الأعراف

وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَٰكِن كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ 96 أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ 97 أَوَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن يَأْتِيَهُم بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ 98 أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ ۚ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ 99 أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِن بَعْدِ أَهْلِهَا أَن لَّوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ ۚ وَنَطْبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ 100 تِلْكَ الْقُرَىٰ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَائِهَا ۚ وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا مِن قَبْلُ ۚ كَذَٰلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِ الْكَافِرِينَ 101 وَمَا وَجَدْنَا لِأَكْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ ۖ وَإِن وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ 102 ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَىٰ بِآيَاتِنَا إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا ۖ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ 103 وَقَالَ مُوسَىٰ يَا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ 104

96وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَ الأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ

97أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ

98أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحىً وَ هُمْ یَلْعَبُونَ

99أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ

100أَ وَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذینَ یَرِثُونَ الأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ نَطْبَعُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لایَسْمَعُونَ

 

ترجمه:

96 ـ و اگر اهل شهرها و آبادى ها، ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مى گشودیم; ولى (آنها حق را) تکذیب کردند; ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.

97 ـ آیا اهل این آبادى ها از این ایمنند که عذاب ما شبانه به سراغ آنها بیاید در حالى که در خواب باشند؟!

98 ـ آیا اهل این آبادى ها از این ایمنند که عذاب ما هنگام روز به سراغشان بیاید در حالى که سرگرم بازى هستند؟!

99 ـ آیا آنها خود را از مکر الهى در امان مى دانند؟! در حالى که جز زیانکاران، خود را از مکر (و مجازات) خدا ایمن نمى دانند!

100 ـ آیا کسانى که وارث روى زمین بعد از صاحبان آن مى شوند، عبرت نمى گیرند که اگر بخواهیم، آنها را نیز به گناهانشان هلاک مى کنیم، و بر دل هایشان مُهر مى نهیم تا (صداى حق را) نشنوند؟!

 

عمران و آبادى در سایه ایمان و تقوا

در آیات گذشته، سرگذشت اقوامى همچون قوم هود، صالح، شعیب، نوح و لوط به طور اجمال مورد بحث واقع شد، گر چه خود آن آیات به اندازه کافى براى بیان نتایج عبرت انگیز این سرگذشت ها کافى بود.

ولى در آیات مورد بحث به صورت گویاتر، نتیجه گیرى کرده، مى فرماید: «اگر مردمى که در این آبادیها و نقاط دیگر روى زمین زندگى داشته و دارند، به جاى طغیان، سرکشى و تکذیب آیات پروردگار و ظلم و فساد، ایمان مى آوردند، و در پرتو آن تقوا و پرهیزکارى پیشه مى کردند ـ نه تنها مورد خشم پروردگار و مجازات الهى واقع نمى شدند، بلکه ـ درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى گشودیم» (وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکات مِنَ السَّماءِ وَالأَرْضِ).

اما متأسفانه آنها صراط مستقیم که راه سعادت و خوشبختى و رفاه و امنیت بود رها ساختند، «و پیامبران خدا را تکذیب کردند ـ و برنامه هاى اصلاحى آنها را زیر پا گذاشتند ـ ما هم به جرم اعمالشان، آنها را کیفر دادیم» (وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).

* * *

در آیه بعد، به عنوان تأکید بیشتر روى عمومیت این حکم و این که: قانون فوق مخصوص اقوام پیشین نبوده بلکه امروز و آینده را نیز در بر مى گیرد، مى فرماید: «آیا مجرمانى که در نقاط مختلف آباد روى زمین زندگى مى کنند، خود را در امان مى دانند که شب هنگام در موقعى که در خواب خوش آرمیده اند مجازات هاى الهى (به صورت صاعقه ها و زلزله ها و مانند آن) بر آنها فرو ریزد» (أَ فَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا بَیاتاً وَ هُمْ نائِمُونَ).

* * *

و مى افزاید: «آیا اهل آبادى ها از این ایمنند که به هنگام روز در موقعى که غرق انواع بازى ها و سرگرمى ها هستند، عذاب ما دامان آنها را بگیرد» (أَ وَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرى أَنْ یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنا ضُحىً وَ هُمْ یَلْعَبُونَ).

یعنى آنها در همه حال در روز و شب، در خواب و بیدارى، در ساعات خوشى و ناخوشى همه در دست قدرت خدا قرار دارند، او با یک فرمان مى تواند همه زندگانى آنها را در هم بپیچد، بدون این که کمترین نیازى به مقدمه چینى و فراهم ساختن اسباب قبلى و گذشت زمان داشته باشد.

