الإسراء
مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا 18 وَمَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ وَسَعَىٰ لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَٰئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا 19 كُلًّا نُّمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ ۚ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا 20 انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ ۚ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلًا 21 لَّا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَّخْذُولًا 22 ۞ وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا 23 وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا 24 رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ ۚ إِن تَكُونُوا صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلْأَوَّابِينَ غَفُورًا 25 وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا 26 إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ ۖ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا 27
18مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً
19وَ مَنْ أَرادَ الا ْخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً
20کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً
21انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْض وَ لَلاْ خِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجات وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلاً
ترجمه:
18 ـ آن کس که زندگى زودگذر (دنیا) را مى طلبد، آن مقدار از آن را که بخواهیم ـ و به هر کس اراده کنیم ـ مى دهیم; سپس دوزخ را براى او قرار خواهیم داد، که در آتش سوزانش مى سوزد در حالى که نکوهیده و رانده (درگاه خدا) است.
19 ـ و آن کس که سراى آخرت را بطلبد، و براى آن سعى و کوشش کند ـ در حالى که ایمان داشته باشد ـ سعى و تلاش او، (از سوى خدا) پاداش داده خواهد شد.
20 ـ هر یک از این دو گروه را از عطاى پروردگارت، بهره و کمک مى دهیم; و عطاى پروردگارت هرگز (از کسى) منع نشده است.
21 ـ ببین چگونه بعضى را (در دنیا به خاطر تلاششان) بر بعضى دیگر برترى بخشیده ایم. درجات آخرت و برترى هایش، از این هم بیشتر است!
تفسیر:
خطوط زندگى طالبان دنیا و آخرت
از آنجا که در آیات گذشته، سخن از مخالفت گردنکشان در برابر اوامر الهى و سپس هلاکت آنها بود، در آیات مورد بحث، به علت واقعى این تمرّد و عصیان که همان حبّ دنیا است اشاره کرده مى گوید: «کسانى که تنها هدفشان همین زندگى زودگذر دنیاى مادى باشد، ما آن مقدار را که بخواهیم، به هر کس صلاح بدانیم در همین زندگى زودگذر مى دهیم، سپس جهنم را براى او قرار خواهیم داد که در آتش آن مى سوزد در حالى که مورد سرزنش و دورى از رحمت خدا است» (مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَةَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلاها مَذْمُوماً مَدْحُوراً).
«عاجِلَه» به معنى نعمت هاى زودگذر یا دنیاى زودگذر است.
قابل توجه این که: نمى گوید: هر کس به دنبال دنیا برود، به هر چه بخواهد مى رسد، بلکه دو قید براى آن قائل مى شود: اوّل این که: تنها بخشى از آنچه را مى خواهد به آن مى رسد، همان مقدارى را که ما بخواهیم (ما نَشاءُ).
دیگر این که: همه افراد به همین مقدار نیز نمى رسند، بلکه تنها گروهى از آنها به بخشى از متاع دنیا خواهند رسید، آنها که بخواهیم (لِمَنْ نُرِیْدُ).
و به این ترتیب، نه همه دنیاپرستان به دنیا مى رسند و نه آنها که مى رسند به همه آنچه مى خواهند مى رسند.
زندگى روزمره نیز این دو محدودیت را به وضوح به ما نشان مى دهد، چه بسیارند کسانى که شب و روز مى دوند و به جائى نمى رسند، و چه بسیار کسانى که آرزوهاى دور و درازى در این دنیا دارند که تنها بخش کوچکى از آن را به دست مى آورند.
و این هشدارى است براى دنیاپرستان، که: اگر خیال کنید، آخرت را به دنیا بفروشید، به تمام هدفتان نائل مى شوید، اشتباه بزرگى کرده اید، بلکه گاهى هیچ، و گاه به کمى دسترسى پیدا مى کنید.
و اصولاً، دامنه آرزوهاى انسان آن قدر گسترده است که با محدودیت جهان ماده قابل اشباع نیست، تمام دنیا را به یک نفر بدهند، بسیار مى شود که اشباع نمى گردد.
اما آنها که تلاش مى کنند و به هیچ نمى رسند، ممکن است به دلائل مختلفى باشد.
یا به خاطر آن است که: هنوز امید بیدارى و نجاتشان است، و خدا به آنها محبت مى کند، و یا به خاطر آن است که: اگر به جائى برسند آن چنان طغیان مى کنند که عرصه را بر خلق خدا تنگ مى نمایند.
