يونس

وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ ۗ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ ۖ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ ۚ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ 54 أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۗ أَلَا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ 55 هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ 56 يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ 57 قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَٰلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ 58 قُلْ أَرَأَيْتُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ لَكُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَامًا وَحَلَالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ ۖ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ 59 وَمَا ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ 60 وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ ۚ وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِن ذَٰلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ 61

59قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما أَنْزَلَ اللّهُ لَکُمْ مِنْ رِزْق فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالاً قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ

60وَ ما ظَنُّ الَّذینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْل عَلَى النّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لایَشْکُرُونَ

61وَ ما تَکُونُ فی شَأْن وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآن وَ لاتَعْمَلُونَ مِنْ عَمَل إِلاّ کُنّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّة فِی الأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاّ فی کِتاب مُبین

ترجمه:

59 ـ بگو: «به من خبر بدهید آیا روزى هائى را که خداوند بر شما نازل کرده دیده اید، که بعضى از آن را حلال، و بعضى را حرام نموده اید»؟! بگو: «آیا خداوند به شما اجازه داده، یا بر خدا افترا مى بندید (و از پیش خود، حلال و حرام مى کنید)»؟!

60 ـ آنها که بر خدا افترا مى بندند، درباره (مجازات) روز رستاخیز، چه مى اندیشند؟! خداوند نسبت به همه مردم فضل (و بخشش) دارد، اما اکثر آنها سپاسگزارى نمى کنند!

61 ـ در هیچ حال (و اندیشه اى) نیستى، و هیچ قسمتى از قرآن را تلاوت نمى کنى، و هیچ عملى را انجام نمى دهید، مگر این که ما گواه بر شما هستیم در آن هنگام که وارد آن مى شوید! و هیچ چیز در زمین و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمى ماند; حتى به اندازه سنگینى ذره اى; و نه کوچک تر و نه بزرگ تر از آن نیست، مگر این که (همه آنها) در کتاب آشکار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است!

تفسیر:

همه جا ناظر او است!

در آیات گذشته، سخن از قرآن، موعظه الهى و هدایت و رحمتى که در این کتاب آسمانى است در میان بود، در آیات مورد بحث، به همین مناسبت از قوانین ساختگى و خرافى، و احکام دروغین مشرکان سخن مى گوید.

زیرا کسى که ایمان به خدا دارد، و مى داند همه مواهب و ارزاق از ناحیه او است، باید این حقیقت را نیز بپذیرد که: بیان حکم این مواهب و مجاز و غیر مجاز آنها به دست پروردگار است، و بدون اذن و فرمان او دخالت در این کار ناروا است.

در نخستین آیه مورد بحث، روى سخن را به پیامبرکرده، مى فرماید: «بگو: به من خبر بدهید آیا روزى هائى را که خداوند بر شما نازل کرده دیده اید؟ که بعضى از ان را حلال و بعضى را حرام نموده اید» (قُلْ أَ رَأَیْتُمْ ما أَنْزَلَ اللّهُ لَکُمْ مِنْ رِزْق فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالاً).

چرا این روزى هائى را که خداوند براى شما نازل کرده است، بعضى را حرام و بعضى را حلال قرار داده اید؟! و بر طبق سنن خرافى خود، پاره اى از چهارپایان را تحت عنوان «سائبه»، «بحیره» و «وصیله»(1) و همچنین قسمتى از زراعت و محصول کشاورزى خود را تحریم نموده اید، و خود را از این نعمت هاى پاک محروم ساخته اید؟!

به علاوه این مربوط به شما نیست که چه چیز حلال و چه چیز حرام باید باشد، این تنها در اختیار فرمان پروردگار و خالق آنها است، لذا در تعقیب آن مى افزاید:

«بگو: آیا خداوند به شما اجازه داده است چنین قوانینى را وضع کنید، یا بر خدا افترا مى بندید»؟ (قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ).

یعنى این کار از دو صورت خارج نیست، و شقّ سوم ندارد: یا باید با اجازه پروردگار صورت گرفته باشد.

و یا تهمت و افترا است، و چون احتمال اول منتفى است، بنابراین چیزى جز تهمت و افترا نمى تواند باشد.

* * *

اکنون که مسلّم شد، آنها با این احکام خرافى و ساختگى خود، علاوه بر محروم شدن از نعمت هاى الهى، تهمت و افترا به ساحت قدس پروردگار بسته اند، اضافه مى فرماید: «آنها که بر خدا دروغ مى بندند، درباره مجازات روز قیامت چه مى اندیشند؟ آیا تأمینى براى رهائى از این کیفر دردناک به دست آورده اند»؟ (وَ ما ظَنُّ الَّذینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ یَوْمَ الْقِیامَةِ).

