يوسف
قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَىٰ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا ۖ إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ 5 وَكَذَٰلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَىٰ أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ 6 ۞ لَّقَدْ كَانَ فِي يُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آيَاتٌ لِّلسَّائِلِينَ 7 إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰ أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ 8 اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ 9 قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ 10 قَالُوا يَا أَبَانَا مَا لَكَ لَا تَأْمَنَّا عَلَىٰ يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ 11 أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ 12 قَالَ إِنِّي لَيَحْزُنُنِي أَن تَذْهَبُوا بِهِ وَأَخَافُ أَن يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ 13 قَالُوا لَئِنْ أَكَلَهُ الذِّئْبُ وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّا إِذًا لَّخَاسِرُونَ 14
4إِذْ قالَ یُوسُفُ لاَِبیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لی ساجِدینَ
5قالَ یا بُنَیَّ لاتَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلى إِخْوَتِکَ فَیَکیدُوا لَکَ کَیْداً إِنَّ الشَّیْطانَ لِلإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبینٌ
6وَ کَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْویلِ الأَحادیثِ وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ عَلى آلِ یَعْقُوبَ کَما أَتَمَّها عَلى أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلیمٌ حَکیمٌ
ترجمه:
4 ـ (به خاطر بیاور) هنگامى را که یوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره، و خورشید و ماه در برابرم سجده مى کنند»!
5 ـ گفت: «فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مکن، که براى تو نقشه (خطرناکى) مى کشند; چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است!
6 ـ و این گونه پروردگارت تو را بر مى گزیند; و از تعبیر خواب ها به تو مى آموزد; و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام و کامل مى کند، همان گونه که پیش از این، بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام کرد; به یقین، پروردگار تو دانا و حکیم است»!
تفسیر:
بارقه امید و آغاز مشکلات!
قرآن داستان «یوسف»(علیه السلام) را از خواب عجیب و پر معنى او آغاز مى کند; زیرا این خواب در واقع نخستین فراز زندگى پر تلاطم یوسف محسوب مى شود.
یک روز صبح با هیجان و شوق به سراغ پدر آمد، و پرده از روى حادثه تازه اى برداشت که در ظاهر چندان مهم نبود، اما در واقع شروع فصل جدیدى را در زندگانى او اعلام مى کرد.
«یوسف گفت: پدرم! من دیشب در خواب یازده ستاره را دیدم که از آسمان فرود آمدند، و خورشید و ماه نیز آنها را همراهى مى کردند، همگى نزد من آمدند و در برابر من سجده کردند» (إِذْ قالَ یُوسُفُ لاَِبیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لی ساجِدینَ).
«ابن عباس» مى گوید: «یوسف»(علیه السلام) این خواب را در شب جمعه، که مصادف شب قدر، (شب تعیین سرنوشت ها و مقدرات) بود، دید.(1)
در این که یوسف(علیه السلام) به هنگام دیدن این خواب، چند سال داشت، بعضى نُه سال، بعضى دوازده سال و بعضى هفت سال، نوشته اند، قدر مسلّم این است که در آن هنگام بسیار کم سن و سال بود.(2)
قابل توجه این که: جمله «رَأَیْتُ» به عنوان تأکید و قاطعیت در این آیه تکرار شده است، اشاره به این که من چون بسیارى از افراد که قسمتى از خواب خود را فراموش مى کنند، و با شک و تردید از آن سخن مى گویند نیستم، من با قطع و یقین دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده کردند، در این موضوع شک و تردیدى ندارم.
نکته دیگر این که، ضمیر «هُمْ» که براى جمع مذکر عاقل است، در مورد
خورشید و ماه و ستارگان به کار رفته، همچنین کلمه «ساجِدِین».
اشاره به این که، سجده آنها یک امر تصادفى نبود بلکه پیدا بود روى حساب همچون افراد عاقل و هوشیار سجده مى کنند.
البته روشن است منظور از «سجده» در اینجا خضوع و تواضع مى باشد، و گرنه سجده به شکل سجده معمولى انسان ها در مورد خورشید و ماه و ستارگان مفهوم ندارد.
