المطففين

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ إِذَا السَّمَاءُ انفَطَرَتْ 1 وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انتَثَرَتْ 2 وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ 3 وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ 4 عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ 5 يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ 6 الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ 7 فِي أَيِّ صُورَةٍ مَّا شَاءَ رَكَّبَكَ 8 كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ 9 وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ 10 كِرَامًا كَاتِبِينَ 11 يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ 12 إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ 13 وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ 14 يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ 15 وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِينَ 16 وَمَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ 17 ثُمَّ مَا أَدْرَاكَ مَا يَوْمُ الدِّينِ 18 يَوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِّنَفْسٍ شَيْئًا ۖ وَالْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِّلَّهِ 19 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ 1 الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ 2 وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَّزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ 3 أَلَا يَظُنُّ أُولَٰئِكَ أَنَّهُم مَّبْعُوثُونَ 4 لِيَوْمٍ عَظِيمٍ 5 يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ 6

1وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ

2الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النّاسِ یَسْتَوْفُونَ

3وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ

4أَ لایَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ

5لِیَوْم عَظِیم

6یَوْمَ یَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ

 

ترجمه:

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

1 ـ واى بر کم فروشان!

2 ـ آنان که وقتى براى خود پیمانه مى کنند، حق خود را به طور کامل مى گیرند.

3 ـ اما هنگامى که مى خواهند براى دیگران پیمانه یا وزن کنند، کم مى گذارند.

4 ـ آیا آنها گمان نمى کنند که برانگیخته مى شوند.

5 ـ در روزى بزرگ؟!

6 ـ روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان مى ایستند.

شأن نزول:

«ابن عباس» مى گوید: هنگامى که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) وارد «مدینه» شد بسیارى از مردم سخت آلوده کم فروشى بودند، خداوند این آیات را نازل کرد و آنها پذیرفتند: و بعد از آن کم فروشى را ترک کردند.(1)

در حدیث دیگرى آمده است: بسیارى از اهل «مدینه» تاجر بودند و در کار خود کم فروشى مى کردند، و بسیارى از معاملات آنها معاملات حرام بود، این آیات نازل شد، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) آنها را براى اهل «مدینه» تلاوت فرمود، سپس افزود: خَمْسٌ بِخَمْس: «پنج چیز در برابر پنج چیز است»!

عرض کردند: اى رسول خدا: کدام پنج در مقابل کدام پنج است؟!

فرمود:

ما نَقضَ قَوْمٌ الْعَهْدَ إِلاّ سَلَّطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ عَدُوَّهُمْ!

وَ ما حَکَمُوا بِغَیْرِ ما أَنْزَلَ اللّهُ إِلاّ فَشا فِیْهِمُ الْفَقْرُ!

وَ ما ظَهَرَتْ فِیْهِمُ الْفاحِشَةُ إِلاّ فَشا فِیْهِمُ الْمَوْتُ!

وَ لا طَفَّفُوا الْکَیْلَ إِلاّ مُنِعُوا النَّباتَ وَ أُخِذُوا بِالسِّنِیْنَ!

وَ لا مَنَعُوا الزَّکاتَ إِلاّ حُبِسَ عَنْهُمُ الْمَطَرُ!:

«هیچ قومى عهدشکنى نکردند، مگر این که خداوند دشمنانشان را بر آنها مسلط ساخت.

هیچ جمعیتى به غیر حکم الهى حکم نکردند، مگر این که فقر در میان آنها زیاد شد.

در میان هیچ ملتى فحشاء ظاهر نشد، مگر این که مرگ و میر در میان آنها فراوان گشت! هیچ گروهى کم فروشى نکردند، مگر این که زراعت آنها از بین رفت و قحطى آنها را فرو گرفت!

و هیچ قومى زکات را منع نکردند، مگر این که باران از آنها قطع شد»!(2)

مرحوم «طبرسى» نیز در «مجمع البیان» در شأن نزول این آیات نقل کرده است: مردى در «مدینه» بود به نام «ابو جهینه» که دو پیمانه کوچک و بزرگ داشت، به هنگام خریدن از پیمانه بزرگ استفاده مى کرد و به هنگام فروش از پیمانه کوچک (این سوره نازل شد و به او و امثالش هشدار داد).(3)

* * *

تفسیر:

واى بر کم فروشان!

