الزخرف
وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا ۚ كَذَٰلِكَ تُخْرَجُونَ 11 وَالَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْفُلْكِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ 12 لِتَسْتَوُوا عَلَىٰ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ 13 وَإِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ 14 وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا ۚ إِنَّ الْإِنسَانَ لَكَفُورٌ مُّبِينٌ 15 أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاكُم بِالْبَنِينَ 16 وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَٰنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ 17 أَوَمَن يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ 18 وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَٰنِ إِنَاثًا ۚ أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ ۚ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ 19 وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَٰنُ مَا عَبَدْنَاهُم ۗ مَّا لَهُم بِذَٰلِكَ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ 20 أَمْ آتَيْنَاهُمْ كِتَابًا مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ 21 بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَىٰ أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَىٰ آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ 22
9وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ
10الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَکُمْ فِیها سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ
11وَ الَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَر فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ تُخْرَجُونَ
12وَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْکَبُونَ
13لِتَسْتَوُوا عَلى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ
14وَ إِنّا إِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ
ترجمه:
9 ـ هرگاه از آنان بپرسى: «چه کسى آسمان ها و زمین را آفریده است»؟ مسلماً مى گویند: «خداوند قادر و دانا آنها را آفریده است»!
10 ـ همان کسى که زمین را محل آرامش شما قرار داد، و براى شما در آن راه هائى آفرید، باشد که هدایت شوید (و به مقصد رسید)!
11 ـ همان کسى که از آسمان آبى فرستاد به مقدار معین، و به وسیله آن سرزمین مرده را حیات بخشیدیم، و همین گونه (در قیامت از قبرها) شما را خارج مى سازد!
12 ـ و همان کسى که همه زوج ها را آفرید، و براى شما از کشتى ها و چهارپایان
مرکب هائى قرار داد که بر آن سوار شوید.
13 ـ تا بر پشت آنها به خوبى قرار گیرید; سپس هنگامى که بر آنهاسوار شدید، نعمت پروردگارتان را متذکر شوید، و بگوئید: «پاک و منزه است کسى که این را مسخّر ما ساخت، و گرنه ما توانائى تسخیر آن را نداشتیم».
14 ـ و ما به سوى پروردگارمان بازمى گردیم!
تفسیر:
بخشى از دلائل توحید
از اینجا بحث پیرامون توحید و شرک، شروع مى شود، نخست از فطرت و سرشت آنها براى اثبات توحید، کمک مى گیرد، و بعد از دلائل موجود در نظام عالم هستى، و ضمن بیان پنج نمونه از مواهب پروردگار، حس شکرگزارى آنها را برمى انگیزد، و بعد به ابطال اعتقاد خرافى آنها پیرامون بت ها و انواع شرک مى پردازد.
در قسمت اول، مى فرماید: «هر گاه از آنان بپرسى: «چه کسى آسمان ها و زمین را آفریده است»؟ مسلماً مى گویند: «خداوند قادر و دانا آنها را آفریده است» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ).
این تعبیر، که در چهار آیه از آیات قرآن مجید با تفاوت مختصرى آمده است (عنکبوت آیه 61، لقمان آیه 25، زمر آیه 38، و زخرف آیه مورد بحث)(1) از یکسو، دلیل بر فطرى بودن خداشناسى و تجلى نور الهى در سرشت انسان ها است.
و از سوى دیگر، دلیل بر این است که مشرکان به این حقیقت که خالق آسمان ها و زمین خدا است، معترف بودند، و جز در موارد نادرى براى معبودان خود خالقیت قائل نبودند.
و از سوى سوم، این اعتراف پایه اى است براى ابطال عبودیت بت ها، چرا که شایسته عبادت، کسى است که خالق و مدبر عالم باشد، نه موجوداتى که هیچ سهمى در این قسمت ندارند، بنابراین، اعتراف آنها به خالقیت «اللّه» دلیل دندان شکنى بر بطلان مذهب فاسدشان بود.
تعبیر به «عزیز و علیم» که بیانگر قدرت مطلقه پروردگار و علم و حکمت او است، گر چه یک تعبیر قرآنى است، ولى مطلبى نبوده که مشرکان، منکر آن باشند، چرا که لازمه اعتراف به خالقیت اللّه، نسبت به آسمان و زمین، وجود این دو صفت براى خدا است، آنها حتى براى بتهایشان، علم و قدرت قائل بودند، تا چه رسد به خداوند، که بت ها را واسطه میان خود و او مى دانستند.