* * *
این خواب هیجان انگیز و معنى دار، یعقوب(علیه السلام) پیامبر را در فکر فرو برد:
خورشید و ماه و ستارگان آسمان! آن هم یازده ستاره، فرود آمدند و در برابر فرزندم یوسف(علیه السلام) سجده کردند، چقدر پر معنى است؟!
حتماً خورشید و ماه، من و مادرش (یا من و خاله اش) مى باشیم، و یازده ستاره، برادرانش، قدر و مقام فرزندم آن قدر بالا مى رود که ستارگان آسمان و خورشید و ماه سر بر آستانش مى سایند، آن قدر در پیشگاه خدا عزیز و آبرومند مى شود که آسمانیان در برابرش خضوع مى کنند، چه خواب پر شکوه و جالبى؟!.
لذا با لحن آمیخته با نگرانى و اضطراب، اما توأم با خوشحالى به فرزندش چنین «گفت: فرزندم این خوابت را براى برادرانت بازگو مکن»! (قالَ یا بُنَیَّ لاتَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلى إِخْوَتِکَ).
«چرا که آنها براى تو نقشه هاى خطرناک خواهند کشید» (فَیَکیدُوا لَکَ کَیْداً).
من مى دانم: «شیطان براى انسان دشمن آشکارى است» (إِنَّ الشَّیْطانَ لِلإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبینٌ).
او منتظر بهانه اى است که وسوسه هاى خود را آغاز کند، به آتش کینه و حسد دامن زند، و حتى برادران را به جان هم اندازد.
جالب این که یعقوب(علیه السلام) نگفت: «مى ترسم برادران قصد سوئى درباره تو کنند» بلکه آن را به صورت یک امر قطعى و مخصوصاً با تکرار «کَیْد» که دلیل بر تأکید است بیان کرد.
چرا که از روحیات سایر فرزندانش با خبر بود، و حساسیت آنها را نسبت به «یوسف» مى دانست، شاید برادران نیز از تعبیر کردن خواب بى اطلاع نبودند.
به علاوه این خواب خوابى بود که تعبیرش چندان پیچیدگى نداشت.
از طرفى، این خواب شبیه خواب هاى کودکانه به نظر نمى رسید، کودک ممکن است خواب ماه و ستاره را ببیند، اما این که ماه و ستارگان به صورت موجوداتى عاقل و با شعور در برابر او سجده کنند، این یک خواب کودکانه نیست، و روى این جهات جا داشت که یعقوب نسبت به افروخته شدن آتش حسد برادران نسبت به یوسف بیمناک باشد .
* * *
ولى این خواب تنها بیانگر عظمت مقام «یوسف»(علیه السلام) در آینده از نظر ظاهرى و مادى نبود، بلکه، نشان مى داد: او به مقام نبوت نیز خواهد رسید; چرا که سجده آسمانیان دلیل بر بالا گرفتن مقام آسمانى او است، و لذا پدرش یعقوب اضافه کرد: «و این چنین پروردگارت تو را بر مى گزیند» (وَ کَذلِکَ یَجْتَبیکَ رَبُّکَ).
«و از تعبیر خواب به تو تعلیم مى دهد» (وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْویلِ الأَحادیثِ).(3)
«و نعمتش را بر تو و آل یعقوب تکمیل مى کند» (وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ عَلى آلِ یَعْقُوبَ).
«همان گونه که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام کرد» (کَما أَتَمَّها عَلى أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ).
آرى، «پروردگارت عالم است و از روى حکمت کار مى کند» (إِنَّ رَبَّکَ عَلیمٌ حَکیمٌ).
* * *
نکته ها:
1 ـ رؤیا و خواب دیدن
مسأله رؤیا و خواب دیدن، همیشه از مسائلى بوده است که فکر افراد عادى و دانشمندان را از جهات مختلفى به خود جلب کرده است.
این صحنه هاى زشت و زیبا، وحشتناک و دلپذیر، سرورآفرین و غم انگیز که انسان در خواب مى بیند چیست؟!.
