الرعد

الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ 29 كَذَٰلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهَا أُمَمٌ لِّتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَٰنِ ۚ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ 30 وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَىٰ ۗ بَل لِّلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا ۗ أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا ۗ وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُم بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِّن دَارِهِمْ حَتَّىٰ يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ 31 وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ ۖ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ 32 أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَىٰ كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ ۗ وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ قُلْ سَمُّوهُمْ ۚ أَمْ تُنَبِّئُونَهُ بِمَا لَا يَعْلَمُ فِي الْأَرْضِ أَم بِظَاهِرٍ مِّنَ الْقَوْلِ ۗ بَلْ زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مَكْرُهُمْ وَصُدُّوا عَنِ السَّبِيلِ ۗ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ 33 لَّهُمْ عَذَابٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَقُّ ۖ وَمَا لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ 34

27 وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ

28 الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

29 الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآب

27. کسانى که کافر شدند مى گویند: «چرا نشانه (و معجزه)اى از پروردگارش بر او نازل نشده است؟!» بگو: «خداوند هر کس را بخواهد گمراه، و هر کس را که بازگردد، به سوى خودش هدایت مى کند.»

28. همان کسانى که ایمان آورده اند، و دل هایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است; آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل ها آرام مى گیرد.

29. کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، براى آنها پاکیزه ترین (زندگى) و سرانجام نیک است.

تفسیر:

یاد خدا مایه آرامش دل هاست

از آنجا که در این سوره بسیارى از بحث ها درباره توحید و معاد و رسالت پیامبر(صلى الله علیه وآله) است، نخستین آیه مورد بحث بار دیگر به سراغ مسأله دعوت پیامبراسلام(صلى الله علیه وآله) مى رود و یکى از ایرادهاى منکران لجوج را بیان کرده مى گوید: «کسانى که کافر شدند مى گویند: چرا آیه (و معجزه)اى از پروردگارش بر او نازل نشده است؟» (وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ).

«یَقولُ» فعل مضارع است و دلالت مى کند بر اینکه چنین ایرادى را بارها تکرار کرده اند. و با اینکه کراراً معجزاتى از پیامبر دیده بودند (و وظیفه هر پیامبرى این است که دلایلى بر حقّانیّت خود از معجزات ارائه دهد) باز هم بهانه مى گرفتند و معجزات گذشته را نادیده گرفته و تقاضاى معجزه جدید مورد نظر خودشان را داشتند.

به تعبیرى دیگر، آنها و همه منکران لجوج پیوسته به دنبال «معجزات اقتراحى» مى روند. آنها انتظار دارند که پیامبر به صورت کسى که کارهاى خارق العاده انجام مى دهد در گوشه اى بنشیند و آنها یک یک از در وارد شوند و هر معجزه اى که میل دارند پیشنهاد کنند، او هم بلافاصله به آنها ارائه دهد، با این حال اگر مایل نبودند، ایمان نیاورند.

در حالى که مى دانیم وظیفه پیامبران در درجه اوّل، تبلیغ و تعلیم و هشدار و انذار است و خارق عادات امورى استثنایى هستند که به مقدار ضرورت، آن هم به فرمان خدا ـ نه به خواست پیامبر ـ انجام مى شود.

ولى کراراً در آیات قرآن مى خوانیم که گروه هایى از معاندان بى آنکه اعتنایى به این واقعیّت داشته باشند، پیوسته مزاحم پیامبران مى شدند و چنین درخواست هایى را داشتند.

قرآن در پاسخ آنها مى گوید: اى پیامبر، «بگو: خداوند هر کس را که بخواهد، گمراه مى سازد و هر کس را که بازگردد، به سوى خودش هدایت مى کند» (قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَ یَهْدِى إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ).

 

اشاره به اینکه کمبود شما از ناحیه اعجاز نیست چون به قدر لازم پیامبر معجزه ارائه کرده است. کمبود شما از درون وجود خودتان است، لجاجت ها، تعصّب ها، جهالت ها و گناهانى که سدّ راه توفیق مى شود، مانع از ایمان شماست.

بنابراین به سوى خدا بازگردید و انابه کنید و پرده هاى جهل و غرور و خودخواهى را از مقابل چشم عقل و فکرتان کنار بزنید تا جمال حق را به روشنى ببینید، چرا که:

جمال یار ندارد نقابو پرده ولى *** غبار ره بنشان تا نظر توانى کرد در آیه بعد تفسیر بسیار جالبى از «مَن أنابَ» (کسى که به سوى خدا بازگردد) بیان کرده مى فرماید: «آنان کسانى هستند که ایمان آورده اند و دل هایشان به ذکر خدا مطمئن (و آرام) است» (الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللهِ).

