النحل

وَقَالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ نَّحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِن دُونِهِ مِن شَيْءٍ ۚ كَذَٰلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ۚ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ 35 وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ ۖ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ ۚ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ 36 إِن تَحْرِصْ عَلَىٰ هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي مَن يُضِلُّ ۖ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ 37 وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ ۙ لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَن يَمُوتُ ۚ بَلَىٰ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ 38 لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كَانُوا كَاذِبِينَ 39 إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ 40 وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً ۖ وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ 41 الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ 42

41وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ لَأَجْرُ الآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ

42الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ

 

ترجمه:

41 ـ آنها که پس از ستم دیدن در راه خدا، هجرت کردند، در این دنیا جایگاه (و مقام) خوبى به آنها مى دهیم; و پاداش آخرت، از آن هم بزرگتر است اگر مى دانستند.

42 ـ آنها کسانى هستند که صبر و استقامت پیشه کردند، و تنها بر پروردگارشان توکل مى کنند.

 

شأن نزول

بعضى از مفسران در شأن نزول این آیات چنین نقل کرده اند که گروهى از مسلمانان مانند: «بلال»، «عمّار یاسر»، «صهیب» و «خبّاب» پس از اسلام آوردن در «مکّه» سخت تحت فشار بودند، و براى تقویت اسلام و رساندن صداى خود به دیگران، پس از هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله)به «مدینه» هجرت کردند، هجرتى که باعث پیروزى آنها و دیگران شد، در این میان «صهیب» که مرد مسنى بود به مشرکان «مکّه» چنین پیشنهاد کرد: من پیر مردم و بودن من با شما سودى به حال شما ندارد، و اگر مخالفتان باشم قدرت بر زیان زدن به شما ندارم، بیائید اموال مرا بگیرید و بگذارید به «مدینه» بروم، آنها موافقت کردند.

«صهیب» تمام اموال خود را به آنها داد، و به سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) هجرت کرد، بعضى به «صهیب» گفتند: معامله پر سودى کردى! آیات فوق نازل شد و پیروزى او و امثال او را در این جهان و جهان دیگر بازگو کرد.

در تواریخ آمده است: در زمان خلفاء هنگامى که اموال بیت المال تقسیم مى شد، و نوبت به مهاجرین مى رسید، به آنها مى گفتند: سهم خود را بگیرید، این همانست که خدا در این دنیا به شما وعده داده، و آنچه در انتظار شما در جهان دیگر است بیشتر است، سپس آیه فوق را مى خواندند.(1)

* * *

تفسیر:

پاداش مهاجران

بارها گفته ایم: یکى از مؤثرترین روشها در برنامه هاى تربیتى که قرآن از آن استفاده مى کند روش مقایسه و مقارنه است که هر چیزى را با ضدش در برابر هم قرار دهند، تا موضع هر کدام به روشنى مشخص شود، در تعقیب آیات گذشته که، از منکران قیامت، و مشرکان لجوج سخن مى گفت، آیات مورد بحث از مهاجران راستین، و پاکباز، سخن مى گوید، تا وضع دو گروه در مقایسه با یکدیگر روشن گردد.

نخست مى گوید: «کسانى که مورد ستم واقع شدند سپس براى خدا هجرت کردند، در این دنیا جایگاه و مقام خوبى به آنها مى دهیم» (وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً).

این پاداش دنیاى آنهاست «اما پاداش آخرت، اگر بدانند، بسیار بزرگتر است» (وَ لَأَجْرُ الآخِرَةِ أَکْبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ).

* * *

در آیه بعد، این مهاجران راستین و پر استقامت و با ایمان را با دو صفت توصیف مى کند، مى گوید: «آنها کسانى هستند که شکیبائى و صبر و استقامت را پیشه خود ساخته، و توکل و تکیه آنها بر پروردگارشان است» (الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ).

* * *

نکته ها:

1 ـ هر چند مسلمانان دو هجرت داشتند که: هجرت اول در محدوده نسبتاً کوچکى بود، (هجرت گروهى از مسلمانان و در رأس آنها «جعفر بن ابیطالب» به «حبشه») و هجرت دوم، هجرت عمومى و همگانى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسلمین از «مکّه به مدینه»، ولى ظاهر آیات فوق هجرت دوم را بیان مى کند، و شأن نزول نیز آن را تأیید مى نماید.

درباره اهمیت و نقش هجرت در زندگى و تاریخ مسلمانان در گذشته و حال، و تداوم این مسأله در هر عصر و زمان، بحث مشروحى در ذیل آیه 100 سوره «نساء» و همچنین ذیل آیه 75 سوره «انفال» داشتیم.(2)

و به هر حال، مقام مهاجران در اسلام، مقام فوق العاده پر ارجى است، هم خود پیامبر و هم مسلمانان بعد، همگى براى آنها احترام خاصى قائل بودند، چرا که آنها به تمام زندگى خویش، براى گسترش دعوت اسلام، پشت پا زدند.

بعضى جان خود را به خطر انداختند، و بعضى مانند «صهیب» از همه اموال خود چشم پوشیدند، و جالب این که: خود را در این معامله نیز برنده مى دانستند.