آیا اینها مربوط به گذشته است که در اعماق روح انسان لانه کرده؟
و یا تغییرات و تبدیلاتى است که خودنمائى مى کنند؟
و یا مربوط به آینده است که به وسیله دستگاه گیرنده حساس روح آدمى از طریق ارتباط مرموزى از حوادث آینده عکسبردارى مى نماید؟
و یا انواع و اقسام مختلفى دارد که بعضى مربوط به گذشته، بعضى مربوط به آینده و قسمتى نتیجه تمایلات و خواست هاى ارضا نشده است؟
قرآن در آیات متعددى صراحت دارد که، حداقل پاره اى از خواب ها، انعکاسى از آینده دور، یا نزدیک مى باشد.
در داستان خواب «یوسف»(علیه السلام) که در آیات فوق خواندیم، همچنین داستان خواب زندانیان، که در آیه 36 همین سوره آمده و داستان خواب ملک و سلطان «مصر» که در آیه 43 خواهد آمد، به چند نمونه خواب برخورد مى کنیم، که همه آنها از حوادث آینده پرده برداشته است.
بعضى از این حوادث، نسبتاً دور، مانند خواب یوسف(علیه السلام)، که مى گویند: بعد از چهل سال به تحقق پیوست.(4)
و بعضى در آینده نزدیک تر، مانند خواب پادشاه مصر و هم بندهاى یوسف(علیه السلام).
در غیر این سوره، اشاره به «خواب هاى تعبیردار» دیگرى نیز شده، مانند رؤیاى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) که در سوره «فتح» به آن اشاره شده،(5) و خواب «ابراهیم»(علیه السلام) که در سوره «صافات» آمده است(6) (این خواب، هم فرمان الهى بود و هم تعبیر داشت).
جالب این که، در روایتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) چنین مى خوانیم: الرُّؤْیا ثَلاثَةٌ بُشْرى مِنَ اللّهِ وَ تَحْزِینٌ مِنَ الشَّیْطانِ وَ الَّذِی یُحَدِّثُ بِهِ الإِنْسانُ نَفْسَهُ فَیَراهُ فِی مَنامِهِ:
«خواب و رؤیا سه گونه است: گاهى بشارتى از ناحیه خداوند است، گاه، وسیله غم و اندوه از سوى شیطان، و گاه مسائلى است که انسان در فکر خود مى پروراند و آن را در خواب مى بیند».(7)
روشن است، خواب هاى شیطانى چیزى نیست که تعبیر داشته باشد، اما خواب هاى رحمانى که جنبه بشارت دارد، حتماً باید خوابى باشد که از حادثه مسرت بخش در آینده پرده بردارد.
به هر حال، لازم است در اینجا به نظرات مختلف که درباره حقیقت رؤیا ابراز شده، به طور فشرده اشاره کنیم:
درباره حقیقت رؤیا تفسیرهاى زیادى شده است که مى توان آنها را به دو بخش تقسیم کرد: تفسیر مادّى و تفسیر روحى.
1 ـ تفسیر مادّى
مادّى ها مى گویند: رؤیا چند علت مى تواند داشته باشد:
الف ـ ممکن است خواب دیدن و رؤیا نتیجه مستقیم کارهاى روزانه انسان باشد، یعنى آنچه براى انسان در روزهاى گذشته روى داده به هنگام خواب در مقابل فکرش مجسم گردد.
ب ـ ممکن است یک سلسله آرزوهاى بر آورده نشده باعث دیدن خواب هائى شود، همان طور که شخص تشنه، آب در خواب مى بیند، و کسى که در انتظار سفر کرده اى است آمدن او را از سفر به خواب مى بیند (و از قدیم گفته اند: شتر در خواب بیند پنبه دانه!...).
ج ـ ممکن است ترس از چیزى باعث شود که انسان خواب آن را ببیند، زیرا مکرر تجربه شده است، کسانى که از دزد وحشت دارند، شب خواب دزد را مى بینند (ضرب المثل معروف «دور از شتر بخواب و خواب آشفته نبین» اشاره به همین حقیقت است).
