نوح
يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا 11 وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا 12 مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا 13 وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا 14 أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا 15 وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا 16 وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا 17 ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا 18 وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا 19 لِّتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا 20 قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا 21 وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا 22 وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا 23 وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا ۖ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا 24 مِّمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا 25 وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا 26 إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا 27 رَّبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا 28
26وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیّاراً
27إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاّ فاجِراً کَفّاراً
28رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظّالِمِینَ إِلاّ تَباراً
ترجمه:
26 ـ نوح گفت: «پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روى زمین باقى مگذار!
27 ـ چرا که اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مى کنند و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمى آورند.
28 ـ پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم و تمام کسانى را که با ایمان وارد خانه من شدند، و جمیع مردان و زنان باایمان را بیامرز; و ظالمان را جز هلاکت میفزا!
تفسیر:
این قوم فاسد و مفسد باید بروند!
این آیات، همچنان ادامه سخنان نوح(علیه السلام) و شکایتش از قوم به درگاه خدا و نفرین درباره آنها است، مى فرماید:
«نوح گفت: پروردگارا! احدى از کافران را روى زمین زنده مگذار»! (وَ قالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیّاراً).
این سخن را هنگامى گفت که: به طور کامل از هدایت آنها مأیوس شده بود، و آخرین تلاش و کوشش خود را براى ایمان آوردن آنها به کار زد و نتیجه اى نگرفت، و تنها گروهى اندک به او ایمان آوردند.
تعبیر به عَلَى الأَرْض: «بر صفحه زمین» نشان مى دهد: هم دعوت نوح جهانى بوده، و هم طوفان و عذابى که بعد از آن آمد.
«دیّار» (بر وزن سیّار) از ماده «دار» به معنى کسى است که در خانه اى سکنى مى گزیند، این واژه معمولاً در موارد نفى عام به کار مى رود، مثلاً گفته مى شود: ما فِى الدّارِ دَیّارٌ: «در خانه احدى ساکن نیست».(1)
* * *
آن گاه، «نوح» براى نفرین خود استدلال مى کند و مى افزاید: «زیرا اگر آنها را واگذارى بندگانت را گمراه مى کنند، و جز نسلى فاجر و کافر به وجود نمى آورند»! (إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلاّ فاجِراً کَفّاراً).
این، نشان مى دهد که: نفرین انبیاء، از جمله نوح(علیه السلام) از روى خشم، غضب، انتقامجوئى و کینه توزى نبوده، بلکه روى یک حساب منطقى صورت گرفته است، و نوح مانند افراد کم حوصله اى نبود که با کوچکترین چیزى از جا در برود و دهان به نفرین بگشاید، بلکه بعد از نُهصد و پنجاه سال دعوت، صبر، شکیبائى و خون دل خوردن، و بعد از یأس کامل، زبان به نفرین گشود.
در این که نوح از کجا فهمید اینها دیگر ایمان نمى آورند، و علاوه بر آن، بندگان خدا را که در آن محیط بودند گمراه مى سازند، و از این گذشته نسل آینده آنان نیز فاسد و مفسد است؟!
بعضى گفته اند: از طریق آگاهى بر غیب بود که خدا به او داده بود.
این احتمال نیز داده شده که: نوح(علیه السلام) این مطلب را از وحى الهى استفاده کرد، آنجا که مى فرماید: وَ أُوحِیَ إِلى نُوح أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاّ مَنْ قَدْ آمَنَ: «به نوح وحى فرستاده شد که از قوم تو احدى جز آنان که ایمان آورده اند، ایمان نخواهد آورد».(2)-(3)
این احتمال نیز قابل قبول است که: «نوح» از مجراى طبیعى و محاسبات معمولى به این حقیقت رسیده بود; زیرا قومى که نُه صد و پنجاه سال با مؤثرترین بیانات، تبلیغ شوند و ایمان نیاورند، امیدى به هدایتشان نیست، و چون این گروه کافر اکثریت قاطع جمعیت را تشکیل مى دادند و همه امکانات در اختیار آنها بود، طبعاً براى اغواى دیگران کوشش مى کردند، و نسل هاى آینده چنین قومى قطعاً فاسد مى شدند، جمع میان این احتمالاًت سه گانه نیز ممکن است.
«فاجر» به معنى کسى است که گناه زشت و شنیعى مرتکب مى شود، و «کفار» مبالغه در «کفر» است، بنابراین تفاوت میان این دو واژه این است که: یکى مربوط به جنبه هاى عملى است، و دیگرى اعتقادى.
از مجموع این آیات، به خوبى استفاده مى شود: عذاب هاى الهى بر اساس «حکمت» است، جمعیتى که فاسد و مفسد باشند و نسل هاى آینده آنها نیز در خط فساد و گمراهى قرار گیرند، در حکمت خداوند حق حیات ندارند، طوفان یا صاعقه یا زمین لرزه، یا بلاى دیگرى، نازل مى شود و آنها را از صفحه زمین بر مى اندازد، همان گونه که طوفان نوح، زمین را از لوث وجود آن قوم شرور شستشو داد.
