الزخرف
وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ ۚ هَٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ 61 وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطَانُ ۖ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ 62 وَلَمَّا جَاءَ عِيسَىٰ بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُم بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُم بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ 63 إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ ۚ هَٰذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ 64 فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ ۖ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ يَوْمٍ أَلِيمٍ 65 هَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِيَهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ 66 الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ 67 يَا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمُ الْيَوْمَ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ 68 الَّذِينَ آمَنُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِينَ 69 ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ تُحْبَرُونَ 70 يُطَافُ عَلَيْهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ ۖ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ ۖ وَأَنتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ 71 وَتِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ 72 لَكُمْ فِيهَا فَاكِهَةٌ كَثِيرَةٌ مِّنْهَا تَأْكُلُونَ 73
70ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ تُحْبَرُونَ
71یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحاف مِنْ ذَهَب وَ أَکْواب وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ وَ أَنْتُمْ فِیها خالِدُونَ
72وَ تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
73لَکُمْ فِیها فاکِهَةٌ کَثِیرَةٌ مِنْها تَأْکُلُونَ
ترجمه:
70 ـ (به آنها خطاب مى شود:) شما و همسرانتان در نهایت شادمانى وارد بهشت شوید!
71 ـ (این در حالى است که) ظرف ها (ى غذا) و جام هاى طلائى (شراب طهور) را گرداگرد آنها مى گردانند; و در آن (بهشت) آنچه دل ها مى خواهد و چشم ها از آن لذت مى برد موجود است; و شما همیشه در آن خواهید ماند!
72 ـ این بهشتى است که شما وارث آن مى شوید به خاطر اعمالى که انجام مى دادید!
73 ـ و در آن براى شما میوه هاى فراوان است که از آن مى خورید.
تفسیر:
آنچه دل بخواهد و چشم از دیدنش لذت برد...
این آیات، پاداش بندگان خالص خدا و مؤمنان صالحى را که در آیات قبل توصیف آنها آمده بود بیان مى کند، و بهشت جاویدان را با هفت نعمت ارزنده به آنها نوید مى دهد.
نخست مى فرماید: از سوى خداوند بزرگ و منّان، به آنها خطاب مى شود: «وارد بهشت شوید» (ادْخُلُوا الْجَنَّةَ).
به این ترتیب، پذیرائى کننده واقعى از آنها خدا است که از میهمانان خودش دعوت کرده مى گوید: بفرمائید و وارد بهشت شوید!
سپس، به نخستین نعمت اشاره کرده، مى افزاید: «شما و همسرانتان» (أَنْتُمْ وَ أَزْواجُکُمْ).
روشن است، بودن در کنار همسران با ایمان و مهربان، هم براى مردان لذت بخش است و هم براى زنانشان، که اگر در اندوه دنیا شریک بودند در شادى آخرت نیز شریک باشند.
بعضى، «ازواج» را در اینجا به معنى هم ردیفان و دوستان و نزدیکان، تفسیر کرده اند، که اگر آن هم باشد، خود نعمت بزرگى است، ولى ظاهر آیه همان معنى نخست است.
سپس، اضافه مى کند: «همگى غرق سرور و شادى باشید، آنچنان سرور و شادمانى که آثارش در چهره هاى شما پرتوافکن باشد» (تُحْبَرُونَ).
«تُحْبَرُونَ» از ماده «حِبْر» (بر وزن فکر)، به معنى اثر مطلوب است، و گاه به زینت و آثار شادمانى که در چهره ظاهر مى شود نیز اطلاق شده، و اگر به «علماء» «احبار» جمع «حَبْر» (بر وزن ابر) گفته مى شود، به خاطر آثارى است که از آنها در میان مجتمعات بشرى باقى مى ماند، چنان که امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمود: الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ: «دانشمندان تا پایان جهان زنده اند، شخص آنها در میان نیست اما آثارشان در قلب ها موجود است».(1)
و در سومین نعمت مى فرماید: «ظرف ها و جام هاى طلائى مملو از بهترین غذا و شراب هاى بهشتى به وسیله خدمتکاران مخصوص گرداگرد آنها مى گردانند» (یُطافُ عَلَیْهِمْ بِصِحاف مِنْ ذَهَب وَ أَکْواب).