«یَصْلى» از ماده «صلى» به معنى آتش افروختن و به آتش سوختن است و منظور در اینجا همان معنى دوم مى باشد.
قابل توجه این که: کیفر این گروه، ضمن این که، آتش جهنم شمرده شده است، با دو تعبیر «مَذْمُوم» و «مَدْحُور» تأکید گردیده، که اوّلى به معنى مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفتن و دوّمى به معنى دور ماندن از رحمت خدا است.
در حقیقت، آتش دوزخ، کیفر جسمانى آنها است، و مذموم و مدحور بودن، کیفر روحانى آنها; چرا که معاد، هم جسمانى است و هم روحانى و کیفر و پاداش آن نیز در هر دو جنبه است.
* * *
پس از آن به شرح حال گروه دوم مى پردازد، تا با قرینه مقابله، آن چنان که روش قرآن است، مطلب آشکارتر شود، مى فرماید: «اما کسى که آخرت را بطلبد و سعى و کوشش خود را در این راه به کار بندد، در حالى که ایمان داشته باشد، این سعى و تلاش او مورد قبول الهى خواهد بود» (وَ مَنْ أَرادَ الا ْخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً).
بنابراین، براى رسیدن به سعادت جاویدان سه امر اساسى شرط است:
1 ـ اراده انسان، آن هم اراده اى که تعلق به حیات ابدى گیرد، و به لذات زودگذر و نعمت هاى ناپایدار و هدف هاى صرفاً مادّى تعلق نگیرد، همّتى والا، و روحیه اى عالى پشت بند آن باشد که: او را از پذیرفتن هر گونه رنگ تعلق و وابستگى آزاد سازد.
2 ـ این اراده، به صورت ضعیف و ناتوان در محیط فکر و اندیشه و روح نباشد، بلکه، تمام ذرات وجود انسان را به حرکت وادارد، و آخرین سعى و تلاش خود را به کار بندد (توجه داشته باشید که کلمه «سَعْیَها» که به عنوان تأکید ذکر شده، نشان مى دهد او آخرین، سعى و تلاش و کوشش را که براى رسیدن آخرت لازم است، انجام مى دهد، و چیزى فروگذار نمى کند).
3 ـ همه اینها توأم با «ایمان» باشد، ایمانى ثابت و استوار; چرا که تصمیم و تلاش، هنگامى به ثمر مى رسد که از انگیزه صحیحى، سرچشمه گیرد و آن انگیزه، چیزى جز ایمان به خدا نمى تواند باشد.
درست است که، سعى و تلاش براى آخرت، بدون ایمان نخواهد بود، و بنابراین، مفهوم ایمان در آن نهفته شده است ، ولى از آنجا که ایمان یک اصل اساسى و پایه اصلى در این راه است به آن مقدار از دلالت التزامى قناعت نکرده و با صراحت ایمان را به عنوان یک شرط بازگو مى کند.
قابل توجه این که: در مورد دنیا پرستان مى گوید: «جهنم را براى آنها قرار مى دهیم».
ولى در مورد عاشقان آخرت مى گوید: «سعى و تلاش آنها مشکور خواهد بود» یعنى مورد تشکر و قدردانى پروردگار.
این تعبیر از این که بگوید: پاداششان بهشت است بسیار جامع تر و والاتر است; چرا که تشکر و قدردانى هر کس به اندازه شخصیت و سعه وجودى او است، نه به اندازه عملى که انجام گرفته است، و روى این حساب، تشکر و قدردانى خدا متناسب با ذات بى پایان او است; انواع نعمت هاى مادى و معنوى و هر آنچه در تصوّر ما بگنجد و نگنجد در آن جمع است.
گر چه، بعضى از مفسران، «مَشْکُور» را به معنى «اجر مضاعف»(1) و یا به معنى «قبولى عمل»(2) گرفته اند، ولى روشن است که «مَشْکُور» معنى وسیع ترى از همه اینها دارد.
* * *
در اینجا ممکن است این توهم پیش آید که: نعمت هاى دنیا، تنها سهم دنیاپرستان خواهد شد و آخرت طلبان از آن محروم مى گردند، آیه بعد به این توهم پاسخ مى گوید که: «ما هر یک از این گروه و آن گروه را از عطاى خود بهره مى دهیم و امداد مى کنیم» (کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ).
«چرا که بخشش پروردگار از هیچ کس ممنوع نیست» و گبر و ترسا، مؤمن و مسلم همه از خوان نعمتش......وظیفه مى خورند (وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً).