آرى تنها در یک لحظه و بدون هیچ مقدمه ممکن است انواع بلاها بر سر این انسان بى خبر فرود آید.

عجیب این است: با تمام پیشرفتى که بشر امروز در صنایع و تکنولوژى کرده و با وجود این که نیروهاى مختلف جهان طبیعت را مسخّر خویش ساخته، در برابر این گونه حوادث به همان اندازه ضعیف و ناتوان و بى دفاع است که انسان هاى گذشته بودند.

یعنى در برابر زلزله ها، صاعقه ها و مانند آن کمترین تفاوتى در حال او حتى نسبت به انسان هاى پیش از تاریخ پیدا نشده است، و این نشانه نهایت ضعف و ناتوانى انسان در عین قدرتمندى و توانائى او است.

این واقعیتى است که باید همیشه مدّ نظر همه باشد.

* * *

پس از آن، باز به شکل دیگرى و به بیان تازه اى این حقیقت را تأکید مى کند و مى فرماید: «آیا این مجرمان از مکر الهى ایمنند؟ در حالى که هیچ کس جز زیانکاران خود را از مکر او در امان نمى دانند»؟! (أَ فَأَمِنُوا مَکْرَ اللّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ).

همان طور که در ذیل آیه 54 سوره «آل عمران» گفتیم، «مکر» در لغت عرب با آنچه که در فارسى امروز از آن مى فهمیم تفاوت بسیار دارد.

در فارسى امروز، مکر به معنى نقشه هاى شیطانى و زیان بخش به کار مى رود، در حالى که در ریشه اصلى لغت عرب، «مکر» به معنى هر نوع چاره اندیشى براى بازگرداندن کسى از هدفش مى باشد، اعم از این که به حق باشد یا به باطل، و معمولاً در مفهوم این لغت، یک نوع نفوذ تدریجى افتاده است.

بنابراین، منظور از مکر الهى آن است که: خداوند، مجرمان را با نقشه هاى قاطع و شکست ناپذیر بدون اختیار خودشان از زندگانى مرفه و هدف هاى خوشگذرانى باز مى دارد، و این اشاره به همان کیفرها و بلاهاى ناگهانى و بیچاره کننده است.

* * *

سپس، بار دیگر براى بیدار ساختن اندیشه هاى خفته اقوام موجود و توجه دادن آنان به درس هاى عبرتى که در زندگى پیشینیان بوده است مى فرماید: «آیا کسانى که وارث سرزمین گذشتگان هستند، و اقوامى که به جاى آنها قرار گرفته اند، از مطالعه حال پیشینیان متنبه نشدند؟ که اگر ما بخواهیم مى توانیم آنها را نیز به خاطر گناهانشان هلاک کنیم، و به همان سرنوشت مجرمان گذشته گرفتار سازیم»؟ (أَ وَ لَمْ یَهْدِ لِلَّذینَ یَرِثُونَ الأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِها أَنْ لَوْ نَشاءُ أَصَبْناهُمْبِذُنُوبِهِمْ).

و نیز «مى توانیم آنها را زنده بگذاریم، و به خاطر غوطهور شدن در گناه و فساد، درک و شعور و حس تشخیص را از آنها بگیریم، آن چنان که هیچ حقیقتى را نشنوند و هیچ اندرزى را نپذیرند و در زندگى حیران و سرگردان شوند» (وَ نَطْبَعُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لایَسْمَعُونَ).

در این که چگونه خداوند حسّ تشخیص را از این دسته مجرمان مى گیرد، در جلد اول تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 7 سوره «بقره» توضیح بیشترى آمده است.

* * *

نکته ها:

1 ـ منظور از «برکات» زمین و آسمان، چیست؟

در میان مفسران گفتگو است:

بعضى آن را به نزول باران و روئیدن گیاهان تفسیر کرده اند.

و بعضى به اجابت دعا و حل مشکلات زندگى.(1)

ولى این احتمال نیز وجود دارد که منظور از برکات آسمانى، برکات معنوى و منظور از برکات زمینى برکات مادى بوده باشد.

اما با توجه به آیات گذشته، تفسیر اول از همه مناسب تر است; زیرا:

در آیات گذشته که مجازات هاى شدید مجرمان و طغیانگران را شرح مى داد، گاهى اشاره به فرود آمدن سیلاب از آسمان، و طغیان چشمه ها از زمین (همانند طوفان نوح).

گاهى اشاره به صاعقه ها و صیحه هاى آسمانى.

