غافر

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ ۗ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ 78 اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْكَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ 79 وَلَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَلِتَبْلُغُوا عَلَيْهَا حَاجَةً فِي صُدُورِكُمْ وَعَلَيْهَا وَعَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ 80 وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَأَيَّ آيَاتِ اللَّهِ تُنكِرُونَ 81 أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَىٰ عَنْهُم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ 82 فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ 83 فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ 84 فَلَمْ يَكُ يَنفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا ۖ سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ ۖ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ 85

82أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِى الأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِى الأَرْضِ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ

83فَلَمّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ

84فَلَمّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنّا بِاللّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنّا بِهِ مُشْرِکِینَ

85فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ

 

ترجمه:

82 ـ آیا روى زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنها بودند چه شد؟! همانها که نفراتشان از اینها بیشتر، و نیرو و آثارشان در زمین فزون تر بود; اما هرگز آنچه را به دست مى آوردند نتوانست آنها را بى نیاز سازد!

83 ـ هنگامى که رسولانشان دلائل روشن براى آنان آوردند، به دانشى که خود داشتند خوشحال بودند (و غیر آن را هیچ مى شمردند); ولى آنچه را (از عذاب)به تمسخر مى گرفتند آنان را فرا گرفت!

84 ـ هنگامى که عذاب (شدید) ما را دیدند گفتند: «هم اکنون به خداوند یگانه ایمان آوریم و به معبودهائى که همتاى او مى شمردیم کافر شدیم»!

85 ـ اما هنگامى که عذاب ما را مشاهده کردند، ایمانشان براى آنها سودى نداشت. این سنت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجراء شده و آنجا کافران زیانکار شدند!

تفسیر:

به هنگام نزول عذاب، ایمان بیهوده است

این آیات، که آخرین آیات سوره «مؤمن» را تشکیل مى دهد در حقیقت یک نوع نتیجه گیرى از بحثهاى گذشته است، زیرا بعد از بیان آن همه آیات الهى در آفاق و انفس، و آن همه مواعظ لطیف و دلنشین و گفتگو پیرامون معاد و دادگاه بزرگ رستاخیز، منکران لجوج و کافران مستکبر را، با تهدیدهاى شدید و توأم با استدلال و منطق مواجه ساخته، و پایان کار آنها را به وضوح بیان مى کند.

نخست مى گوید: «آیا آنها بر روى زمین سیر نکردند، تا ببینند عاقبت کسانى که قبل از آنها مى زیستند چگونه شد»؟! (أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِى الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).

اگر در اصالت تاریخ تدوین یافته، و آنچه بر صفحات اوراق ثبت شده، شک و تردید دارند، در اصالت آثارى که بر صفحه زمین از کاخهاى ویران شده شاهان، از استخوان هاى پوسیده در زیر خاک، و از ویرانه هاى شهرهاى بلا زده، که با بیانى رسا ماجراهاى خویش را شرح مى دهند، نمى توانند شک کنند.

«همان کسانى که از نظر تعداد نفرات از آنها بیشتر، و قوت و آثارشان در زمین از آنها فزونتر بود» (کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِى الْأَرْضِ).

کثرت نفرات آنها را از قبورشان مى توان شناخت، و قدرت و آثارشان را در زمین، از آنچه از آنها به یادگار مانده!

تعبیر به «آثاراً فِى الاَرْضِ» ـ همان گونه که در تفسیر آیه 21 همین سوره که شبیه آن است گفته ایم ـ ممکن است اشاره، به پیشرفت گسترده کشاورزى آنها باشد، (چنان که در آیه 9 سوره «روم» آمده) و یا اشاره، به ساختمان هاى عظیم و بناهاى محکم اقوام پیشین در دل کوه ها و بر صحنه دشت ها (چنان که در آیات  128 و 129 سوره «شعرا» بیان شده است).

