التوبة
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ 73 يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَكَفَرُوا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ يَنَالُوا ۚ وَمَا نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِن فَضْلِهِ ۚ فَإِن يَتُوبُوا يَكُ خَيْرًا لَّهُمْ ۖ وَإِن يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذَابًا أَلِيمًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَمَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِن وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ 74 ۞ وَمِنْهُم مَّنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ 75 فَلَمَّا آتَاهُم مِّن فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوا وَّهُم مُّعْرِضُونَ 76 فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَىٰ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ 77 أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ 78 الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ ۙ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ 79
79الَّذینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعینَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذینَ لایَجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ
80اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ
ترجمه:
79 ـ آنهائى که از مؤمنانِ اطاعت کار، در صدقاتشان عیبجوئى مى کنند، و کسانى را که (براى انفاق) جز به مقدار توانائى خود دسترسى ندارند، مسخره مى نمایند، خدا آنها را مسخره مى کند; (و کیفر آنها را مى دهد;) و براى آنها عذاب دردناکى است!
80 ـ چه براى آنها استغفار کنى، و چه نکنى، (حتى) اگر هفتاد بار براى آنها استغفار کنى، هرگز خداوند آنها را نمى آمرزد! چرا که خدا و پیامبرش را انکار کردند; و خداوند جمعیت فاسقان را هدایت نمى کند!
شأن نزول:
روایات متعددى در شأن نزول این آیات در کتب تفسیر و حدیث نقل شده، که از مجموع آنها چنین استفاده مى شود: پیامبر(صلى الله علیه وآله)تصمیم داشت لشکر اسلام را براى مقابله با دشمن، (احتمالاً براى جنگ «تبوک») آماده سازد، و نیاز به گرفتن کمک از مردم داشت.
هنگامى که نظر خود را اظهار فرمود، کسانى که توانائى داشتند، مقدار قابل ملاحظه اى به عنوان «زکات» یا کمک بلاعوض، براى هزینه ارتش اسلام تحویل مسئولان این امر دادند.
ولى، بعضى از کارگران کم درآمد مسلمان، مانند «ابو عقیل انصارى» یا «سالم بن عمیر انصارى»، با تحمّل کار اضافى، و کشیدن آب در شب، دو مَن خرما تهیه کرده، یک مَن آن را براى خانواده خویش ذخیره، و یک مَن دیگر را خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آورد، این کمک ظاهراً ناچیزى به این برنامه بزرگ اسلامى بود.
منافقان عیبجو، به هر یک از این دو گروه ایراد مى گرفتند: کسانى که زیاد پرداخته بودند را، به عنوان ریاکار معرفى مى کردند، و کسانى که مقدار ظاهراً ناچیزى کمک نموده بودند را به باد مسخره و استهزاء مى گرفتند که: آیا لشکر اسلام نیاز به چنین کمکى دارد؟!
آیات فوق نازل شد، شدیداً آنها را تهدید کرد، و از عذاب خداوند بیم داد!(1)
تفسیر:
کارشکنى منافقان
در این آیات، اشاره به یکى دیگر از صفات عمومى منافقان شده است که: آنها افرادى لجوج، بهانه جو، ایرادگیر، و کارشکن هستند، که هر کار مثبتى را، با وصله هاى نا مناسبى تحقیر کرده، و بد جلوه مى دهند.
تا هم مردم را از انجام کارهاى نیک دلسرد سازند، و هم تخم بدبینى و سوء ظن را در افکار بپاشند; و به این وسیله چرخ هاى فعالیت هاى مفید و سازنده در اجتماع از کار بیفتد.
قرآن مجید، این روش غیر انسانى آنها را شدیداً نکوهش مى کند، و مسلمانان را از آن آگاه مى سازد، تا تحت تأثیر این گونه القائات سوء قرار نگیرند، و هم منافقان بدانند حناى آنان در جامعه اسلامى رنگى ندارد!
