الأنعام
۞ وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَىٰ وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَّا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ 111 وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا ۚ وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ 112 وَلِتَصْغَىٰ إِلَيْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِيَرْضَوْهُ وَلِيَقْتَرِفُوا مَا هُم مُّقْتَرِفُونَ 113 أَفَغَيْرَ اللَّهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا ۚ وَالَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْلَمُونَ أَنَّهُ مُنَزَّلٌ مِّن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ ۖ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ 114 وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا ۚ لَّا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ ۚ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ 115 وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ 116 إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ مَن يَضِلُّ عَن سَبِيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ 117 فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُم بِآيَاتِهِ مُؤْمِنِينَ 118
تمام آثار شرک باید برچیده شود
این آیات، در حقیقت یکى از نتایج بحث هاى گذشته در مورد توحید و شرک است، لذا آیه اول با «فاء» تفریع که معمولاً براى ذکر نتیجه است آمده.
توضیح این که: در آیات گذشته با بیانات گوناگونى حقیقت توحید، اثبات و بطلان شرک و بت پرستى آشکار گردید. یکى از نتائج این بحث این است که مسلمانان باید از خوردن گوشت حیواناتى که به نام «بت ها» ذبح مى شد خوددارى کنند، و تنها از گوشت حیواناتى که به نام خدا ذبح مى گردید استفاده نمایند.
زیرا یکى از عبادت هاى مشرکان عرب این بود که براى بت ها قربانى مى کردند و از گوشت آنها به عنوان تبرّک مى خوردند و این موضوع یک نوع بت پرستى بود.
لذا در آیه نخست مى فرماید: «بنابراین از چیزهائى بخورید که نام خدا بر آن برده شده است اگر به آیاتش ایمان دارید» (فَکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ بِآیاتِهِ مُؤْمِنینَ).
یعنى ایمان تنها ادعا و گفتار و عقیده نیست، بلکه باید در لابلاى عمل نیز آشکار گردد، کسى که به خداى یکتا ایمان دارد تنها از این گوشت ها مى خورد.
البته امر کُلُوا: «بخورید» در اینجا به معنى وجوب خوردن از چنین گوشت هائى نیست، بلکه منظور از آن مباح بودن اینها و حرام بودن غیر آن است.
ضمناً روشن مى شود تحریم گوشت هائى که نام خدا به هنگام ذبح آنها برده نشده، نه از نظر جنبه هاى بهداشتى است تا گفته شود چه اثرى در بردن نام است، بلکه مربوط به جنبه هاى معنوى، اخلاقى و تحکیم پایه توحید و یگانه پرستى است.
* * *
در آیه بعد، همین موضوع به عبارت دیگرى که توأم با استدلال بیشترى است آمده، مى فرماید: «چرا از (گوشت) حیواناتى نمى خورید که نام خدا بر آنها گفته شده؟ در حالى که آنچه بر شما حرام است را خداوند شرح داده است» (وَ ما لَکُمْ أَلاّ تَأْکُلُوا مِمّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ).
بار دیگر خاطرنشان مى کنیم: توبیخ و تأکید به خاطر ترک خوردن گوشت هاى حلال نیست، بلکه هدف این است: تنها از این گوشت ها باید بخورید و از غیر آنها استفاده نکنید.
و به تعبیر دیگر، نظر روى نقطه مقابل و مفهوم جمله است و لذا با جمله قَدْ فَصَّلَ لَکُمْ ما حَرَّمَ عَلَیْکُمْ: «خداوند آنچه را بر شما حرام است شرح داده» استدلال شده است.
در این که در چه سوره و کدام آیه این موضوع آمده است؟ و گوشت هاى حلال و حرام توضیح داده شده؟
ممکن است تصور شود منظور سوره «مائده» است و یا بعضى از آیات آینده همین سوره (آیه 145) مى باشد.
ولى با توجه به این که این سوره در «مکّه» نازل شده و سوره «مائده» در «مدینه»، و آیات آینده این سوره نیز به هنگام نزول این آیات هنوز نازل نشده بوده است، روشن مى شود هیچ یک از این دو احتمال صحیح نیست.
