الحج

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ ۚ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ 1 يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَىٰ وَمَا هُم بِسُكَارَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ 2 وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ 3 كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلَّاهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَىٰ عَذَابِ السَّعِيرِ 4 يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ ۚ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ۖ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا ۚ وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ 5

5یا أَیُّهَا النّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْب مِنَ الْبَعْثِ فَإِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة ثُمَّ مِنْ عَلَقَة ثُمَّ مِنْ مُضْغَة مُخَلَّقَة وَ غَیْرِ مُخَلَّقَة لِنُبَیِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِی الأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَل مُسَمّىً ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّى وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْم شَیْئاً وَ تَرَى الأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْج بَهِیج

6ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتى وَ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ

7وَ أَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ

 

ترجمه:

5 ـ اى مردم! اگر در رستاخیز شک دارید، (به این نکته توجه کنید که:) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» (چیزى شبیه گوشت جویده شده)، که بعضى داراى شکل است و بعضى بدون شکل; تا براى شما روشن سازیم (که بر هر چیز قادریم)! و جنین هائى را که بخواهیم تا مدت معینى در رحم مادران (قرار مى دهیم); بعد شما را به صورت طفل بیرون مى آوریم; سپس هدف این است که به حدّ رشد و بلوغ خویش برسید. در این میان بعضى از شما مى میرند; و بعضى آن قدر عمر مى کنند که به بدترین مرحله زندگى (و پیرى) مى رسند; آنچنان که بعد از علم و آگاهى، چیزى نمى دانند. (از سوى دیگر،) زمین را (در فصل زمستان) خشک و مرده مى بینى، اما هنگامى که آب باران بر آن فرو مى فرستیم، به حرکت در مى آید و مى روید; و از هر نوع گیاهان زیبا مى رویاند!

6 ـ این به خاطر آن است که (بدانید) خداوند حق است; و اوست که مردگان را زنده  مى کند; و بر هر چیزى تواناست.

7 ـ و این که رستاخیز آمدنى است، و شکى در آن نیست; و خداوند تمام کسانى را که در قبرها هستند زنده مى کند.

تفسیر:

دلائل معاد در عالم جنین و گیاهان

از آنجا که در آیات گذشته، گفتگو از تردید مخالفان در «مبدأ» و «معاد» بود، در آیات مورد بحث به دو دلیل محکم و منطقى براى اثبات معاد جسمانى استدلال شده است: یکى از طریق توجه به تحولات دوران جنینى، و دیگرى از طریق تحولات زمین به هنگام نمو گیاهان.

در حقیقت قرآن مى خواهد، صحنه هاى معاد را که مردم در همین زندگى دنیا با آن سر و کار دارند، پیوسته با چشم خود مى بینند و از آن غافلند، براى آنها تشریح کند، تا بدانند زندگى بعد از مرگ، نه تنها امر غیر ممکنى نیست، بلکه دائماً صحنه هاى مشابه آن را در زندگى روزمره با چشم خود مشاهده مى کنند.

نخست، همه انسان ها را مخاطب ساخته مى گوید: «اى مردم! اگر در رستاخیز تردید دارید به این نکته توجه کنید که ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، و پس از آن از چیزى شبیه به گوشت جویده که بعضى داراى شکل و خلقت است و بعضى بدون شکل» (یا أَیُّهَا النّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْب مِنَ الْبَعْثِ فَإِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة ثُمَّ مِنْ عَلَقَة ثُمَّ مِنْ مُضْغَة مُخَلَّقَة وَ غَیْرِ مُخَلَّقَة).(1)

 

«همه اینها به خاطر آن است که: این حقیقت را براى شما آشکار سازیم که ما بر هر کار قادر و توانا هستیم» (لِنُبَیِّنَ لَکُمْ).

«و جنین هائى را که بخواهیم تا مدت معینى در رحم مادران قرار مى دهیم» تا دوران تکاملى خود را طى کنند، و آنچه را بخواهیم ساقط مى کنیم و از نیمه راه از مدار خارجش مى سازیم (وَ نُقِرُّ فِی الأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَل مُسَمّىً).

از آن پس یک دوران انقلابى جدید آغاز مى شود «و ما شما را به صورت طفل از شکم مادر بیرون مى فرستیم» (ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً).

به این ترتیب، دوران زندگى محدود و وابسته شما در شکم مادر پایان مى پذیرد، و قدم به محیطى وسیع تر، مملوّ از نور و صفا و امکانات بسیار فزون تر مى گذارید.