آنها در بهترین ظروف، و از بهترین غذا، در نهایت آرامش و آسایش و صفا، و بدون هیچ درد سر، پذیرائى مى شوند.
«صِحاف» جمع «صَحْفة» (بر وزن صفحه) در اصل از ماده «صحف» به
معنى گستردن، گرفته شده، و در اینجا به معنى ظرف هاى بزرگ و وسیع است.
«اَکْوْاب» جمع «کوب» به معنى ظروف آب است که دسته اى در آن نباشد و به تعبیر امروز «جام» یا «قدح» است.
گر چه در آیه فوق، تنها سخن از ظرف هاى طلا به میان آمده، و از غذا و نوشیدنى هاى آن بحثى نشده، ولى پیداست ظرف هاى خالى را هرگز براى پذیرائى اطراف میهمان ها نمى گردانند.
در مرحله چهارم و پنجم به دو نعمت دیگر اشاره مى کند که، تمام نعمت هاى مادى و معنوى جهان در آن جمع است مى فرماید: «در بهشت آنچه دل مى خواهد و چشم از آن لذت مى برد موجود است» (وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ).
به گفته مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان»، اگر تمام خلایق جمع شوند تا توصیف انواع نعمت هاى بهشتى را کنند، هرگز قادر نخواهند بود چیزى بر آنچه در این جمله آمده بیفزایند.
چه تعبیرى از این زیباتر و جامعتر؟ تعبیرى به گستردگى عالم هستى، و به وسعت آنچه امروز در ذهن ما مى گنجد یا نمى گنجد، تعبیرى که مافوق آن تعبیرى نمى توان یافت.
جالب این که، مسأله «خواست دل» از «لذت چشم»، جدا بیان شده است، و این جدائى پرمعنى است:
آیا از قبیل ذکر خاص بعد از عام است؟ از این جهت که «لذت نظر» اهمیت فوق العاده اى دارد که از لذات دیگر برتر و بالاتر است، یا از این نظر که جمله «ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ» لذات ذائقه و شامه و سامعه و لامسه را بیان مى کند، ولى جمله «تَلَذُّ الْأَعْیُنُ» بیانگر لذت چشم است؟.
بعضى، نیز عقیده دارند: جمله «ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ»، اشاره به تمام لذات جسمانى است، در حالى که جمله «تَلَذُّ الْأَعْیُنُ» بیانگر لذات روحانى است، چه لذتى در بهشت بالاتر از این که انسان با چشم قلب، به جمال بى مثال پروردگار نگاه کند که یک لحظه آن از تمام نعمت هاى مادى بهشت برتر است.
بدیهى است هر قدر شوق یار بیشتر باشد، لذت دیدار بیشتر است.
سؤال:
در اینجا سؤالى براى مفسران مطرح شده، و آن این که: آیا عمومیت و گسترش مفهوم این آیه، دلیل بر این است که اگر مطالبى را که در دنیا حرام است در آنجا تقاضا کنند، خداوند به آنها مى دهد؟.
پاسخ:
طرح این سؤال در حقیقت به خاطر عدم توجه به یک نکته است و آن این که: محرمات و زشتى ها در حقیقت همچون غذائى است نامناسب براى روح انسان، و مسلماً روح سالم اشتهاى چنین غذائى نمى کند، و این ارواح بیمار است که گاه به سموم و غذاهاى نامناسب متمایل مى شود.
بیمارانى را مى بینیم که در هنگام مرض، حتى تمایل به خوردن خاک و یا اشیاء دیگرى از این قبیل پیدا مى کنند، اما به مجرد این که بیمارى بر طرف شود، آن اشتهاى کاذب ساقط مى گردد، آرى، بهشتیان هرگز تمایل به چنان اعمالى پیدا نخواهند کرد، چرا که تمایل و کشش روح، نسبت به آنها از ویژگى هاى ارواح بیمار دوزخى است.
