ابراهيم

تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ 25 وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ 26 يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ ۖ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ ۚ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ 27 ۞ أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ 28 جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا ۖ وَبِئْسَ الْقَرَارُ 29 وَجَعَلُوا لِلَّهِ أَندَادًا لِّيُضِلُّوا عَن سَبِيلِهِ ۗ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ 30 قُل لِّعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِلَالٌ 31 اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ ۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ ۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ 32 وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ ۖ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ 33

31 قُلْ لِعِبَادِی الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاَةَ وَیُنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِیَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِىَ یَوْمٌ لاَ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خِلاَلٌ

32 اللهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالاَْرْضَ وَأَنزَلَ مِنْ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنْ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَکُمْ وَسَخَّرَ لَکُمْ الْفُلْکَ لِتَجْرِىَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَکُمْ الاَْنهَارَ

33 وَسَخَّرَ لَکُمْ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَیْنِ وَسَخَّرَ لَکُمْ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ

34 وَآتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ الاِْنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ

31. به بندگان من که ایمان آورده اند بگو نماز را برپا دارند; و از آنچه به آنها روزى داده ایم، پنهان و آشکار، انفاق کنند; پیش از آنکه روزى فرارسد که در آن، نه دادوستدى است، و نه دوستى. (نه با مال مى توانند از کیفر خدا رهایى یابند، و نه با پیوندهاى مادّى.)

32. خداوند، کسى است که آسمان ها و زمین را آفرید; و از آسمان، آبى فرو فرستاد; و با آن، میوه ها (و محصولات گوناگون) را براى روزى شما (از زمین) بیرون آورد; و کشتى ها را مسخّر شما ساخت، تا بر صفحه دریا به فرمان او حرکت کنند; و نهرها را (نیز) مسخّر شما نمود;

33. و خورشید و ماه را ـ که با برنامه منظّمى در حرکت اند ـ به تسخیر شما درآورد; و

شب و روز را (نیز) مسخّر شما ساخت;

34. و از هر چیزى که از او خواستید، به شما داد; و اگر نعمت هاى خدا را بشمارید، هرگز نمى توانید آنها را احصا کنید. انسان، ستمکار و ناسپاس است.»

تفسیر:

عظمت انسان از دیدگاه قرآن

در تعقیب آیات گذشته که در آنها از برنامه مشرکان و کسانى که کفران نعمت هاى الهى کردند و سرانجام به دارالبوار کشیده شدند سخن مى گفت، در آیات مورد بحث سخن از برنامه بندگان راستین و نعمت هاى بى انتهاى اوست که بر مردم نازل شده. مى گوید: «به بندگان من که ایمان آورده اند بگو نماز را به پا دارند و از آنچه به آنها روزى داده ایم، در پنهان و آشکار، انفاق کنند» (قُلْ لِعِبَادِىَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلَوةَ وَ یُنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلاَنِیَةً).

«پیش از آنکه روزى فرارسد که نه در آن خرید و فروش است (تا بتوان از این راه، سعادت و نجات از عذاب را براى خود خرید) و نه دوستى» به درد مى خورد (مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِىَ یَوْمٌ لاَ بَیْعٌ فِیهِ وَ لاَ خِلاَلٌ).

*

آن گاه به معرّفى خدا از طریق نعمت هایش مى پردازد، به گونه اى که عشق او را در دل ها زنده مى کند و انسان را به تعظیم در برابر عظمت و لطفش وامى دارد، زیرا این یک امر فطرى است که انسان نسبت به کسى که به او کمک کرده و لطف و رحمتش شامل حال اوست علاقه و عشق پیدا مى کند. این موضوع را ضمن آیاتى چند چنین بیان مى دارد:

«خداوند همان کسى است که آسمان ها و زمین را آفرید» (اللهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَـوَاتِ وَالاَْرْضَ).

«و از آسمان آبى نازل کرد; و با آن میوه ها(ى مختلف) را براى روزىِ شما (از زمین) بیرون آورد» (وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ).

«و کشتى ها را مسخّر شما گردانید» هم از نظر موادّ ساختمانى آن که در طبیعت آفریده است و هم از نظر نیروى محرّکه آن که بادهاى منظّم سطح اقیانوس هاست (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ).

«تا بر صفحه اقیانوس ها به فرمان او به حرکت درآیند»، سینه آب ها را بشکافند و به سوى ساحل مقصود پیش روند و انسان ها و وسایل مورد نیازشان را از نقطه اى به نقاط دیگر به آسانى حمل کنند (لِتَجْرِىَ فِى الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ).