* * *
سپس، به پنج قسمت از نعمت هاى بزرگ خدا، که هر یک نمونه اى از نظام آفرینش و آیتى از آیات خدا است، اشاره مى کند.
نخست، از زمین شروع کرده مى فرماید: «همان کسى که زمین را محل آرامش شما قرار داد» (الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً).
واژه هاى «مهد و مهاد»، هر دو به معنى محلّى است که براى نشستن و خوابیدن و استراحت آماده شده است، و در اصل، به محلى گفته مى شود: که کودک را در آن مى خوابانند، خواه گاهواره باشد، یا غیر آن.
آرى، خداوند زمین را گاهواره انسان قرار داد، و در حالى که چندین نوع، حرکت دارد در پرتو قانون جاذبه، و قشر عظیم هوائى که آن را از هر سو فرا گرفته، و عوامل گوناگون دیگر، چنان آرام است که ساکنان آن کمترین ناراحتى احساس نمى کنند، و مى دانیم، نعمت آرامش و امنیت پایه اصلى بهره گیرى از نعمت هاى دیگر است، بدیهى است اگر این عوامل مختلف، دست به دست هم نمى دادند، هرگز این آرامش وجود نداشت.
و براى بیان نعمت دوم، مى افزاید: «و براى شما در آن راه هائى آفرید، باشد که هدایت شوید (و به مقصد برسید)»! (وَ جَعَلَ لَکُمْ فِیها سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ).
این نعمت، که بارها در قرآن مجید به آن اشاره شده است (سوره طه آیه 53، سوره انبیاء آیه 31، و سوره نحل آیه 15)، از نعمت هائى است که بسیارى از آن غافلند، زیرا مى دانیم، تقریباً سراسر خشکى ها را چین خوردگیهاى بسیار، فراگرفته و کوه هاى بزرگ و کوچک و تپه هاى مختلف، آن را پوشانده است، و جالب این که در میان بزرگ ترین سلسله جبال دنیا، غالباً بریدگى هائى وجود دارد که انسان مى تواند راه خود را از میان آنها پیدا کند، و کمتر اتفاق مى افتد که این کوه ها، به کلى مایه جدائى بخش هاى مختلف زمین گردند، و این یکى از اسرار نظام آفرینش و از مواهب الهى بر بندگان است.
از این گذشته، بسیارى از قسمت هاى زمین، به وسیله راه هاى دریائى به یکدیگر مربوط مى شوند، که این خود نیز در عمومیت مفهوم آیه وارد است.(2)
از آنچه گفتیم، روشن شد که منظور از جمله «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُون»، هدایت یافتن به مقصود و پیدا کردن مناطق مختلف زمین است، هر چند بعضى آن را اشاره به هدایت یافتن در امر توحید و خداشناسى دانسته اند (البته جمع میان هر دو معنى نیز بى مانع است).
* * *
سومین موهبت را، که مسأله نزول آب باران و احیاء زمین هاى مرده است، در آیه بعد، به این صورت مطرح مى کند: «همان کسى که از آسمان آبى فرستاد به مقدار معین» (وَ الَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَر).
«و به وسیله آن سرزمین مرده را حیات بخشیدیم» (فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً).
«و همین گونه که زمین هاى مرده، با نزول باران زنده مى شوند، نیز (در قیامت از قبرها) شما را خارج مى سازد» (کَذلِکَ تُخْرَجُونَ).
تعبیر به «قَدَر»، اشاره لطیفى است به نظام خاصى که بر نزول باران حکم فرما است، به اندازه اى مى بارد که مفید و ثمر بخش است و زیانبار نیست.
درست است که گاهى سیلاب ها به راه مى افتد، و زمین هائى را ویران مى کند اما این از حالات استثنائى است، و جنبه هشدار دارد، ولى اکثریت قریب به اتفاق باران ها سودمند و مفید و سودبخش است، اصولاً پرورش تمام درختان و گیاهان و گل ها و مزارع پر ثمر، از برکت همین نزول به اندازه باران است، و اگر نزول باران، نظامى نداشت این همه برکات عائد نمى شد.