اگر فداکارى آن مهاجران در آن روزها نبود، محیط خفقان بار «مکّه» و عناصر شیطانى که بر آن حکومت مى کردند هرگز اجازه نمى دادند صداى اسلام به گوش کسى برسد، و این صدا را براى همیشه در گلوى مؤمنان خفه مى کردند، اما آنها با این جهش حساب شده، نه تنها «مکّه» را زیر سیطره خود درآوردند، بلکه صداى اسلام را به گوش جهانیان رساندند و این سنتى است براى همه مسلمانان، در چنین شرائطى، و در همه تاریخ.

* * *

2 ـ تعبیر به «هاجَرُوا فِى اللّهِ» که حتى کلمه «سَبِیل» هم در آن ذکر نشده اشاره به نهایت اخلاص این مهاجران است که: تنها براى خدا و در مسیر اللّه و به خاطر رضاى او، و حمایت و دفاع از آئینش دست به چنین هجرتى زدند، نه براى نجات جان خود و یا استفاده مادى دیگر.

* * *

3 ـ جمله «مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا» نشان مى دهد: نباید فوراً میدان را خالى کرد، بلکه باید تا آنجا که ممکن است ایستاد و تحمل نمود، اما هنگامى که تحمل آزار دشمن، جز جرأت و جسارت او، و تضعیف مؤمنان ثمرى نداشته باشد، در اینجا باید دست به هجرت زد، تا با کسب قدرت بیشتر، و فراهم ساختن سنگرهاى محکمتر، جهاد در تمام زمینه ها از موضع بهترى تعقیب شود، و به پیروزى طرفداران حق در زمینه هاى نظامى، فرهنگى، تبلیغاتى منتهى گردد.

* * *

4 ـ جمله «لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِی الدُّنْیا حَسَنَةً» که از ماده «بَوَّأْتُ لَهُ مَکاناً» (مکانى براى او آماده ساختم و او را در آن جاى دادم) گرفته شده نشان مى دهد: مهاجران راستین، اگر چه در آغاز کار، امکانات مادى خود را از دست مى دهند، ولى سرانجام حتى از نظر زندگى دنیا پیروزى با آنها است.(3)

چرا انسان زیر فشار ضربات دشمن بماند و ذلیلانه بمیرد، چرا با شجاعت مهاجرت نکند و از موضع تازه اى به مبارزه بر نخیزد تا حق خویش را بگیرد؟!

در سوره «نساء» آیه 100 همین مسأله با صراحت بیشترى بیان شده است: وَ مَنْ یُهاجِرْ فِی سَبِیلِ اللّهِ یَجِدْ فِی الأَرْضِ مُراغَماً کَثِیراً وَ سَعَةً: «کسانى که در راه اللّه هجرت کنند در این دنیاى پهناور خدا، نقاط فراوان امن و وسیعى پیدا مى کنند که مى توانند در آنجا بینى مخالفان را به خاک بمالند»!

* * *

5 ـ انتخاب دو صفت «صبر» و «توکل» براى مهاجران، دلیلش روشن است، زیرا در چنین حوادث سخت و طاقت فرسا، که در زندگى انسان پیش مى آید در درجه اول، شکیبائى و صبر و استقامت لازم است، استقامتى به عظمت حادثه و یا برتر و بیشتر، سپس توکل و اعتماد بر خدا، و اصولاً اگر انسان در این گونه حوادث تکیه گاه محکم و مطمئن معنوى نداشته باشد، صبر و استقامت براى او ممکن نیست.

بعضى گفته اند: انتخاب «صبر» به خاطر این است که: در آغاز این مسیر به سوى اللّه شکیبائى و استقامت در برابر خواسته هاى نفس، لازم دارد، و انتخاب «توکل» به خاطر آن است که: پایان این مسیر، به انقطاع و بریدن از هر چه غیر خدا است و پیوستن به او مى انجامد، بنابراین صفت اول، آغاز راه است و دوم پایان آن.(4)

و به هر حال، هجرت در بیرون، بدون هجرتى در درون، ممکن نیست، انسان، نخست باید از علائق پست مادى درونى ببرد، و به سوى فضائل اخلاقى هجرت کند، تا بتواند در بیرون دست به چنین هجرتى بزند و از دار الکفر ـ با پشت پا زدن به همه چیز ـ به دار الایمان منتقل گردد.

* * *


1 ـ «مجمع البیان»، جلد 6، صفحه 361، ذیل آیه مورد بحث.

2 ـ به جلد چهارم تفسیر «نمونه»، صفحات 89 تا 94 و جلد هفتم، صفحات 261 تا 263 مراجعه فرمائید.

3 ـ «لَنُبَوِّئَنَّهُمْ» در اصل از ماده «بَواء» به معنى تساوى اجزاى مکان است، به عکس «نَبْوَه» (بر وزن 2مبدأ) که به معنى عدم تساوى اجزاى مکان است.

بنابراین، جمله «بَوَّأْتُ لَهُ مَکاناً» یعنى محل را براى او صاف کردم، و سپس به معنى آماده ساختن محلى براى کسى آمده است.

4 ـ تفسیر «کبیر فخر رازى»، ذیل آیه مورد بحث.