در این آیات، قبل از هر چیز کم فروشان را مورد تهدید شدیدى قرار داده، مى فرماید: «واى بر کم فروشان»! (وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ).

این، در حقیقت اعلان جنگى است از ناحیه خداوند به این افراد ظالم، ستمگر و کثیف، که حق مردم را به طرز ناجوانمردانه اى پایمال مى کنند.

«مُطَفِّفِینَ» از ماده «تطفیف» در اصل از «طَفَّ» گرفته شده که به معنى کناره هاى چیزى است، و این که سر زمین «کربلا» را وادى «طَفّ» مى گویند، به خاطر این است که: در ساحل «فرات» واقع شده، سپس به هر چیز کمى واژه «طفیف» اطلاق شده است، همچنین به پیمانه اى که پر نباشد یعنى محتوایش به کنارهاى آن رسیده اما مملو نشده است نیز همین معنى اطلاق مى شود، و بعد این واژه در کم فروشى به هر شکل و به هر صورت استعمال شده.

«وَیْل» در اینجا به معنى «شرّ»، یا «غم»، و «اندوه» یا «هلاکت»، یا «عذاب دردناک»، و یا «وادى سخت و سوزانى در دوزخ» است، و معمولاً این واژه به هنگام نفرین و بیان زشتى چیزى به کار مى رود، و یا این که تعبیرى است کوتاه اما مفاهیم زیادى را تداعى مى کند.

قابل توجه این که: در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده: خداوند «وَیْل» را درباره هیچ کس در قرآن قرار نداده، مگر این که او را کافر نام نهاده، همان گونه که مى فرماید: فَوَیْلٌ لِلَّذِیْنَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْم عَظِیْم: «واى بر کافران از مشاهده روز بزرگ».(4)

از این روایت استفاده مى شود: کم فروشى بوى کفر مى دهد!

* * *

پس از آن، به شرح کار «مطففین» و کم فروشان پرداخته، مى فرماید: «آنها کسانى هستند که وقتى مى خواهند براى خود کیل کنند حق خود را به طور کامل مى گیرند» (الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَى النّاسِ یَسْتَوْفُونَ).(5)

* * *

«اما هنگامى که مى خواهند براى دیگران کیل یا وزن کنند کم مى گذارند» (وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ).

جمعى از مفسران از آیات فوق چنین استفاده کرده اند: منظور از «مُطَفِّف» کسى است که به هنگام خرید، بیش از حق خود مى گیرد، و به هنگام فروش کمتر از حق مى دهد، لذا خداوند به خاطر هر دو جهت، «وَیْل» را بر آنها نهاده.ولى، این اشتباه است; زیرا تعبیر «یَسْتَوْفُونَ» مفهومش این است که حق خود را به طور کامل مى گیرند، و چیزى که دلالت بر اضافه بر حق کند در این عبارت نیست، و این که مى بینیم خداوند آنها را مذمت کرده، در مقایسه این دو حالت با یکدیگر است که به هنگام خرید، حق را به طور کامل مى گیرند، و به هنگام فروش ناقص مى دهند، درست مثل این است که در مقام مذمت کسى مى گوئیم: «هر گاه طلبى از کسى داشته باشد سر موعد آن را مى گیرد، اما اگر بدهکار باشد ماه ها تأخیر مى اندازد».

بنابراین، گرفتن طلب در رأس موعد، کار بدى نیست، کار بد با توجه به مقایسه این دو با یکدیگر است.

قابل توجه این که: در مورد گرفتن حق، تنها سخن از «کیل» است، ولى در مورد پرداختن سخن از «کیل» و «وزن» هر دو به میان آمده، این تفاوت تعبیر ممکن است به یکى از دو دلیل زیر باشد:

نخست این که: خریداران عمده، در زمان هاى گذشته بیشتر از «کیل» استفاده مى کردند; زیرا ترازوهاى بزرگى که بتواند وزن هاى زیاد را بسنجد وجود نداشت، اما پیمانه هاى بزرگ به آسانى یافت مى شد (در باب «کُر» نیز گفته اند: که این واژه در اصل نام پیمانه بزرگى بوده است).

ولى، به هنگام فروش هم عمده فروشى داشتند (با کیل) و هم خرده فروشى (با وزن).