نخست مى فرماید: «آنها که به افراد نیکوکار مؤمنین در پرداختن صدقات و کمک هاى صادقانه، عیب مى گیرند، و مخصوصاً آنها که افراد با ایمان تنگدست را که دسترسى جز به کمک هاى مختصر ندارند، مسخره مى کنند، خداوند آنان را مسخره مى کند، و عذاب دردناک در انتظار آنها است»! (الَّذینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعینَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فِی الصَّدَقاتِ وَ الَّذینَ لایَجِدُونَ إِلاّ جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ).
«یَلْمِزُون» از ماده «لمز»، (بر وزن طنز)، به معنى عیبجوئى و «مُطَوِّعِیْن» از ماده «طَوْع»، (بر وزن موج)، به معنى اطاعت است، ولى معمولاً این کلمه به افراد نیکوکار، و آنهائى که علاوه بر واجبات، به مستحبات نیز عمل مى کنند، اطلاق مى شود.
از آیه فوق استفاده مى شود، منافقان گروهى را عیبجوئى مى کردند، و گروهى را مسخره مى نمودند، روشن است، سخریه درباره کسانى بوده، که قادر به کمک مختصرى به ارتش اسلام بودند، و لابد عیبجوئى مربوط به کسانى بوده، که به عکس آنها کمک هاى فراوانى داشتند، دومى را به عنوان ریاکارى، و اوّلى را به عنوان کم کارى، تخطئه مى نمودند.
* * *
در آیه بعد، تأکید بیشترى روى مجازات این گروه از منافقان نموده، و آخرین تهدید را ذکر مى کند، به این ترتیب که: روى سخن را به پیامبر(صلى الله علیه وآله)نموده، مى فرماید: «چه براى آنها استغفار کنى و چه نکنى، حتى اگر هفتاد بار براى آنها از خداوند طلب آمرزش نمائى، هرگز خدا آنها را نمى بخشد» (اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاتَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ).
«چرا که آنها خدا و پیامبرش را انکار کردند، و راه کفر پیش گرفتند» و همین کفر; آنها را به درّه نفاق و آثار شوم آن افکند (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ).
روشن است، هدایت خدا شامل حال کسانى مى شود که، در طریق حق طلبى گام برمى دارند و جویاى حقیقت اند، ولى «خداوند افراد فاسق، گنهکار و منافق را هدایت نمى کند» (وَ اللّهُ لایَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ).
* * *
نکته ها:
1 ـ اهمیت به کیفیت کار است نه کمیت
این حقیقت، به خوبى از آیات قرآن به دست مى آید که، اسلام در هیچ موردى روى «کثرت مقدار عمل» تکیه نکرده، بلکه همه جا اهمیت به «کیفیت عمل» داده است، و براى اخلاص و نیّت پاک، ارزش فوق العاده اى قائل شده، که آیات فوق نمونه اى از آن است.
همان گونه که دیدیم، براى عمل مختصر کارگر مسلمانى، که شبى را تا صبح نخوابیده، و با قلبى پر از عشق به خدا، و اخلاص و احساس مسئولیت در برابر مشکلات جامعه اسلامى، کار کرده و توانسته است با این بیدار خوابى، یک مَن خرما به سپاه اسلام در لحظات حساس کمک کند، فوق العاده اهمیت قائل شده، و کسانى را که این گونه اعمال ظاهراً کوچک و واقعاً بزرگ را، تحقیر مى کردند، شدیداً توبیخ و تهدید مى کند، و مى گوید: مجازات دردناک در انتظار آنها است.
از این موضوع، این حقیقت نیز روشن مى شود که: در یک جامعه سالم اسلامى، به هنگام بروز مشکلات، همه باید احساس مسئولیت کنند، نباید چشم ها تنها به متمکنان دوخته شود; چرا که اسلام متعلق به همه است، و همه باید در حفظ آن به نسبت امکانات خویش از جان و دل بکوشند.
مهم این است که، هر کس از مقدار توانائى خود دریغ ندارد، سخن از بسیار و کم نیست، سخن از احساس مسئولیت و اخلاص است.
