النحل
وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَىٰ بَلَدٍ لَّمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنفُسِ ۚ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ 7 وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً ۚ وَيَخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ 8 وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ ۚ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ 9 هُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً ۖ لَّكُم مِّنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ 10 يُنبِتُ لَكُم بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالْأَعْنَابَ وَمِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ 11 وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ 12 وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ 13 وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ 14
3خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ بِالْحَقِّ تَعالى عَمّا یُشْرِکُونَ
4خَلَقَ الإِنْسانَ مِنْ نُطْفَة فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ
5وَ الأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ
6وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ
7وَ تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ إِلى بَلَد لَمْ تَکُونُوا بالِغِیهِ إِلاّ بِشِقِّ الأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ
8وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زِینَةً وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ
ترجمه:
3 ـ آسمانها و زمین را به حق آفرید; او برتر است از این که همتائى براى او قرار مى دهند!
4 ـ انسان را از نطفه بى ارزشى آفرید; و سرانجام او مدافع آشکار از خویشتن گردید.
5 ـ و چهار پایان را آفرید; در حالى که در آنها، براى شما وسیله پوشش، و منافع دیگرى است; و از گوشت آنها مى خورید.
6 ـ و در آنها براى شما زینت و شکوه است به هنگامى که آنها را به استراحتگاهشان باز مى گردانید، و هنگامى که به صحرا مى فرستید.
7 ـ آنها بارهاى سنگین شما را به شهرى حمل مى کنند که جز با مشقت زیاد، به آن نمى رسیدید; پروردگارتان رئوف و رحیم است!.
8 ـ (همچنین) اسبها و استرها و الاغها را (آفرید)، تا بر آنها سوار شوید و زینت شما باشد، و چیزهائى مى آفریند که نمى دانید.
تفسیر:
منافع گوناگون حیوانات
از آنجا که در آیات گذشته، سخن از نفى شرک به میان آمد در این آیات براى ریشه کن ساختن شرک، و توجه به خداوند یکتا، از دو راه وارد مى شود: نخست از طریق دلائل عقلى به وسیله نظام شگرف آفرینش و عظمت خلقت، و دیگر از طریق عاطفى و بیان نعمتهاى گوناگون خداوند نسبت به انسان، تا حسّ شکرگزارى او تحریک گردد و سرانجام وى را به خدا نزدیک سازد.
در آغاز مى گوید: «خداوند آسمانها و زمین را به حق آفرید» (خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ بِالْحَقِّ).
حقانیت آسمان و زمین هم از نظام عجیب و آفرینش منظم و حساب شده آن روشن است و هم از هدف و منافعى که در آنها وجود دارد.
و به دنبال آن اضافه مى کند: «خدا برتر از آن است که براى او شریک مى سازند» (تَعالى عَمّا یُشْرِکُونَ).
آیا بتهائى که آنها را شریک او قرار داده اند، هرگز قادر به چنین خلقتى هستند ؟ و یا حتى مى توانند پشه کوچک و یا ذره غبارى بیافرینند!، با این حال چگونه آنها را شریک او قرار مى دهند؟!
جالب این که: خود مشرکان این نظام عجیب و خلقت بدیع را که بیانگر علم و قدرت خالق است تنها از «اللّه» مى دانستند، ولى، با این حال به هنگام عبادت در برابر بتها به خاک مى افتادند.
* * *
بعد از اشاره به مسأله آفرینش آسمان و زمین و اسرار بى پایان آنها، سخن از خود انسان مى گوید، انسانى که به خودش از هر کس نزدیکتر است، مى فرماید: «انسان را از نطفه بى ارزشى آفرید، اما سرانجام به جائى رسید که موجودى متفکر و فصیح و بلیغ و مدافع از خویشتن و سخن گوى آشکار شد» (خَلَقَ الإِنْسانَ مِنْ نُطْفَة فَإِذا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ).
«نُطْفَه» در اصل به معنى «آب کم» یا «آب صاف» است، سپس به قطرات آبى که از طریق «لقاح» سرچشمه پیدایش انسان مى شود، اطلاق شده است.
در حقیقت با این تعبیر، مى خواهد عظمت قدرت خدا را مجسم کند که: از قطره آب بى ارزشى چه آفرینش عجیبى کرده است که میان قوس نزول و صعودى او این همه فاصله است.