با توجه به این که این قانون الهى مخصوص زمان و مکانى نیست، باید توجه داشته باشیم: اگر امروز هم قومى فاسد، مفسد و فرزندانشان «فاجر» و «کفار» بودند، باید منتظر عذاب الهى باشند; چرا که در این امور تبعیضى وجود ندارد و این یک سنت الهى است.
تعبیر به یُضِلُّوا عِبادَک: «بندگانت را گمراه مى کنند» ممکن است اشاره به گروه اندک مؤمنانى باشد که در این مدت طولانى به نوح(علیه السلام) ایمان آوردند، و نیز ممکن است اشاره به توده هاى مستضعف مردم باشد که بر اثر فشار رهبران گمراه از آئین آنها پیروى مى کنند.
* * *
در آخرین آیه این سوره، نوح براى خودش و کسانى که به او ایمان آورده بودند، چنین دعا مى کند: «پروردگارا! مرا بیامرز، همچنین پدر و مادرم، و تمام کسانى را که با ایمان وارد خانه من شدند، و تمام مؤمنین و مؤمنات را، و ظالمان را جز هلاکت میفزا» (رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظّالِمِینَ إِلاّ تَباراً).(4)
این طلب آمرزش، براى این است که نوح مى خواهد بگوید: گرچه من صدها سال تبلیغ مستمر داشتم، و هر گونه زجر و شکنجه را در این راه تحمل کردم، اما چون ممکن است ترک اولائى در این مدت از من سر زده باشد، من از آن هم تقاضاى عفو مى کنم، و هرگز خود را در پیشگاه مقدست تبرئه نمى نمایم.
و چنین است حال «اولیاء اللّه» که بعد از آن همه زحمت و تلاش در راه خدا، باز هم خویش را مقصر مى دانند، و هرگز گرفتار غرور و خود بزرگ بینى نمى شوند، نه همچون افراد کم ظرفیت که با انجام یک کار کوچک، چنان مغرور مى شوند که گوئى از خداوند طلبکارند!.
نوح، در حقیقت براى چند نفر طلب آمرزش مى کند:
«اول» براى خودش، مبادا قصور و ترک اولائى از او سر زده باشد.
«دوم» براى پدر و مادرش، به عنوان قدردانى و حق شناسى از زحمات آنان.
«سوم» براى تمام کسانى که به او ایمان آوردند هر چند کم بودند، و سپس همراه او سوار بر کشتى شدند که آن کشتى نیز خانه نوح بود.
«چهارم» براى مردان و زنان باایمان در تمام جهان و در تمام طول تاریخ، و از اینجا رابطه خود را با مؤمنان سراسر عالم در تمام دوران بر قرار مى سازد.
ولى، در پایان باز تأکید بر نابودى ظالمان مى کند، اشاره به این که آنها به خاطر ظلمشان مستحق چنین عذابى بودند.
* * *
نکته ها:
نوح(علیه السلام)، نخستین پیامبر اولوا العزم
قرآن مجید، در آیات فراوانى از نوح(علیه السلام) سخن مى گوید، و روى هم رفته در بیست و نُه سوره از قرآن درباره این پیامبر بزرگ، سخن گفته شده، و نام او 43 بار در قرآن آمده است.
قرآن مجید، قسمت هاى مختلفى از زندگى او را دقیقاً شرح داده، قسمت هائى که بیشتر مربوط به جنبه هاى تعلیم، تربیت، پند و اندرز گرفتن مى شود.
مورخان و مفسران نوشته اند: اسم نوح(علیه السلام) «عبد الغفار» یا «عبد الملک» یا «عبد الاعلى» بوده، و از این نظر لقب «نوح» به او داده شده است که: سالیان دراز بر خویشتن یا بر قوم خود نوحه گرى مى کرد، نام پدرش «لمک» یا «لامک» بود.
در مقدار عمرش اختلاف است، بعضى 1490 سال، و در بعضى از روایات 2500 سال آمده.
درباره قوم او نیز عمرهاى طولانى در حدود 300 سال نوشته اند، آنچه مسلّم است این که: او عمرى بسیار طولانى داشت، و طبق صریح قرآن 950 سال در میان قومش درنگ کرد (و مشغول تبلیغ بود).
نوح سه فرزند داشت به نام هاى «حام»، «سام» و «یافث»، مورخان معتقدند: تمام نژادهاى امروز کره زمین به آن سه فرزند باز مى گردد:
گروهى از نژاد «حامى» هستند که در منطقه آفریقا ساکنند.
گروه دیگرى از نژاد «سامى» هستند که در خاور میانه و خاور نزدیک سکنى دارند.
و نژاد «یافث» را ساکنان چین مى دانند.
در این که نوح(علیه السلام) بعد از طوفان چند سال زندگى کرد نیز گفتگو است: بعضى 50 سال، و بعضى 60 سال نوشته اند.