در قسمت دوم آیه روى جمله «اَنْشَرْنا» که از ماده «نُشُور»، به معنى گستردن است، تکیه شده که رستاخیزِ جهان نباتات را مجسم مى سازد: زمین هاى خشکیده که بذرهاى گیاهان را همچون اجساد مردگان در قبرها در دل خود پنهان داشته، با نفخه صور «نزول باران»، به حرکت درمى آیند، تکانى مى خورند و مردگانِ گیاه، سر از خاک برمى دارند و محشرى برپا مى شود که خود نمونه اى است از رستاخیز انسان ها، که در آخر همین آیه و در آیات متعدد دیگرى از قرآن مجید به آن اشاره شده است.
در چهارمین مرحله، بعد از ذکر نزول باران و حیات گیاهان، به آفرینش انواع حیوانات اشاره کرده مى گوید: «و همان کسى که همه زوج ها را آفرید» (وَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها).
تعبیر به «زوج ها» کنایه از انواع حیوانات است، به قرینه گیاهان که در آیات قبل آمد، هر چند بعضى از مفسران آن را اشاره به تمام انواع موجودات اعم از حیوان و گیاه و جماد، دانسته اند; چرا که قانون زوجیت در همه آنها حاکم است، و هر یک جنس مخالفى دارد، آسمان و زمین، شب و روز، نور و ظلمت، شور و شیرین، خشک و تر، خورشید و ماه، بهشت و دوزخ، جز ذات خداوند پاک که یگانه و یکتا است، و هیچگونه دوگانگى در ذات مقدسش راه ندارد.
ولى، همان گونه که گفتیم قرائن موجود نشان مى دهد که منظور «ازواج حیوانات» است، و مى دانیم قانون زوجیت، قانون حیات در همه جانداران مى باشد و افراد نادر و استثنائى مانع از کلیت قانون نیست.
بعضى نیز «ازواج» را به معنى اصناف حیوانات گرفته اند، همچون پرندگان و چهارپایان و آبزیان و حشرات و غیر آنها.
در پنجمین مرحله، که آخرین نعمت را در این سلسله بیان مى کند سخن از مرکب هائى است که خداوند براى پیمودن راه هاى دریائى و خشکى در اختیار بشر گذارده، مى فرماید: «و براى شما از کشتى ها و چهارپایان مرکب هائى قرار داد که بر آن سوار شوید» (وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْکَبُونَ).
این یکى از مواهب و اکرام هاى خداوند نسبت به نوع بشر است که در انواع دیگر از موجودات زنده، دیده نمى شود که خداوند انسان را بر مرکب هائى حمل کرده، که در سفرهاى دریا و صحرا به او کمک مى کنند.
همان گونه که در آیه 70 سوره «اسراء» آمده است: وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثِیر مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً: «ما آدمى زادگان را گرامى داشتیم; و آنها را در خشکى و دریا، (بر مرکب هاى راهوار) حمل کردیم; و از انواع روزى هاى پاکیزه به آنان روزى دادیم; و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده ایم، برترى بخشیدیم».
و به راستى وجود این مرکب ها فعالیت انسان و گسترش زندگى او را چندین برابر مى کند، و حتى مرکب هاى سریع السیر امروز که با استفاده از خواص موجودات مختلف در اختیار انسان قرار گرفته نیز از الطاف آشکار خدا است، وسائلى که چهره حیات او را به کلى دگرگون ساخته و به همه چیز سرعت بخشیده، و براى او همه گونه آسایش به ارمغان آورده است.
* * *
آیه بعد، هدف نهائى آفرینش این مراکب را چنین بازگو مى کند: «تا بر پشت آنها به خوبى قرار گیرید; سپس هنگامى که بر آنها سوار شدید، نعمت پروردگارتان را متذکر شوید، و بگوئید: پاک و منزه است کسى که این را مسخّر ما ساخت، و گرنه ما توانائى تسخیر آن را نداشتیم» (لِتَسْتَوُوا عَلى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَةَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ).
جمله «لِتَسْتَوُوا عَلى ظُهُورِهِ» اشاره به این است که این مراکب را به گونه اى آفریده است که شما مى توانید به خوبى بر آنها سوار شوید و به راحتى به مقصد برسید.(3)
در این آیه، دو هدف براى آفرینش این مرکب هاى دریائى و صحرائى، بیان شده: نخست یادآورى نعمت هاى پروردگار، به هنگام استقرار بر آنها، و دیگر، منزه شمردن خداوندى که اینها را مسخر فرمان انسان ساخته، کشتى ها را چنان آفریده که بتواند سینه امواج را بشکافد و به سوى مقصد، حرکت کند، و چهارپایان را رام و تسلیم در برابر انسان قرار داده است.