دیگر این که: براى گرفتن حق: استفاده از پیمانه مناسب تر است; چرا که تقلب در آن مشکل تر مى باشد، ولى براى کم فروشى استفاده از وزن معمول تر است; چرا که امکان تقلب در آن بیشتر مى باشد.

این نکته نیز قابل توجه است که: آیات فوق گر چه تنها از کم فروشى در مورد کیل و وزن سخن مى گوید، ولى بدون شک، مفهوم آیه وسیع است و هر گونه کم فروشى را هر چند در معدودات (چیزهائى را که با عدد مى فروشند) نیز شامل مى شود.

بلکه، بعید نیست با استفاده از الغاى خصوصیت، کم گذاردن در خدمات را نیز فرا گیرد، فى المثل، اگر کارگر و کارمندى چیزى از وقت مقرر کمترکار کند، در ردیف «مطففین» و کم فروشانى است که آیات این سوره سخت آنها را نکوهش کرده است.

بعضى، مى خواهند براى آیه، توسعه بیشترى قائل شوند، و هر گونه تجاوز از حدود الهى و کم و کسر گذاشتن در روابط اجتماعى و اخلاقى را مشمول آن بدانند، گر چه، استفاده این معنى از الفاظ آیه روشن نیست، ولى بى تناسب هم نمى باشد.

لذا، از «عبداللّه بن مسعود» صحابى معروف نقل شده که گفت: «نماز نیز قابل پیمانه است! کسى که کیل آن را به طور کامل ادا کند، خداوند پاداش او را کامل مى دهد، و هر کس از آن کم بگذارد، درباره او همان جارى مى شود که خداوند درباره «مطففین» (کم فروشان) فرموده».(6)

* * *

سپس، آنها را با این جمله استفهام توبیخى مورد تهدید قرار مى دهد: «آیا آنها باور ندارند که برانگیخته مى شوند»؟! (أَ لایَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ).

* * *

«در روزى بزرگ» (لِیَوْم عَظِیم).

روزى که عذاب و حساب و خبر او و هول و وحشتش همه عظیم است.

* * *

«روزى که مردم از قبرها برمى خیزند، و در پیشگاه رب العالمین حاضر مى شوند» (یَوْمَ یَقُومُ النّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ).

یعنى، اگر آنها قیامت را باور مى داشتند و مى دانستند حساب و کتابى در کار است، و تمام اعمالشان براى محاکمه در آن دادگاه بزرگ ثبت مى شود، و هر کس به اندازه سر سوزنى کار نیک و بد کرده، نتیجه آن را در آن روز عظیم مى بیند، هرگز چنین ظلم و ستم نمى کردند، و حقوق افراد را پایمال نمى ساختند.

بسیارى از مفسران «یَظُنُّ» را که از ماده «ظن» است در اینجا به معنى «یقین» مى دانند، و نظیر این تعبیر در قرآن مجید وجود دارد، مانند آیه 249 سوره «بقره»: قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللّهِ کَمْ مِنْ فِئَة قَلِیلَة غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّهِ: «آنها که مى دانستند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز قیامت ایمان داشتند) گفتند: چه بسیار گروه کوچکى که به فرمان خدا بر گروه عظیمى پیروز شدند» (توجه داشته باشید این آیه درباره گروهى از بنى اسرائیل است که ایمان و استقامت خود را در مراحل مختلف نشان داده بودند).

شاهد گویاى این سخن، حدیثى است که از امیر مؤمنان على(علیه السلام)نقل شده که در تفسیر آیه: «أَ لایَظُنُّ أُولئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ * لِیَوْم عَظِیم» فرمود: «مفهومش این است: أَ لَیْسَ یُوقِنُونَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ؟: «آیا یقین ندارند که آنها برانگیخته مى شوند»؟!(7)

و نیز، از همان حضرت(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «ظن بر دو گونه است: ظن تردید، و ظن یقین، آنچه در قرآن درباره معاد آمده است ظن یقین است، و آنچه درباره دنیا آمده است ظن شک»!.(8)

