يونس
وَمِنْهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيْكَ ۚ أَفَأَنتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَلَوْ كَانُوا لَا يُبْصِرُونَ 43 إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَٰكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ 44 وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَن لَّمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِّنَ النَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ ۚ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ 45 وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهِيدٌ عَلَىٰ مَا يَفْعَلُونَ 46 وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ ۖ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ 47 وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هَٰذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ 48 قُل لَّا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۗ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ ۚ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً ۖ وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ 49 قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُهُ بَيَاتًا أَوْ نَهَارًا مَّاذَا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ 50 أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنتُم بِهِ ۚ آلْآنَ وَقَدْ كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ 51 ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ 52 ۞ وَيَسْتَنبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ ۖ قُلْ إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ ۖ وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ 53
41وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لی عَمَلی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَریئُونَ مِمّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَریءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ
42وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ کانُوا لایَعْقِلُونَ
43وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْظُرُ إِلَیْکَ أَ فَأَنْتَ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ لَوْ کانُوا لایُبْصِرُونَ
44إِنَّ اللّهَ لایَظْلِمُ النّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
ترجمه:
41 ـ و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: «عمل من براى من، و عمل شما براى شماست! شما از آنچه من انجام مى دهم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما انجام مى دهید بیزارم»!
42 ـ گروهى از آنان، به تو گوش فرا مى دهند (;اما گوئى نمى شنوند)! آیا تو مى توانى سخن خود را به گوش کَران برسانى، هر چند نفهمند؟!
43 ـ و گروهى از آنان، به سوى تو مى نگرند (اما گوئى هیچ نمى بینند)! آیا تو مى توانى نابینایان را هدایت کنى، هر چند نبینند؟!
44 ـ خداوند هیچ به مردم ستم نمى کند; ولى این مردمند که به خویشتن ستم مى کنند!
تفسیر:
کوران و کَران
در این آیات، بحثى که در آیات گذشته در زمینه انکار و تکذیب لجوجانه مشرکان گذشت، همچنان دنبال مى شود:
در نخستین آیه، طریق جدیدى براى مبارزه به پیامبر(صلى الله علیه وآله)تعلیم داده، مى فرماید: «اگر آنها تو را تکذیب کنند به آنان بگو: عمل من براى من و عمل شما براى خودتان باشد» (وَ إِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لی عَمَلی وَ لَکُمْ عَمَلُکُمْ).
«شما از آنچه من انجام مى دهم بیزارید، و من هم از اعمال شما بیزارم» (أَنْتُمْ بَریئُونَ مِمّا أَعْمَلُ وَ أَنَا بَریءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ).
این اعلام بیزارى و بى اعتنائى، که توأم با اعتماد و ایمان قاطع به مکتب خویشتن است، اثر روانى خاصى، مخصوصاً در منکران لجوج دارد، و به آنها مى فهماند: هیچ اصرار و اجبارى در مورد قبول و پذیرش آنها نیست، آنها با عدم تسلیم در مقابل حق، خود را به محرومیت مى کشانند، و تنها به خویشتن زیان مى رسانند.
نظیر این تعبیر در آیات دیگر قرآن نیز آمده است، همان گونه که در سوره «کافرون» مى خوانیم: لَکُمْ دِیْنُکُمْ وَلِىَ دِیْنِ: «آئین شما براى خودتان آئین من هم براى خودم».(1)
از این بیان روشن مى شود: محتواى این گونه آیات، هیچ گونه منافاتى با دستور تبلیغ یا جهاد در برابر مشرکان ندارد، تا بخواهیم این آیات را منسوخ بدانیم، بلکه همان گونه که گفته شد، این یک نوع مبارزه منطقى، از طریق بى اعتنائى در برابر افراد لجوج و کینه توز است.
* * *
در دو آیه بعد، اشاره به دلیل انحراف، و عدم تسلیم آنها در برابر حق مى کند و مى گوید: براى هدایت یک انسان، تنها تعلیمات صحیح و آیات تکان دهنده، اعجازآمیز و دلائل روشن کافى نیست، بلکه آمادگى و استعداد پذیرش و شایستگى براى قبول حق نیز لازم است، همان گونه که براى پرورش سبزه و گل، تنها بذر آماده کافى نمى باشد، زمین مستعد نیز لازم است.
