يونس
إِنَّ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ 7 أُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ 8 إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُم بِإِيمَانِهِمْ ۖ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ 9 دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلَامٌ ۚ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ 10 ۞ وَلَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُم بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ ۖ فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ 11 وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَىٰ ضُرٍّ مَّسَّهُ ۚ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ 12 وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا ۙ وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا ۚ كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ 13 ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِن بَعْدِهِمْ لِنَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ 14
7إِنَّ الَّذینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ
8أُولئِکَ مَأْواهُمُ النّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ
9إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِإیمانِهِمْ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الأَنْهارُ فی جَنّاتِ النَّعیمِ
10دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ اللّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
ترجمه:
7 ـ آنها که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیز) ندارند، و به زندگى دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند، و آنها که از آیات ما غافلند.
8 ـ (همه) آنها جایگاهشان آتش است، به خاطر کارهائى که انجام مى دادند!
9 ـ (ولى) کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، پروردگارشان آنها را در پرتو ایمانشان هدایت مى کند; از زیر (قصرهاى) آنها در باغ هاى بهشت، نهرها جارى است.
10 ـ گفتار (و دعاى) آنها در بهشت این است که: «خداوندا، منزّهى تو»! و تحیّت آنها در آنجا: سلام; و آخرین سخنشان این است که: «حمد، مخصوص خدا، پروردگار عالمیان است»!
تفسیر:
بهشتیان و دوزخیان
در آغاز این سوره همان گونه که اشاره شد، قرآن نخست یک بحث اجمالى پیرامون مسأله مبدأ و معاد نموده، سپس به شرح آن پرداخته است، در آیات قبل، شرحى پیرامون مسأله مبدأ بود، و در آیات مورد بحث شرحى پیرامون معاد، و سرنوشت مردم در جهان دیگر، دیده مى شود.
نخست مى فرماید: «کسانى که امید به لقاى ما را ندارند، و به رستاخیز معتقد نیستند، و به همین دلیل تنها به زندگى دنیا خشنودند و به آن اطمینان مى کنند...» (إِنَّ الَّذینَ لایَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها).
«و همچنین آنها که از آیات ما غافلند و در آنها اندیشه نمى کنند...»، تا قلبى بیدار، و دلى مملوّ از احساس مسئولیت پیدا کنند... (وَ الَّذینَ هُمْ عَنْ آیاتِنا غافِلُونَ).
* * *
«این هر دو گروه جایگاهشان آتش است; به خاطر اعمالى که انجام مى دهند» (أُولئِکَ مَأْواهُمُ النّارُ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).
در حقیقت نتیجه مستقیم عدم ایمان به معاد، دلبستگى به این زندگى محدود، مقام هاى مادّى، و اطمینان و اتکاء به آن است، و نتیجه این دلبستگى، آلودگى از نظر عمل و فعالیت هاى مختلف زندگى است، و پایان آن چیزى جز آتش نخواهد بود.
همچنین غفلت از آیات الهى، سرچشمه بیگانگى از خدا، و بیگانگى از خدا، سرچشمه عدم احساس مسئولیت، و آلودگى به ظلم، فساد و گناه است، و سرانجام آن چیزى جز آتش نمى تواند باشد.
بنابراین، هر دو گروه فوق، یعنى: آنها که ایمان به مبدأ یا ایمان به معاد ندارند، مسلماً از نظر عمل آلوده خواهند بود، و آینده هر دو گروه تاریک است.
این دو آیه بار دیگر این حقیقت را تأکید مى کند: براى اصلاح یک جامعه و نجات آن از آتش ظلم و فساد، تقویت پایه هاى ایمان به «خدا» و «معاد»، دو شرط ضرورى و اساسى است; چرا که بدون ایمان به خدا، احساس مسئولیت از وجود انسان برچیده مى شود، و بدون توجه به معاد، ترس از مجازات از میان خواهد رفت، و به این ترتیب، این دو پایه اعتقادى، پایه تمام اصلاحات اجتماعى است.
* * *
پس از آن، به حال گروه دیگرى اشاره مى کند که، نقطه مقابل این دو گروه مى باشند مى فرماید: «کسانى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، خداوند به کمک ایمانشان آنها را هدایت مى کند» (إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِإیمانِهِمْ).
این نور هدایت الهى که از نور ایمانشان سرچشمه مى گیرد، تمام افق زندگانى آنها را روشن مى سازد.
در پرتو این نور، آن چنان روشن بینى پیدا مى کنند که، جار و جنجال هاى مکتب هاى مادّى، و وسوسه هاى شیطانى، و زرق و برق هاى گناه، و زر و زور، فکر آنها را نمى دزدد، و از راه به بیراهه گام نمى نهند.
این حال دنیاى آنها است اما در جهان دیگر خداوند «در باغ هاى پر نعمت بهشت، قصرهائى به آنها مى بخشد که از زیر آنها، نهرهاى آب جریان دارد» (تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الأَنْهارُ فی جَنّاتِ النَّعیمِ).
* * *
آنها در محیطى مملوّ از صلح و صفا، و عشق به پروردگار، و انواع نعمت ها به سر مى برند.