«فروید» و پیروان مکتب او یک نوع تفسیر و تعبیر مادّى دیگرى براى خواب دارند:
آنها طى مقدمات مشروحى، اظهار مى دارند: خواب و رؤیا عبارت است از: ارضاى تمایلات واپس زده و سرکوفته اى که همیشه با تغییر و تبدیل هائى براى فریب «من» به عرصه خودآگاهى روى مى آورند.
توضیح این که: بعد از قبول این مسأله که روان آدمى مشتمل بر دو بخش است: «بخش آگاه» یعنى آنچه به تفکرات روزانه و معلومات ارادى و اختیارات انسان ارتباط دارد.
و «بخش ناآگاه» یعنى آنچه در ضمیر باطن به صورت یک میل ارضا نشده پنهان گردیده است.
مى گویند: بسیار مى شود امیالى که ما داریم و به عللى نتوانسته ایم آنها را ارضا کنیم، و در ضمیر باطن ما جاى گرفته اند، به هنگام خواب که سیستم خود آگاه از کار مى افتد، براى یک نوع اشباع تخیلى به مرحله خودآگاه روى مى آورند.
گاهى بدون تغییر منعکس مى شوند، همانند عاشقى که محبوب از دست رفته خود را در عالم خواب مشاهده مى کند.
و گاهى تغییر شکل داده و به صورت هاى مناسبى منعکس مى شوند، که در این صورت نیاز به تعبیر دارند.
بنابراین «رؤیاها» همیشه مربوط به گذشته است، و از آینده هرگز خبر نمى دهد، تنها مى توانند وسیله خوبى براى خواندن «ضمیر ناآگاه» باشند، و به همین جهت براى درمان بیمارى هاى روانى که متکى به کشف ضمیر ناآگاه است بسیار مى شود که از خواب هاى بیمار کمک مى گیرند.
بعضى از دانشمندان غذاشناس، میان «خواب و رؤیا» و «نیازهاى غذائى بدن» رابطه قائل هستند، و معتقدند: مثلاً اگر انسان در خواب ببیند از دندانش «خون» مى چکد، لابد ویتامین «ث» بدن او کم شده است!
و اگر در خواب ببیند موى سرش سفید گشته، معلوم مى شود گرفتار کمبود ویتامین «ب» شده است!!.
2 ـ تفسیر روحى
و اما فلاسفه روحى، تفسیر دیگرى براى خواب ها دارند، آنها مى گویند، خواب و رؤیا بر چند قسم است:
1 ـ خواب هاى مربوط به گذشته زندگى، امیال و آرزوها، که بخش مهمى از خواب هاى انسان را تشکیل مى دهد.
2 ـ خواب هاى پریشان و نامفهوم که معلول فعالیت توهّم و خیال است (اگر چه ممکن است انگیزه هاى روانى داشته باشد).
3 ـ خواب هائى که مربوط به آینده است و از آن گواهى مى دهد.
شک نیست خواب هاى مربوط به زندگى گذشته و جان گرفتن و تجسم صحنه هائى که انسان در طول زندگى خود دیده است، تعبیر خاصى ندارند.
همچنین خواب هاى پریشان و به اصطلاح «اضغاث احلام» که نتیجه افکار پریشان، و همانند افکارى است که انسان در حال تب و هذیان پیدا مى کند نیز تعبیر خاصى نسبت به مسائل آینده زندگى نمى تواند داشته باشد، اگر چه روان شناسان و روان کاوان از آنها به عنوان دریچه اى براى دست یافتن به ضمیر ناآگاه بشرى استفاده کرده، و آنها را کلیدى براى درمان بیمارى هاى روانى مى دانند.
بنابراین، تعبیر خواب آنها براى کشف اسرار روان و سرچشمه بیمارى ها است، نه براى کشف حوادث آینده زندگى.
و اما خواب هاى مربوط به آینده نیز داراى دو شعبه است:
قسمتى خواب هاى صریح و روشن مى باشند که به هیچ وجه تعبیرى نمى خواهند، و گاهى بدون کمترین تفاوتى با نهایت تعجب، در آینده دور یا نزدیک، تحقق مى پذیرد.