این احتمال نیز از سوى جمعى داده شده است که: ظن در اینجا به همان معنى معروف امروز، یعنى گمان بوده باشد، اشاره به این که: توجه به قیامت آن چنان در روح و جان انسان اثر مى گذارد که حتى اگر کسى گمان به آن داشته باشد، و احتمال وجود چنین روزى را بدهد، باید از انجام کارهاى خلاف خوددارى کند، چه رسد به این که یقین داشته باشد، و این همان چیزى است که در میان دانشمندان به عنوان «دفع ضرر مظنون» یا «دفع ضرر محتمل» معروف شده است، و مفهوم این سخن آن خواهد بود که این گنهکاران بى پروا و بى باک نه تنها یقین به قیامت ندارند، بلکه گمان آن را نیز ندارند (ولى تفسیر اول با دلائلى که گفته شد مقدم است).

مهم این است که: واژه «ظن» به گفته «راغب» در «مفردات»، در اصل اسم براى آن حالتى است که از وجود قرائنى در فکر انسان حاصل مى شود، اگر نشانه ها قوى باشد علم و یقین مى آورد، و اگر نشانه ها ضعیف باشد از حدّ گمان بالاتر نمى رود.(9)

بنابراین، واژه مزبور بر خلاف آنچه امروز در میان ما معروف است، مفهوم گسترده اى دارد که هم «علم» و هم «گمان» را شامل مى شود، و گاه در این، و گاه در آن به کار مى رود.

* * *

نکته:

«کم فروشى» از عوامل فساد در أرض

در آیات قرآن مجید، کراراً از کم فروشى نکوهش شده، گاه در داستان «شعیب»(علیه السلام) در آنجا که قوم را مخاطب ساخته، مى گوید: أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لاتَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ * وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ * وَ لاتَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لاتَعْثَوْا فِی الاْ َرْضِ مُفْسِدِینَ: «حق پیمانه را ادا کنید، و دیگران را به خسارت میفکنید * با ترازوى صحیح وزن کنید * و حق مردم را کم نگذارید، و در زمین فساد نکنید».(10)

و به این ترتیب، کم فروشى و ترک عدالت، به هنگام پیمانه و وزن را در ردیف فساد در زمین شمرده است، و این خود دلیلى به ابعاد مفاسد اجتماعى این این کار است.

و نیز در آیات 7 و 8 سوره «الرحمن» رعایت عدالت در وزن را هم ردیف عدالت در نظام آفرینش در عالم جهان هستى قرار داده، مى فرماید: وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ * أَلاّ تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ: «خداوند آسمان را برافراشت و میزان و حساب در همه چیز گذاشت * تا شما در وزن و حساب طغیان نکنید».

اشاره به این که: مسأله رعایت عدل در سنجش، مسأله کوچک و کم اهمیتى نیست، بلکه در حقیقت جزئى از اصل عدالت و نظم کلى حاکم بر سراسر عالم هستى است.

و به همین دلیل، پیشوایان بزرگ اسلام به این مسأله اهمیت فراوانى مى دادند ، تا آنجا که در روایت معروف «اصبغ بن نباته» آمده است: از على(علیه السلام)شنیدم که بر فراز منبر مى فرمود: یَا مَعْشَرَ التُّجّارِ! الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ...: «اى گروه تجار! اول، فقه بیاموزید، و سپس تجارت کنید» و این سخن را امام(علیه السلام) سه بار تکرار فرمود... و در پایان این کلام فرمود: التّاجِرُ فاجِرٌ، وَ الْفاجِرُ فِی النّارِ، إِلاّ مَنْ أَخَذَ الْحَقَّ وَ أَعْطَى الْحَقَّ: «تاجر فاجر است و فاجر در دوزخ، مگر آنها که به مقدار حق خویش از مردم بگیرند و حق مردم را بپردازند».(11)

و در حدیث دیگرى از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است: «هنگامى که امیر مؤمنان على(علیه السلام) در کوفه بود، همه روز صبح در بازارهاى کوفه مى آمد، بازار به بازار مى گشت و تازیانه اى (براى مجازات متخلفان) بر دوش داشت، در وسط هر بازار مى ایستاد و صدا مى زد: «اى گروه تجار! از خدا بترسید»!