باز چرخ هاى حرکت تکاملى شما متوقف نمى شود، و همچنان سریع در این راه به پیشروى ادامه مى دهید «سپس هدف این است که به حد رشد و بلوغ و کمال جسم و عقل برسید» (ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ).

در اینجا جهل تبدیل به دانائى، و ضعف و ناتوانى تبدیل به قدرت و توانائى، و وابستگى مبدل به استقلال مى شود.

ولى این چرخ باز متوقف نمى گردد، هر چند «گروهى از شما در این میان از دنیا چشم فرو مى بندند اما گروه دیگرى سیر نزولى حیات را بعد از تکامل شروع مى کنند، تا به بدترین مرحله زندگى یعنى نهایت پیرى برسند» (وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّى وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ).

آرى، به مرحله اى مى رسد «که چیزى از علوم خود را به خاطر نخواهد داشت» پرده هاى نسیان و فراموشى صفحه عقل و فکر او را مى پوشاند، و در واقع حالتى شبیه حال کودکى به او دست مى دهد! (لِکَیْلا یَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْم شَیْئاً).

 

این ضعف، ناتوانى و پژمردگى دلیل بر فرا رسیدن یک مرحله انتقالى جدید است، همان گونه که سستى پیوند میوه با درخت، دلیل بر رسیدگى آن و وصول به مرحله جدائى است.

این دگر گونى هاى عجیب و پى در پى که حاکى از قدرت بى پایان پروردگار است روشنگر این حقیقت است که: همه چیز حتى احیاى مردگان، براى او سهل و آسان است.

البته، در مورد این مراحل مختلف حیات، بحث هاى فراوانى است که در نکته ها خواهد آمد.

سپس، به بیان دلیل دوم که زندگى و حیات گیاهان است پرداخته، مى گوید: «در فصل زمستان به زمین نگاه مى کنى، آن را خشک و مرده مى بینى، اما هنگامى که قطره هاى حیات بخش باران را بر آن فرو فرستادیم، و فصل بهار فرا رسید، حرکت و جنبشى سراسر آن را فرا مى گیرد، و نمو مى کند، و انواع گیاهان زیبا را مى رویاند» (وَ تَرَى الأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْج بَهِیج).(2)

* * *

در دو آیه بعد، به عنوان جمع بندى و نتیجه گیرى کلى، هدف اصلى از بیان این دو دلیل را ضمن باز گوئى پنج نکته تشریح مى کند:

 

1 ـ نخست، مى گوید: «آنچه در آیات قبل، از مراحل مختلف حیات، در مورد انسان ها و جهان گیاهان بازگو شد، براى این است که بدانید: خداوند حق است» (ذلِکَ بِأَنَّ اللّهَ هُوَ الْحَقُّ).

و چون او حق است نظامى را که آفریده، نیز حق است، بنابراین، نمى تواند بیهوده و بى هدف باشد، همان گونه که در جاى دیگر مى خوانیم: وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما باطِلاً ذلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا:

«ما آسمان، زمین و آنچه را در میان این دو است، بیهوده و باطل نیافریدیم، این گمان و پندار کافران است».(3)

و چون این جهان بى هدف نیست، و از سوى دیگر هدف اصلى را در خود آن نمى یابیم، یقین پیدا مى کنیم: معاد و رستاخیزى در کار است.

2 ـ این نظام حاکم بر جهان حیات به ما مى گوید: «او است که مردگان را زنده مى کند» (وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتى).

همان کسى که لباس حیات بر تن خاک مى پوشاند، و نطفه بى ارزش را به انسان کاملى مبدل مى سازد، و زمین هاى مرده را جان مى دهد، او مردگان را حیات نوین مى بخشد، آیا با این برنامه حیات آفرین مستمر او در این جهان، باز مى توان در امکان معاد تردید کرد؟.(4)

3 ـ هدف دیگر این است که: بدانید «خدا بر هر چیز توانا است و چیزى در برابر قدرت او غیر ممکن نیست» (وَ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ). آیا کسى که: مى تواند خاک بى جان را تبدیل به نطفه کند، و نطفه بى ارزش را در مراحل حیات پیش ببرد، و هر روز لباس تازه اى از زندگى بر او بپوشاند، و زمین هاى خشکیده و افسرده بى روح را چنان سر سبز و خرم سازد که، قهقهه حیات از سر تا سر آن برخیزد، آیا چنین کسى قادر نیست که انسان را بعد از مرگ به زندگى جدید باز گرداند؟!