این، در صورتى است که «خَصِیم» را به معنى «مدافع و بیانگر درون خویش» بدانیم، همان گونه که در آیه 105 سوره «نساء» مى خوانیم: وَ لاتَکُنْ لِلْخائِنِینَ خَصِیماً: «اى پیامبر مدافع خائنان مباش».
ولى، در مقابل این تفسیر که مورد قبول گروهى از مفسران است، تفسیر دیگرى از سوى جمع دیگرى از مفسران، اظهار شده است، و آن این که: «خداوند انسان را با قدرت کامله اش از نطفه بى ارزش آفرید ولى این انسان ناسپاس، به مجادله و مخاصمه آشکار در برابر خدا برخاست» (آیه 77 سوره «یس» را گواه بر این تفسیر گرفته اند).
ولى معنى اول، صحیحتر به نظر مى رسد زیرا آیات فوق در مقام بیان عظمت آفرینش خدا است و عظمت آنگاه آشکار مى شود که از موجود ظاهراً ناچیزى موجود بسیار پر ارزشى بسازد.
در تفسیر «على بن ابراهیم» نیز چنین مى خوانیم: خَلَقَهُ مِنْ قَطْرَة مِنْ ماء مُنْتِن فَیَکُونُ خَصِیْماً مُتَکَلِّماً بَلِیْغاً: «خداوند انسان را از قطره آب بدبوئى آفرید و سرانجام سخنگوى بلیغى شد».(1)
* * *
پس از آفرینش انسان، به نعمت مهم دیگرى یعنى خلقت چهار پایان، و فوائد مختلفى که از آنها عاید مى شود اشاره کرده مى گوید: «خداوند چهار پایان را آفرید در حالى که در آنها وسیله پوشش براى شما است و منافع دیگر و از گوشت آنها مى خورید» (وَ الأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ).
در این آیه، نخست، به مسأله خلقت چهار پایان که دلیلى بر علم و قدرت خدا است، پرداخته، پس از آن به بیان نعمتهاى مختلفى که در آنها وجود دارد مى پردازد، و از میان این نعمتها به سه قسمت اشاره کرده:
ابتدا مسأله «دِفْء» که به معنى هر گونه پوشش است مى باشد، (با استفاده از پشم و پوست آنها) مانند: لباس، لحاف، کفش، کلاه، خیمه، و دیگر «مَنافِع» که اشاره به شیر و مشتقات آنست، و سوم گوشت که با جمله «وَ مِنْها تَأْکُلُونَ» بیان شده است.
جالب این که: در میان این همه فوائد، قبل از هر چیز مسأله پوشش و مسکن را مطرح مى کند; زیرا بسیارى از مردم (به خصوص بادیه نشینان) هم لباسشان از پشم و مو یا پوست تهیه مى شود، و هم خیمه هایشان که آنها را از سرما و گرما حفظ مى کند.
و به هر حال، این دلیل بر اهمیت پوشش و مسکن و مقدم بودن آن بر هر چیز دیگر است.
نکته دیگر این که: آن را قبل از «مَنافِع» ذکر کرده، اشاره به این که: پوشش در واقع براى دفع ضرر است، و دفع ضرر مقدم بر جلب منفعت مى باشد.
ممکن است کسانى که: مخالف گوشت خوارى هستند، این استفاده را از آیه فوق نیز بکنند که خداوند مسأله خوردن گوشت حیوانات را جزء منافع آنها نشمرده، لذا بعد از ذکر «مَنافِع» با جمله «وَ مِنْها تَأْکُلُونَ» (از آن حیوانات مى خورید) از آن یاد شده، حداقل این استفاده را از تعبیر فوق مى توان کرد، که: اهمیت لبنیات به مراتب بیشتر است.
* * *
جالب این که: تنها به منافع معمولى و عادى این چهار پایان سودمند، اکتفا نمى کند بلکه روى جنبه استفاده روانى از آنها در آیه بعد تکیه کرده مى گوید: «در این حیوانات براى شما زینت و شکوهى است به هنگامى که آنها را به استراحتگاهشان باز مى گردانید، و هنگامى که صبحگاهان به صحرا مى فرستید» (وَ لَکُمْ فِیها جَمالٌ حِینَ تُرِیحُونَ وَ حِینَ تَسْرَحُونَ).
«تُرِیْحُون» از ماده «اراحه» به معنى باز گرداندن حیوانات، به هنگام غروب به آغلها و استراحتگاهشان است، لذا محلى را که در آن استراحت مى کنند، «مراح» مى گویند.