بلکه یا منظور آیه 115 سوره «نحل» است که در آن صریحاً قسمتى از گوشت هاى حرام و مخصوصاً حیواناتى که براى غیر خدا ذبح شده اند آمده است.
و یا منظور، بیان حکم این گوشت ها به وسیله پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى باشد; زیرا او چیزى جز وحى الهى نمى گفت.
سپس یک مورد از حکم تحریم گوشت ها را استثناء نموده، مى فرماید: «مگر در صورتى که مجبور شوید» (إِلاّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَیْهِ).
خواه این اضطرار به خاطر گرفتارى در بیابان و گرسنگى شدید بوده باشد، و یا گرفتار شدن در چنگال مشرکان و اجبار کردن آنها به این موضوع.
آنگاه اضافه مى کند: «بسیارى از مردم دیگران را از روى جهل و نادانى و هوا و هوس ها گمراه مى سازند» (وَ إِنَّ کَثیراً لَیُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْم).
گر چه هواپرستى غالباً با جهل و نادانى توأم است ولى در عین حال براى تأکید بیشتر آن دو را همراه آورده، مى گوید: (بِأَهْوائِهِمْ بِغَیْرِ عِلْم).
ضمناً از این تعبیر به خوبى استفاده مى شود: علم حقیقى هرگز با هوا پرستى و خیال بافى سازگار نیست، و آنجا که سازگار شود جهل است نه علم!
لازم به تذکر است که جمله بالا مى تواند اشاره به همان پندارى باشد که در میان مشرکان عرب وجود داشت که براى خوردن گوشت هاى حیوانات مرده چنین استدلال مى کردند:
آیا ممکن است حیواناتى را که خودمان مى کشیم حلال بدانیم؟ اما آنچه را خداى ما کشته است حرام بشمریم؟!
بدیهى است این یک سفسطه و خیال واهى، بیش نبود; زیرا خداوند حیوان مرده را ذبح نکرده و سر نبریده تا با حیواناتى که ما سر بریده ایم مقایسه شود، و به همین دلیل کانون انواع بیمارى ها و گوشت آن فاسد است، لذا خداوند اجازه خوردن آن را نداده است.
در پایان آیه مى فرماید: «پروردگار تو نسبت به آنها که تجاوزکارند آگاه تر است» (إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدینَ).
همان ها که با دلائل واهى نه تنها از راه حق منحرف مى شوند، بلکه سعى دارند دیگران را نیز منحرف سازند.
* * *
و از آنجا که ممکن است بعضى این کار حرام را در پنهانى مرتکب شوند در تعقیب آن، در سومین آیه این بخش، به عنوان یک قانون کلّى مى فرماید: «گناه آشکار و پنهان را رها سازید» (وَ ذَرُوا ظاهِرَ الإِثْمِ وَ باطِنَهُ).
نقل شده: در زمان جاهلیت عده اى عقیده داشتند عمل منافى عفت (زنا) اگر در پنهانى باشد، عیبى ندارد، و اگر آشکارا باشد گناه است!
هم اکنون نیز عملاً عده اى این منطق جاهلى را پذیرفته و تنها از گناهان آشکار وحشت دارند، اما گناهان پنهانى را بدون احساس ناراحتى مرتکب مى شوند!
آیه فوق نه تنها این منطق جاهلى را محکوم مى سازد، بلکه مفهوم وسیعى دارد که علاوه بر آنچه گفته شد مفاهیم و تفسیرهاى دیگرى را که در زمینه گناه «ظاهر» و «باطن» شده است در بر مى گیرد.
از جمله این که: منظور از گناهان ظاهر گناهانى است که با اعضاى بدن انجام مى گردد و گناه باطن آن است که با قلب و نیت و تصمیم صورت گیرد.