هنگامى که بانگ على(علیه السلام)را مى شنیدند هر چه در دست داشتند بر زمین گذاشته و با تمام دل به سخنانش گوش فرا مى دادند، سپس مى فرمود: قَدِّمُوا الاِسْتِخارَةَ وَ تَبَرَّکُوا بِالسُّهُولَةِ، وَ اقْتَرِبُوا مِنَ الْمُبْتاعِینَ، وَ تَزَیَّنُوا بِالْحِلْمِ، وَ تَناهَوْا عَنِ الْیَمِینِ، وَ جانِبُوا الْکَذِبَ، وَ تَجافَوْا عَنِ الظُّلْمِ وَ أَنْصِفُوا الْمَظْلُومِینَ، وَ لاتَقْرَبُوا الرِّبا، وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزَانَ، وَ لاتَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیائَهُمْ وَ لاتَعْثَوْا فِی الاْ َرْضِ مُفْسِدِینَ:

«بیش از هر چیز از خداوند خیر بخواهید، و با آسان گرفتن کار بر مردم برکت بجوئید، و به خریداران نزدیک شوید، حلم را زینت خود قرار دهید، از سوگند بپرهیزید، از دروغ اجتناب کنید، از ظلم خوددارى نمائید، و حق مظلومان را بگیرید، (و در مورد آنها انصاف به خرج دهید) به ربا نزدیک نشوید، پیمانه و وزن را به طور کامل وفا کنید، و از اشیاء مردم کم نگذارید، و در زمین فساد نکنید»!

و به این ترتیب، در بازارهاى «کوفه» گردش مى کرد، سپس به «دار الإماره» باز مى گشت و براى دادخواهى مردم مى نشست.(12)

و نیز، همان گونه که در شأن نزول آیات نیز آمده، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)مى فرماید: «هر گروهى کم فروشى کنند، خداوند زراعت آنها را از آنها مى گیرد، و گرفتار قحطى مى شوند»!

از مجموع آنچه در بالا گفته شد، استفاده مى شود: یکى از عوامل مهم نابودى و عذاب بعضى از اقوام گذشته، مسأله کم فروشى بوده است، که موجب به هم خوردن نظام اقتصادى آنها، و نزول عذاب الهى شده.

حتى در روایات اسلامى در آداب تجارت آمده است: مؤمنان بهتر است به هنگام پیمانه و وزن کمى بیشتر بدهند، و به هنگام گرفتن حق خود، کمى کمتر بگیرند (درست بر عکس کار کسانى که در آیات فوق به آنها اشاره شده است که حق خود را به طور کامل مى گیرند، و حق دیگران را به طور ناقص مى پردازند).(13)

از سوى دیگر، همان گونه که در تفسیر آیه فوق اشاره کردیم، مسأله کم فروشى به عقیده بعضى معنى وسیعى دارد، که هرگونه کم و کسر گذاردن در کار و انجام وظائف فردى و اجتماعى و الهى را شامل مى شود.

* * *


1 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث.

2 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 31، صفحه 88 ـ همین مضمون را «ابوالفتوح رازى» و «مراغى» در تفسیرشان آورده اند ـ «بحار الانوار»، جلد 70، صفحه 370.

3 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 452.

4 ـ «اصول کافى»، مطابق نقل «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 527.

5 ـ تعبیر به «عَلَى النّاسِ» در اینجا اشاره به آن است که حقى بر مردم دارند، و در تقدیر «إِذا کالُوا ما عَلَى النّاسِ» بوده، و اصولاً «کالَ عَلَیْهِ» در جائى گفته مى شود که: هدف از کیل، گرفتن حقى است و اما «کالَهُ» و همچنین «کالَ لَهُ» مربوط به جائى است که منظور از کیل پرداختن حق دیگرى باشد (دقت کنید).

6 ـ «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 452.

7 ـ تفسیر «برهان»، جلد 4، صفحه 38.

8 ـ «نور الثقلین»، جلد 5، صفحه 528.

9 ـ «مفردات راغب»، ماده «ظن».

10 ـ شعراء، آیات 181 تا 183.

11 ـ «کافى»، جلد 5، صفحه 150، باب «آداب التجارة»، حدیث 1.

12 ـ «کافى»، جلد 5، صفحه 151، باب «آداب التجارة»، حدیث 3 (با کمى اختصار).

13 ـ به جلد 12 «وسائل الشیعه»، «ابواب التجارة»، باب 7، صفحه 290 مراجعه شود.