در منابع یهود (تورات کنونى) نیز بحث مشروحى پیرامون زندگى نوح آمده که در جهات زیادى با قرآن متفاوت است، و از نشانه هاى تحریف تورات مى باشد.
این بحث ها در فصل 6 و 7 و 8 و 9 و 10 از سفر «تکوین» تورات ذکر شده است .
«نوح» فرزند دیگرى داشت به نام «کنعان» که با پدر مخالفت نمود، حتى حاضر نشد در کشتى نجات به او ملحق شود، و با بدان بنشست و ارزش خاندان نبوت را گم کرد، و طبق صریح قرآن سر انجام همچون سایر کفار در طوفان غرق شد.
در این که چند نفر در این مدت طولانى به نوح(علیه السلام) ایمان آوردند، و با او بر کشتى سوار شدند، نیز گفتگو است: بعضى 80 نفر و بعضى 7 نفر! نوشته اند.
داستان نوح در ادبیات عربى و فارسى انعکاس فراوانى دارد، و بیشتر روى طوفان و کشتى نجات او تکیه شده است.(5)
«نوح»، اسطوره اى از صبر، شکر و مقاومت بود و گفته اند: نخستین کسى است که براى هدایت انسان ها علاوه بر منطق وحى از منطق استدلال و عقل نیز کمک گرفت، (همان گونه که در آیات این سوره به خوبى منعکس است) و به همین دلیل، حق بزرگى بر همه خداپرستان جهان دارد.
شرح حال نوح(علیه السلام) را با حدیثى از امام باقر(علیه السلام) پایان مى دهیم: فرمود: نوح هنگام غروب و صبح، این دعا و نیایش را مى خواند: أمْسَیتُ أَشْهَدُ أَنَّهُ ما أَمْسى بِى مِنْ نِعْمَة فِى دِیْن أَوْ دُنْیا فَاِنَّها مِنَ اللّهِ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ، لَهُ الْحَمْدُ بِها عَلَىَّ وَ الشُّکْرُ کَثِیْراً، فَأَنْزَلَ اللّهُ: «اِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً» فَهذا کانَ شُکْرَهُ:
«شام کردم در حالى که گواهى مى دهم هر نعمتى در دین و دنیا دارم از خداوند یگانه اى است که شریک ندارد، بر من است که او را بر این نعمت ها ستایش کنم و بسیار شکر گویم.
به همین جهت خداوند در قرآن نازل فرموده که او بنده شکرگزارى بود و شکر نوح چنین بود».(6)
* * *
2 ـ در جمله رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً: «پروردگارا مرا ببخش، پدر و مادرم را و هر مؤمنى در خانه من وارد شود».
در معنى «بیت» گفتگو است، و روى هم رفته چهار معنى براى آن ذکر شده: بعضى آن را به معنى خانه شخصى، بعضى مسجد، بعضى کشتى نوح، و بعضى آئین و شریعت او دانسته اند.
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: «منظور از بیت در اینجا ولایت است، هر کس وارد ولایت گردد در خانه انبیا وارد شده است» (مَنْ دَخَلَ فِی الْوَلایَةِ دَخَلَ فِی بَیْتِ الأَنْبِیَاءِ(علیهم السلام)).(7)
* * *
خداوندا! به ما توفیق مرحمت کن که از طریق پذیرش ولایت ائمه اهلبیت(علیهم السلام) در بیت انبیاء وارد شویم!
پروردگارا! به ما چنان استقامتى مرحمت کن که همچون پیامبران بزرگى مانند نوح، در راه دعوت به آئینت خسته نشویم، و هرگز از پاى ننشینیم!
بارالها! در آن هنگام که طوفان خشم و غضبت فرا مى رسد، ما را با کشتى نجات لطف و رحمتت رهائى ببخش!
آمِیْنَ یا رَبَّ الْعالَمِیْنَ
پایان سوره نوح(8)
1 ـ بعضى گفته اند: در اصل «دَیوار» (بر وزن حیوان) بوده، سپس «واو» تبدیل به «یاء» شده و در آن ادغام گشته، و «دیّار» گشته است («البیان فى غرائب القرآن»، جلد 2، صفحه 465، و تفسیر «فخر رازى»، ذیل آیات مورد بحث).
2 ـ هود، آیه 36.
3 ـ به این معنى در روایات متعددى نیز اشاره شده است (به تفسیر «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 428 مراجعه شود).
4 ـ «تَبار» به معنى «هلاکت» است و به معنى «زیان و خسارت» نیز تفسیر شده است.
5 ـ «اعلام القرآن»، «فرهنگ قصص قرآن»، «دائرة المعارف دهخدا» ماده «نوح» و «بحار الانوار»، جلد 11.
6 ـ «بحار الانوار»، جلد 11، صفحه 291، حدیث 3.
7 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 429.
8 ـ پایان تصحیح: 7 / 2 / 1383.