«و نهرها را (نیز) مسخّر شما نمود» (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الاَْنهَارَ).

تا از آب حیات بخش آنها زراعت ها را آبیارى کنید و هم خود و دام هایتان سیراب شوید و هم در بسیارى از اوقات، سطح آنها را به عنوان یک جادّه هموار، مورد بهره بردارى قرار دهید و با کشتى ها و قایق ها از آنها استفاده کنید و نیز از ماهیان و حتّى صدف هایى که در اعماقشان موجود است بهره گیرید.

*

علاوه بر موجودات زمین، «خورشید و ماه را ـ که دائماً با برنامه منظّمى در حرکت اند ـ به تسخیر شما درآورد» (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَیْنِ).(1)

«و (افزون بر موجودات این جهان و حالات عارضى آنها) شب و روز را (نیز) مسخّر شما ساخت» (وَ سَخَّرَ لَکُمُ الَّیْلَ وَالنَّهَارَ).

ثابت است و چون خورشید و ماه میلیون ها سال با روش ثابت و معیّنى، به برنامه نورافشانى و تربیت موجودات زنده و ایجاد جزر و مد در دریاها و اقیانوس ها و خدمات دیگر ادامه مى دهند، تعبیرى بهتر از «دائبین» براى آنها تصّور نمى شود.

*

«و از هر چیزى که از او خواستید (و از نظر جسم و جان فرد و اجتماع، و سعادت و خوشبختى به آن نیاز داشتید) به شما داد» (وَ آتَیکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ).

«و (به این ترتیب) اگر (بخواهید) نعمت هاى خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد» (وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهِ لاَ تُحْصُوهَا).

زیرا نعمت هاى مادّى و معنوى پروردگار چنان سرتاپاى وجود و محیط زندگى شما را فراگرفته است که قابل شمارش نیست.

به علاوه آنچه شما از نعمت هاى الهى مى دانید در برابر آنچه نمى دانید، قطره اى است در برابر دریا.

امّا با این همه لطف و رحمت الهى، «انسان ستمگر و ناسپاس است» (إِنَّ الاِْنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ).

نعمت هایى که اگر انسان به درستى از آنها استفاده مى کرد مى توانست سراسر جهان را گلستان و طرح مدینه فاضله را اجرا کند، بر اثر سوءِاستفاده و ظلم و کفران نعمت به صورتى درآمده که افق زندگیش را تاریک و شهد حیات را در کاملش زهر جانگداز کرده و انبوهى از مشکلات طاقت فرسا به صورت غل و زنجیر بر دست و پاهاى او پیچیده شده است.

 

نکته ها:

1. پیوندى با خالق و پیوندى با خلق

بار دیگر در این آیات در تنظیم برنامه مؤمنان راستین به مسأله «صلوة» (نماز) و «انفاق» برخورد مى کنیم که در نظر ابتدایى ممکن است این پرسش را ایجاد کندکه چگونه از میان آن همه برنامه هاى عملى اسلام، تنها روى این دو موضوع انگشت نهاده شده است؟

علّت این است که اسلام ابعاد مختلفى دارد که مى توان آنها را در سه بخش خلاصه کرد: رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با خلق خدا، و رابطه انسان با خودش که قسمت سوم در حقیقت نتیجه اى است براى قسمت اوّل و دوم و دو برنامه نماز و انفاق هر کدام رمزى است به یکى از دو بعد اوّل و دوم.

نماز مظهرى است براى هر گونه رابطه با خدا، زیرا این رابطه در نماز از هر عمل دیگرى بهتر مشخّص مى شود و انفاق از آنچه خدا روزى داده، با توجّه به مفهوم وسیع آن که هر نعمت مادّى و معنوى را شامل مى شود رمزى است براى پیوند با خلق.

البتّه با توجّه به اینکه سوره اى که از آن بحث مى کنیم مکّى است و هنگام نزول آن هنوز حکم زکات نازل نشده بود، این انفاق را نمى توان مربوط به زکات دانست بلکه معنى وسیعى دارد که حتّى زکات را بعد از نزولش در خود جاى مى دهد.

به هر حال ایمان در صورتى ریشه دار است که در عمل متجلّى شود و انسان را از یک سو به خدا نزدیک کند و از سوى دیگر به بندگانش.

2. چرا پنهان و آشکار؟

کراراً در آیات قرآن مى خوانیم که مؤمنان راستین، انفاق یا صدقاتشان در سرّ و علن یعنى پنهان و آشکار است و به این ترتیب، علاوه بر بیان انفاق به معنى وسیعش، به کیفیّت آن هم توجّه داده شده، زیرا گاه انفاق پنهانى مؤثّرتر و آبرومندانه تر است و گاه اگر آشکارا باشد سبب تشویق دیگران و الگویى براى نشان داد برنامه هاى اسلامى و بزرگداشتى براى شعائر دین محسوب مى شود.

