غافر

وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ ۖ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ 75 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ حم 1 تَنزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ 2 غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ 3 مَا يُجَادِلُ فِي آيَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَا يَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِي الْبِلَادِ 4 كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ ۖ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ ۖ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ ۖ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ 5 وَكَذَٰلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحَابُ النَّارِ 6 الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ 7

7الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَىْء رَحْمَةً وَ عِلْماً فَأغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ

8رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْن الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

9وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

 

ترجمه:

7 - فرشتگانى که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن (طواف مى کنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را مى گویند و به او ایمان دارند و براى مؤمنان استغفار مى کنند (و مى گویند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فراگرفته است; پس کسانى را که توبه کرده و راه تو پیروى مى کنند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار!

8 - پروردگارا! آنها را در باغهاى جاویدان بهشت که به آنها وعده فرموده اى وارد کن، همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان هر کدام که صالح بودند که تو توانا و حکیمى!

9 - و آنان را از بدى ها نگاهدار، و هرکس را در آن روز از بدى ها نگاهدارى، مشمول رحمتت ساخته اى; و این است همان رستگارى عظیم!

 
 
تفسیر:

حاملان عرش الهى پیوسته به اهل ایمان دعا مى کنند

لحن آیات پیشین، نشان مى داد که، این آیات، هنگامى نازل شده که مسلمانان در اقلیت و محرومیت بودند، و دشمنان در اوج قدرت و داراى سلطه و امکانات فراوان.

و به دنبال آن، آیات مورد بحث، در حقیقت براى این نازل شده که به مؤمنان راستین، بشارت دهد که شما هرگز تنها نیستید، هرگز احساس غربت نکنید، حاملان عرش الهى، و مقرّب ترین و بزرگترین فرشتگان او، با شما همصدا و دوستدار و طرفداران شما هستند، آنها پیوسته براى شما دعا مى کنند، و پیروزیتان را در این عالم و عالم دیگر، از خدا مى طلبند، و این بزرگترین وسیله دلگرمى است براى مؤمنان امروز و آن روز و فردا.

مى فرماید: «فرشتگانى که حاملان عرشند و فرشتگانى که در گرداگرد عرش پروردگار، قرار دارند، تسبیح و حمد خدا مى گویند، به او ایمان دارند و براى مؤمنان استغفار مى کنند» (الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا).

گفتار آنها این است: «پروردگارا رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته (تو از گناهان بندگانت با خبرى، و نسبت به آنها رحیمى) خداوندا! آنها که توبه کرده اند و از راه تو مى روند را ببخش و بیامرز و آنها را از عذاب دوزخ نگاه دار» (رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْء رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ).

این سخن، از یکسو به مؤمنان مى گوید، تنها شما نیستید که عبادت خداوند  مى کنید، و تسبیح و حمد او را مى گوئید، قبل از شما مقرّب ترین فرشتگان خداوند و حاملان و طواف کنندگان عرش خدا، حمد و تسبیحش مى گویند.

از سوى دیگر، به کفّار هشدار مى دهد که ایمان آوردن یا نیاوردن شما مهم نیست، خدا نیازى به ایمان کسى ندارد، آن قدر فرشتگان او حمد و تسبیحش مى گویند که به تصور نمى گنجد، تازه به حمد و تسبیح آنها نیز احتیاجى ندارد.

و از سوى سوم، به مؤمنان آگاهى مى دهد که شما در این جهان تنها نیستید ـ هر چند در محیط زندگى خود در اقلیت باشید ـ نیرومندترین قدرتهاى غیبى عالم، و حاملان عرش پروردگار، پشتیبان شما و دعاگوى شما، هستند، پیوسته از خداوند بزرگ مى خواهند، شما را مشمول عفو و رحمت گسترده اش قرار دهد، از خطاهایتان در گذرد، و از عذاب دوزخ نگاهتان دارد.

باز در این آیه، به موضوع «عرش» برخورد مى کنیم که از حاملان و فرشتگانى که آن را احاطه کرده اند نیز، سخن به میان آمده، گر چه در تفسیر سوره هاى مختلف تاکنون در این باره سخن گفته ایم(1)زمینه در نکات خواهیم داشت.