* * *

4 ـ و باز همه اینها براى این است که: بدانید «ساعت پایان این جهان و آغاز جهان دیگر، جاى شک و تردید ندارد» (وَ أَنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها).

5 ـ و اینها همه مقدمه اى است براى آخرین نتیجه، و آن این که: «خداوند تمام کسانى را که در قبرها آرمیده اند زنده مى کند» (وَ أَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ).

البته این نتائج پنجگانه که بعضى، مقدمه، و بعضى، ذى المقدمه، بعضى اشاره به امکان، و بعضى اشاره به وقوع است، مکمل یکدیگرند، و همگى به یک نقطه منتهى مى شوند، و آن این که: رستاخیز و بعث مردگان نه تنها امکان پذیر است بلکه قطعاً تحقق خواهد یافت.

آنها که در امکان زندگى بعد از مرگ، تردید دارند، صحنه مشابه آن در زندگى انسان ها و گیاهان دائماً در برابر چشمشان و همه سال و همه روز تکرار مى شود.

و اگر در قدرت خدا شک دارند، این چیزى است که نمونه هاى بارز آن را با چشم خود مى بینند.

مگر، انسان ها در آغاز از خاک آفریده نشدند؟ بنابراین، چه جاى تعجب که بار دیگر از خاک برخیزند؟

 

مگر، همه سال زمین هاى مرده در برابر چشمان ما زنده نمى شوند؟ چه جاى تعجب که انسان هاى مرده، پس از سال ها، جان گیرند و از خاک برخیزند؟!

و اگر در وقوع چنین چیزى تردید دارند، باید بدانند نظام حاکم بر آفرینش این جهان، نشان مى دهد: هدفى از آن در کار است، و گر نه، همه باطل و بیهوده بوده، در حالى که این زندگى چند روزه و آمیخته با این همه ناملایمات و ناکامى ها چیزى نیست که ارزش این را داشته باشد که هدف نهائى عالم آفرینش را تشکیل دهد.

بنابراین، باید عالم دیگرى وجود داشته باشد، عالمى وسیع و جاودانه که شایسته است هدف آفرینش محسوب گردد.

* * *

نکته ها:

1 ـ مراحل هفتگانه زندگى انسان

در آیات فوق، براى تشریح مسأله رستاخیز و امکان آن، حرکت انسان را در یک مسیر هفت مرحله اى تشریح کرده است:

نخست زمانى که خاک بود، ممکن است منظور از خاک در اینجا خاکى باشد که: آدم از آن آفریده شد، و نیز امکان دارد، اشاره به این باشد که: همه انسان ها قطع نظر از این، نیز از خاکند; چرا که تمام مواد غذائى که نطفه را تشکیل مى دهد، و سپس مواد تغذیه کننده آن، همه از خاک گرفته مى شوند.

البته، بدون شک قسمت قابل توجهى از بدن انسان را «آب» و قسمتى را «اکسیژن» و «کربن» تشکیل مى دهند که از خاک گرفته نشده، ولى از آنجا که ستون اصلى تمام اعضاى بدن را موادى که از خاک گرفته شده تشکیل مى دهد، این تعبیر، کاملاً صحیح است که: انسان از خاک است.

 

مرحله دوم، مرحله «نطفه» است، خاک این موجود ساده و پیش پا افتاده و خالى از حس و حرکت و حیات، تبدیل به نطفه مى شود، نطفه اى که از موجودات زنده ذره بینى اسرارانگیزى تشکیل یافته که در مرد «اسپرم» و در زن «اوول» نامیده مى شود، این موجودات ذره بینى شناور، به قدرى کوچکند که در نطفه یک مرد، ممکن است میلیون ها «اسپرم» وجود داشته باشد!.

جالب این که: انسان بعد از تولد، معمولاً یک حرکت آرام و تدریجى را که بیشتر شکل «تکامل کمّى» دارد تعقیب مى کند، در حالى که حرکت او در محیط رحم همراه با جهش هاى سریع و دگرگون کننده کیفى است.

تحولات پى در پى و شگفت انگیز جنین در عالم رحم، به همان اندازه عجیب است که فى المثل سنجاق کوچک ساده اى با گذشت چند ماه، تبدیل به یک هواپیما گردد!.

امروز «جنین شناسى» به صورت یک علم گسترده در آمده، و دانشمندان این علم موفق شده اند جنین را در مراحل مختلف، مورد بررسى قرار داده، پرده از روى اسرار شگرف این پدیده اسرار آمیز جهان هستى را بردارند و عجائب بسیارى درباره آن ارائه دهند.