«تَسْرَحُون» از ماده «سروح» به معنى بیرون کردن چهار پایان به هنگام صبح به سوى چراگاه است.
منظره جالب حرکت دسته جمعى گوسفندان و چهارپایان به سوى بیابان و چراگاه، سپس بازگشتشان به سوى آغل و استراحتگاه که قرآن از آن تعبیر به «جَمال» کرده تنها یک مسأله ظاهرى و تشریفاتى نیست، بلکه بیانگر واقعیتى است در اعماق جامعه، و گویاى این حقیقت است که: چنین جامعه اى خود کفا است، فقیر و مستمند و وابسته به این و آن نمى باشد، خودش تولید مى کند، و آنچه را خود دارد مصرف مى نماید!.
این در واقع جمال استغناء و خودکفائى جامعه است، جمال تولید و تأمین فرآورده هاى مورد نیاز یک ملت است.
و به تعبیر گویاتر جمال استقلال اقتصادى و ترک هرگونه وابستگى است!
این واقعیت را روستائیان و روستازادگان بهتر از مردم شهرنشین درک مى کنند که مشاهده رفت و آمد این چهار پایان سودمند، چگونه به آنها آرامش خیال مى دهد؟ آرامشى که از احساس بى نیازى برمى خیزد، آرامشى که از انجام مؤثر یک وظیفه اجتماعى حاصل مى شود.
و دل انگیزتر این که: در آیه فوق، نخست به بازگشت آنها از صحرا اشاره مى کند چرا که در هنگام بازگشت پستانهایشان پر شیر، شکمهایشان سیر، و در چهره هایشان نشانه هاى رضایتمندى دیده مى شود، به همین دلیل، از آن حرص و ولع و عجله اى که صبح، به هنگام حرکت به صحرا دارند، در آنها خبرى نیست، آرام و مطمئن گام بر مى دارند و به استراحتگاه نزدیک مى شوند و از مشاهده منظره پستانهاى پر شیرشان، هر کس احساس بى نیازى مى کند.
* * *
در آیه بعد، به یکى دیگر از منافع مهم این حیوانات اشاره کرده مى گوید: «آنها بارهاى سنگین شما را بر دوش خود حمل مى کنند و به سوى شهر و دیارى که جز با مشقت زیاد به آن نمى رسیدید مى برند» (وَ تَحْمِلُ أَثْقالَکُمْ إِلى بَلَد لَمْ تَکُونُوا بالِغِیهِ إِلاّ بِشِقِّ الأَنْفُسِ).
این نشانه رحمت و رأفت خداوند است که: این چهار پایان را با این قدرت و نیرو آفریده است، و آنها را رام و تسلیم شما نیز گردانیده، «چرا که پروردگار شما رئوف و رحیم است» (إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ).
«شِقّ» از ماده «مشقت» است، ولى بعضى از مفسران احتمال داده اند که به معناى شکافتن و نصف کردن باشد، یعنى شما نمى توانید خودتان این بارها را بر دوش کشیده و به مقصد برسانید مگر این که: نیمى از قوت شما از میان برود و به اصطلاح نیم جان شوید، ولى تفسیر اول، نزدیکتر به نظر مى رسد.
به این ترتیب، این چهار پایان در درجه اول، پوشش و وسائل دفاعى براى انسان در برابر گرما و سرما تولید مى کنند، و در درجه بعد از فرآورده هاى لبنیاتى آنها استفاده مى شود، و آن گاه از گوشتشان، و بعد آثار روانى که در دلها مى گذارند، مورد توجه قرار گرفته، و سرانجام باربرى آنها.
قابل توجه این که: حتى در عصر و زمان ما که عصر ماشین و وسائل ماشینى است، باز در بسیارى موارد تنها باید از همین چهار پایان، استفاده کرد، و راه دیگرى وجود ندارد.
* * *
آن گاه به سراغ گروه دیگرى از حیوانات مى رود که: براى سوارى انسان از آنها استفاده مى شود، مى فرماید: «خداوند اسبها، استرها و الاغها را آفرید تا شما بر آن سوار شوید، و هم مایه زینت شما باشد» (وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرْکَبُوها وَ زِینَةً).
بدیهى است زینت در اینجا باز یک مسأله تشریفاتى نیست و براى کسى که با محتواى تعلیمات قرآن آشنا است، این مطلب روشن است، بلکه یک نوع زینت است که اثر آن در زندگى اجتماعى ظاهر مى گردد.