لذا نخست مى فرماید: «گروهى از آنها به سوى تو گوش فرا مى دهند اما گوئى کَرَند» (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ).(2)
با این حال که آنها گوش شنوائى ندارند، «آیا تو مى توانى صداى خود را به گوش کَران برسانى، هر چند درک نکنند»؟ (أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَ لَوْ کانُوا لایَعْقِلُونَ).
* * *
«و گروهى دیگر از آنان، چشم به تو مى دوزند و اعمال تو را مى نگرند، که هر یک نشانه اى از حقانیت و صدق گفتار تو را در بر دارد، اما گوئى کورند و نابینا» (وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْظُرُ إِلَیْکَ).(3)
«آیا با این حال، تو مى توانى این نابینایان را هدایت کنى، هر چند فاقد بصیرت باشند»؟ (أَ فَأَنْتَ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ لَوْ کانُوا لایُبْصِرُونَ).
* * *
ولى بِدان، و آنها نیز باید بدانند: این نارسائى فکر، و عدم بصیرت، و نابینائى از دیدن چهره حق، و ناشنوائى در برابر گفتار خدا، چیزى نیست که با خود از مادر به این جهان آورده باشند، و خداوند به آنها ستمى کرده باشد; بلکه این خود آنها بوده اند که با اعمال نادرستشان، و دشمنى و عصیان در برابر حق، روح خود را تاریک، و چشم بصیرت و گوش شنوایشان را از کار انداختند; چرا که: «خداوند به هیچ کس از مردم هیچ ستمى روا نمى دارد، بلکه این مردمند که به خویشتن ستم روا مى دارند» (إِنَّ اللّهَ لایَظْلِمُ النّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ).
* * *
نکته ها:
1 ـ شنیدن و نگاه به قصد مخالفت
این که در آیه دوم مى خوانیم: گوش به تو فرا مى دهند، یعنى گروهى از آنان سخنان اعجازآمیز تو را مى شنوند و در آیه سوم مى خوانیم: به سوى تو نگاه مى کنند یعنى:
گروه دیگرى اعمال معجزنشانت را مى نگرند ـ که همگى دلیل روشنى بر صدق گفتار و حقانیت دعوت تو است، ولى هیچ کدام از این دو گروه، از استماع و نظرشان بهره نمى گیرند ـ اشاره به این است که: نظر آنها، نظر فهم و درک نیست، بلکه نظر انتقاد، عیب جوئى و مخالفت است.
آرى، از نگاهشان، از استماعشان، بهره نمى گیرند; چرا که به قصد ادراک محتواى سخن و فهم محتواى عمل نمى باشد، بلکه مى خواهند دستاویزى براى تکذیب و انکار پیدا کنند، و مى دانیم قصد و نیّت انسان به اعمال او شکل مى دهد، و اثرات آن را دگرگون مى سازد.
* * *
2 ـ درک و تدبّر لازم است
در آخر آیه دوم، جمله «وَ لَوْ کانُوا لایَعْقِلُونَ» و در پایان آیه سوم، جمله «وَ لَوْ کانُوا لایُبْصِرُونَ» آمده است، اشاره به این که استماع، یعنى: پذیرش الفاظ و راه دادن آنها به گوش به تنهائى کافى نیست، بلکه تفکر و تدبّر لازم است، تا انسان از محتواى آن بهره گیرد، همچنین نگاه به تنهائى اثرى ندارد، بلکه بصیرت (درک مفاهیم آنچه را مى بیند) لازم است، تا به عمق آن برسد و هدایت شود.
* * *
1 ـ کافرون، آیه 6.
2 ـ در این جا در حقیقت جمله «کَأَنَّهُمْ صُمٌّ لایَسْتَمِعُونَ» در تقدیر است.
3 ـ در اینجا نیز جمله «کَأَنَّهُمْ عُمْىٌ لایُبْصِرُونَ» در تقدیر است.