اما، «خداوند فضل و رحمت گسترده اى بر مردم دارد» (إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْل عَلَى النّاسِ).

به همین دلیل آنها را در برابر این گونه اعمال زشتشان، فوراً کیفر نمى دهد.

آنها، به جاى این که از این مهلت الهى استفاده کنند و عبرت گیرند، شکر آن را به جا بیاورند، و به سوى خدا بازگردند، اکثر آنان غافلند، لذا مى فرماید: «ولى اکثر آنها سپاس این نعمت بزرگ را به جا نمى آورند» (وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لایَشْکُرُونَ).

این احتمال نیز، در تفسیر این آیه وجود دارد که: حلال بودن همه این مواهب و روزى ها (به جز اشیاء زیان بخش و ناپاک که استثناء شده)، خود یک نعمت بزرگ الهى است، و بسیارى از مردم به جاى سپاسگزارى در برابر این نعمت، ناسپاسى مى کنند، و با احکام خرافى و ممنوعیت هاى بى دلیل، خود را از آن محروم مى دارند.

* * *

و براى این که تصور نشود این مهلت الهى، دلیل بر عدم احاطه علم پروردگار بر کارهاى آنها است، در آخرین آیه مورد بحث، این حقیقت را با رساترین عبارت بیان مى کند که:

او از تمام ذرات موجودات، در پهنه آسمان و زمین، و جزئیات اعمال بندگان آگاه و با خبر است، مى فرماید:

«در هیچ حالت، اندیشه و کار مهمى نمى باشى، و هیچ قسمتى از قرآن را تلاوت نمى کنى، و هیچ عملى را انجام نمى دهید، مگر این که ما شاهد و ناظر بر شما هستیم در آن هنگام که وارد آن عمل مى شوید» (وَ ما تَکُونُ فی شَأْن وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآن وَ لاتَعْمَلُونَ مِنْ عَمَل إِلاّ کُنّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ).(2)

«شهود» جمع «شاهد»، در اصل، به معنى حضور توأم با مشاهده با «چشم» و یا «قلب» و «فکر» است، و تعبیر به جمع، اشاره به این است که نه تنها خدا، بلکه فرشتگانى که فرمانبردار او و مراقب اعمال انسان ها هستند نیز، از همه این کارها با خبر، و شاهد و ناظرند.

و همان گونه که سابقاً هم اشاره کرده ایم، تعبیر به صیغه جمع در مورد خداوند، با این که ذات پاک او از هر جهت یگانه و یکتا است، براى اشاره به عظمت مقام او است، و این که همواره مأمورینى سر بر فرمان او دارند، و در اطاعت امرش آماده و حاضرند. و در واقع سخن تنها از او نیست، بلکه از او است و از همه مأموران مطیعش.

سپس با تأکید بیشتر، مسأله آگاهى خدا نسبت به همه چیز را تعقیب کرده مى فرماید: «کوچک ترین چیز در زمین و آسمان ـ حتى به اندازه سنگینى ذره بى مقدارى ـ از دیدگاه علم پروردگار تو مخفى و پنهان نمى ماند، و نه کوچک تر از این، و نه بزرگ تر از این، مگر این که همه اینها در لوح محفوظ و کتاب آشکار علم خدا ثبت و ضبط است» (وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّة فِی الأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاّ فی کِتاب مُبین).

«یَعْزُبُ» از ماده «عزوب»، در اصل، به معنى دورى و جدائى از خانه و خانواده، براى یافتن مرتع جهت «گوسفندان» و چهار پایان است، و سپس به معنى غیبت و پنهانى، به طور مطلق استعمال شده است.

«ذرّة» به معنى جسم بسیار کوچک است، و به همین جهت به مورچه هاى ریز نیز، ذرّه گفته مى شود.(3)

«کِتاب مُبِین» اشاره به علم وسیع پروردگار است، که گاهى از آن تعبیر به «لوح محفوظ» مى شود.(4)

* * *

نکته ها:

1 ـ قانون گذارى حق خدا است

آیات فوق، در ضمن عبارات کوتاهى این حقیقت را ثابت مى کند که: حق قانون گذارى مخصوص خدا است، و هر کس بى اذن و اجازه و فرمان او اقدام به چنین کارى کند، مرتکب تهمت و افتراء بر خدا شده است; زیرا همه روزى ها و مواهب عالم از ناحیه او نازل گردیده، و در حقیقت مالک اصلى همه آنها خدا است، بنابراین او است که حق دارد بعضى را «مجاز»، و بعضى را «غیر مجاز» اعلام کند، هر چند دستورهاى او در این زمینه در مسیر منافع و تکامل بندگان است، و او کمترین نیازى به این کار ندارد، ولى به هر حال صاحب اختیار و قانون گذار او است.