و گاهى زلزله هاى وحشتناک زمینى شده بود.

در آیه مورد بحث این حقیقت مطرح است که این مجازات ها واکنش اعمال خود آنها بود و گرنه اگر انسان پاک و با ایمان باشد به جاى این که عذاب از آسمان و زمین فرا رسد، برکات خدا از آسمان و زمین بر او مى بارد، این انسان است که برکات را تبدیل به بلاها مى کند.

* * *

2 ـ مفهوم برکات

«برکات» جمع «برکت» است و همان طور که سابقاً گفتیم، این کلمه در اصل به معنى «ثبات» و استقرار چیزى است و به هر نعمت و موهبتى که پایدار بماند اطلاق مى گردد، در برابر موجودات بى برکت که زود فانى، نابود و بى اثر مى شوند.

قابل توجه این که: ایمان و تقوا نه تنها سبب نزول برکات الهى مى شود، بلکه باعث مى گردد آنچه در اختیار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نیاز به کار گرفته شود.

فى المثل امروز ملاحظه مى کنیم قسمت بسیار مهمى از نیروهاى انسانى و منابع اقتصادى در مسیر «مسابقه تسلیحاتى» و ساختن سلاح هاى نابودکننده صرف مى گردد، اینها مواهبى هستند فاقد هر گونه برکت، به زودى از میان مى روند و نه تنها نتیجه اى نخواهند داشت، ویرانى هم به بار مى آورند.

ولى اگر جوامع انسانى ایمان و تقوا داشته باشند، این مواهب الهى به شکل دیگرى در میان آنها در مى آید و طبعاً آثار آن باقى و برقرار خواهد ماند و مصداق کلمه برکات خواهند بود.

* * *

 

3 ـ تعبیر به «أخذ»

در آیه فوق کلمه «أخذ» که به معنى گرفتن است، در مفهوم مجازات و کیفر دادن به کار رفته، و این در حقیقت به خاطر آن است که معمولاً کسى را که مى خواهند مجازات کنند، نخست مى گیرند و او را با وسائلى مى بندند که هیچ گونه قدرت فرار نداشته باشد، سپس او را کیفر مى دهند.

* * *

4 ـ مفهوم وسیع ایمان و برکات

گر چه آیه شریفه مورد بحث، ناظر به وضع اقوام پیشین است ولى مسلماً مفهوم آن یک مفهوم وسیع و عمومى و دائمى است، و انحصار به هیچ قوم و ملتى ندارد و این یک سنت الهى است که افراد بى ایمان و آلوده و فاسد گرفتار انواع واکنش ها در همین زندگى دنیاى خود خواهند شد.

گاهى بلاهاى آسمان و زمین بر سر آنها مى بارد.

گاهى آتش جنگ هاى جهانى یا منطقه اى سرمایه هاى آنها را در کام خود فرو مى گیرد.

و گاهى ناامنى هاى جسمانى و روانى آنها را تحت فشار قرار مى دهد، و به تعبیر قرآن، این وابسته به «کسب و اکتساب» و اعمالى است که خود انسان انجام مى دهد، فیض خدا محدود و ممنوع نیست، همان طور که مجازات او اختصاص به قوم و ملت معینى ندارد!

* * *

5 ـ چرا ملل فاقد ایمان زندگى مرفه دارند؟

از آنچه در بالا گفتیم پاسخ یک سؤال که زیاد در میان جمعى مورد بحث و گفتگو است، روشن مى گردد و آن این که:

اگر ایمان و تقوا، موجب نزول انواع برکات الهى است و نقطه مقابل آن باعث سلب برکات است; چرا ملت هاى بى ایمانى را مشاهده مى کنیم که غرق ناز و نعمتند، در حالى که جمعى از افراد با ایمان به سختى روزگار مى گذرانند؟!

پاسخ این سؤال با توجه به دو نکته روشن مى گردد:

الف ـ این که تصور مى شود ملت هاى فاقد ایمان و پرهیزگارى غرق در ناز و نعمتند، اشتباه بزرگى است که از اشتباه دیگرى یعنى ثروت را دلیل بر خوشبختى گرفتن سرچشمه مى گیرد.

معمولاً مردم این طور فکر مى کنند که: هر ملتى صنایعش پیشرفته تر و ثروتش بیشتر باشد خوش بخت تر است در حالى که اگر به درون این جوامع نفوذ کنیم و دردهاى جانکاهى که روح و جسم آنها را در هم مى کوبد، از نزدیک ببینیم قبول خواهیم کرد که بسیارى از آنها از بیچاره ترین مردم روى زمین هستند، بگذریم از این که همان پیشرفت نسبى، نتیجه به کار بستن اصولى همانند کوشش و تلاش و نظم و حسّ مسئولیت است که در متن تعلیمات انبیاء قرار دارد.