سپس به عنوان یک اصل جاودان و فراگیر مى فرماید: «آگاه باشید! تنها با یاد خدا دل ها آرامش مى یابد» (أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ). *** *

و در آخرین آیه مورد بحث با ذکر سرنوشت و پایان کار افراد باایمان، مضمون آیات پیشین را چنین تکمیل مى کند: «آنان که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، پاکیزه ترین (زندگى) نصیبشان است و بهترین سرانجام ها» (الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَـَاب).

بسیارى از مفسّران بزرگ، کلمه «طوبى» را مؤنّث «اطیب» دانسته اند که مفهومش بهتر و پاکیزه تر، یا بهترین و پاکیزه ترین است و با توجّه به اینکه متعلّق آن محذوف است، مفهوم این کلمه از هر نظر وسیع و نامحدود خواهد بود. نتیجه اینکه با ذکر جلمه «طوبى لَهُم» همه نیکى ها و پاکى ها براى آنان پیش بینى شده است. از همه چیز بهترینش: بهترین زندگى، بهترین نعمت ها، بهترین آرامش، بهترین دوستان و بهترین الطاف خاصّ پروردگار، همه اینها در گرو ایمان و عمل صالح است و پاداشى است براى آنها که از نظر عقیده، محکم و از نظر عمل، پاک و فعّال و درستکار و خدمتگزارند.

بنابراین تفسیرهاى متعدّدى که جمعى از مفسّران براى این کلمه ذکر کرده اند تا آنجا که در مجمع البیان دَه معنى براى آن ذکر نموده، همه در حقیقت مصداق هاى مختلف این معنى وسیع اند.

در روایات متعدّدى نیز مى خوانیم که «طوبى» درختى است که اصلش در خانه پیامبر یا على(علیه السلام) در بهشت است و شاخه هاى آن همه جا و بر سر همه مؤمنان و بر فراز خانه هایشان گسترده است که در واقع ممکن است تجسّمى از مقام رهبرى و پیشوایى آنان و پیوندهاى ناگسستنى میان این پیشوایان بزرگ و پیروانشان باشد که ثمره اش، آن همه نعمت متنوّع است.

اگر مى بینیم «طوبى» به صورت مؤنّث ذکر شده نه «اطیب» که مذکّر است، به خاطر آن است که صفت براى حیات یا نعمت است که هر دو مؤنّث اند).

نکته ها:

1. چگونه دل با یاد خدا آرام مى گیرد؟

همیشه اضطراب و نگرانى یکى از بزرگ ترین بلاهاى زندگى انسان ها بوده و هست، و عوارض ناشى از آن در زندگى فردى و اجتماعى کاملاً محسوس است.

و آرامش همواره یکى از گمشده هاى مهمّ بشر بوده و به هر درى مى زند تا آن را بیابد. اگر تلاش انسان ها را در طول تاریخ براى یافتن آرامش از راه هاى صحیح و دروغین جمع آورى کنیم، خود کتاب بسیار قطورى را تشکیل مى دهد.

 

بعضى از دانشمندان مى گویند: هنگام بروز بعضى از بیمارى هاى واگیردار همچون وبا، از هر ده تن که ظاهراً به علّت وبا مى میرند، مرگ بیشتر آنها به دلیل نگرانى و ترس است و فقط تعداد کمى از آنها حقیقتاً به خاطر ابتلا به بیمارى مزبور از بین مى روند.

به طور کلّى آرامش و دلهره، نقش بسیار مهمّى در سلامت و بیمارى فرد و جامعه و سعادت و بدبختى انسان ها دارد و چیزى نیست که بتوان از آن به آسانى گذشت، و به همین دلیل تاکنون کتاب هاى بسیارى نوشته شده که موضوع آنها فقط نگرانى و راه مبارزه با آن و طرز به دست آوردن آرامش است.

تاریخ بشر پر است از صحنه هاى غم انگیزى که انسان براى تحصیل آرامش به هر چیز دست انداخته و در هر وادى گام نهاده و تن به انواع اعتیادها داده است.

ولى قرآن با یک جمله کوتاه و پرمغز، مطمئن ترین و نزدیک ترین راه را نشان داده مى گوید: بدانید که تنها با یاد خدا دل ها آرامش مى یابد».

براى روشن شدن این حقیقت قرآنى به توضیح زیر توجّه کنید.