براى پى بردن به این حقیقت، کافى است منظره و حال کسى که با پاى پیاده یک راه طولانى بیابانى را پیموده، و خسته و کوفته و ناتوان به مقصد رسیده، ـ به طورى که تا مدتى هیچ کارى از او ساخته نیست و نشاطى در او دیده نمى شود، ـ با منظره کسى مقایسه کنیم که: بر یک مرکب را هوار سوار شده، زودتر به مقصد
رسیده، نیروى خود را از دست نداده، نشاط خود را کاملاً حفظ کرده، و آماده انجام هدفهاى خود و استفاده از وقت و نیروى خویش است، آیا این زینت نیست؟.
در پایان آیه، به مسأله مهمترى اشاره کرده و افکار را به وسائل نقلیه و مرکبهاى گوناگونى ـ که در آینده در اختیار بشر قرار مى گیرد و بهتر و خوبتر از این حیوانات مى تواند استفاده کند ـ متوجه ساخته، مى گوید: «خداوند چیزها (وسائل نقلیه دیگرى) مى آفریند که شما نمى دانید» (وَ یَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ).
گر چه، بعضى از مفسرانِ پیشین، این جمله را اشاره به حیواناتى گرفته اند که: در آینده آفریده مى شود و رام بشر مى گردد.
ولى، همان گونه که در تفسیر «مراغى» و تفسیر «فى ظلال» آمده است، درک مفهوم این جمله براى ما که در عصر ماشین و وسائل و مرکبهاى سریع السیر زندگى مى کنیم، ساده و آسان است.
و اگر ملاحظه مى کنید: تعبیر به «یَخْلُقُ» (مى آفریند) کرده است، دلیلش واضح است، زیرا کار انسان در این اختراعات در حقیقت چیزى جز جفت و جور کردن و به هم پیوستن نیست، اساس آنها که مواد اصلى را تشکیل مى دهد، تنها با آفرینش خداوندى است.
از این گذشته، آن ابتکارى که بشر در طریق اختراع این وسائل به کار مى برد، آن نیز مولود استعدادى است که خدا به او داده است.
* * *
نکته:
اهمیت دامدارى و کشاورزى
حتى امروز که دستگاههاى تولیدى، ماشینى آن قدر گسترده شده که همه چیز را تحت الشعاع قرار داده، باز دامدارى و کشاورزى، مهمترین بخش تولید زندگى انسان را تشکیل مى دهد; چرا که مى دانیم پایه اصلى تغذیه در این دو قسمت نهفته شده، و به همین دلیل، رسیدن به حدّ خودکفائى در قسمت دامدارى و کشاورزى، نه تنها ضامن استقلال اقتصادى است که استقلال سیاسى نیز تا حدّ زیادى به آن مربوط است.
بنابراین، جاى تعجب نیست که تمام ملتهاى دنیا کوشش مى کنند که صنعت کشاورزى و دامدارى خود را تا سر حدّ امکان، توسعه دهند و از صنایع مدرن براى این توسعه کمک گیرند.
نیاز به این دو، تا آن حدّ اساسى است که گاه کشورهاى به اصطلاح ابر قدرتى همچون «روسیه» براى رفع نیازمندى خود، در این زمینه ناچار مى شوند با دادن امتیازهاى سیاسى، دست نیاز خود را به سوى کشورهائى که درست در قطب مخالفند دراز کنند!
و به همین جهت، در اسلام و تعلیمات حیات آفرین آن، اهمیت فوق العاده زیادى به مسأله دامدارى و کشاورزى داده شده است و با استفاده از هر فرصت، مسلمانان را تشویق به این دو نموده.
در آیات فوق، دیدیم: با چه لحن تشویق آمیزى از موضوع دامها سخن مى گوید، و منافع آن را اعم از منافع غذائى و پوششى بر مى شمرد و حتى رفت و آمد آنها را به صحرا با تعبیر زیبائى که بسیار شوق انگیز است بیان مى کند.
همچنین، درباره اهمیت زراعت و میوه هاى مختلف، و کشاورزى به طور کلى، در آیات آینده، سخن به میان خواهد آمد.
در روایات اسلامى، در زمینه دامدارى، تعبیرات جالبى دیده مى شود و همچنین در زمینه کشاورزى، که به عنوان نمونه، احادیث زیر را از منابع مختلف یادآور مى شویم:
1 ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله) به یکى از بستگانش فرمود: چرا در خانه ات «بَرَکَت» نمى آورى؟ عرض کرد:
منظورتان از برکت چیست؟ فرمود: شاةٌ تُحْلَبُ: «گوسفند شیرده»!