* * *

در آیه بعد، در ادامه دعاهاى حاملان عرش، درباره مؤمنان، مى افزاید: «پروردگارا! آنها را در باغهاى جاویدان بهشت که به آنها وعده فرموده اى داخل کن» (رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنّاتِ عَدْن الَّتِی وَعَدْتَهُمْ).

«و همچنین صالحان از پدران و همسران و فرزندان آنها را» (وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ  آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیّاتِهِمْ).(2)

«چرا که تو بر هر چیز توانائى و نسبت به همه چیز دانائى» (إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ).

این آیه که با «رَبَّنا» شروع شده، تقاضاى ملتمسانه حاملان عرش و فرشتگان مقرّب خدا است که، براى جلب لطف او بار دیگر روى مقام ربوبیتش تکیه مى کنند، و نه تنها نجات از دوزخ را براى مؤمنان خواهانند، بلکه ورود در باغهاى جاویدان بهشت را نیز، براى آنها مى خواهند، نه تنها براى خودشان بلکه براى پدران و همسران و فرزندانشان، که در خط مکتب آنها بوده اند نیز تقاضا مى کنند، و از صفات عزّت و قدرت او یارى مى طلبند.

وعده الهى که در این آیات به آن اشاره شده، همان وعده اى است که بارها خداوند به وسیله پیامبران به مردم داده است.

تقسیم مؤمنان، به دو گروه، بیانگر این واقعیت است که گروهى در ردیف اول قرار دارند، و در پیروى اوامر خداوند کاملاً کوشا هستند، اما گروه دیگرى در این حد نیستند، اما به خاطر پیروى نسبى از گروه اول، و انتسابشان به آنها، نیز مشمول دعاى فرشتگانند.

سپس آنها، در چهارمین دعایشان در حق مؤمنان چنین مى گویند: «آنها را از بدیها نگاهدار! که هرکس را در آن روز از بدیها نگاهدارى، مشمول رحمتت ساخته اى» (وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذ فَقَدْ رَحِمْتَهُ).

و بالاخره دعاى خود را با این جمله پر معنى پایان مى دهند: «این است رستگارى بزرگ» (وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ).

 چه فوز و نجاتى از این برتر که، گناهان انسان بخشوده شود، عذاب و بدیها از او دور گردد، مشمول رحمت الهى شود، و در بهشت جاویدانش، قدم بگذارد و بستگان مورد علاقه اش، نیز به او ملحق گردند.

 
نکته ها:

1 - دعاهاى چهارگانه حاملان عرش

در اینجا سؤالى پیش مى آید که، در میان این دعاهاى چهارگانه چه تفاوتى است؟ آیا بعضى از آنها تکرارى نیست؟

با کمى دقت روشن مى شود، که هر کدام ناظر به مطلب جداگانه اى است.

نخست آنها تقاضاى غفران و شستشوى مؤمنان از آثار گناه مى کنند، این امر، علاوه بر این که مقدمه اى براى وصول به هر نعمت بزرگ است، خود مطلوب بالذات است، چه موهبتى از این بالاتر که انسان احساس کند پاک و پاکیزه شده؟، خدایش از او راضى است؟ او نیز از خدایش راضى؟ آرى قطع نظر از مسأله بهشت و دوزخ، این احساس براى بندگان خدا، پرافتخارترین و باشکوهترین احساس است.

در مرحله دوم تقاضاى دور داشتن آنها از عذاب جهنم مى کنند، که این خود، مهمترین وسیله آرامش روان آنها است.

در مرحله سوم تقاضاى بهشت مى کنند نه تنها براى خودشان بلکه براى بستگانشان که وجود آنها در کنارشان مایه آرامش روح و نشاط قلب آنها است.

و از آنجا که غیر از دوزخ در صحنه قیامت ناراحتى هاى دیگرى نیز وجود دارد که مهم و قابل ملاحظه است، مانند هول محشر، رسوائى در برابر خلایق، طول حساب، و امثال آن، در دعاى دیگرشان از خدا مى خواهند که مؤمنان را از هر گونه بدى و مکروه در آن روز، دور دارد تا با فراغت خاطر و احترام و تکریم  وارد بهشت جاویدان شوند.

