التوبة
كَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلَاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلَاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُم بِخَلَاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوا ۚ أُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ 69 أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وَأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ ۚ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ ۖ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَٰكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ 70 وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ 71 وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ 72
71وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ
72وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الاْ َنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فی جَنّاتِ عَدْن وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ
ترجمه:
71 ـ مردان و زنان با ایمان، ولىّ (و یار و یاور) یکدیگرند; امر به معروف، و نهى از منکر مى کنند; و نماز را بر پا مى دارند; و زکات را مى پردازند; و خدا و رسولش را اطاعت مى کنند; به زودى خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار مى دهد; خداوند توانا و حکیم است!
72 ـ خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغ هائى از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جارى است; جاودانه در آن خواهند ماند; و مسکن هاى پاکیزه اى در بهشت هاى جاودان (، نصیب آنها ساخته;) و (خشنودى و) رضاى خدا، (از همه اینها) برتر است; و پیروزى بزرگ، همین است!
تفسیر:
نشانه هاى مؤمنان راستین
در آیات گذشته، علائم و جهات مشترک مردان و زنان منافق، مطرح گردید که در پنج قسمت خلاصه مى شد: «امر به منکر»، «نهى از معروف»، «امساک و بخل»، «فراموش کردن خدا» و «مخالفت فرمان پروردگار».
در آیات مورد بحث، علائم و نشانه هاى مردان و زنان با ایمان بیان شده است، که آن هم در پنج قسمت خلاصه مى شود، و درست نقطه مقابل یکایک صفات منافقان است.
آیه نخست از اینجا شروع مى کند: «مردان و زنان با ایمان دوست، ولىّ و یار و یاور یکدیگرند» (وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض).
جالب این که، درباره منافقان نیامده بود که آنها «اولیاء» یکدیگر، بلکه جمله «بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْض»، که دلیل بر وحدت هدف و هماهنگى صفات و کردار است، به چشم مى خورد، اشاره به این که «منافقان»، هر چند در صف واحدى قرار دارند و گروه هاى مختلفشان در مشخصات و برنامه ها شریکند، اما روح مودّت و ولایت در میان آنها وجود ندارد! و هر گاه منافع شخصى آنان به خطر بیفتد، حتى به دوستان خود خیانت خواهند کرد، به همین دلیل در آیه 14 سوره «حشر» مى خوانیم: تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّى: «آنها را متحد مى پندارى در حالى که دل هایشان پراکنده است».
پس از بیان این اصل کلّى، به شرح جزئیات صفات مؤمنان مى پردازد:
1 ـ نخست مى گوید: «آنها مردم را به نیکى ها دعوت مى کنند» (یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ).
2 ـ «مردم را از زشتى ها، بدى ها و منکرات باز مى دارند» (وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ).
3 ـ آنها، به عکس منافقان که خدا را فراموش کرده بودند «نماز را بر پا مى دارند» (وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ).
به یاد خدا هستند، و با یاد و ذکر او، دل را روشن، و عقل را بیدار و آگاه مى دارند.
4 ـ آنها، بر خلاف منافقان که افرادى ممسک و بخیل هستند، بخشى از اموال خویش را در راه خدا، و حمایت خلق خدا، و بازسازى جامعه، انفاق مى نمایند «و زکات اموال خویش را مى پردازند» (وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ).
5 ـ منافقان فاسقند و سرکش، و خارج از تحت فرمان حق، اما مؤمنان «از فرمان خدا و پیامبر او اطاعت مى کنند» (وَ یُطیعُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ).
در پایان این آیه، اشاره به نخستین امتیاز مؤمنان از نظر نتیجه و پاداش کرده، مى گوید: «خداوند آنها را به زودى مشمول رحمت خویش مى گرداند» (أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ).