دوم خواب هائى است که در عین حکایت از حوادث آینده، بر اثر عوامل خاص ذهنى و روحى تغییر شکل یافته و نیازمند به تعبیر است.
براى هر یک از این خواب ها نمونه هاى زیادى وجود دارد، که همه آنها را نمى توان انکار کرد، نه تنها در منابع مذهبى و کتب تاریخى نمونه هائى از آن ذکر شده، که در زندگى خصوصى خود ما، یا کسانى که مى شناسیم مکرر رخ داده است، به اندازه اى که هرگز نمى توان همه را معلول تصادف دانست.
خواب هاى عجیب
در اینجا چند نمونه از خواب هائى که به طرز عجیبى پرده از روى حوادث آینده برداشته، و از افراد مورد اعتماد شنیده ایم یادآور مى شویم:
1 ـ یکى از علماى معروف و کاملاً مورد وثوق «همدان» مرحوم «آخوند ملاّ على» از مرحوم «آقا میرزا عبدالنبى» که از علماى بزرگ «تهران» بود چنین نقل مى کرد: هنگامى که در «سامرا» بودم، هر سال مبلغى در حدود یکصد تومان از «مازندران» براى من فرستاده مى شد، و به اعتبار همین موضوع، قبلاً که نیاز پیدا مى کردم، قرض هائى مى نمودم، و به هنگام وصول آن وجه، تمام بدهى هاى خود را ادا مى کردم.
یک سال به من خبر دادند: امسال وضع محصولات بسیار بد بوده، و بنابراین وجهى فرستاده نمى شود! بسیار ناراحت شدم و با همین فکر ناراحت خوابیدم، ناگهان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را در خواب دیدم مرا صدا زده فرمود: فلان کس! برخیز در آن دولاب را باز کن (اشاره به دولابى کرد) و یک صد تومان در آن هست بردار. از خواب بیدار شدم.
چیزى نگذشت در خانه را زدند، بعد از ظهر بود، دیدم فرستاده مرحوم «میرزاى شیرازى» مرجع بزرگ تقلید شیعیان است.
گفت: میرزا شما را مى خواهد. من تعجب کردم در این موقع براى چه آن مرد بزرگ مرا مى خواهد؟
رفتم دیدم در اطاق خود نشسته، (من خواب خود را به کلّى فراموش کرده بودم) ناگاه مرحوم «میرزاى شیرازى» به من گفت:
«میرزا عبدالنبى» درِ آن دولاب را باز کن و یکصد تومان در آنجا هست بردار، بلا فاصله داستان خواب به نظرم آمد و از این حادثه سخت تعجب کردم، خواستم چیزى بگویم، احساس کردم او مایل نیست سخنى در این زمینه گفته شود، وجه را برداشتم و بیرون آمدم.
2 ـ دوستى که مورد اعتماد است نقل مى کرد: نویسنده کتاب «ریحانة الادب»، «مرحوم تبریزى»، فرزندى داشت، دست راست او ناراحت بود (شاید روماتیسم شدید داشت) به طورى که به زحمت مى توانست قلم به دست بگیرد، بنا شد، براى معالجه به «آلمان» برود.
او مى گوید: در کشتى که بودم خواب دیدم مادرم از دنیا رفته است، تقویم را باز کردم، و جریان را با قید روز و ساعت نوشتم، چیزى نگذشت که به «ایران» آمدم، جمعى از بستگان به استقبال من آمدند، دیدم لباس مشکى در تن دارند، تعجب کردم، جریان خواب به کلّى از خاطرم رفته بود .
بالاخره تدریجاً به من حالى کردند که: مادرم فوت کرده، بلافاصله به یاد خواب افتادم، تقویم را بیرون آوردم و روز فوت را سؤال کردم، دیدم درست در همان روز مادرم از دنیا رفته بود!.
