الأنبياء

وَمِنَ الشَّيَاطِينِ مَن يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَٰلِكَ ۖ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ 82 ۞ وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ 83 فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَكَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ ۖ وَآتَيْنَاهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِكْرَىٰ لِلْعَابِدِينَ 84 وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ ۖ كُلٌّ مِّنَ الصَّابِرِينَ 85 وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا ۖ إِنَّهُم مِّنَ الصَّالِحِينَ 86 وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَٰهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ 87 فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ وَكَذَٰلِكَ نُنجِي الْمُؤْمِنِينَ 88 وَزَكَرِيَّا إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ 89 فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَوَهَبْنَا لَهُ يَحْيَىٰ وَأَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ ۚ إِنَّهُمْ كَانُوا يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا ۖ وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ 90

89وَ زَکَرِیّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لاتَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ

90فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیى وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ

 

ترجمه:

89 ـ و زکریا را (به یاد آور) در آن هنگام که پروردگارش را خواند (و عرض کرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندى به من عطا کن); و تو بهترین وارثانى»!

90 ـ ما هم دعاى او را پذیرفتیم، و یحیى را به او بخشیدیم; و همسرش را (که نازا بود) برایش آماده (باردارى) کردیم; چرا که آنان (خاندانى بودند که) همواره در کارهاى خیر به سرعت اقدام مى کردند; و در حال بیم و امید ما را مى خواندند; و پیوسته براى ما (خاضع و) خاشع بودند.

تفسیر:

نجات زکریا(علیه السلام) از تنهائى

در این دو آیه، گوشه اى از سرگذشت دو شخصیت دیگر از پیامبران بزرگ الهى «زکریا» و «یحیى» را بیان مى کند.

نخست مى گوید: «زکریا را به خاطر بیاور هنگامى که پروردگارش را خواند، و عرضه داشت: پروردگارا مرا تنها مگذار، و تو بهترین وارثان هستى» (وَ زَکَرِیّا إِذْ نادى رَبَّهُ رَبِّ لاتَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ).

سال ها بر عمر «زکریا» گذشت، و برف پیرى بر سرش نشست، اما هنوز فرزندى نداشت، و از سوى دیگر، همسرى عقیم و نازا داشت.

او در آرزوى فرزندى بود که بتواند برنامه هاى الهى او را تعقیب کند، کارهاى تبلیغیش نیمه تمام نماند، و فرصت طلبان بعد از او بر معبد بنى اسرائیل، اموال و هدایاى آن که باید صرف راه خدا مى شد، پنجه نیفکنند.

در این هنگام، با تمام قلب به درگاه خدا روى آورده تقاضاى فرزند صالح و برومندى کرد، و با دعائى که توأم با نهایت ادب بود خدا را خواند.

نخست از «ربّ» شروع کرد، همان پروردگارى که از نخستین لحظات زندگى لطفش شامل انسان مى شود، سپس با تعبیر «لاتَذَرْنِى» که از ماده «وذر» (بر وزن مرز) به معنى ترک کردن چیزى، به خاطر کمى و بى اعتنائى آمده، این حقیقت را بازگو کرد که اگر تنها بمانم، فراموش خواهم شد، نه من که برنامه هاى من نیز به دست فراموشى سپرده مى شود، و سرانجام با جمله «وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ» این حقیقت را بازگو کرد که: من مى دانم این دنیا دار بقاء نیست، و نیز مى دانم تو بهترین وارثانى، ولى از نظر عالم اسباب، دنبال کسى مى گردم که هدفم را دنبال کند.

* * *

خداوند این دعاى خالص و سرشار از عشق به حقیقت را اجابت کرد، و خواسته او را تحقق بخشید، آن چنان که مى فرماید: «ما دعوت او را اجابت کردیم و یحیى را به او بخشیدیم» (فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیى).

و براى رسیدن به این مقصود، «همسر نازاى او را اصلاح و قادر به آوردن فرزند کردیم» (وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ).

سپس اشاره به سه قسمت از صفات برجسته این خانواده کرده چنین مى گوید: «آنها در انجام کارهاى خیر، سرعت مى کردند» (إِنَّهُمْ کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ).

«آنها به خاطر عشق به طاعت و وحشت از گناه، در همه حال ما را مى خوانند» (وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً).(1)

«آنها همواره در برابر ما خشوع داشتند» (خضوعى آمیخته با ادب و احترام و ترس آمیخته با احساس مسئولیت) (وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ).

ذکر این صفات سه گانه ممکن است اشاره به این باشد که آنها به هنگام رسیدن به نعمت، گرفتار غفلت ها و غرورهائى که دامن افراد کم ظرفیت و ضعیف الایمان را به هنگام وصول به نعمت مى گیرد نمى شدند، آنها در همه حال نیاز ـ مندان را فراموش نمى کردند، و در خیرات، سرعت داشتند، آنها در حال نیاز و بى نیازى، فقر و غنا، بیمارى و سلامت، همواره متوجه خدا بودند، و بالاخره آنها به خاطر اقبال نعمت، گرفتار کبر و غرور نمى شدند، بلکه همواره خاشع و خاضع بودند.

* * *

 


1 ـ «رَغَباً» به معنى «رغبت» و میل و علاقه است و «رَهَباً» به معنى ترس، تنفر و بیزارى است و در این که از نظر اعراب، چه محلى دارد، احتمالات متعددى است:

ممکن است حال باشد یا تمیز یا مفعول لاجله، یا مفعول مطلق و یا معنى ظرفیت داشته باشد به معنى فِى حالِ الرَّغْبَةِ وَ فِى حالِ الرَّهْبَةِ، گر چه نتیجه این پنج احتمال با هم متفاوت است، ولى این تفاوت در جزئیات مفهوم آیه است نه در اساس و نتیجه آن.