«مُقْرِنِیْن» از ماده «اِقْران»، به معنى قدرت و توانائى داشتن بر چیزى است، بعضى از ارباب لغت نیز گفته اند: به معنى «ضبط کردن» و نگهدارى چیزى مى باشد، و در اصل به معنى قرین چیزى واقع شدن بوده، که لازمه آن توانائى بر نگهدارى و ضبط آن است.(4)
بنابراین جمله «وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ» مفهومش این است که اگر لطف پروردگار و مواهب او نبود، ما هرگز توانائى بر ضبط و نگهدارى این مرکب ها نداشتیم، بادهاى مخالف، کشتى ها را دائماً واژگون مى ساخت، و ما را از رسیدن به ساحل نجات، باز مى داشت، و این حیوانات نیرومند که قدرت آنها به مراتب از انسان بیشتر است اگر روح تسلیم بر آنها حاکم نمى شد، هرگز انسان نمى توانست حتى نزدیک آنها برود، به همین دلیل گهگاه که یکى از این حیوانات، خشمگین شده ، روح تسلیم را از دست مى دهند مبدل به موجودات خطرناکى مى گردند که چندین نفر قدرت مقابله با آنها را ندارد، در صورتى که در حال عادى ممکن است ده ها یا صدها رأس از آنها را به ریسمانى ببندند و دست بچه اى بسپارند تا «برد هر جا که خاطر خواه او است».
گوئى خداوند با این حالات استثنائى چهارپایان، مى خواهد نعمت حال عادى آنها را روشن سازد.
در آخرین آیه مورد بحث گفتار مؤمنان راستین را به هنگام سوار شدن بر مرکب این گونه تکمیل مى کند: «و ما به سوى پروردگارمان بازمى گردیم» (وَ إِنّا إِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ).
این جمله اشاره اى به مسأله معاد است بعد از بحث هائى که پیرامون توحید در این آیات گذشت; چرا که همیشه توجه به آفریدگار و مبدأ، انسان را متوجه معاد نیز مى سازد.
و نیز اشاره اى است به این معنى که مبادا هنگام سوار شدن و تسلط بر این مرکب هاى راهوار مغرور شوید، و در زرق و برق دنیا فرو روید، باید به هر حال به یاد آخرت باشید، چرا که حالت غرور مخصوصاً در این موقع، فراوان دست مى دهد و کسانى که مرکب هاى خود را وسیله برترى جوئى و تکبر بر دیگران قرار مى دهند کم نیستند.
و از سوى سوم، سوار شدن بر مرکب و انتقال از جائى به جاى دیگر، ما را به انتقال بزرگمان از این جهان به جهان دیگر متوجه مى سازد، آرى ما سرانجام به سوى خدا مى رویم.
* * *
نکته:
یاد خدا به هنگام بهره گیرى از نعمت ها
از نکات جالبى که در آیات قرآن به چشم مى خورد، این است که: دعاهائى به مؤمنان تعلیم داده که به هنگام بهره گیرى از مواهب الهى بخوانند، دعاهائى که با محتواى سازنده اش روح و جان انسان را مى سازد، و آثار غرور و غفلت را مى زداید.
به نوح(علیه السلام) دستور مى دهد: فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ عَلَى الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی نَجّانا مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ: «و هنگامى که تو و همه کسانى که با تو هستند بر کشتى سوار شدید، بگو: ستایش براى خدائى است که ما را از قوم ستمگر نجات بخشید»!.(5)
و نیز به او دستور مى دهد: براى تقاضاى نزول در منزلگاه پر برکت بگوید: رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلاً مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ: «پروردگارا! ما را در منزلگاهى پر برکت فرود آر، و تو بهترین فرودآورندگانى».(6)
و در آیات مورد بحث نیز خواندیم که دستور شکر نعمت هاى پروردگار و تسبیح او را به هنگام قرار گرفتن بر مرکب ها مى دهد.