سپس به عنوان یادآورى و تهدید گناهکاران به سرنوشت شومى که در انتظار آنها است، چنین مى گوید: «آنها که گناه را تحصیل مى کنند، به زودى نتیجه اعمال خود را خواهند دید» (إِنَّ الَّذینَ یَکْسِبُونَ الإِثْمَ سَیُجْزَوْنَ بِما کانُوا یَقْتَرِفُونَ).
تعبیر به «کسب گناه» (یَکْسِبُونَ الإِثْمَ) تعبیر جالبى است که نشان مى دهد انسان ها در این جهان همچون سرمایه دارانى هستند که به یک بازار بزرگ گام مى نهند، سرمایه آنها هوش، عقل، عمر، جوانى و نیروهاى گوناگون خداداد است، بیچاره آنها که به جاى تحصیل سعادت و «کسب» افتخار، شخصیت، تقوا و قرب به خدا، تحصیل گناه کنند.
تعبیر به سَیُجْزَوْنَ: «به زودى جزاى خود را خواهند دید» ممکن است اشاره به این باشد که: قیامت هر چند در نظر بعضى دور است، ولى در حقیقت بسیار نزدیک مى باشد، و این جهان به سرعت سپرى مى شود و رستاخیز فرا مى رسد.
و یا اشاره به این باشد که: غالب افراد در همین زندگى دنیا نیز قسمتى از نتایج اعمال زشت خود را به صورت واکنش هاى فردى و اجتماعى خواهند دید.
* * *
در آیات قبل روى جنبه مثبت مسأله، یعنى خوردن از گوشت هاى حلال تکیه شده بود، ولى در این آیه ـ براى تأکید هر چه بیشتر ـ روى جنبه منفى و مفهوم آن تکیه نموده، مى فرماید: «از گوشت هائى که نام خدا به هنگام ذبح بر آنها برده نشده است نخورید» (وَ لا تَأْکُلُوا مِمّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ).
سپس با یک جمله کوتاه مجدداً این عمل را محکوم کرده مى فرماید: «این کار فسق و گناه و خروج از راه و رسم بندگى و اطاعت فرمان خدا است» (وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ).
و براى این که: بعضى از مسلمانان ساده دل تحت تأثیر وسوسه هاى شیطانى مشرکان قرار نگیرند، اضافه مى کند: «شیاطین مطالب وسوسه انگیزى به طور مخفیانه به دوستان خود القاء مى کنند، تا با شما به مجادله برخیزند» (وَ إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ).
ولى شما باید به هوش باشید که «اگر تسلیم وسوسه هاى آنها شوید شما هم در صف مشرکان قرار خواهید گرفت» (وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ).
این مجادله و وسوسه شاید اشاره به همان منطقى باشد که مشرکان به یکدیگر القاء مى کردند (و بعضى گفته اند: مشرکان عرب آن را از مجوسیان آموخته بودند) که:
اگر ما گوشت حیوان مرده را مى خوریم به خاطر آن است که خدا آن را کشته و از حیوانى که ما مى کشیم بهتر است، یعنى نخوردن مردار یک نوع بى اعتنائى به کار خدا است!
غافل از آن که آنچه به مرگ طبیعى مى میرد، علاوه بر این که غالباً بیمار است، سر بریده نیست و خون هاى کثیف در لابلاى گوشت هاى آن مانده، فاسد شده و گوشت را هم آلوده و فاسد مى کنند، به همین دلیل خداوند دستور داده تنها از گوشت حیواناتى بخورند که با شرایط خاصى ذبح شده و خون آن بیرون ریخته است.
ضمناً از این آیات استفاده مى شود که: ذبیحه هاى غیر اسلامى حرام است; زیرا ـ علاوه بر جهات دیگر ـ آنها به هنگام ذبح مقید به بردن نام خدا بر آن نیستند.
بنابراین، در مورد حیوانى که خود مرده هم آلودگى هاى خونى و گوشتى دارد، و غیر بهداشتى است و هم از جنبه معنوى بى بهره است.
ولى در مورد ذبائحى که نام خدا بر آن برده نشده، حداقل از جنبه معنوى بى بهره و فاسد است.
* * *