2.عوامل نگرانى و پریشانى

الف) آینده تاریک

گاهى اضطراب و نگرانى به خاطر آینده تاریک و مبهمى است که در برابر فکر انسان خودنمایى مى کند. احتمال زوال نعمت ها، گرفتارى در چنگال دشمن، ضعف و بیمارى، ناتوانى، درماندگى و احتیاج، همه اینها آدمى را رنج مى دهد. امّا ایمان به خداوند قادر متعال، خداوند رحیم و مهربان، خدایى که همواره کفالت بندگان خویش را برعهده دارد، مى تواند این گونه نگرانى ها را از میان ببرد و به او آرامش دهد که تو در برابر حوادث آینده درمانده نیستى، خدایى دارى توانا، قادر و مهربان.

 

ب) گذشته تاریک

گاه گذشته تاریک زندگى فکر انسان را به خود مشغول مى دارد و همواره او را نگران مى سازد. نگرانى از گناهانى که انجام داده، از کوتاهى ها و لغزش ها. امّا توجّه به اینکه خداوند غفّار، توبه پذیر، رحیم و غفور است، به او آرامش مى دهد و مى گوید: عذر تقصیر به پیشگاهش ببر، از گذشته عذرخواهى کن و در مقام جبران برآى که او بخشنده است و جبران کردن ممکن.

ج) ضعف در برابر عوامل طبیعى

ضعف و ناتوانى انسان در برابر عوامل طبیعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى او را نگران مى سازد که من در برابر این همه دشمن نیرومند، در میدان جهاد چه کنم؟ یا در مبارزات دیگر چه مى توانم انجام دهم؟ امّا هنگامى که به یاد خدا مى افتد و متّکى به قدرت و رحمت او مى شود، قدرتى که برترین قدرت هاست و هیچ چیز در برابر آن یاراى مقاومت ندارد، قلبش آرام مى گیرد، با خود مى گوید آرى، من تنها نیستم، من در سایه خدا، بى نهایت قدرت دارم.

قهرمانى هاى مجاهدان راه خدا در جنگ ها ـ چه در گذشته چه در حال ـ و سلحشورى هاى اعجاب انگیز و خیره کننده آنان حتّى در آنجا که تنها بوده اند، بیانگر آرامشى است که در سایه ایمان پیدا مى شود.

هنگامى که با چشم خود مى بینیم و با گوش مى شنویم که افسران رشیدى پس از یک نبرد خیره کننده، بینایى یا دیگر اعضاى خود را به کلّى از دست داده و با تن مجروح روى تخت بیمارستان افتاده اند امّا چنان آرامش خاطر و اطمینان دارند و آماده اند کمى بهبود یابند و بار دیگر سلاح به دست گیرند و به میدان بروند که گویى خراشى هم بر بدنشان وارد نشده، به اعجاز آرامش در سایه ذکر خدا پى مى بریم.

 

د) احساس پوچى

گاهى ریشه نگرانى هاى آزاردهنده انسان، احساس پوچى زندگى و بى هدفى بودن آن است. ولى کسى که به خدا ایمان دارد و مسیر تکاملى زندگى را به عنوان یک هدف بزرگ پذیرفته است و تمام برنامه ها و حوادث زندگى را در همین خط مى بیند، نه از زندگى احساس پوچى مى کند و نه همچون افراد بى هدف و مردّد، سرگردان و مضطرب است.

هـ) قدرشناسى

عامل دیگر نگرانى آن است که انسان گاهى براى رسیدن به یک هدف زحمت زیادى را متحمّل مى شود، ولى کسى رانمى بیند که براى زحمت او ارج نهد و قدردانى کند، این ناسپاسى او را به شدّت رنج مى دهد و در یک حالت اضطراب و نگرانى فرو مى برد. امّا هنگامى که احساس کند کسى از کوشش هایش آگاه است و به آنها ارج مى نهد و پاداش مى دهد، دیگر چه جاى نگرانى و ناآرامى است؟

و) سوءظن ها و توهّم ها و خیالات پوچ

یکى دیگر از عوامل نگرانى است که بسیارى از مردم در زندگى خود از آن رنج مى برند. ولى چگونه مى توان انکار کرد که توجّه به خدا و لطف بى پایان او و دستور به حسن ظن که وظیفه هر فرد باایمانى است، این حالت رنج آور را از بین مى برد و آرامش و اطمینان جاى آن را مى گیرد.