و هر گاه این، خلق و خوى انسان گردد که به هنگام بهره گیرى از هر نعمتى به یاد منعم حقیقى و مبدأ آن نعمت باشد، نه در ظلمت غفلت فرو مى رود و نه در پرتگاه غرور مى افتد، بلکه مواهب مادى براى او پلى مى شوند به سوى خدا!.
در حالات پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) آمده است: هر گاه پاى خود را در رکاب مى گذارد مى فرمود: «بِسْمِ اللّه»، و هنگامى که بر مرکب استقرار مى یافت مى فرمود: اَلْحَمْدُ لِلّهِ عَلى کُلِّ حال، سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هَذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِیْنَ وَ اِنّا اِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُوْنَ.(7)
در روایت دیگرى از امام مجتبى، حسن بن على(علیه السلام) آمده است که مردى در حضور آن حضرت، به هنگام سوار شدن بر مرکب گفت: سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هَذا، امام فرمود: این چنین به تو دستور داده نشده است، دستور این است که بگوئى: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدانا لِلاِسْلامِ، اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی مَنَّ عَلَیْنا بِ محمّد(صلى الله علیه وآله)وَ اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی جَعَلَنا مِنْ خَیْرِ اُمَّة اُخْرِجَتْ لِلْنّاسِ، ثُمَّ تَقُولُ: سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا.(8)
اشاره به این که: در آیه تنها دستور به گفتن سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا داده نشده، بلکه قبلاً دستور تذکر و یادآورى نعمت هاى بزرگ تر خداوند داده شده: نعمت هدایت به سوى اسلام، نعمت نبوت پیامبر(صلى الله علیه وآله)، نعمت قرار گرفتن در زمره بهترین امت ها، سپس تسبیح خداوند بر تسخیر این مرکب!
قابل توجه این که از پاره اى از روایات استفاده مى شود: هر کس این جمله را (سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هَذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِیْنَ وَ اِنّا اِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُوْنَ) به هنگام سوار شدن بر مرکب بگوید، به فرمان خدا آسیبى به او نخواهد رسید!.
این مطلب در حدیثى در کتاب «کافى» از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده است.(9)
چقدر تفاوت است، میان این تعلیمات سازنده اسلام، با آنچه از گروهى هوسران و مغرور دیده مى شود که مرکب هاى خود را وسیله خودنمائى و فخرفروشى، و گاه وسیله اى براى انواع گناهان قرار مى دهند، چنان که «زمخشرى» در «کشّاف» از بعضى از سلاطین نقل مى کند که او سوار بر مرکب مخصوصش شده بود، و از شهرى به شهر دیگر مى رفت، که یک ماه در میان آن دو فاصله بود، آن قدر شراب مى خورد که هرگز پیمودن راه را متوجه نشد، تنها هنگامى از مستى به هوش آمد که به مقصد رسیده بود!
* * *
1 ـ در دو مورد دیگر از قرآن نیز اعتراف آنها به «خالقیت خداوند» نقل شده، منتها در یک مورد، درباره نزول باران از آسمان (عنکبوت ـ 63) و در مورد دیگر خالقیت خداوند، نسبت به خود آنها آمده (زخرف ـ 87).
2 ـ کلمه «سُبُل» جمع «سَبِیل» هم به راه هاى خشکى اطلاق مى شود، هم به راه هاى دریائى، چنان که در بخش 42 دعاى جوشن کبیر مى خوانیم: یا مَنْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ سَبِیْلُهُ.
3 ـ ضمیر در «عَلى ظُهُورِه» به «ما» موصوله برمى گردد که در جمله «ما تَرْکَبُون» آمده است و کشتى ها و چهارپایان را شامل مى شود و مفرد بودن آن به خاطر ظاهر لفظ است.
4 ـ در «لسان العرب» آمده است: «اَقْرَنْ لَهُ وَ عَلَیْهِ»: اَطاقَ وَ قَوِىَ عَلَیْهِ وَاعْتَلا و فِی التَّنْزِیْلِ الْعَزِیْزِ وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِیْن اى مُطِیقِیْنَ.
5 ـ مؤمنون، آیه 28.
6 ـ مؤمنون، آیه 29.
7 و 8 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 27، صفحه 199.
9ـ تفسیر «نور الثقلین»، جلد 4، صفحه 593 ـ «کافى»، جلد 3، صفحه 471، حدیث 5.