«نُمِدُّ» از ماده «امداد» به معنى افزودن است.
* * *
آیه بعد یک اصل اساسى را در همین رابطه بازگو مى کند و آن این که: همان گونه که: تفاوت تلاشها در این دنیا باعث تفاوت در بهره گیرى ها است، در کارهاى آخرت نیز همین اصل کاملاً حاکم است، با این تفاوت که این دنیا محدود است و تفاوت هایش هم محدود، ولى آخرت نامحدود، و تفاوت هایش نیز نامحدود است، مى گوید:
«بنگر، چگونه بعضى از آنها را بر بعضى دیگر (بخاطر تفاوت در سعى و کوششان) برترى دادیم، اما آخرت درجاتش بزرگ تر و برتریش بیشتر است» (انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْض وَ لَلا ْخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجات وَ أَکْبَرُ تَفْضِیلاً).
ممکن است گفته شود: افرادى را در این جهان مى بینیم که بدون تلاش و کوشش، بهره هاى وسیع مى گیرند، ولى، بدون شک اینها موارد استثنائى است و نمى توان در برابر اصل کلّى تلاش و کوشش، و رابطه آن با میزان موفقیت، به آن اعتنائى کرد، و این گونه بهره گیرى هاى انحرافى منافات با آن اصل کلّى ندارد.
ضمناً باید توجه داشت که: منظور از تلاش و کوشش تنها کمیت آن نیست، گاه مى شود تلاش کم با کیفیت عالى اثرش بسیار بیشتر از تلاش فراوان با کیفیت پائین باشد.
* * *
نکته ها:
1 ـ آیا دنیا و آخرت با هم تضادّ دارند؟
در آیات بسیارى، مدح و تمجید از دنیا یا امکانات مادى آن شده است:
در بعضى از آیات، مال به عنوان خیر، معرفى شده.(3)
و در بسیارى از آیات، مواهب مادى تحت عنوان فضل خدا آمده است: «وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ».(4)
در جاى دیگر مى فرماید: «همه نعمت هاى روى زمین را براى شما آفریده است» (خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الا َْرْضِ جَمِیعاً).(5)
و در بسیارى از آیات آنها را تحت عنوان «سَخَّرَ لَکُمْ» (آنها را مسخر شما گردانید) ذکر کرده، که اگر بخواهیم این همه آیاتى را که در رابطه با محترم شمردن امکانات مادى این جهان جمع آورى کنیم، مجموعه قابل ملاحظه اى خواهد شد.
ولى با این همه اهمیتى که به مواهب و نعمت هاى مادى داده شده، تعبیراتى که قویّاً آن را تحقیر مى کند در آیات قرآن به چشم مى خورد.
در یک جا آن را عرض و متاع فانى مى شمرد: «تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا».(6)
و در جاى دیگر آن را مایه غرور و غفلت مى شمرد: «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ».(7)
و در مورد دیگر آن را وسیله سرگرمى و بازیچه شمرده: «وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ».(8)
و در جائى دیگر مایه غفلت از یاد خدا: «رِجالٌ لاتُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ».(9)
این تعبیرات دوگانه عیناً در روایات اسلامى نیز دیده مى شود:
از یکسو دنیا، مزرعه آخرت، تجارتخانه مردان خدا، مسجد دوستان حق، محل هبوط وحى پروردگار، سراى موعظه و پند، شمرده شود (مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللّهِ وَ مُصَلّى مَلائِکَةِ اللّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللّهِ).(10)
و از سوى دیگر مایه غفلت و بیخبرى از یاد خدا و متاع غرور و مانند آن.
آیا این دو گروه از آیات و روایات با هم تضاد دارند؟
پاسخ این سؤال را در خود قرآن مى توان یافت.
زیرا آنجا که از دنیا و مواهبش، نکوهش مى کند، کسانى را مى گوید که این زندگى تنها هدفشان را تشکیل مى دهد، در سوره «نجم» آیه 29 مى خوانیم: وَ لَمْ یُرِدْ إِلاَّ الْحَیاةَ الدُّنْیا: «کسانى که جز زندگى دنیا را نخواهند».
به تعبیر دیگر، سخن از کسانى است که آخرت را به دنیا مى فروشند و براى رسیدن به مادیات از هیچ خلافکارى و جنایتى ابا ندارند.
در سوره «توبه» آیه 38 مى خوانیم: أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الاْ خِرَةِ: «آیا راضى شدید که زندگى دنیا را به جاى آخرت بپذیرید؟!