در همین ایام که این قسمت از تفسیر را مى نویسیم، این خبر در جرائد منتشر شد که در «نیویورک» یعنى یکى از ثروتمندترین و پیشرفته ترین نقاط دنیاى مادى، بر اثر خاموشى ناگهانى برق، صحنه عجیبى به وجود آمد، بسیارى از مردم به مغازه ها حمله بردند و هستى آنها را غارت کردند، تا آنجا که سه هزار نفر از غارتگران به وسیله پلیس بازداشت شدند.

مسلماً تعداد غارتگران واقعى چندین برابر این عدد بوده و تنها این عده بودند که نتوانستند به موقع فرار کنند.

و نیز مسلّم است آنها غارتگران حرفه اى نبوده اند که نفرات خود را براى چنان حمله عمومى از قبل آماده کرده باشند; زیرا حادثه یک حادثه ناگهانى بود.

بنابراین، چنین نتیجه مى گیریم که: با یک خاموشى برق، ده ها هزار نفر از مردم یک شهر ثروتمند، و به اصطلاح پیشرفته تبدیل به «غارتگر» شدند، این نه تنها دلیل بر انحطاط اخلاقى یک ملت است، که دلیل بر ناامنى شدید اجتماعى نیز مى باشد.

خبر دیگرى که در «جرائد» بود این خبر را تکمیل کرد و آن این که:

یکى از شخصیت هاى معروف که در همین ایام در «نیویورک» در یکى از هتل هاى مشهور چندین ده طبقه اى «نیویورک» سکونت داشت مى گوید:

قطع برق، سبب شد که راه رفتن در راهروهاى هتل به صورت کار خطرناکى درآید، به طورى که متصدیان هتل اجازه نمى دادند کسى تنها از راهروها بگذرد و به اطاق خود برسد، مبادا گرفتار غارتگران گردد.

لذا مسافران را در اکیپ هاى ده نفرى یا بیشتر، با مأمورین مسلّح به اطاق هاى خود مى فرستادند!

شخص مزبور اضافه مى کند: تا گرسنگى شدید به او فشار نمى آورده، جرئت نداشته است از اطاق خویش خارج گردد!

اما همین خاموشى برق در کشورهاى عقب مانده شرقى، هرگز چنین مشکلاتى را به وجود نمى آورد، و این نشان مى دهد که: آنها در عین ثروت و پیشرفت صنایع، کمترین امنیت را در محیط خودشان ندارند، از این گذشته، ناظران عینى مى گویند: آدم کشى در آن محیط ها همانند نوشیدن یک جرعه آب است، به همین آسانى.

و مى دانیم اگر تمام دنیا را به کسى بدهند، اما در چنین شرائطى زندگى کند، از بیچاره ترین مردم جهان خواهد بود.

تازه مشکل امنیت، تنها یکى از مشکلات آنها است، نابسامانى هاى فراوان اجتماعى دیگرى دارند که آنها نیز به نوبه خود بسیار دردناکند، با توجه به این حقایق، ثروت را نباید با خوشبختى اشتباه کرد.

ب ـ اما این که: گفته مى شود چرا جوامعى که داراى ایمان و پرهیزگارى هستند، عقب مانده اند؟

اگر منظور از ایمان و پرهیزگارى تنها ادعاى اسلام و ادعاى پایبند بودن به اصول تعلیمات انبیاء بوده باشد، قبول داریم چنین افرادى عقب مانده اند.

ولى مى دانیم حقیقت ایمان و پرهیزگارى، چیزى جز نفوذ آن در تمام اعمال و همه شئون زندگى نیست، و این امرى است که با ادعا تأمین نمى گردد.

با نهایت تأسف، امروز، اصول تعلیمات اسلام و پیامبران خدا در بسیارى از جوامع اسلامى متروک یا نیمه متروک مانده است و چهره این جوامع، چهره مسلمانان راستین نیست.

اسلام دعوت به پاکى، درستکارى، امانت و تلاش و کوشش مى کند، اما کو آن امانت و تلاش؟!

اسلام دعوت به علم و دانش و آگاهى و بیدارى مى کند، کو آن علم و آگاهى سرشار؟!