سپس اضافه فرمود: فَاِنَّهُ مَنْ کانَتْ فِى دارِهِ شاةٌ تُحْلَبُ أَوْ نَعْجَةٌ أَوْ بَقَرَةٌ فَبَرَکاةٌ کُلُّهُنَّ: «هر کس در خانه خود گوسفند شیرده یا گاو ماده داشته باشد سر تا پا برکت است».(2)
2 ـ و نیز از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که درباره اهمیت گوسفند، فرمود: نِعْمَ الْمالُ الشّاةُ: «گوسفند سرمایه بسیار خوبى است».(3)
3 ـ در تفسیر «نور الثقلین» ذیل آیات مورد بحث، از امام امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: أَفْضَلُ مَا یَتَّخِذُهُ الرَّجُلُ فِی مَنْزِلِهِ لِعِیَالِهِ الشَّاةُ فَمَنْ کَانَ فِی مَنْزِلِهِ شَاةٌ قَدَّسَتْ عَلَیْهِ الْمَلائِکَةُ مَرَّتَیْنِ فِی کُلِّ یَوْم:
«بهترین چیزى که انسان در خانه براى خانواده خود تهیه مى کند، گوسفند است، هر کس در منزل خود گوسفندى داشته باشد در هر روز، فرشتگان خدا دو بار او را تقدیس مى کنند».
اشتباه نشود، ممکن است شرائط تربیت کردن گوسفند در خانه، براى بسیارى فراهم نباشد، ولى هدف اصلى این است که: به تعداد خانواده ها تولید و تربیت گوسفند به طور مستمر انجام گیرد (دقت کنید).
4 ـ در اهمیت زراعت، همین بس که: امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید: مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ: «هر کس آب و خاکى داشته باشد و با این حال فقیر باشد، خدا او را از رحمت خویش دور کند».(4)
بدیهى است این گفتار بزرگ، همان گونه که درباره یک فرد صادق است درباره یک ملت نیز صدق مى کند، مردمى که آب و خاک به قدر کافى دارند، باز هم نیازمند به دیگران هستند، مسلماً از رحمت خدا دورند!
5 ـ و نیز از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: عَلَیْکُمْ بِالْغَنَمِ وَ الْحَرْثِ فَإِنَّهُمَا یَرُوحَانِ بِخَیْر وَ یَغْدُوَانِ بِخَیْر:
«وظیفه شماست که به تربیت گوسفند و کشاورزى بپردازید که رفت و آمد هر دو خیر و برکت است».(5)
6 ـ از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که: ما فِى الأَعْمالِ شَىْءٌ أَحَبُّ اِلَى اللّهِ مِنَ الزِّراعَةِ: «هیچ عملى نزد خدا از زراعت محبوبتر نیست».(6)
بالاخره، در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: الزَّارِعُونَ کُنُوزُ الأَنَامِ یَزْرَعُونَ طَیِّباً أَخْرَجَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ هُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَحْسَنُ النَّاسِ مَقَاماً وَ أَقْرَبُهُمْ مَنْزِلَةً یُدْعَوْنَ الْمُبارَکِینَ:
«کشاورزان گنج هاى مردمند، غذاى پاکیزه را که خداوند ارزانى داشته زراعت مى کنند، آنها در روز قیامت برترین مقام را دارند و به خدا نزدیکترند و آنها را به نام «مبارکها» صدا مى زنند».(7)
* * *
1 ـ «نور الثقلین»، جلد 3، صفحه 39، حدیث 8.
2 ـ «بحار الانوار»، جلد 61، صفحه 130 ـ در حدیث فوق علاوه بر «شاة» (گوسفند) و «بقره» (گاو) به «نعجه» نیز اشاره شده که در لغت براى آن چند معنى ذکر شده است: گاو وحشى، گوسفند کوهى و گوسفند ماده.
3 ـ «بحار الانوار»، جلد 61، صفحه 129.
4 ـ «بحار الانوار»، جلد 97، صفحه 65.
5 ـ «بحار الانوار»، جلد 61، صفحه 120.
6 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 17، صفحه 41 (چاپ آل البیت).
7 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 13، صفحه 194 ـ (جلد 19، صفحه 34، چاپ آل البیت).