آیات مورد بحث، خود شاهد این مدعا است، آنجا که مى گوید: مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَةَ... یعنى تنها هدفشان همین زندگى زودگذر مادى است.
اصولاً، تعبیر به «مزرعه» و یا «متجر» (تجارتخانه) و مانند آن خود شاهد زنده اى براى این موضوع است.
کوتاه سخن این که: مواهب جهان مادى که همه از نعمت هاى خدا است و حتماً وجودش در نظام خلقت لازم بوده و هست، اگر به عنوان وسیله اى براى رسیدن به سعادت و تکامل معنوى انسان، مورد بهره بردارى قرار گیرد، از هر نظر قابل تحسین است.
و اما اگر، به عنوان یک هدف و نه وسیله، مورد توجه قرار گیرد و از ارزشهاى معنوى و انسانى بریده شود ـ که در این هنگام طبعاً مایه غرور و غفلت و طغیان و سرکشى و ظلم و بیدادگرى خواهد بود ـ درخور هر گونه نکوهش و مذمت است.
و چه زیبا فرموده است على(علیه السلام) در آن گفتار کوتاه و پرمغزش: مَنْ أَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْها أَعْمَتْهُ: «آن کس که با چشم بصیرت به آن بنگرد (و آن را وسیله بینائى قرار دهد) دنیا به او آگاهى مى بخشد، و آن کس که به خود آن نگاه کند، دنیا او را نابینا خواهد کرد».(11)
در حقیقت، تفاوت میان دنیاى مذموم و ممدوح، همان چیزى است که از «إِلَیْها» و «بِها» استفاده مى شود که: اوّلى هدف را مى رساند و دومى وسیله را.
* * *
2 ـ نقش سعى و تلاش در پیروزى ها
این نخستین بار نیست که قرآن با تکیه کردن روى سعى و تلاش به افراد تنبل و بیکار هشدار مى دهد که: سعادت سراى دیگر را تنها با اظهار ایمان و سخن نمى توان بدست آورد، بلکه عامل اصلى سعادت سعى و تلاش است.
این حقیقت در بسیارى از آیات قرآن منعکس است.
در یک جا انسان را در گرو اعمالش مى شمرد (کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ).(12)
و در جاى دیگر، بهره او را تنها در گرو سعیش مى شمرد (وَ أَنْ لَیْسَ
لِلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى).(13)
و در بسیارى از آیات، بعد از ذکر ایمان، روى عمل صالح تکیه مى کند.
تا همگان این خیال خام را از سر بدر کنند که: بى سعى و تلاش به جائى مى توان رسید، مواهب دنیاى مادّى را بى سعى و تلاش نمى توان به دست آورد، چگونه مى توان انتظار داشت که سعادت جاودانى بدون آن به دست آید.
* * *
3 ـ امدادهاى الهى
«نُمِدُّ» از ماده «امداد» به معنى کمک رساندن است، «راغب» در کتاب «مفردات» مى گوید: کلمه «امداد» غالباً در مورد کمک هاى مفید و مؤثر به کار برده مى شود و کلمه «مدّ» در موارد مکروه و ناپسند.
به هر حال، در آیات مورد بحث مى خوانیم که: خداوند بخشى از نعمت هایش را در اختیار همگان مى گذارد و نیکان و بدان همگى از آن استفاده مى کنند، این اشاره، به آن بخش از نعمت ها است که ادامه حیات، متوقف بر آن است و بدون آن نمى تواند یک انتخاب گر باشد.
به تعبیر دیگر، این همان مقام رحمانیت خدا است که فیض عامش، مؤمن و کافر را شامل مى شود، ولى در ماوراء اینها، نعمت هائى است بى پایان که مخصوص مؤمنان و نیکان است.
* * *
1 ـ تفسیر «قرطبى»، جلد 6، صفحه 3852.
2 ـ تفسیر «صافى»، ذیل آیه مورد بحث.
3 ـ بقره، آیه 180.
4 ـ جمعه، آیه 10.
5 ـ بقره، آیه 29.
6 ـ نساء، آیه 94.
7 ـ حدید، آیه 20.
8 ـ عنکبوت، آیه 64.
9 ـ نور، آیه 37.
10 ـ «نهج البلاغه»، کلمات قصار، شماره 131.
11 ـ «نهج البلاغه»، خطبه 82.
12 ـ مدثر، آیه 38.
13 ـ نجم، آیه 39.