ز) دنیاپرستى

دنیاپرستى و دلباختگى در برابر زرق و برق زندگى مادّى، یکى از بزرگ ترین عوامل اضطراب و نگرانى انسان ها بوده و هست، تا آنجا که گاهى عدم دستیابى به رنگ خاصّى از لباس یا کفش و کلاه، یا یکى دیگر از هزاران وسایل زندگى،

ساعت ها یا روزها و هفته ها فکر دنیاپرستان را ناآرام و مشوّش مى دارد.امّا ایمان به خدا و توجّه به آزادگى مؤمن که همیشه با زهد و پارسایى سازنده و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگى مادّى همراه است، به همه این اضطراب ها پایان مى دهد. هنگامى که روح انسان علىوار آن گونه وسعت یابد که بگوید: دُنیاکُم عِندی لاَهوَنُ مِن وَرَقَة فی فَمِ جَرادَة تَقضَمُها: «دنیاى شما در نظر من بى ارزش تر از برگ درختى است که در دهان ملخى باشد که آن را مى جود»(1)نرسیدن به یک وسیله مادّى، یا از دست دادن آن، چگونه امکان دارد آرامش روح آدمى را بر هم زند و طوفانى از نگرانى در قلب و فکر او ایجاد کند.

ح) وحشت از مرگ

عامل مهمّ دیگر براى نگرانى، ترس و وحشت از مرگ است که همیشه روح انسان را آزار مى داده است. از آنجا که امکان مرگ تنها در سنین بالا نیست بلکه در سنین دیگر به خصوص هنگام بیمارى و جنگ و ناامنى وجود دارد، این نگرانى مى تواند عمومى باشد.

ولى اگر ما از نظر جهان بینى، مرگ را به معنى نیستى و پایان همه چیز بدانیم ـ همان گونه که مادّیون جهان مى پندارند ـ این اضطراب و نگرانى کاملاً بجاست و باید از چنین مرگى که نقطه پایان همه آرزوها و موفّقیّت ها و خواست هاى انسان است ترسید.

امّا هرگاه در سایه ایمان به خدا مرگ را دریچه اى به زندگى وسیع تر و والاتر بدانیم و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون عبور از دالان زندان و رسیدن به یک فضاى آزاد بشمریم، دیگر این نگرانى بى معنى است، بلکه چنین مرگى ـ هرگاه در مسیر اداى وظیفه بوده باشد ـ دوست داشتنى و خواستنى است.

البتّه عوامل نگرانى منحصر به اینها نیست بلکه مى توان عوامل فراوان دیگرى براى آن نیز شمرد، ولى باید پذیرفت که بیشتر نگرانى ها به یکى از عوامل فوق بازمى گردد.و هنگامى که دیدیم این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و بى رنگ و نابود مى گردد، تصدیق خواهیم کرد که یاد خدا مایه آرامش دل هاست (أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).(2)

3. آیا آرامش با خوف خدا سازگار است؟

ما از یک سو در آیه فوق مى خوانیم که یاد خدا مایه آرامش دل هاست و از سوئى دیگر در آیه 2 سوره انفال مى خوانیم: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ: «مؤمنان کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مى شود قلبشان ترسان مى گردد.» آیا این دو با هم منافات ندارند؟

در پاسخ باید گفت: منظور از آرامش، همان آرامش در برابر عوامل مادّى است که غالب مردم را نگران مى سازد که نمونه هاى روشن آن در بالا ذکر شد. ولى مسلّماً افراد باایمان در برابر مسؤولیّت هاى خویش نمى توانند نگران نباشند. به عبارت دیگر، آنچه در آنها وجود ندارد، نگرانى ها ویرانگر است که غالب نگرانى ها را تشکیل مى دهد، امّا نگرانى سازنده که انسان را به اداى وظیفه در برابر خدا و خلق و فعّالیّت هاى مثبت زندگى وامى دارد، در وجود آنها هست و باید هم باشد. منظور از خوف از خدا نیز همین است.(3)

 

4. ذکر خدا چیست و چگونه است؟

«ذکر» همان گونه که راغب در مفردات گفته است، گاهى به معنى حفظ مطالب و معارف آمده، با این تفاوت که کلمه «حفظ» به مرحله به ذهن سپردن گفته مى شود و کلمه «ذکر» به معنى یادآورى چیزى به زبان یا به قلب است. ازاین رو گفته اند ذکر دو گونه است: «ذکر قلبى» و «ذکر زبانى» و هر یک از آنها دو نوع است: یا پس از فراموشى است یا بدون فراموشى.

