچه شأن نزول خاصى در بالا براى آیه فوق نقل شده، ولى همان طور که بارها گفته ایم: شأن نزول هاى خاص هیچ گاه با عمومیت مفهوم آیه منافات ندارد، و به همین دلیل، این آیه مى تواند مکمل بحث آیات قبل نیز بوده باشد.

در این آیه، خداوند سوگند یاد کرده که افراد، در صورتى ایمان واقعى خواهند داشت که پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در اختلافات خود به داورى بطلبند و به بیگانگان مراجعه ننمایند، مى فرماید:

«به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر این که در اختلافات خود تو را داور قرار دهند» (فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ).(2)

سپس مى فرماید: نه فقط به داورى را به نزد تو آورند، بلکه هنگامى که تو در میان آنها حکمى کردى، خواه به سود آنها باشد یا به زیان آنها، علاوه بر این که اعتراض نکنند، «بلکه از آنچه قضاوت کرده اى، در دل خود نیز احساس ناراحتى ننمایند و کاملاً تسلیم باشند» (ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً).

گرچه ناراحتى درونى از قضاوت هائى که احیاناً به زیان انسان است، غالباً اختیارى نیست، ولى با تربیت هاى اخلاقى و پرورش روح تسلیم در برابر حق و عدالت، و توجه به موقعیت واقعى پیامبر(صلى الله علیه وآله) حالتى در انسان پیدا مى شود که: هیچ گاه از داورى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و حتى دانشمندانى که جانشینان او هستند، هرگز ناراحت نخواهد شد. به هر حال، مسلمانان واقعى موظفند روح تسلیم در برابر حق را در خود پرورش دهند.

نکته ها:

1 ـ نشانه هاى ایمان واقعى

جالب توجه این که: در آیه فوق نشانه هاى ایمان واقعى و راسخ را در سه مرحله بیان کرده است:

الف ـ در تمامى موارد اختلاف، خواه بزرگ باشد یا کوچک، به قضاوت و داورى پیامبر(صلى الله علیه وآله) که از حکم الهى سرچشمه مى گیرد، مراجعه کنند، نه به طاغوت و داوران باطل.

ب ـ هیچ گاه در برابر قضاوت ها و فرمان هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) ـ که همان فرمان خدا است ـ حتى در دل خود احساس ناراحتى نکنند، و به داورى ها و احکام او بدبین نباشند.

ج ـ در مقام عمل نیز آن را دقیقاً اجرا کنند و به طور کامل تسلیم حق باشند.

روشن است قبول یک مکتب و فرمان هاى آن، در مواردى که به سود انسان تمام مى شود، دلیل بر ایمان به آن مکتب نیست.

بلکه آنجا که ظاهراً به زیان انسان است، اما در واقع مطابق با حق و عدالت است، اگر پذیرفته شود، نشانه ایمان است.

در حدیثى که از امام صادق(علیه السلام) در کتاب «کافى» در تفسیر این آیه نقل شده، چنین مى خوانیم:

«اگر جمعیتى خدا را بپرستند، نماز را به پا دارند، زکات را بپردازند، روزه ماه رمضان و حج را به جا آورند، ولى نسبت به کارهائى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) انجام داده با سوء ظن بنگرند و یا بگویند: اگر او فلان کار را انجام نداده بود بهتر بود، آنها در حقیقت مؤمنان واقعى نیستند».

سپس امام(علیه السلام) آیه فوق را تلاوت فرموده، چنین گفت: «بر شما باد که در مقابل خدا و حق همیشه تسلیم باشید».(3)

* * *

2 ـ دلیل عصمت پیامبر(صلى الله علیه وآله)

این آیه یکى از دلائل معصوم بودن پیامبر(صلى الله علیه وآله) است; زیرا دستور به تسلیم مطلق ـ از نظر گفتار و کردار ـ در برابر همه فرمان هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و حتى تسلیم قلبى در برابر او، نشانه روشنى بر این است که، او در احکام، فرمان ها و داورى هایش نه اشتباه مى کند و نه عمداً چیزى بر خلاف حق مى گوید، هم معصوم از خطاست و هم معصوم از گناه.

* * *

3 ـ اجتهاد در مقابل نص

آیه فوق، هر گونه اجتهاد در مقام نص پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اظهار عقیده را در مواردى که حکم صریح از طرف خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره آن رسیده باشد، نفى مى کند.

بنابراین، اگر در تواریخ اسلامى مى بینیم گاهى بعضى از افراد در برابر حکم خدا و پیامبر(صلى الله علیه وآله) اجتهاد و یا اظهار نظر مى کردند و مثلاً مى گفتند:

«پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین گفته و ما چنین مى گوئیم»، باید قبول کنیم که عمل آنها بر خلاف صریح آیه فوق است.

* * *


1 ـ «بحار الانوار»، جلد 22، صفحه 19 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر «طبرى»، جلد 5، صفحه 100، ذیل آیه مورد بحث.

2 ـ «شجر» در اصل، از ماده «شجر» (بر وزن قمر) به معنى «درخت» گرفته شده و از آنجا که در «مشاجره» و نزاع، یک نوع آشفتگى و به هم پیچیدگى همانند پیچیدگى شاخه هاى درختان به یکدیگر آشکار مى شود، به معنى نزاع و کشمکش آمده، و در آیه فوق به همین معنى استعمال شده است.

3 ـ «کافى»، جلد 1، صفحه 390 و جلد 2، صفحه 398 ـ «بحار الانوار»، جلد 2، صفحه 205 ـ تفسیر «عیاشى»، جلد 1، صفحات 255 و 256، چاپخانه علمیه، 1380 هـ ق.