کلمه «رحمت» که در اینجا ذکر شده، مفهومى بسیار وسیع دارد، که هر گونه خیر، برکت و سعادتى را در این جهان و جهان دیگر، در برمى گیرد، و این جمله در حقیقت نقطه مقابل حال منافقان است، که خداوند آنها را لعنت کرده، و از رحمت خود دور ساخته است.
شکّ نیست، وعده رحمت به مؤمنان از طرف خداوند، از هر نظر قطعى و اطمینان بخش است، «زیرا او هم قدرت دارد، و هم حکیم است» (إِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ).
نه بدون علت وعده مى دهد، و نه هنگامى که وعده داد، از انجام آن عاجز مى ماند.
* * *
آیه بعد، قسمتى از این رحمت واسعه الهى را، که شامل حال افراد با ایمان مى شود، در دو جنبه «مادّى» و «معنوى» شرح مى دهد.
در آغاز مى فرماید: «خداوند به مردان و زنان با ایمان باغ هائى از بهشت وعده داده است، که از زیر درخت هاى آن نهرها جریان دارد» (وَعَدَ اللّهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنّات تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الاْ َنـْهارُ).
از ویژگى هاى این نعمت بزرگ این است که، زوال، فنا و جدائى در آن راه ندارد، و «آنان جاودانه در آن مى مانند» (خالِدینَ فیها).
دیگر از مواهب الهى به آنها این است که، خداوند «مسکن هاى پاکیزه و منزلگاه هاى مرفّه در قلب بهشت عدن در اختیار آنها مى گذارد» (وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فی جَنّاتِ عَدْن).
«عَدْن» در لغت به معنى اقامت و بقاء در یک مکان است، و لذا به «معدن» که جایگاه بقاى مواد خاصى است، این کلمه اطلاق مى شود، بنابراین، مفهوم «عَدْن» با خلود شباهت دارد، ولى از آنجا که در جمله قبل به مسأله خلود اشاره شده، چنین استفاده مى شود که: «جنّات عدن» محل خاصى از بهشت پروردگار است، که بر سایر باغ هاى بهشت امتیاز دارد.
در احادیث اسلامى و کلمات مفسران، این امتیاز به اشکال مختلف بیان شده است، در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله)چنین مى خوانیم: عَدْنٌ دارُ اللّهِ الَّتِی لَمْ تَرَها عَیْنٌ وَ لَمْ یَخْطُرْ عَلى قَلْبِ بَشَر، لایَسْکُنُها غَیْرُ ثَلاثَة النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ:
«عدن آن خانه پروردگار است که، هیچ چشمى آن را ندیده، و به فکر کسى خطور نکرده، و تنها سه گروه در آن ساکن مى شوند: پیامبران، صدیقان (آنها که پیامبران را تصدیق کردند و از آنها حمایت کردند) و شهیدان».(1)
در کتاب «خصال» از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)چنین نقل شده: مَنْ سَرَّهُ أَن یَحْیا حَیاتِى وَ یَمُوتَ مَماتِى وَ یَسْکُنَ جَنَّتِى الَّتِى وَعَدَنِى اللّهُ رَبِّى، جَنّاتِ عَدْنِ... فَلْیُوالِ عَلِىَّ بْنِ أَبِى طالِب(علیه السلام) وَ ذُرِّیَّتَهُ(علیهم السلام) مِنْ بَعْدِهِ:
«کسى که دوست دارد حیاتش همچون من، و مرگش نیز همانند من بوده باشد، و در بهشتى که خداوند به من وعده داده، در جنّات عدن ساکن شود... باید علىّ بن ابى طالب(علیه السلام) و فرزندانش بعد از او را دوست دارد».(2)
از این حدیث روشن مى شود «جنّات عدن» باغ هائى است از بهشت، که پیامبر(صلى الله علیه وآله) و جمعى از خاصّان پیروان او، در آنها مستقرّ خواهند شد.
این مضمون، در حدیث دیگرى از على(علیه السلام) نیز نقل شده، که: «جنّات عدن» جایگاه پیامبر اسلام است.