افزون بر این مواردى پیش مى آید که شخص از گرفتن انفاق ناراحت مى شود. الآن که ما در حال جنگ با دشمن خونخوار هستیم (یا هر ملّت مسلمانى که با چنین وضعیّتى روبه رو شود)، مردم باایمان براى کمک به آسیب دیدگان جنگ یا مجروحان و معلولان و یا به خود جنگجویان، هر روز با مقادیر زیادى انواع وسایل زندگى راهى مرزها و مناطق جنگى مى شوند و اخبار آن در وسایل ارتباط جمعى منعکس مى گردد تا هم دلیلى براى همدردى و پشتیبانى بى دریغ عموم ملّت مسلمان از جنگجویانش باشد و هم نشانه اى بر زنده بودن روح انسانى در عموم مردم و هم تشویقى باشد براى کسانى که از این قافله عقب مانده اند تا خود را هر چه زودتر به قافله برسانند. بدیهى است در این گونه موارد، انفاق علنى مؤثّرتر است.

بعضى از مفسّران نیز در تفاوت میان این دو گفته اند: انفاق علنى مربوط به واجبات است که معمولاً جنبه تظاهر در آن نیست، زیرا اداى وظیفه بر همه لازم است و چیز مخفیانه اى نمى تواند باشد، ولى انفاق هاى مستحبّى چون چیزى افزون بر وظیفه واجب است ممکن است توأم با تظاهر و ریا شود و لذا مخفى بودنش بهتر است.

به نظر مى رسد این تفسیر جنبه کلّى ندارد بلکه در واقع شاخه اى است از تفسیر اوّل.

3. در آن روز «بَیع» و «خِلال» نیست

مى دانیم که ماهیّت روز قیامت همان دریافت نتیجه ها و رسیدن به عکس العمل ها و بازتاب هاى اعمال است. به این ترتیب در آنجا کسى نمى تواند براى نجات از عذاب فدیه دهد و حتّى اگر فرضاً تمام اموال و ثروت هاى روى زمین در اختیار او باشد و آن را انفاق کند تا ذرّه اى از کیفر اعمالش کم بشود ممکن نیست، زیرا دار عمل که سراى دنیاست، پرونده اش در هم پیچیده شده و آنجا دار حساب است.

همچنین پیوند دوستى مادّى با هر کس و به هر صورت نمى تواند در آنجا رهایى بخش باشد (توجّه داشته باشید خلال و خلَّه به معنى دوستى است).

به تعبیر ساده، مردم در زندگى این دنیا براى نجات از چنگال مجازات ها غالباً یا متوسّل به پول مى شوند و یا به پارتى. یعنى از طریق رشوه و رابطه براى خنثى کردن مجازات دست به کار مى شوند. اگر تصوّر کنند که در آنجا نیز چنین برنامه هایى امکان پذیر است، دلیل بر بى خبرى و نهایت نادانى آنهاست.

و از اینجا روشن مى شود که نفى وجود خلَّه و دوستى در این آیه هیچ منافاتى با دوستى مؤمنان با یکدیگر در عالم قیامت ـ که در بعضى از آیات به آن تصریح شده ـ ندارد، زیرا آن یک دوستى و مودّت معنوى است در سایه ایمان.

و امّا موضوع شفاعت ـ همان گونه که بارها گفته ایم ـ به هیچ روى مفهوم مادّى در آن نیست، بلکه با توجّه به آیات صریحى که در این زمینه وارد شده است تنها در سایه پیوندهاى معنوى و یک نوع شایستگى است که به خاطر بعضى از اعمال خیر به دست آمده. شرح این موضوع را ذیل آیه 254 سوره بقره بیان کردیم.

4. همه موجودات سر بر فرمان تواند اى انسان

بار دیگر در این آیات به تسخیر موجودات مختلف زمین و آسمان در برابر انسان برخورد مى کنیم که روى شش بخش از آن تکیه شده است:

تسخیر کشتى ها، نهرها، خورشید، ماه، شب و روز، که بخشى از آسمان وزمین و بخشى از پدیده هاى میان این دو (شب و روز) است.

سابقاً گفتیم باز هم یادآورى آن لازم است که انسان از دیدگاه قرآن آن قدر عظمت دارد که همه این موجودات به فرمان «الله» مسخّر او گشته اند، یعنى یا زمام اختیارشان به دست انسان است و یا در خدمت منافع انسان حرکت مى کنند و در هر حال آن قدر به انسان عظمت داده است که به صورت یک هدف عالى در مجموعه آفرینش درآمده است.