قابل توجه این که: در حدیثى مى خوانیم، از پیامبر(صلى الله علیه وآله)سؤال شد: أَیُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ: «کدام صدقه و کمک از همه برتر است»؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: جُهْدُ الْمُقِلّ یعنى: «تلاش افراد کم درآمد»!(2)
* * *
2 ـ تلاش براى دلسردى مؤمنان
صفتى که در آیات فوق، درباره منافقان عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) خواندیم ـ مانند سایر صفات آنان ـ اختصاصى به آن گروه و آن زمان ندارد، بلکه از صفات زشت همه منافقان در هر عصر و زمان است، آنها با روح بدبینى خاصّى که دارند، سعى مى کنند، هر کار مثبتى را با وصله هاى ناجور از اثر بیندازند، سعى مى کنند هر نیکوکارى را به نوعى دلسرد کنند، و حتى با سخریه و استهزاء و کم اهمیت جلوه دادن خدمات بى آلایش افراد کم درآمد، شخصیت آنها را در هم بشکنند و تحقیر کنند، تا همه فعالیت هاى مثبت در جامعه خاموش گردد، و آنها به هدف هاى شومشان نائل گردند.
ولى، مسلمانان آگاه و بیدار، در هر عصر و زمان، باید کاملاً متوجه این نقشه شوم منافقان باشند، و درست بر عکس آن گام بردارند، یعنى از خدمتگزاران جامعه تشویق به عمل آورند، و براى خدمات ظاهراً کوچک توام با اخلاص، ارج فراوان قائل شوند، تا کوچک و بزرگ به کار خود دلگرم و علاقمند گردند، و نیز باید همگان را از این نقشه ویرانگر منافقان، آگاه سازند، تا دلسرد نشوند.
* * *
3 ـ معنى مسخره خدا
جمله: سَخِرَ اللّهُ مِنْهُمْ «خداوند آنها را مسخره مى کند» به این معنى نیست که، خداوند اعمالى همانند آنان انجام مى دهد، بلکه، همان گونه که مفسران گفته اند: منظور این است: مجازات استهزاءکنندگان را به آنها خواهد داد، و یا آن چنان با آنها رفتار مى کند که، همچون استهزاءشدگان تحقیر شوند!.
* * *
4 ـ عدد هفتاد
شک نیست عدد «سَبْعِین» (هفتاد) در آیات فوق، براى «تکثیر» است، نه براى «تعداد»، به عبارت دیگر: مفهوم آیه این است که: هر قدر براى آنها استغفار کنى، خداوند آنان را نمى بخشد، درست مانند این که کسى به دیگرى مى گوید: اگر صد بار هم اصرار کنى قبول نخواهم کرد، مفهوم این سخن، آن نیست که، اگر یکصد و یک بار اصرار کنى مى پذیرم، بلکه منظور این است که مطلقاً نخواهم پذیرفت.
این گونه تعبیر، در حقیقت براى تأکید مطلب است، و لذا در سوره «منافقون» آیه 6، همین موضوع به عنوان نفى مطلق ذکر شده است، آنجا که مى فرماید: سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُم: «تفاوت نمى کند چه براى آنها طلب آمرزش بکنى یا نکنى، خدا آنها را نخواهد بخشید».
شاهد دیگر این سخن، علتى است که در ذیل آیه ذکر شده، و آن این که: «آنها به خدا و پیامبرش کافر شده اند، و خدا فاسقان را هدایت نمى کند» روشن است براى این گونه افراد، هیچ مقدار استغفار سبب نجات نخواهد شد.
ولى، تعجب در این است: در روایات متعددى که از طرق اهل تسنن نقل شده، مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله)بعد از نزول آیه فوق چنین فرمود:
لاَ َزِیْدَنَّ فِى الإِسْتِغْفارِ لَهُمْ عَلى سَبْعِیْنَ مَرَّةً! رَجاءً مِنْهُ أَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ، فَنَزَلَتْ: سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَهُم:
«به خدا سوگند، بیش از هفتاد بار براى آنها استغفار مى کنم، به این امید که خداوند آنها را بیامرزد، در این هنگام آیه (سوره منافقون) نازل شد که مى فرماید: تفاوت نمى کند، چه براى آنها استغفار کنى و چه نکنى، هرگز خدا آنها را نمى آمرزد».(3)
مفهوم روایات فوق این است که: پیامبر(صلى الله علیه وآله)از عدد هفتاد در آیه مورد بحث، «تعداد» فهمیده است، و لذا فرموده: من بیش از هفتاد بار براى آنها استغفار مى کنم، در حالى که، آیه مورد بحث، مخصوصاً با توجه به علتى که در ذیل آن آمده، به روشنى به ما مى فهماند: عدد هفتاد براى «تکثیر» است، و کنایه از نفى مطلق، توأم با تأکید مى باشد.