ولى به هر حال، «نیروهائى را که به دست مى آوردند هرگز به هنگام وزش طوفان بلا و عذاب الهى، نتوانست آنها را بى نیاز سازد و نجات دهد» (فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ).(1)

بلکه تمام این قدرت ها در لحظاتى کوتاه، در هم کوبیده شدند، کاخ ها روى هم ریختند و ویران گشتند، و لشکریان عظیم و قدرتمند، همچون برگ خزان بر زمین افتادند، و یا در میان امواج کوه پیکر، دفن شدند!

جائى که آنها با آن همه قدرت چنین سرنوشتى پیدا کردند، این مشرکان ضعیف و ناتوان «مکّه» که در برابر آنها چیزى به حساب نمى آیند، چه مى اندیشند؟!

* * *

در آیه بعد، به چگونگى برخورد آنها با پیامبران و معجزات و دلائل روشن انبیاء اشاره کرده مى گوید: «هنگامى که رسولان آنها با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنها آمدند، از آنان روى گرداندند ، و تنها به معلوماتى که خود داشتند دل بستند و خوشحال بودند، و غیر آن را هیچ شمردند» (فَلَمّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ).

و همین امر، سبب شد تا «آنچه را از عذاب و تهدیدهاى الهى، به باد استهزاء مى گرفتند، بر سر آنان فرود آید» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).

در این که منظور از این علم و دانشى که آنها به آن مغرور بودند، و خود را با  داشتن آن بى نیاز از تعلیمات انبیاء مى دیدند، چه بوده است؟ مفسران احتمالات مختلفى داده اند که همه با هم قابل جمع است:

1 ـ شبهات واهى و سفسطه هاى بى اساسى را، علم مى پنداشتند و به آن تکیه مى کردند که نمونه هاى متعددى از آن، در آیات قرآن منعکس است. گاه مى گفتند: مَنْ یُحْیِى الْعِظامَ وَ هِىَ رَمِیْمٌ: «چه کسى مى تواند این استخوان هاى پوسیده را زنده کند»؟.(2)

و گاه مى گفتند: أَئِذا ضَلَلْنا فِى الاَرْضِ أَئِنّا لَفِی خَلْق جَدِیْد: «آیا هنگامى که خاک شدیم و در زمین گم شدیم ممکن است بار دیگر آفرینش تازه اى بیابیم».(3)

گاه مى افزودند: ما هِىَ إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ مایُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ: «جز زندگى این دنیا چیزى در کار نیست، گروهى مى میرند و گروهى متولد مى شوند، و جز طبیعت ما را هلاک نمى کند»!.(4)

و امثال این ادعاهاى واهى و بدون دلیل، که علمش مى پنداشتند.

2 ـ منظور، علوم مربوط به دنیا و تدبیر زندگى است، همان گونه که «قارون» مدعى آن بود، و مى گفت: إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلى عِلْم عِنْدِى: «این ثروت را به خاطر آگاهى خاصى که نزد من بوده است به دست آورده ام»!.(5)

3 ـ منظور علوم و دانشهائى همچون دلائل عقلى و فلسفى، خواه در شکل رسمیش، یا غیر رسمى، که گروهى با داشتن این گونه علوم، خود را از پیامبران بى نیاز مى بینند، چه در گذشته چه در حال!

و همان گونه که گفتیم، این تفسیرها منافات با یکدیگر ندارد، هدف این است که با اتکاى به علوم محدود بشرى، خواه در معارف عقلى و اعتقادات یا در  دنیا و یا شبهات واهى که آن را علم مى پنداشتند، علومى را که از سرچشمه وحى صادر شده بود، نفى مى کردند و به باد استهزاء مى گرفتند، و به علوم اندک خود خوشحال بودند، و خویشتن را به کلى از انبیاء بى نیاز مى دیدند.(6)

* * *

اما قرآن، نتیجه این خودخواهى و غرور را، در آیات بعد چنین بیان کرده: «هنگامى که شدت عذاب ما را دیدند، عذابى که براى ریشه کن کردن آنها نازل شده بود، و فرمان قطعى پروردگار را در زمینه نابودیشان به همراه داشت، از کرده خود پشیمان شدند، خود را موجودى ضعیف و ناتوان دیدند، و رو به درگاه حق آوردند و فریادشان بلند شد، گفتند: اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم، و نسبت به معبودهائى که شریک او مى شمردیم کافر شدیم»! (فَلَمّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنّا بِاللّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنّا بِهِ مُشْرِکِینَ).