و هر زمان که جذبه ذات و صفات خدا وجودشان را روشن مى سازد، مى گویند: «پروردگارا! از هر گونه عیب و نقص پاک و منزّهى» (دَعْواهُمْ فیها سُبْحانَکَ اللّهُمَّ).
و هر زمان به یکدیگر مى رسند، سخن از صلح و صفا مى گویند «و تحیتشان آنجا سلام است» (وَ تَحِیَّتُهُمْ فیها سَلامٌ).
و سرانجام، هر گاه از نعمت هاى گوناگون خداوند در آنجا بهره مى گیرند، به شکر پرداخته، مى گویند: «حمد و سپاس مخصوص خداوندى است که پروردگار عالمیان است» (وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ).
* * *
نکته ها:
1 ـ ملاقات پروردگار
منظور از ملاقات پروردگار که در آیه نخست آمده، مسلماً ملاقات حسّى نیست، بلکه منظور: علاوه بر پاداش و کیفرهاى پروردگار، یک نوع شهود باطنى است، که انسان در قیامت نسبت به ذات مقدس خدا پیدا مى کند; زیرا آیات و نشانه هاى او را همه جا آشکارتر مى بیند، و دید و درک تازه اى براى شناختش مى یابد.(1)
* * *
2 ـ هدایت در پرتو ایمان
در جمله «یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِإیمانِهِمْ»، سخن از هدایت انسان در پرتو ایمان به میان آمده است، این هدایت، اختصاص به زندگى جهان دیگر ندارد، بلکه در این جهان نیز انسان مؤمن، در پرتو ایمانش از بسیارى اشتباهات و فریبکارى ها و لغزش هائى که مولود طمع، خودخواهى و هوى و هوس است نجات مى یابد، و راه خود را در جهان دیگر به سوى بهشت، در پرتو این ایمان پیدا مى کند، چنان که قرآن مى فرماید: یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ یَسْعى نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِم:
«در آن روز مردان و زنان با ایمان را مى بینى، که شعاع نورشان در پیشاپیش رو، و در طرف راستشان در حرکت است».(2)
و در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله)مى خوانیم: إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذا خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ صُوِّرَ لَهُ عَمَلُهُ فِى صُورَة حَسَنَة فَیَقُولُ لَهُ أَنَا عَمَلُکَ فَیَکُونُ لَهُ نُوراً وَ قائِداً إِلَى الْجَنَّةِ...:
«هنگامى که مؤمن از قبر خود خارج مى شود، اعمالش به صورت زیبائى نمایان مى گردد، و به او مى گوید: من اعمال توأم، و به صورت نورى در مى آید که او را به سوى بهشت هدایت مى کند...»!(3)
* * *
3 ـ منظور از «تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الأَنْهارُ»
در آیات فوق «تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الأَنْهارُ» آمده است، در حالى که در آیات دیگر قرآن، «تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الأَنْهارُ» دیده مى شود.
و به تعبیر دیگر: در موارد دیگر مى خوانیم: از زیر درختان بهشت نهرها جریان دارد، اما در آیه فوق مى خوانیم: از زیر پاى بهشتیان نهرها جارى است.
این تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که: حتى قصرهاى بهشتیان بر روى نهرها بنا شده، که لطف و زیبائى فوق العاده اى به آنها مى بخشد.
و یا اشاره به این که: نهرهاى بهشتى به فرمان آنها هستند و در قبضه قدرتشان مى باشد، چنان که در سرگذشت «فرعون» مى خوانیم مى گفت: أَ لَیْسَ لِى مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الأَنْهارُ تَجْرِى مِنْ تَحْتِى: «آیا حکومت مصر در اختیار من نیست، و این نهرها به فرمان من جریان ندارند».(4)
این احتمال نیز داده شده است که: «تحت» به معنى «بین ایدى» باشد، یعنى در مقابل آنها نهرهاى آب جریان دارد.
* * *
4 ـ سه حالت لذت بخش بهشتیان
جالب توجه این که: در آخرین آیه مورد بحث، اشاره به سه حالت و یا سه نعمت و لذت بزرگ بهشتیان شده است:
حالت نخست، توجه به ذات پاک پروردگار، و لذتى که از این توجه به آنها دست مى دهد، که قابل مقایسه با هیچ لذتى نیست.
حالت دوم، لذتى است که بر اثر تماس داشتن با مؤمنان دیگر، در آن محیط پر از صلح و تفاهم پیدا مى شود، که بعد از لذت توجه به خدا، از همه چیز برتر است.
حالت سوم، لذتى است که از انواع نعمت هاى بهشتى به آنها دست مى دهد، و باز آنها را متوجه به خدا مى سازد، و حمد و سپاس او را مى گویند (دقت کنید).
* * *
1 ـ براى توضیح بیشتر، به جلد اول تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 46 سوره «بقره» مراجعه فرمائید.
2 ـ حدید، آیه 12.
3 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 17، صفحه 40 ـ «کنز العمال»، جلد 14، صفحه 366، حدیث 38963 (مؤسسة الرسالة، بیروت) ـ «درّ المنثور»، جلد 3، صفحه 301 (دار المعرفة، چاپخانه الفتح، جدّه، چاپ اول، 1365 هـ .ق).
4 ـ زخرف، آیه 51.