بنابراین، روایات فوق چون مخالف با قرآن است ابداً قابل قبول نیست، به خصوص که اسناد آنها از نظر ما نیز، معتبر نمى باشد.
تنها توجیهى که مى توان براى روایات فوق کرد (هر چند خلاف ظاهر است)، این است که: پیامبر(صلى الله علیه وآله)قبل از نزول آیات فوق، این جمله را مى فرموده، و هنگامى که آیات فوق نازل شد، از استغفار براى آنها صرف نظر فرمود.
روایت دیگرى نیز در این باره نقل شده، که ممکن است ریشه اصلى روایات فوق باشد، که به هنگام «نقل به معنى» دگرگون شده است، و آن این که: پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: لَوْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَوْ زِدْتُ عَلىَ السَّبْعِیْنَ مَرَّةً غَفَرَ لَهُمْ لَفَعَلْتُ:
«اگر مى دانستم هر گاه بیش از هفتاد بار براى آنها استغفار کنم، خداوند آنان را مى بخشد، چنین مى کردم».(4)
مفهوم این سخن، (مخصوصاً با توجه به کلمه «لَوْ» که براى امتناع مى باشد) این است که: مى دانم خدا آنها را نمى بخشد، ولى به قدرى قلبم از عشق به هدایت بندگان خدا و نجاتشان آکنده است، که اگر فرضاً بیش از هفتاد بار استغفار، باعث نجاتشان مى شد، چنین مى کردم.
به هر حال، مفهوم آیات فوق روشن است، و هر حدیثى بر خلاف آنها باشد، یا باید آن را توجیه کرد و یا کنار گذاشت.
* * *
1 ـ «بحار الانوار»، جلد 22، صفحه 96، و جلد 38، صفحه 306، حدیث 6 ـ تفسیر «عیاشى»، جلد 2، صفحه 101، حدیث 93 (چاپخانه علمیه) ـ تفسیر «قمى»، جلد 1، صفحه 302 (مؤسسه دار الکتاب) ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث.
2 ـ «مستدرک»، جلد 7، صفحه 163 (چاپ آل البیت) ـ «من لایحضره الفقیه»، جلد 2، صفحه 70 (انتشارات جامعه مدرسین) ـ «کافى»، جلد 4، صفحه 18 (دار الکتب الاسلامیة) ـ «وسائل الشیعه»، جلد 9، صفحه 431 (چاپ آل البیت) ـ «بحار الانوار»، جلد 93، صفحه 178.
3 ـ تعداد زیادى از این روایات که به این مضمون وارد شده، در تفسیر «طبرى»، جلد دهم، صفحه 138 (صفحات 198 و 199، دار الفکر بیروت، 1405 هـ .ق، و صفحه 253، دار الفکر بیروت، 1415 هـ .ق) گردآورى گردیده است ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 8، صفحه 218 (دار الشعب، قاهره، 1372 هـ .ق، طبع دوم) ـ «صحیح مسلم»، جلد 4، صفحات 1865 و 2141 (دار احیاء التراث العربى، بیروت) ـ «صحیح بخارى»، جلد 4، صفحات 1715 و 1716 (دار ابن کثیر الیمامة، بیروت، 1407 هـ .ق، طبع سوم).
4 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیات مورد بحث ـ تفسیر «ابن کثیر»، جلد 1، صفحه 50، و جلد 2، صفحه 380 (دار الفکر، بیروت، 1401 هـ .ق) ـ «سنن ترمذى»، جلد 5، صفحه 279 (دار احیاء التراث العربى، بیروت).