الأنعام
وَلِكُلٍّ دَرَجَاتٌ مِّمَّا عَمِلُوا ۚ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ 132 وَرَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ ۚ إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِن بَعْدِكُم مَّا يَشَاءُ كَمَا أَنشَأَكُم مِّن ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ 133 إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لَآتٍ ۖ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ 134 قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَىٰ مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ ۖ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ ۗ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ 135 وَجَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَٰذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَٰذَا لِشُرَكَائِنَا ۖ فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَىٰ شُرَكَائِهِمْ ۗ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ 136 وَكَذَٰلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ ۖ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ 137
قتل فرزندان به عشق بت
قرآن در این آیه، اشاره به یکى دیگر از زشتکارى هاى بت پرستان و جنایت هاى شرم آور آنها کرده، مى فرماید: همان طور که تقسیم آنها در مورد خداوند و بت ها در نظرشان جلوه داشت، و این عمل زشت و خرافى و حتى مضحک را کارى پسندیده مى پنداشتند «همچنین شرکاى آنها قتل فرزندانشان را در نظر بسیارى از آنها جلوه داده بودند» (وَ کَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثیر مِنَ الْمُشْرِکینَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ).
تا آنجا که کشتن بچه هاى خود را یک نوع «افتخار» و یا «عبادت» محسوب مى داشتند.
منظور از «شرکاء» در اینجا بت ها هستند که به خاطر آنان گاهى فرزندان خود را قربانى مى نمودند و یا نذر مى کردند: اگر فرزندى نصیب آنها شد آن را براى بت قربانى کنند، چنان که در تاریخ بت پرستان قدیم گفته شده است.
و بنابراین نسبت «تزیین» به بت ها به خاطر آن است که علاقه و عشق به بت آنها را وادار به این عمل جنایت بار مى کرد.
روى این تفسیر، قتل در آیه فوق با مسأله زنده به گور کردن دختران و یا کشتن پسران به خاطر ترس از فقر، ارتباطى ندارد.
این احتمال نیز وجود دارد که: منظور از تزیین این جنایت به وسیله بت ها، این باشد که خدمه و متولیان بتکده ها مردم را به این کار تشویق مى کردند و خود را زبان بت مى دانستند; زیرا نقل مى کنند:
عرب هاى زمان جاهلیت براى انجام سفرهاى مهم و کارهاى دیگر از «هُبَل» (بت بزرگ آنها) اجازه مى گرفتند و طرز اجازه گرفتن آنها این بود:
چوب هاى تیرى که در کیسه مخصوصى در مجاور «هبل» قرار داشت و روى بعضى از آنها «اِفْعَل» (انجام بده) و روى بعضى «لاتَفْعَل» (انجام مده) نوشته شده بود را تکان مى دادند و چوبه تیرى را از میان آنها خارج مى ساختند و هر چه روى آن نوشته شده بود، به عنوان پیام «هبل»! تلقى مى شد.
و این نشان مى دهد: از این طریق نظر بت ها را کشف مى کردند، و هیچ بعید نیست که مسأله قربانى براى بت نیز از طریق خدمه، به عنوان یک پیام بت معرفى شده باشد.
این احتمال هم وجود دارد که: زنده به گور کردن دختران در میان آنها ـ که طبق نقل تواریخ به عنوان برطرف ساختن لکّه ننگ در میان طایفه «بنى تمیم» رایج شده بود ـ به عنوان پیام بت ها معرفى شده باشد; زیرا در تاریخ مى خوانیم:
«نعمان بن منذر» به جمعى از عرب حمله کرد و زنان آنها را اسیر ساخت، در میان آنها دختر «قیس بن عاصم» بود، سپس صلح در میان آنها برقرار شد، و هر زنى به عشیره خود پیوست، به جز دختر «قیس» که او ترجیح داد در میان قوم دشمن بماند، و شاید با یکى از جوان هاى آنها ازدواج کند.
این مطلب بر «قیس» بسیار گران آمد و سوگند (به عنوان بت ها) یاد کرد که هر گاه دختر دیگرى براى او متولد شود، زنده به گورش کند و چیزى نگذشت که این عمل سنتى در بین آنها شد که زیر ماسک دفاع از ناموس، دست به بزرگ ترین جنایت یعنى کشتن فرزندان بى گناه زدند.(1)-(2)
بنابراین، زنده به گور کردن دختران نیز ممکن است در آیه فوق داخل باشد.
یک احتمال دیگر نیز در تفسیر آیه فوق به نظر مى رسد ـ اگر چه مفسران آن را ذکر نکرده اند ـ و آن این که:
عرب هاى زمان جاهلیت آن چنان اهمیتى براى بت ها قائل بودند که اموال نفیس خود را خرج بت ها، متولیان و خدمه زورمند و پر درآمد آنها مى کردند و خودشان فقیر و تهیدست مى شدند تا آنجا که گاهى مجبور مى شدند بچه هاى خود را از گرسنگى و فقر سر ببرند.
عشق به بت چنین عمل زشتى را در نظر آنها تزیین کرده بود.
ولى تفسیر اول یعنى قربانى کردن فرزندان براى بت ها با متن آیه از همه مناسب تر است.
قرآن سپس مى گوید: نتیجه این گونه اعمال زشت این بود که: «بت ها و خدمه بت، مشرکان را به هلاکت بیفکنند و دین و آئین حق را مشتبه سازند و آنها را از رسیدن به یک آئین پاک محروم نمایند» (لِیُرْدُوهُمْ وَ لِیَلْبِسُوا عَلَیْهِمْ دینَهُمْ).
قرآن مى فرماید: «اما با این همه اگر خدا مى خواست مى توانست به اجبار جلو آنها را بگیرد» (وَ لَوْ شاءَ اللّهُ ما فَعَلُوهُ).
ولى اجبار بر خلاف سنت خدا است، خداوند خواسته، بندگان آزاد باشند تا راه تربیت و تکامل هموار گردد زیرا در اجبار نه تربیت است و نه تکامل.
و در پایان مى فرماید: اکنون که چنین است، و آنها در میان یک چنین اعمال خرافى زشت و ننگینى غوطهورند و حتى قبح آن را درک نمى کنند، و از همه بدتر این که گاهى آن را به خدا نیز نسبت مى دهند «آنها و تهمت هایشان را به حال خود واگذار، و به تربیت دلهاى آماده و مستعد بپرداز» (فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ).
* * *
1 ـ بعضى تصور کرده اند: کلمه «اولاد» در آیه فوق، با این تفسیر سازگار نیست، ولى باید توجه داشت که «اولاد» معنى وسیعى دارد: هم به پسر و هم به دختر اطلاق مى شود، همان طور که در آیه 233 سوره «بقره» مى خوانیم: وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ: «مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر مى دهند».
2 ـ «مجمع البیان»، جلد 4، صفحه 171، ذیل آیه مورد بحث، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق ـ «بحار الانوار»، جلد 9، صفحه 92.