مگر این که اجازه این کار را، در حدودى که صلاح مى داند، به کسى مانند پیامبر(صلى الله علیه وآله) واگذار کند.

چنان که از روایات متعددى نیز استفاده مى شود که: پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)، بعضى از امور را واجب یا حرام کرده است، که در زبان روایات به عنوان «فرض النبى» نامیده شده،(5) البته همه اینها طبق فرمان خداوند و اختیاراتى است که به پیامبرش واگذار کرده است.

جمله «آللّهُ أَذِنَ لَکُم» نیز دلیل بر این است که: ممکن است خداوند چنین اجازه اى را به کسى بدهد.

این بحث، مربوط به مسأله «ولایت تشریعى» است، که به خواست خدا در محل دیگرى به گونه اى مشروح تر بیان خواهیم کرد.

* * *

2 ـ نزول ارزاق

این که در آیات فوق، در مورد «ارزاق» تعبیر به نزول شده، با این که مى دانیم تنها آب باران است که از آسمان فرود مى آید:

یا به خاطر این است که این قطرات حیات بخش، ریشه اصلى همه روزى ها را تشکیل مى دهد;

و یا به خاطر این است که، منظور «نزول مقامى» است ـ که سابقاً هم اشاره کرده ایم ـ

این تعبیر در سخنان روزمره نیز دیده مى شود، که اگر از شخص بزرگى دستورى یا موهبتى به شخص کوچکى بشود، مى گویند: این دستور از «بالا» رسیده، یا از «بالا» ابلاغ شده است.

* * *

3 ـ اصل عدم حجیّت ظنّ

علماى علم اصول از جمله «آللّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ» «اصل عدم حجیت ظنّ» را ثابت کرده، گفته اند:

این تعبیر نشان مى دهد، هیچ حکمى از احکام الهى را، بدون قطع و یقین نمى توان اثبات کرد، و گرنه افتراء بر خدا و حرام است (البته در این استدلال بحث هائى داریم که در مباحث علم اصول ذکر کرده ایم).

* * *

4 ـ آئین جاهلیت

آیات فوق، یک درس دیگر نیز به ما مى دهد، و آن این که: قانون گذارى در برابر قانون خدا، آئین جاهلیت است، که به خود حق مى دادند با افکار نارسایشان احکامى وضع کنند، در حالى که یک خداپرست واقعى، هرگز نمى تواند چنین بوده باشد.

و این که مى بینیم در عصر و زمان ما، گروهى هستند که دم از ایمان به خدا و اسلام مى زنند، و در عین حال دست گدائى به سوى قوانین دیگران ـ که قوانین غیر اسلامى است ـ دراز مى کنند.

و یا به خود اجازه مى دهند قوانین اسلام را، به عنوان این که قابل عمل نیست کنار بگذارند، و شخصاً به جعل قانون بپردازند، آنها نیز پیرو سنت هاى جاهلى هستند.

اسلام واقعى تجزیه پذیر نیست، هنگامى که گفتیم: مسلمانیم، باید همه قوانین آن را به رسمیت بشناسیم.

و این که بعضى مى گویند: این قوانین همه قابل اجراء نیست، پندار بى اساسى است که، از یک نوع غرب زدگى و خودباختگى ناشى شده است.

البته اسلام، به خاطر جامعیتى که دارد، در یک سلسله از مسائل، با ذکر اصول کلّى، دست ما را باز گذارده است، که نیازهاى هر عصر و زمان را، با آن اصول تطبیق کلّى، بر طبق آن اصول استنباط، تنظیم و به اجرا در آوریم، و در فهم موضوعات مسائل با متخصصان و کارشناسان اسلامى آن، مشورت نمائیم.

* * *

5 ـ وسعت علم پروردگار

در آخرین آیه مورد بحث، به هنگام اشاره به وسعت علم پروردگار، روى سه نکته تکیه کرده و فرموده:

در هیچ کار و حالى نیستى،

و هیچ آیه اى تلاوت نمى کنى،

و هیچ عملى انجام نمى دهید، مگر این که ما شاهد و ناظر بر شما هستیم.

این تعبیرات سه گانه، در واقع اشاره به «افکار»، «گفتار» و «اعمال» انسان ها است، یعنى: خداوند همان گونه که اعمال ما را مى بیند، و سخنان ما را مى شنود، از افکار و نیّات ما آگاه و با خبر است، و چیزى از اینها از محیط علم پروردگار بیرون نیست.