در مرحله سوم، نطفه به مرحله «علقه» مى رسد و سلول هاى آن همچون یک دانه «توت» بدون شکل (به صورت یک قطعه خون بسته) در کنار هم قرار مى گیرند که آن را در زبان علمى «مورولا» مى نامند.

بعد از گذشتن مدت کوتاهى حفره تقسیم، که سر آغاز تقسیم نواحى جنین است پیدا مى شود (و جنین را در این مرحله «لاستولا» مى نامند).

در مرحله چهارم، کم کم جنین، شکل یک قطعه گوشت جویده شده به خود مى گیرد، بى آن که اعضاى مختلف بدن در آن مشخص باشد.

 

اما ناگهان در پوسته «جنین»، تغییراتى پیدا مى شود، و شکل آن متناسب با کارى که باید انجام دهد، تغییر مى یابد و اعضاى بدن کم کم ظاهر مى شود، اما جنین هائى که از این مرحله نگذرند، و همچنان به صورت سابق و یا ناقص بمانند، ساقط مى شوند، و از رده خارج مى گردند، جمله «مُخَلَّقَة وَ غَیْرِ مُخَلَّقَة» ممکن است اشاره به این مرحله باشد یعنى «کامل الخلقه» و «غیر کامل الخلقه».

جالب این که: قرآن مجید، بعد از ذکر این چهار مرحله، جمله «لِنُبَیِّنَ لَکُمْ» را آورده است، اشاره به این که: این دگرگونى هاى سریع و شگفت انگیز که سبب مى شود یک قطره کوچک آب، به یک انسان کامل تبدیل گردد، دلیل روشنى است بر قدرت خداوند بر همه چیز.

سپس، به مراحل سه گانه پنجم و ششم و هفتم جنین که بعد از تولد صورت مى گیرد، یعنى «طفولیت»، «بلوغ» و «پیرى» اشاره کرده است.(5)

این نکته نیز لازم به یاد آورى است که: تولد انسان از خاک به صورت یک موجود زنده، خود یک جهش بزرگ است، و مراحل گوناگون جنین، همه جهش هاى پى در پى محسوب مى شوند، و نیز تولد انسان از مادر، خود جهش بسیار مهمى است، و مراحل بلوغ و کهولت نیز جهش محسوب مى شوند.

تعبیر قرآن در آیه بالا از «قیامت» به «بعث» گویا اشاره به همین مفهوم جهش باشد که در رستاخیز نیز صورت مى گیرد.

به این نکته، نیز باید توجه کرد که: سخن گفتن قرآن از این مراحل مختلف  این تعبیر، ممکن است به خاطر آن باشد که: طفل معنى مصدرى دارد، و در آن مفرد و جمع یکسان است، و یا از این جهت باشد که: هدف، بیان جنس است نه خصوصیات و ویژگى هاى اطفال که در این مرحله تفاوت انسان ها مستور و مکتوم است و در مراحل بعد ظهور و بروز مى کند.

جنین، در آن روز که نه علم جنین شناسى به وجود آمده بود و نه مردم اطلاع قابل ملاحظه اى درباره دوران جنینى انسان داشتند، خود گواه زنده اى است بر این که: این کتاب بزرگ از جهان وحى و ماوراء طبیعت سرچشمه مى گیرد.

* * *

2 ـ معاد جسمانى

بدون شک هر جا قرآن سخن از بازگشت انسان ها و رستاخیز به میان آورده، منظور، بازگشت این انسان با روح و جسم، در آن جهان است، و آنها که معاد را منحصر به جنبه «روحانى» آن کرده اند و تنها قائل به بقاى ارواحند، به هیچ وجه آیات قرآن را مورد بررسى قرار نداده اند.

مثلاً روشن است آیاتى همچون آیه فوق، با صراحت سخن از معاد جسمانى مى گوید و گر نه معاد روحانى چه شباهتى به دوران جنینى و زنده شدن زمین هاى مرده به وسیله نمو گیاهان دارد؟

مخصوصاً آخرین جمله آیات مورد بحث، که به صورت نتیجه نهائى آمده، به وضوح این مطلب را ثابت مى کند، آنجا که مى گوید: وَ أَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ: «و خداوند کسانى را که در قبرها هستند برمى انگیزاند»; چرا که قبر جایگاه جسم است، نه روح.