به هر حال در آیه مورد بحث، منظور از ذکر خدا که مایه آرامش دل هاست تنها این نیست که نام او را بر زبان بیاورد و تسبیح و تهلیل و تکبیر بگوید، بلکه باید با تمام قلب متوجّه او و عظمتش و علم و آگاهى و حاضر و ناظر بودنش باشد و این توجّه، مبدأ حرکت و فعّالیّت در وجود او به سوى جهاد و تلاش و نیکى ها شود و میان او و گناه، سدّ مستحکمى ایجاد کند. این است حقیقت «ذکر» که آثار و برکات فراوانى در روایات اسلامى براى آن بیان شده است.

در حدیثى مى خوانیم از وصایایى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) به على(علیه السلام) فرمود این بود:

یا عَلىُّ ثَلاثٌ لا تُطیقُها هذِهِ الاُمَّةُ: المواساةُ لِلأخِ فی مالِهِ وَ إنصافُ النّاسِ مِن نَفسِهِ وَ ذِکرُ اللهِ عَلى کُلِّ حال وَ لَیسَ هُوَ سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُلِلّهِ وَ لا إلهَ إلاّ اللهُ وَاللهُ أکبَرُ وَ لکِن إذا وَرَدَ عَلى ما یَحرُمُ عَلَیهِ خافَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عِندَهُ وَ تَرَکَهُ: اى على، سه کار است که این امّت طاقت آن را ندارند (و از همه کس ساخته نیست): مواسات با برادر دینى در مال، و حقّ مردم را از خویشتن دادن، و یاد خدا در هر حال; ولى یاد خدا (تنها) سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُ لِلِّه وَ لا إلهَ إلاَّ اللهُ وَاللهُ أکبَرُ نیست، بلکه یاد خدا آن است که وقتى انسان در برابر حرامى قرار گیرد، از خدا بترسد و آن را ترک گوید».(4)

در حدیث دیگرى مى خوانیم که على(علیه السلام) فرمود: الذِّکرُ ذِکرانِ: ذِکرُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِندَ المُصیبَةِ وَ أفضَلُ مِن ذلِکَ ذِکرُ اللهِ عِندَ ما حَرَّمَ اللهُ عَلَیکَ فَیَکونَ حاجِزاً: «ذکر دو گونه است: یاد خدا هنگام مصیبت (و شکیبایى و استقامت ورزیدن) و از آن برتر اینکه خدا را در برابر محرّمات یاد کند و میان او و حرام سدّى ایجاد نماید».(5)

و به همین دلیل در بعضى از روایات، ذکر خدا یک سپر و وسیله دفاعى شمرده شده است. در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که روزى پیامبر رو به یارنش کرد و فرمود: اتَّخِذوا جُنَناً فَقالوا یا رَسولَ اللهِ أمِن عَدوّ قَد أظَلَّنا؟ قالَ لا وَ لکِن مِنَ النّارِ، قولوا سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُ لِلّهِ وَ لا إلهَ إلاَّ اللهُ وَاللهُ أکبَرُ: «سپرهایى براى خود فراهم کنید. گفتند: اى رسول خدا، آیا در برابر دشمنان که ما را احاطه کرده و به سایه افکنده اند؟ فرمود: نه، از آتش (دوزخ). بگویید: سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُ للهِ وَ لا إلهَ إلاَّ اللهُ وَاللهُ أکبَرُ (خدا را به پاکى بستایید و بر نعمت هایش شکر گویید و غیر از او معبودى انتخاب نکنید و او را از همه چیز برتر بدانید)».(6)و اگر مى بینیم در پاره اى از احادیث، پیامبر(صلى الله علیه وآله) «ذکر الله» معرّفى شده، به خاطر آن است که او مردم را به یاد خدا مى اندازد و تربیت مى کند.

از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر جمله أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ نقل شده است که فرمود: بِمُحَمَّد تَطمَئِنُّ القُلوبُ وَ هُوَ ذِکرُاللهِ وَ حِجابُهُ: «بهوسیله محمّد دل ها آرامش مى پذیرد و اوست ذکر خدا و حجاب او».(7)


1 . نهج البلاغة، خطبه 224.
2 . ر.ک: راه غلبه بر نگرانى ها و ناامیدى ها.
3 . در ذیل آیه 2 سوره انفال نیز در این باره توضیحاتى دادیم.
4 . سفینة البحار، ج 1، ص 484.
5 . مستدرک، ج 5، ص 293، ح 5890.
6 . سفینة البحار، ج 1، ص 484.
7 . تفسیر برهان، ج 2، ص 291.