3 ـ نویسنده معروف اسلامى «سید قطب» در تفسیر خود «فى ظلال القرآن» ذیل آیات مربوط به سوره «یوسف» چنین مى نویسد:
اگر من تمام آنچه درباره رؤیا گفته اید را انکار کنم، هیچ گاه نمى توانم جریانى را که براى خودم هنگامى که در «آمریکا» بودم واقع شد، انکار نمایم، در آنجا من در خواب دیدم: خواهر زاده ام خون چشمانش را فرا گرفته، قادر به دیدن نیست (خواهرزاده ام با سایر اعضاى خانواده ام در مصر بودند) من از این جریان متوحش شدم، فوراً نامه اى براى خانواده ام به «مصر» نوشتم، و مخصوصاً از وضع چشم خواهر زاده ام سؤال کردم، چیزى نگذشت جواب نامه به دستم رسید، نوشته بودند: چشم او مبتلا به خون ریزى داخلى شده و قادر به دیدن نیست، و هم اکنون مشغول معالجه است.
قابل توجه این که: خون ریزى داخلى چشم او طورى بود که در مشاهده معمولى قابل رؤیت نبود، و تنها با وسائل پزشکى دیدن آن میسر بود، ولى به هر حال از بینائى چشم محروم گشته بود، من حتى این خونریزى درونى را در خواب به شکل آشکار دیدم!.
خواب هائى که پرده از روى اسرارى برداشته و حقایقى مربوط به آینده و یا حقایق پنهانى مربوط به حال را کشف کرده، بیش از آن است که حتى افراد دیرباور بتوانند انگشت انکار روى همه آنها بگذارند، و یا آنها را حمل بر تصادف کنند.
با تحقیق از دوستان نزدیک خود غالباً مى توانید به نمونه هائى از این خواب ها دست یابید، این گونه خواب ها از طریق «تفسیر مادى رؤیا» هرگز قابل تعبیر نیستند، و تنها با تفسیر فلاسفه روحى، و اعتقاد به استقلال روح مى توان آنها را تفسیر کرد، بنابراین از مجموع آنها به عنوان شاهدى براى استقلال روح مى توان استفاده کرد.(8)
* * *
2 ـ استفاده یعقوب(علیه السلام) از خواب یوسف (علیه السلام)
در آیات مورد بحث، خواندیم که یعقوب علاوه بر این که فرزندش را از بازگو کردن خواب خود به برادران بر حذر داشت، خواب را به طور اجمال براى او تعبیر کرد، و به او گفت: تو برگزیده خداوند خواهى شد و علم تعبیر خواب را به تو خواهد آموخت، و نعمتش را بر تو و آل یعقوب تمام خواهد کرد.
دلالت خواب «یوسف»(علیه السلام) بر این که او در آینده به مقام هاى بزرگ معنوى و مادى خواهد رسید کاملاً قابل درک است، ولى این سؤال پیش مى آید: مسأله آگاهى «یوسف»(علیه السلام) از تعبیر خواب در آینده، چگونه از رؤیاى «یوسف»(علیه السلام)براى «یعقوب»، کشف شد؟
آیا این یک خبر تصادفى بود که یعقوب به یوسف داد و کار به خواب او نداشت؟ و یا آن را از همان خواب یوسف کشف کرد؟.
ظاهر این است که: یعقوب این مسأله را از خواب «یوسف»(علیه السلام) فهمید، و این ممکن است از یکى از دو راه بوده باشد:
نخست این که یوسف(علیه السلام) در آن سن و سال کم این خواب را به طور خصوصى و دور از چشم برادران براى پدر نقل کرد (چرا که پدر به او توصیه کرد در کتمان آن بکوشد) و این نشان مى دهد یوسف(علیه السلام) نیز از خواب خود احساس خاصى داشت که آن را در جمع مطرح نکرد.
وجود چنین احساسى در کودک کم سن و سالى مانند یوسف، دلیل بر این است که او یک نوع آمادگى روحى براى کشف تعبیر خواب دارد، و پدر احساس کرد با پرورش این آمادگى او در آینده آگاهى وسیعى در این زمینه پیدا خواهد کرد.
دیگر این که ارتباط پیامبران با عالم غیب از چند طریق بوده است.
گاهى از طریق الهامات قلبى.
گاه از طریق نزول فرشته وحى.
و گاه از طریق خواب.