اسلام دعوت به اتحاد و فشردگى صفوف و فداکارى مى کند، آیا به راستى این اصل به طور کامل در جوامع اسلامى امروز حکمفرما است؟ و با این حال عقب مانده اند؟!

بنابراین، باید اعتراف کرد: اسلام چیزى است و ما مسلمانان چیز دیگر.

* * *

 

6 ـ پاسخ به یک سؤال

جمله آخر آیه 99 مى گوید: «هیچ کس جز زیانکاران خود را از مکر و مجازات الهى در امان نمى بیند»، آیا این جمله شامل پیامبران و پیشوایان بزرگ و «صالحان» نیز مى شود؟

بعضى چنین پنداشته اند که: آنها از این حکم خارجند و آیه فوق مخصوص مجرمان است، ولى ظاهر این است که این یک حکم عمومى است و همه را فرا مى گیرد; چرا که حتى پیامبران و امامان نیز همواره مراقب اعمال خویش بوده اند مبادا کمترین لغزشى از آنها سر بزند; زیرا مى دانیم معصوم بودن، مفهومش این نیست که: انجام کار خلاف براى آنها محال است.

بلکه آنها با نیروى اراده و ایمان، و با استفاده از اختیار خود و مددهاى الهى، در برابر خطاها و لغزش ها مصونیت دارند ، آنها حتى از ترک اولى مى ترسیدند، و از این که: مسئولیت هاى سنگین خود را به انجام نرسانند بیمناک بودند.

لذا در سوره «انعام» آیه 15 درباره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: قُلْ إِنِّی أَخافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذابَ یَوْم عَظیم: «بگو من مى ترسم اگر نافرمانى پروردگارم کنم، گرفتار عذاب روز بزرگى شوم».

روایاتى که در تفسیر آیه فوق نقل شده، نیز آنچه را گفتیم تأئید مى کند.

«صفوان جمال» مى گوید: پشت سر امام صادق(علیه السلام) نماز مى خواندم، دیدم عرض مى کرد: اَللّهُمَّ لاتُؤْمِنِّی مَکْرَکَ ـ ثُمَّ جَهَر ـ فَقالَ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُون: «پروردگارا مرا از مکر خود ایمن مساز ـ سپس آشکارتر این قسمت از آیه را تلاوت فرمود ـ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُون».(2)

در «نهج البلاغه» نیز مى خوانیم: لاتَأْمَنَنَّ عَلى خَیْرِ هذِهِ الأُمَّةِ عَذابَ اللّهِ لِقَوْلِ اللّهِ سُبْحانَهُ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ: «حتى بر نیکان این امت از کیفر الهى ایمن مباش; زیرا خداوند مى فرماید: فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُون».(3)

در حقیقت ایمن نبودن از مکر الهى به معنى ترس از مسئولیت ها و خوف از کوتاهى در انجام وظائف است، که همواره باید این «ترس» با «امید» به رحمت او به طور مساوى در دل هاى افراد با ایمان باشد و موازنه این دو است که سرچشمه هر گونه حرکت و فعالیت مثبت مى باشد و همان چیزى است که در تعبیر روایات به عنوان «خوف» و «رجا» از آنها یاد شده است، و تصریح شده که:

افراد با ایمان همواره در میان این دو قرار دارند.(4)

ولى مجرمان زیانکار آن چنان کیفرهاى الهى را فراموش کرده اند که خود را در نهایت امنیت مى بینند.

* * *


1 ـ «مجمع البیان»، جلد 4، صفحه 314، ذیل آیه مورد بحث، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، طبع اول، 1415 هـ ق ـ «المیزان»، جلد 8، صفحه 201، انتشارات جامعه مدرسین قم ـ «فتح القدیر»، جلد 2، صفحه 228، عالم الکتب ـ «درّ المنثور»، جلد 3، صفحه 104، دار المعرفة، طبع اول، 1365 هـ ق.

2 ـ «کافى»، جلد 2، صفحه 544، دار الکتب الاسلامیة ـ «وسائل الشیعه»، جلد 5، صفحه 509، چاپ آل البیت ـ «بحار الانوار»، جلد 67، صفحه 391، و جلد 81، صفحه 370 ـ تفسیر «عیاشى»، جلد 2، صفحه 23، چاپخانه علمیه، تهران، 1380 هـ ق.

3 ـ «نهج البلاغه»، کلمات قصار، جمله 377.

4 ـ «بحار الانوار»، جلد 67، صفحه 390 ـ «فقه الرضا»، صفحه 382، کنگره امام رضا، مشهد، 1406 هـ ق.