* * *

«اما هنگامى که عذاب ما را مشاهده کردند، ایمان آنها به حالشان سودى نداشت» (فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمّا رَأَوْا بَأْسَنا).

چرا که به هنگام نزول «عذاب استیصال»، درهاى توبه بسته مى شود، و اصولاً این گونه ایمان اضطرارى، فایده ایمان اختیارى را نمى تواند داشته باشد، و زائیده آن شرائط فوق العاده است، به همین دلیل، هر گاه طوفان بلا فرو بنشیند راه گذشته خود را از سر مى گیرند.

و نیز به همین دلیل، ایمان فرعون به هنگامى که در میان امواج «نیل» افتاد،  پذیرفته نشد.

این حکم، مخصوص افراد، یا اقوام معینى، نیست، بلکه چنان که قرآن در دنبال همین سخن مى گوید: «این سنت الهى است که در مورد بندگان گذشته، نیز اجرا شده است» (سُنَّتَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ).

سپس، آخرین آیه مورد بحث را با این جمله پایان مى دهد: «و در آن هنگام که عذاب الهى دامانشان را فرو گرفت، خسران و زیان کافران آشکار شد» (وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ).

آن روز فهمیدند که سرمایه اى، جز مشتى غرور و پندار، نداشتند، و آنچه را آب حیات خیال مى کردند، سرابى بیش نبود، سرمایه هاى وجود خود را همه، در این بیراهه زندگى، به هدر داده، و محصولى جز گناه و عذاب الیم الهى، فراهم نساخته بودند، چه زیان و خسرانى از این برتر؟!

و به این ترتیب، سوره «مؤمن» که با توصیف حال کافران مغرور آغاز شده بود، با پایان زندگى دردناک آنها خاتمه مى یابد!

* * *

نکته:

مغروران به علم

در آیات مختلف این سوره ـ چنان که شرح داده شد ـ سرچشمه اصلى انحراف و بدبختى گروه کثیرى از مردم را، کبر و غرور معرفى مى کند.

تکبرى که گاه از داشتن امکانات مالى، و یا کثرت نفرات و نیروى نظامى، سرچشمه مى گیرد، و گاه از داشتن مختصر معلوماتى که آن را فراوان مى پندارد.

نمونه زنده آن را در عصر و زمان خود، و بعد از پیروزى هاى علمى و صنعتى در جوامع پیشرفته مادى با چشم مى بینیم، زیرا مى دانیم، یکى از عوامل  مؤثر نفى مذهب و روى آوردن به مکتب هاى الحادى، همان غرور علمى است که در قرون اخیر، براى جمعى از دانشمندان علوم طبیعى پیدا شده، آنها با کشف اسرارى از طبیعت و دست یافتن به روزنه هائى از علم، آنچنان مست و مغرور شدند که تصور کردند چیزى در این عالم جز آنچه آنها مى دانند، وجود ندارد، و چون خدا را در آزمایشگاه هاى خود، حاضر ندیدند راه انکار را پیش گرفتند!

این غرور علمى به قدرى گسترش پیدا کرد، که اصلاً مذهب و وحى انبیاء را زائیده جهل یا ترس بشر پنداشتند و گفتند: با فرا رسیدن دوران شکوفائى علم دیگر نیازى به این مسائل نیست!

حتى گاه پا را از این فراتر نهادند، و دوران زندگى بشر را از نظر فکرى به چهار دوران تقسیم کردند:

1 ـ دوران افسانه ها 2 ـ دوران مذهب! 3 ـ دوران فلسفه 4 ـ و دوران علم، که منظورشان علوم طبیعى و تجربى بود!

البته آکنده بودن مذاهبى که در محیط فعالیت این گروه از دانشمندان وجود داشت، از خرافات، به این هدف باطل نیز کمک کرد، (منظور عمدتاً خرافات ارباب کلیسا است) و به این ترتیب به گمان خود براى همیشه مذهب و تعلیمات انبیاء را از صحنه زندگى بشر بیرون ساختند.