گر چه یوسف(علیه السلام) در آن زمان هنوز به مقام نبوت نرسیده بود، اما وقوع چنین خواب معنى دارى براى یوسف(علیه السلام) نشان مى داد که او در آینده از این طریق با عالم غیب، ارتباط خواهد گرفت و طبعاً باید تعبیر و مفهوم خواب را بداند تا بتواند چنین رابطه اى داشته باشد.
* * *
3 ـ حفظ اسرار
از درس هائى که این بخش از آیات به ما مى دهد، درس «حفظ اسرار» است، که گاهى حتى در مقابل برادران نیز باید عملى شود، همیشه در زندگى انسان اسرارى وجود دارد که اگر فاش شود، ممکن است آینده او یا جامعه اش را به خطر اندازد، خویشتن دارى در حفظ این اسرار، یکى از نشانه هاى وسعت روح و قدرت اراده است.
چه بسیارند افرادى که به خاطر ضعف در این قسمت، سرنوشت خویش و یا جامعه اى را به خطر افکنده اند.
و چه بسیار ناراحتى هائى که در زندگى به خاطر ترک حفظ اسرار براى انسان پیش مى آید.
در حدیثى از امام على بن موسى الرضا(علیهما السلام) مى خوانیم: لایَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتّى تَکُونَ فِیهِ ثَلاثُ خِصال سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ(صلى الله علیه وآله) وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ(علیه السلام) فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ السِّرِّ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ:
«مؤمن، مؤمن نخواهد بود مگر این که سه خصلت داشته باشد: سنّتى از پروردگار، سنّتى از پیامبر و سنّتى از امام و پیشوایش.
اما سنّت پروردگار کتمان اسرار است، اما سنّت پیامبر مدارا با مردم است، و اما سنّت امام شکیبائى در برابر ناراحتى ها و مشکلات مى باشد» (البته کتمان سرّ در اینجا بیشتر ناظر به کتمان اسرار دیگران است).(8)
و در حدیثى از امام صادق(علیه السلام)مى خوانیم: سِرُّکَ مِنْ دَمِکَ فَلایَجْرِیَنَّ مِنْ غَیْرِ أَوْداجِکَ: «اسرار تو همچون خون تو است که باید تنها در عروق خودت جریان یابد».(10)
* * *
1 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ «بحار الانوار»، جلد 12، صفحه 218.
2 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ «بحار الانوار»، جلد 12، صفحات 217 و 219.
3 ـ «تَأْویل» در اصل به معنى بازگشت دادن چیزى است، و هر کار یا هر سخن به هدف نهائى برسد به آن تأویل مى گویند، تحقق خارجى خواب نیز مصداق تأویل است.
«أَحادیثِ» جمع «حدیث» به معنى نقل یک ماجرا است و از آنجا که انسان خواب خود را براى این و آن نقل مى کند، در اینجا کنایه از خواب است.
4 ـ «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث ـ «بحار الانوار»، جلد 12، صفحه 219 و جلد 58، صفحه 153.
5 ـ فتح، آیه 27.
6 ـ صافات، آیه 105.
7 ـ «بحار الانوار»، جلد 58، صفحات 181 و 191 (جلد 14، صفحه 441، چاپ قدیم) ـ بعضى از دانشمندان قسم چهارمى بر این خواب ها افزوده اند، و آن خوابى است که نتیجه مستقیم وضع مزاجى و جسمانى انسان است، و در بحث هاى آینده به آن اشاره خواهد شد.
8 ـ «معاد و جهان پس از مرگ»، صفحه 397.
9 ـ «بحار الانوار»، جلد 75، صفحه 334 (جلد 78، صفحه 334) ـ «تحف العقول»، صفحه 442 (چاپ جامعه مدرسین) ـ «مستدرک»، جلد 9، صفحه 37 (چاپ آل البیت) ـ «کافى»، جلد 2، صفحه 241، حدیث 29 (دار الکتب الاسلامیة) با اندکى تفاوت.
10 ـ «سفینة البحار»، ماده «کتم» ـ «بحار الانوار»، جلد 72، صفحه 71 و جلد 75، صفحه 278.