خورشید براى او نورافشانى مى کند، بسترش را گرم مى سازد، انواع گیاهان براى او مى رویاند، محیط زندگانیش را از لوث میکروب هاى مزاحم پاک مى کند، شادى و سرور مى آفریند و مسیر زندگى را به او نشان مى دهد.

ماه چراغ شب هاى تاریک اوست، تقویمى است طبیعى و جاودانى، جزر و مدى که بر اثر ماه پیدا مى شود بسیارى از مشکلات انسان را مى گشاید، درختان بسیارى را به خاطر بالا آمدن آب نهرهاى مجاور دریاها آبیارى مى کند، دریاى خاموش و راکد را به حرکت درمى آورد و از رکود و گندیدن حفظ مى کند و اکسیژن لازم بر اثر تموّج، در اختیار موجودات زنده دریاها مى گذارد.

بادها کشتى ها را در سطح دریاها و اقیانوس ها به حرکت درمى آورند و بزرگ ترین مرکب و وسیع ترین جادّه هاى انسان را کشتى ها و دریاها تشکیل مى دهند تا آنجا که گاه کشتى هایى به عظمت یک شهر و با همان جمعیّت که در یک شهر کوچک زندگى مى کنند، بر پهنه اقیانوس ها به حرکت درمى آیند.

نهرها در خدمت او هستند، زراعت هایش را آبیارى و دام هایش را سیراب و محیط زندگیش را با طراوت و حتّى موادّ غذاییش (ماهى ها) را در دل خود براى او مى پرورانند.

تاریکى شب همچون لباسى او را مى پوشاند و آرامش و راحتى به او ارزانى مى دارد و مانند یک بادزن، حرارت سوزنده آفتاب را تخفیف مى دهد و به او جان و حیات تازه مى بخشد.

و سرانجام روشنایى روز او را به حرکت و تلاش دعوت مى کند و گرمى و حرارت مى آفریند و در همه جا جنبش و حرکت ایجاد مى کند.

و خلاصه همه از بهر او سرگشته و فرمانبردارند و بیان و شرح این همه نعمت، علاوه بر اینکه در انسان شخصیّت تازه اى مى آفریند و او را به عظمت مقام خویش آگاه مى سازد، حسّ شکرگزاریش را نیز برمى انگیزد.

از این بیان ضمناً این نتیجه به دست آمد که «تسخیر» در فرهنگ قرآن به دو معنى آمده است: یکى در خدمت منافع و مصالح انسان بودن (مانند تسخیر خورشید و ماه) و دیگرى زمام اختیارش در دست بشر بودن (مانند تسخیر کشتى ها و دریاها).

و اینکه برخى پنداشته اند که این آیات اشاره به اصطلاحاتى است که امروز براى تسخیر داریم (مانند تسخیر کره ماه بهوسیله مسافران فضایى) صحیح به نظر نمى رسد، زیرا در بعضى از آیات قرآن مى خوانیم: وَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِى السَّمَـوَاتِ وَ مَا فِى الاَْرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ(2) که نشان مى دهد همه آنچه در آسمان ها و همه آنچه در زمین است مسخّر انسان است، در حالى که مى دانیم مسافرت فضانوردان به همه کرات آسمانى قطعاً محال است.

آرى، در قرآن بعضى آیات دیگر داریم که ممکن است اشاره به این نوع تسخیر باشد که ـ به خواست خدا ـ در تفسیر سوره الرّحمن از آن بحث خواهیم کرد (درباره مسخّر بودن موجودات در برابر انسان در ذیل آیه 2 سوره رعد نیز بحثى داشتیم).

 

5. دائبین

گفتیم «دائب» از مادّه «دئوب» به معنى استمرار چیزى در انجام یک برنامه به صورت یک عادت و سنّت است. البتّه خورشید به دور زمین حرکت ندارد و این زمین است که به دور آن مى گردد و ما مى پنداریم خورشید به دور ما مى چرخد. ولى در معنى «دائب» حرکت در مکان نیفتاده است بلکه استمرار در انجام دادن یک کار و یک برنامه در مفهوم آن درج است.