* * *

 

2 - آداب دعا کردن

در این آیات، حاملان عرش الهى، راه و رسم دعا را به مؤمنان مى آموزند.

نخست، تمسک به ذیل نام پروردگار (رَبَّنا).

سپس او را به صفات جمال ستودن، و از مقام رحمت و علم بى پایانش مدد خواستن (وَسِعَتْ کُلَّ شَىْء رَحْمَةً وَ عِلْماً).

سرانجام وارد در دعا شدن، و مسائل را به ترتیب اهمیت خواستن، و با شرائطى که زمینه استجابت را فراهم مى سازد، مقرون ساختن (فَاغْفِرْ لِلَّذِیْنَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیْلَکَ).

سپس دعا را با ذکر اوصاف جمال او، و توسل مجدد به ذیل رحمتش، پایان دادن.

جالب توجه این که، حاملان عرش در این دعا، روى پنج وصف از مهمترین اوصاف الهى تکیه مى کنند: ربوبیت، رحمت، قدرت، علم و حکمت او.

* * *

3 - چرا دعاها با ربّنا شروع مى شود؟

مطالعه آیات قرآن مجید، نشان مى دهد که «اولیاء اللّه» اعم از پیامبران و فرشتگان و بندگان صالح، به هنگام دعا سخن خود را با «رَبَّنا»، یا «رَبِّى»، شروع مى کردند.

آدم(علیه السلام) مى گوید: رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا: «پروردگارا! من و همسرم بر خود ستم  کردیم».(3)

نوح(علیه السلام) عرض مى کند: رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَىَّ: «پروردگارا! من و پدر و مادرم را بیامرز».(4)

ابراهیم(علیه السلام) مى گوید: رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَىَّ وَ لِلْمُؤمِنِیْنَ یَومَ یَقُومُ الْحِسابُ: «پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را در روزى که حساب بر پا مى شود ببخش».(5)

یوسف(علیه السلام) مى گوید: رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِى مِنَ الْمُلْکِ: «پروردگارا! بهره اى از حکومت به من رحمت فرموده اى».(6)

و موسى(علیه السلام) مى گوید: رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَىَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیْراً لِلْمُجْرِمِیْنَ: «پروردگارا! به خاطر نعمتى که به من داده اى پشتیبان مجرمان نخواهم بود».(7)

سلیمان(علیه السلام) مى گوید: رَبِّ... هَبْ لِی مُلْکاً لایَنْبَغِى لِأَحَد مِنْ بَعْدِی: «خداوندا! حکومتى به من ببخش که شایسته کسى بعد از من نباشد».(8)

عیسى(علیه السلام) عرض مى کند: رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ: «پروردگارا! بر ما مائده اى از آسمان فرو فرست».(9)

و پیامبر بزرگ اسلام(صلى الله علیه وآله) عرضه مى دارد: رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِیْنِ: «پروردگارا! من از وسوسه هاى شیاطین به تو پناه مى برم».(10)

و مؤمنان طبق آیات آخر سوره آل عمران چندین بار، این تعبیر را تکرار مى کنند از جمله مى گویند: رَبَّنا ما خَلَقْتَ هَذا باطِلاً: «پروردگارا! این آسمان ها و

زمین پهناور را بیهوده نیافریده اى»!

از این تعبیرات به خوبى استفاده مى شود که، بهترین دعا آن است که از مسأله ربوبیت پروردگار، آغاز شود، درست است که نام مبارک «اللّه» جامع ترین نام هاى خدا است ولى از آنجا که تقاضا از محضر پر لطف او تناسب با مسأله ربوبیت دارد، ربوبیتى که از ناحیه خداوند از نخستین لحظات وجود انسان آغاز مى شود، و تا آخر عمر او و بعد از آن ادامه دارد، و انسان را غرق الطاف الهى، مى کند، خواندن خداوند به این نام در آغاز دعاها از هر نام دیگر، مناسب تر و شایسته تر است.(11)

* * *

4 - عرش خدا چیست؟

بارها گفته ایم، الفاظ ما که براى بیان مشخصات زندگى محدود، و ناچیز ما وضع شده، نمى تواند به درستى بیانگر عظمت خداوند و حتى عظمت مخلوقات بزرگ او باشد، به همین دلیل، با استفاده از معانى کنائى این الفاظ، شبحى از آن همه عظمت را ترسیم مى کنیم.