اصولاً، تمام تعجب مشرکان از همین مسأله بوده است که: چگونه انسانى که تبدیل به خاک شد، بار دیگر به زندگى باز مى گردد، و الاّ مسأله بقاى روح، نه تنها چیز عجیبى نبوده، که مورد قبول اقوام جاهلى نیز بوده است (دقت کنید).

* * *

3 ـ «ارذل العمر» چیست؟

 

«ارذل» از ماده «رذل» به معنى چیز پست و نامطلوب است، و منظور از ارذل العمر، نامطلوب ترین دوران هاى عمر انسان مى باشد که به نهایت پیرى مى رسد، و به گفته قرآن علوم و دانش هاى خود را به کلى فراموش مى کند، و درست همانند یک کودک مى شود.

از نظر معلومات، همچون کودک است.

از نظر تدبیر امور، شبیه کودک است.

از چیز جزئى همانند یک کودک ناراحت مى شود.

و با امر مختصرى خوشحال و راضى مى گردد.

ظرفیت و حوصله خود را از دست مى دهد.

و گاه حرکات او کودکانه مى شود.

با این تفاوت که، مردم از کودک انتظارى ندارند و از او دارند، به علاوه در مورد کودکان این امیدوارى هست که با رشد و نمو جسم و روحشان، همه این حالات بر طرف مى گردد، اما در مورد پیران فرتوت و کهنسال، چنین امیدى وجود ندارد.

و با این تفاوت که، یک کودک چیزى نداشته که از دست بدهد، اما این پیر کهنسال همه سرمایه هاى حیاتى خود را از دست داده.

روى این جهات، حال پیران سالخورده در مقایسه با حال کودکان، بسیار رقت بارتر و ناگوارتر است.

در بعضى از روایات «ارذل العمر» به سن یک صد سالگى به بالا تفسیر شده است.(6)

و این ممکن است ناظر به نوع افراد باشد و گر نه کسانى هستند که در سنین  پائینتر از یک صد سالگى، به این مرحله مى رسند همان گونه که اشخاصى یافت مى شوند که در سنین بالاتر از صد، نیز کاملاً هوشیار و آگاهند.

مخصوصاً در علماء و دانشمندان بزرگ که دائماً به مباحث علمى اشتغال دارند کمتر دیده مى شود که: چنین وضعى دست دهد.

و در هر حال، باید در مورد این بخش از عمر، به خدا پناه بریم، ضمناً، یادآورى این سال ها کافى است که ما را از غرور و غفلت بیرون آورد که: در آغاز چه بودیم؟ و اکنون چه هستیم؟ و در آینده چه خواهیم شد؟!

* * *


1 ـ «مضغه» از ماده «مضغ» به معنى جویدن است، و این واژه به معنى مقدار کمى گوشت است که    2انسان در یک لقمه مى تواند آن را بجود و این تشبیه جالبى است براى جنین در دوران بعد از «علقه» بودن.

2 ـ «هامِدَة» در اصل، به معنى آتشى است که خاموش شده، و به زمینى که گیاهانش خشکیده و بى حرکت مانده، «هامدة» گفته مى شود (مفردات راغب). بعضى دیگر گفته اند: «هامدة» به حالتى گفته مى شود که حدّ فاصل میان مرگ و حیات است

3 ـ ص، آیه 27.

4 ـ بعضى از مفسران جمله «أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتى» را اشاره به حیات انسان ها در قیامت دانسته اند، هر چند این معنى در جمله «وَ أَنَّ اللّهَ یُبْعَثُ مَنْ فِى الْقُبُورِ» نیز آمده است، اما با این تفاوت که جمله اول، اشاره به اصل حیات است و جمله دوم، اشاره به چگونگى زنده شدن مردگان. ولى تفسیر دیگرى که در بالا بیشتر روى آن تکیه کرده ایم این است که: جمله «وَ أَنَّهُ یُحْیِ الْمَوْتى»، اشاره به حیات آفرینى مستمر خداوند در این دنیا باشد، تا دلیلى بر امکان آن در رستاخیز گردد.  (تفسیر فى ظلال). «اهتزت» از ماده «هز» به معنى تحریک شدید است. «ربت» از ماده «ربوّ» (بر وزن عُلوّ) به معنى افزایش و نمو است و «ربا» نیز از همین ماده است. «بهیج» به معنى زیبا، چشمگیر و سرور آفرین مى باشد.

5 ـ قابل توجه این که: در مورد تولد انسان، تعبیر به «ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً» مى کند، در حالى که، قاعدتاً باید به صورت جمع (اطفال) ذکر شود.

6 ـ «نور الثقلین»، جلد 3، صفحه 472.