بدون شک، نیّات و حالات روحى، در مرحله نخست قرار دارد، گفتار پشت سر آن است، و کردار و عمل به دنبال آن، و لذا در آیه نیز، به همین ترتیب ذکر شده است.

ضمناً، این که مى بینیم: قسمت اول و دوم به صورت مفرد و خطاب به پیامبر(صلى الله علیه وآله)ذکر شده، و قسمت سوم به صورت جمع و خطاب به عموم مسلمانان، ممکن است به این جهت باشد که: مرحله تصمیم گیرى در برنامه هاى اسلامى، مربوط به رهبر امت و پیامبرمى باشد، همان گونه که گرفتن آیات قرآن از سوى خدا و تلاوت آن بر مردم نیز، از ناحیه او است، ولى عمل کردن به این برنامه ها، به عموم ملت ارتباط دارد، و هیچ کس از آن مستثنى نیست.

* * *

6 ـ خدا و فرشتگان مراقب اعمالند

در آخرین آیه از آیات فوق، درس بزرگى براى همه مسلمانان بیان شده.

درسى که مى تواند آنها را در مسیر حق به راه اندازد، و از کج روى ها و انحرافات باز دارد.

درسى که توجه به آن جامعه اى صالح و پاک مى سازد، و آن این که:

به این حقیقت توجه داشته باشیم:

هر گامى بر مى داریم، هر سخنى که مى گوئیم، و هر اندیشه اى که در سر مى پرورانیم، و به هر سو نگاه مى کنیم، و در هر حالى هستیم، نه تنها ذات پاک خدا، بلکه فرشتگان او نیز مراقب ما هستند، و با تمام توجه ما را مى نگرند.

کوچک ترین حرکتى در پهنه آسمان و زمین، از دیدگاه علم او مخفى و پنهان نمى ماند، نه تنها مخفى نمى ماند، که همه آنها در آن لوحى که محفوظ است، ثبت مى شود، و اشتباه، غلط و دگرگونى در آن راه ندارد، در صفحه علم بى پایان خدا، در اندیشه فرشتگان مقرّبین و نویسندگان اعمال آدمیان، در پرونده ما و در نامه اعمال همه ما ثبت مى گردد.

بى جهت نیست که امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) هر زمان این آیه را تلاوت مى کرد، شدیداً گریه مى نمود» (کانَ رَسُولُ اللّهِ إِذا قَرَأَ هذِهِ الآیَةُ بَکى بُکاءً شَدِیداً).(6)

جائى که پیامبر(صلى الله علیه وآله)با آن همه اخلاص و بندگى، و آن همه خدمت به خلق و عبادت خالق، از کار خود در برابر علم خدا ترسان باشد، حال ما و دیگران معلوم است.

* * *


1 ـ «بحیره» حیوانى را مى گفتند که: چندین بار وضع حمل کرده بود و «سائبه» شترى بود که، ده یا دوازده کرّه شتر آورده بود و «وصیله» نیز، به گوسفندى مى گفتند که: هفت بار زائیده بود (براى توضیح بیشتر به جلد پنجم تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 103 سوره «مائده» مراجعه فرمائید).

2 ـ بعضى ضمیر «مِنْهُ» را به «خداوند» برگردانده اند، یعنى: آیاتى که از طرف خدا مى خوانى، اما ظاهر این است که: این ضمیر به «شأن» یا «قرآن» برمى گردد، همان گونه که بسیارى از مفسران گفته اند، یعنى: آیاتى که درباره هر کار مهمى تلاوت مى کنى، یا آیاتى از قرآن را که تلاوت مى کنى.

3 ـ براى توضیح بیشتر به جلد سوم تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 40 سوره «نساء» مراجعه فرمائید.

4 ـ در این باره در جلد پنجم تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 59 سوره «انعام» نیز سخن گفته ایم.

5 ـ اشاره به «بابُ التَّفویض إِلى رسولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) وَ إِلَى الأَئمةِ(علیهم السلام) فِى أَمرِ الدِّینِ» («کافى»، جلد 1، صفحه 265، دار الکتب الاسلامیة).

6 ـ «مجمع البیان»، جلد 5، صفحه 116، ذیل آیه مورد بحث ـ تفسیر «على بن ابراهیم قمى»، جلد 1، صفحات 313 و 314 (مؤسسه دار الکتاب، قم، 1404 هـ .ق) ـ تفسیر «نور الثقلین»، جلد 2، صفحه 308 (مؤسسه اسماعیلیان).