ولى خوشبختانه، این مستى و غرور دیرى نپایید، و عوامل دیگرى دست به دست هم داد و بر این پندارهاى بى اساس خط بطلان کشید، و به مصداق آیات فوق هنگامى که به علوم خود مغرور شدند بأس الهى دامانشان را گرفت، و فریادهایشان به جائى نرسید.

از یکسو جنگهاى جهانى اول و دوم، نشان داد که پیشرفت هاى علمى و صنعتى بشر، نه تنها او را خوشبخت نکرده، بلکه او را از هر زمان به لبه پرتگاه  نزدیکتر ساخته است.

از سوى دیگر، بروز انواع مفاسد اخلاقى و اجتماعى، و بروز انواع نابسامانى ها، قتل ها و کشتارها و بیمارى هاى روانى و انواع تجاوزهاى مالى و ناموسى، نشان داد که علوم انسانى، هرگز نتوانسته است به تنهائى جلو نابسامانى ها را بگیرد، بلکه بد آموزى هائى که معمولاً از آن جدا نیست، گاهى بر دامنه آن افزوده است.

از سوى سوم، معمّاهاى فراوانى که در علوم پیدا شد، و انسان خود را از حل آن عاجز دید، و دنیاهاى وسیعى که در برابر دیدگان او خودنمائى کرد (چه عوالم بسیار بزرگ و چه فوق العاده کوچک) و خود را از شناخت آن ناتوان مشاهده کرد، سبب شد که بار دیگر دست به دامان تعلیمات انبیاء بزند، و گروه عظیمى دوباره به سایه وحى باز گردند، و درمان این بیمارى هاى جانکاه را در دستورات انبیاء جستجو کنند; کلیساها رونق گرفت تعلیمات مذهبى جزء برنامه زندگى بسیارى شد.

در این میان «اسلام» با تعلیمات ویژه و مترقى و جامع خود، بروز و ظهور تازه اى یافت، و حرکت ها به سوى شناخت اسلام اصیل، شروع شد.

امید است پیش از آن که بأس الهى، بار دیگر دامان گروهى از مردم این جهان را بگیرد، این بیدارى همگانى شود، و آثار آن غرور، محو و نابود گردد تا به خسران و زیان منتهى نگردد.

* * *

پروردگارا! ما را از مرکب غرور، فرود آور! و از کبر و لجاجت و خود خواهى ـ که مایه هلاکت و بدبختى و شرمسارى است ـ حفظ فرما!

خداوندا! دنیاى ما را نیز بیدار کن، و پیش از آن که بأس شدیدت دامان مردم عصر ما را فرو گیرد، به سایه پر مهر تعلیمات پیامبرانت باز گردان!

بار الها! ما را از آن گروه قرار ده، که از سرگذشت دیگران پند مى گیرند، تا سرگذشت ما پندى براى دیگران نشود.

 

آمِیْنَ یا رَبَّ العالَمِیْنَ

 

 

پایان سوره مؤمن

 


1 ـ در این که «ما» در جمله «ما اَغْنى» نافیه است یا استفهامیه است، دو احتمال ذکر کرده اند، ولى ظاهر،  همان اول است، و در این که «ما» در «ما کانُوا یَکْسِبُونَ» موصوله اسمیه یا مصدریه است، باز دو احتمال ذکر کرده اند، ولى معنى اول مسلماً ترجیح دارد.

2 ـ یس، آیه 78.

3 ـ سجده، آیه 10.

4 ـ جاثیه، آیه 24.

5 ـ قصص، آیه 78.

6 ـ بعضى از مفسران احتمال داده اند که ضمیر «جائَهُمْ» به پیامبران بر گردد، بنابراین منظور از علوم،  علوم پیامبران است، و مراد از «فَرِحُوا» خنده و استهزاى کفار به علوم انبیاء است، ولى این تفسیر بسیار بعید به نظر مى رسد (دقت کنید).