مى دانیم خورشید و ماه برنامه نورافشانى و تربیتى خود را نسبت به کره زمین و انسان ها به طور مستمر و با یک حساب کاملاً منظّم انجام مى دهند (و نباید فراموش کرد که یکى از معانى «دأب»، عادت است).(3)

 

 

6. آیا هر چه از خدا مى خواهیم به ما مى دهد؟

در آیات مورد بحث خواندیم که خداوند به شما لطف کرد و بخشى از آنچه را از او تقاضا کردید به شما داد (توجّه داشته باشید «مِن» در جمله مِن کُلِّ ما سَألتُموهُ تبعیضیّه است).

و این به خاطر آن است که بسیار مى شود انسان از خدا چیزى مى خواهد که قطعاً ضرر یا حتّى هلاک او در آن است و خود نمى داند، امّا خداوند عالم و حکیم و رحیم هرگز به چنین تقاضایى پاسخ نمى دهد.

و در عوض شاید در بسیارى از اوقات انسان با زبانش چیزى را از خدا نخواهد ولى با زبان حال و فطرت و طبیعت و هستیش آن را تمنّا مى کند و خدا به او مى دهد. هیچ مانعى ندارد که سؤال در جمله ما سَألتُموهُ هم سؤال به زبان قال را شامل شود، هم زبان حال را.

7. چرا نعمت هاى او قابل شمارش نیستند؟

این یک حقیقت است که سرتاپاى وجود ما غرق نعمت هاى اوست و اگر کتاب هاى مختلف علوم طبیعى، انسان شناسى، روان شناسى و گیاه شناسى و مانند آن را بررسى کنیم خواهیم دید دامنه نعمت ها تا چه حد گسترده است.

اصولاً هر نفسى ـ به گفته آن ادیب بزرگ ـ دو نعمت در آن موجود است و به هر نعمتى، شکرى واجب.

از این گذشته مى دانیم که در بدن انسان به طور متوسط ده میلیون میلیارد سلّول زنده است که هر کدام یک واحد فعّال بدن ما را تشکیل مى دهد. این عدد به قدرى بزرگ است که اگر ما بخواهیم سلّول هاى آن را شماره کنیم صدها سال طول مى کشد.

و این یک بخش از نعمت هاى خدا نسبت به ماست. بنابراین به راستى اگر ما بخواهیم نعمت هاى او را بشماریم، قادر نیستیم (وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهِ لاَ تُحْصُوهَا).

در درون خون انسان دو دسته گلبول (موجودات زنده کوچکى که در خون شناورند و وظایف حیاتى سنگینى بر دوششان است) وجود دارند. میلیون ها گلبول قرمز که وظیفه آنها رساندن اکسیژن هوا براى سوخت و ساز سلّول هاى بدن و میلیون ها گلبول سفید که وظیفه آنها پاسدارى از سلامت انسان در مقابل هجوم میکروب ها به بدن است. عجیب اینکه آنها بدون استراحت و خواب دائماً کمر به خدمت انسان بسته اند.

آیا با این حال هرگز مى توانیم نعمت هاى بى پایانش را شمارش کنیم؟

8. افسوس که انسان «ظلوم» و «کفّار» است

از بحث هاى گذشته به این واقعیّت رسیدیم که خداوند با این همه موجوداتى که مسخّر فرمان انسان کرده است و با آن همه نعمتى که به او ارزانى داشته، دیگر کمبودى از هیچ جهت براى او نیست.

ولى این انسان بر اثر دور ماندن از نور ایمان و تربیّت، در جادّه طغیان و ظلم گام مى نهد و به کفران نعمت مى پردازد.

انحصارگران سعى مى کنند نعمت هاى گسترده الهى را به خود منحصر سازند و منابع حیاتى آن را در اختیار بگیرند و با اینکه خودشان جز اندکى را نمى توانند مصرف کنند، دیگران را از رسیدن به آن محروم مى نمایند. این ستم ها که در شکل انحصارطلبى، استعمار و تجاوز به حقوق دیگران ظاهر مى شود، محیط آرام زندگى او را دستخوش طوفان ها مى کند، جنگ ها مى آفریند، خون ها مى ریزد و اموال و نفوس را به نابودى مى کشاند.

در حقیقت قرآن مى گوید: اى انسان، همه چیز به قدر کافى در اختیار تو است امّا به شرط اینکه ظلوم و کفّار نباشى، به حقّ خود قناعت کنى و به حقوق دیگران تجاوز ننمایى.


1. «دائبین» از مادّه «دُئوب» به معنى ادامه کار طبق یک عادت و سنّت
2. سوره جاثیه، آیه 13.
3 . البتّه دانشمندان امروز براى خورشید حرکات دیگرى مانند حرکت به دور خود و یا حرکت به همراه مجموعه منظومه شمسى در دل کهکشان ها که در آن قرار دارد قائل هستند.