و از جمله الفاظى که، این سرنوشت را پیدا کرده است کلمه «عرش» است که در لغت به معنى «سقف» یا «تخت پایه بلند» در مقابل «کرسى» که به معنى «تخت پایه کوتاه» است آمده، سپس این کلمه در مورد «تخت قدرت خداوند» به عنوان «عرش پروردگار» به کار رفته است.

در این که منظور از «عرش خدا» چیست؟ و این کلمه کنایه از چه معنائى مى باشد؟ مفسران و محدثان و فلاسفه سخن بسیار گفته اند.

 گاهى «عرش» را به معنى «علم بى پایان پروردگار» تفسیر کرده اند.

و گاه به معنى «مالکیت و حاکمیت خدا».

و گاه به معنى هر یک از «صفات کمالیه و جلالیه او»، چرا که هر یک از این اوصاف، بیانگر عظمت مقام او مى باشد، همان گونه که تخت سلاطین نشانه عظمت آنها است.

آرى خداوند، داراى عرش علم، و عرش قدرت، و عرش رحمانیت و عرش رحیمیت است.

طبق این تفسیرهاى سه گانه، مفهوم «عرش» بازگشت به صفات ذات پاک پروردگار مى کند، نه یک وجود خارجى دیگر.

بعضى از روایاتى که از طرق اهل بیت(علیهم السلام) رسیده، نیز همین معنى را تأیید مى نماید، مانند حدیثى که «حفص بن غیاث» از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که از امام(علیه السلام) درباره تفسیر «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» سؤال کردند، فرمود: «منظور علم او است».(12)

و در حدیث دیگرى از همان امام(علیه السلام) «عرش» را به معنى علمى که انبیاء را بر آن واقف کرده، و «کرسى» را به معنى علمى که هیچ کس را از آن آگاه نکرده است تفسیر فرموده.(13)

در حالى که بعضى دیگر از مفسران با الهام گرفتن از روایات دیگرى «عرش» و «کرسى» را به دو موجود عظیم از مخلوقات پروردگار، تفسیر کرده اند.

از جمله بعضى گفته اند: منظور از «عرش» مجموعه عالم هستى است.

 و گاه گفته اند: «مجموعه این زمین و آسمان» در درون «کرسى» قرار دارد، بلکه آسمان و زمین در برابر «کرسى» همچون حلقه انگشترى است در یک بیابان پهناور، و «کرسى» در برابر «عرش» نیز همچون حلقه انگشترى است در یک بیابان وسیع.

و گاه «عرش» را بر «قلب انبیاء و اوصیاء و مؤمنان کامل» اطلاق کرده اند، چنان که در حدیث آمده است: إِنَّ قَلْبَ الْمؤمن عَرْشُ الرَّحْمنِ: «قلب مؤمن عرش بزرگ خدا است»!.(14)

و نیز در حدیث قدسى نقل شده است: لَمْ یَسَعْنِى سَمائِى وَ لاأَرْضِى وَ وَسَعَنِى قَلْبُ عَبْدِىَ الْمُؤمِنِ: «آسمان و زمین من، وسعت وجود مرا ندارد ولى قلب بنده مؤمن من، جایگاه من است»!.(15)

اما براى درک حقیقت معنى «عرش» ـ البته تا آنجا که قدرت تشخیص انسان اجازه مى دهد ـ بهترین راه این است که موارد استعمال آن را در قرآن مجید دقیقاً مورد بررسى قرار دهیم:

در آیات زیادى از قرآن این تعبیر به چشم مى خورد: ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ: «خداوند (بعد از پایان گرفتن خلقت جهان) بر عرش تسلط یافت».(16)

و در بعضى از آیات، پشت سر این تعبیر جمله «یُدَبِّرُ الاَمْرَ» و یا تعبیراتى که حاکى از علم و تدبیر پروردگار است، دیده مى شود.

در بعضى دیگر، از آیات قرآن، توصیفهائى براى «عرش» دیده مى شود، مانند توصیف به «عظیم» آنجا که مى فرماید: «وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیْمِ».(17)

 گاه سخن از «حاملان عرش» است مانند آیه مورد بحث.