این سؤال، شبیه چیزى است که در حدیث وارد شده که یک نفر اعرابى نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده و عرض کرد: آیا در بهشت شتر هم پیدا مى شود؟ زیرا من بسیار به شتر علاقمندم!.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) که مى دانست در آنجا نعمت هائى است که با وجود آن، مرد اعرابى شتر خود را فراموش خواهد کرد، در پاسخ با عبارتى کوتاه و پرمعنى، فرمود: یا اَعْرابِىُّ اِنْ اَدْخَلَکَ اللّهُ الجَنَّةَ اَصَبْتَ فِیْها مَا اشْتَهَتْ نَفْسُکَ وَ لَذَّتْ عَیْنُکَ!: «اى اعرابى! اگر خدا ترا وارد بهشت کند آنچه دلت بخواهد و چشمت از دیدنش لذت برد در آنجا خواهى یافت»!.(2)
و به تعبیر دیگر، آنجا عالمى است که انسان کاملاً با واقعیت ها هماهنگ مى شود و به گفته شاعر:
آنچه بینى دلت همان خواهد! *** و آنچه خواهد دلت همان بینى! به هر حال، از آنجا که ارزش نعمت هنگامى است که جاودانى باشد، در ششمین توصیف، بهشتیان را از این نظر آسوده خاطر ساخته، مى فرماید: «شما جاودانه در آن خواهید ماند» (وَ أَنْتُمْ فِیها خالِدُونَ).
مبادا فکر زوال نعمت، خاطر آنها را مکدر سازد و از آینده نگران کند.
* * *
در اینجا براى این که روشن شود این همه نعمت هاى بهشتى را به «بها» مى دهند و به «بهانه» نمى دهند، مى افزاید: «این بهشتى است که شما وارث آن مى شوید، به خاطر اعمالى که انجام مى دادید» (وَ تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی أُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
جالب این که: از یکسو، مقابله با اعمال را مطرح مى کند، و از سوى دیگر، «ارث» را که معمولاً در جائى به کار مى رود که نعمتى بى خون دل و بدون تلاش و زحمت به انسان برسد، اشاره به این که اعمال شما پایه اصلى نجات شماست، ولى آنچه دریافت مى دارید، در مقایسه با اعمالتان آنقدر برترى دارد که گوئى همه را رایگان از فضل الهى به دست آورده اید!.
بعضى نیز، این تعبیر را اشاره به همان مطلبى مى دانند که، قبلاً گفته ایم که هر انسانى مسکنى در بهشت و جایگاهى در دوزخ دارد، بهشتیان وارث منازل دوزخیان مى شوند، و دوزخیان وارث منازل بهشتیان! اما تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.
* * *
در آخرین و هفتمین نعمت، سخن از میوه هاى بهشتى است که از بهترین نعمت هاى الهى مى باشد، مى فرماید: «براى شما در بهشت میوه هاى فراوانى است که از آنها تناول مى کنید» (لَکُمْ فِیها فاکِهَةٌ کَثِیرَةٌ مِنْها تَأْکُلُونَ).
در حقیقت، ظرف ها و جام ها بیانگر انواع غذاها و نوشیدنى ها بود، اما میوه ها خود حساب جداگانه اى دارد، که در آخرین آیه مورد بحث، به آن اشاره شده است.
جالب این که با تعبیر «منها»، این حقیقت را بیان مى کند که میوه هاى بهشتى آنقدر فراوان است که شما تنها جزئى از آن را تناول مى کنید، و به این ترتیب، مجموعه فناناپذیرى است، و درختانش همیشه پر بار و پر ثمر است.
در حدیثى چنین آمده: لایَنْزِعُ رَجُلٌ فِى الجَّنَةِ ثَمَرَةً مِنْ ثَمَرِها اِلاّ نَبَتَ مِثْلاها مَکانَها: «هیچ انسانى میوه اى از درختان بهشتى نمى چیند مگر این که دو چندان جاى آن مى روید».(3)
اینها بخشى از نعمت هاى جان پرور بهشتى بود که در انتظار کسانى است که ایمانى روشن و اعمالى شایسته و صالح دارند.
* * *
1 ـ «نهج البلاغه»، کلمات قصار، جمله 147.
2 ـ «روح البیان»، جلد 8، صفحه 391.
3 ـ تفسیر «روح البیان»، جلد 8، صفحه 392.