سپس، اشاره به نعمت و پاداش معنوى آنها کرده مى فرماید: «رضایت و خشنودى خدا که نصیب این مؤمنان راستین مى شود، از همه برتر و بزرگ تر است» (وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ).
هیچ کس نمى تواند آن لذّت معنوى و احساس روحانى را، که به یک انسان به خاطر رضایت و خشنودى خدا از او، دست مى دهد، توصیف کند، و به گفته بعضى از مفسران: حتى گوشه اى از این لذّت روحانى، از تمام بهشت، و نعمت ها و مواهب گوناگون و رنگارنگ و بى پایانش، برتر و بالاتر است.
البته، ما هیچ یک از نعمت هاى جهان دیگر را نمى توانیم در این قفس دنیا و زندگانى محدودش، در فکر خود ترسیم کنیم، چه رسد به این نعمت بزرگ روحانى و معنوى.
البته، ترسیم ضعیفى از تفاوت هاى معنوى و مادّى را، در این دنیا مى توانیم در فکر خود مجسّم کنیم، مثلاً، لذتى که از دیدار یک دوست مهربان و بسیار صمیمى، بعد از فراق و جدائى، به ما دست مى دهد.
یا احساس روحانى خاصى که از درک یک مسأله پیچیده علمى، که ماه ها یا سال ها به دنبال آن بوده ایم، براى ما حاصل مى شود.
و یا جذبه روحانى نشاط انگیزى که در حالت یک عبادت خالص، و مناجات آمیخته با حضور قلب، به ما دست مى دهد، با لذّت هیچ غذا و طعام و مانند آن، از لذت هاى مادّى قابل مقایسه نیست.
از اینجا نیز، روشن مى شود، آنها که مى گویند: قرآن به هنگام شرح پاداش مؤمنان و نیکوکاران، تنها روى نعمت هاى مادّى تکیه کرده، و از جذبه هاى معنوى در آن خبرى نیست، در اشتباهند; زیرا در جمله بالا، رضایت خدا که مخصوصاً با لفظ «نکره» بیان شده، اشاره به گوشه اى از خشنودى خداست، که از همه نعمت هاى مادى بهشت برتر شمرده شده و این نشان مى دهد تا چه حدّ آن پاداش معنوى پر ارزش و گران بهاست.
البته، دلیل این برترى نیز روشن است; زیرا «روح» در واقع به مانند «گوهر» است، و «جسم» همچون «صدف»، «روح» فرمانده است و «جسم» فرمانبر، تکامل روح، هدف نهائى است، و تکامل جسم وسیله است، به همین دلیل، تمام شعاع هاى روح از جسم وسیع تر و دامنه دارتر مى باشد، و لذت هاى روحى نیز، قابل مقایسه با لذات جسمانى نیست، همان گونه که آلام روحى، به مراتب دردناک تر از آلام جسمانى است.
و در پایان آیه اشاره به تمام این نعمت هاى مادى و معنوى کرده مى گوید: «این پیروزى بزرگى است» (ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ).
* * *
1 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ «بحار الانوار»، جلد 8، صفحه 85 ـ درباره «جنت عدن»، احادیثى دیگر نیز آمده است («بحار الانوار»، جلد 8، صفحه 171، و جلد 81، صفحه 126 ـ «من لایحضره الفقیه»، جلد 1، صفحه 296، انتشارات جامعه مدرسین و...).
2 ـ «نور الثقلین»، جلد 2، صفحه 241 (مؤسسه اسماعیلیان، طبع چهارم، 1412 هـ .ق) ـ «الخصال»، جلد، 2، صفحه 558 (انتشارات جامعه مدرسین) ـ «امالى صدوق»، صفحه 36 (انتشارات کتابخانه اسلامیة) ـ «کافى»، جلد 1، صفحه 209، حدیث 6 (دار الکتب الاسلامیة) ـ «بحار الانوار»، جلد 23، صفحات 136، 137 و 138 و...