و گاه سخن از ملائکه اى است که گرداگرد عرش را گرفته اند: «وَ تَرَى الْمَلائِکَةَ حافِّیْنَ مِنْ حَولِ الْعَرْشِ».(18)

و گاه مى گوید «عرش خدا روى آب قرار گرفته بود» (وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ).(19)

از مجموع این تعبیرات، و تعبیرات دیگرى که در روایات اسلامى وارد شده، به خوبى مى توان نتیجه گرفت که، «عرش» بر معانى مختلفى اطلاق شده، هر چند ریشه مشترکى دارد.

یکى از معانى «عرش» همان مقام «حکومت و مالکیت و تدبیر عالم هستى» است، چرا که حتى در اطلاقات معمولى کلمه «عرش» به عنوان کنایه از تسلط یک زمامدار بر امور کشور خویش، به کار مى رود، مى گوئیم: «فُلانٌ ثَلَّ عَرْشُهُ» کنایه از این که قدرتش فرو ریخت، و در فارسى نیز مى گوئیم: «پایه هاى تخت او در هم شکست».

دیگر از معانى «عرش»، «مجموعه عالم هستى» است; چرا که همگى نشانه عظمت او است و گاه «عرش» به معنى «عالم بالا» و «کرسى» به معنى «عالم پائین» به کار مى رود.

و گاه «عرش» به معنى «عالم ماوراء طبیعت» و «کرسى» به معنى مجموع عالم ماده، اعم از زمین و آسمان، استعمال مى شود چنان که در «آیة الکرسى» آمده است: «وَسِعَ کُرْسَیُّهُ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ».

و از آنجا که مخلوقات و معلومات خداوند، از ذات پاک او جدا نیستند،  گاهى «عرش» بر «علم خدا» اطلاق شده است.

و اگر به قلب پاک بندگان با ایمان «عرش الرحمان» گفته شده، به خاطر این است که جایگاه معرفت ذات پاک او، و نشانه اى از نشانه هاى عظمت و قدرت او است.

بنابراین در هر مورد، باید از قرائن فهمید که منظور از «عرش» کدام یک از معانى آن است، ولى در هر حال، همگى در این امر مشترکند که «عرش» بیانگر بزرگى و عظمت خداوند است.

در آیه مورد بحث، که سخن از حاملان عرش الهى مى گوید، ممکن است منظور از «عرش» همان «حکومت خداوند و تدبیرش در عالم هستى» باشد، و حاملانِ «عرش» اجراء کنندگان حاکمیت و تدبیر او، هستند.

و نیز ممکن است به معنى مجموعه عالم هستى، و یا عالم ماوراء طبیعت باشد و حاملان آن، فرشتگانى هستند که پایه هاى تدبیر این جهان، به فرمان خدا بر دوش آنها است.

* * *


1 ـ از جمله در جلد ششم صفحه 204 (ذیل آیه 54 سوره اعراف) و جلد نهم صفحه 25 (ذیل آیه 7 سوره هود) و جلد دوم صفحه 200 (ذیل آیه 255 سوره بقره).

2 ـ جمله «و من صلح» معطوف است بر ضمیر در جمله «و ادخلهم».

3 ـ اعراف، آیه 23.

4 ـ نوح، آیه 28.

5 ـ ابراهیم، آیه 41.

6 ـ یوسف، آیه 101.

7 ـ قصص، آیه 17.

8 ـ ص، آیه 35.

9 ـ مائده، آیه 114.

10 ـ مؤمنون، آیه 97.

11 ـ تفسیر «فخر رازى»، ذیل آیات مورد بحث.

12 و 13 ـ «بحار الانوار»، جلد 58، صفحه 28 (حدیث 46 و 47).

14 و 15 ـ «بحار الانوار»، جلد 58، صفحه 39.

16 ـ اعراف، آیه 54 ـ یونس، آیه 3 ـ رعد، آیه 2 ـ فرقان، آیه 59 ـ سجده، آیه 4 ـ حدید، آیه 4.

17 ـ توبه، آیه 129.

18 ـ زمر، آیه 75.

19 ـ هود، آیه 7.