النور
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ سُورَةٌ أَنزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَّعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ 1 الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ ۖ وَلَا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ۖ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ 2 الزَّانِي لَا يَنكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ ۚ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ 3 وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ 4 إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَٰلِكَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ 5 وَالَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْوَاجَهُمْ وَلَمْ يَكُن لَّهُمْ شُهَدَاءُ إِلَّا أَنفُسُهُمْ فَشَهَادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ ۙ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ 6 وَالْخَامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِن كَانَ مِنَ الْكَاذِبِينَ 7 وَيَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَن تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ ۙ إِنَّهُ لَمِنَ الْكَاذِبِينَ 8 وَالْخَامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْهَا إِن كَانَ مِنَ الصَّادِقِينَ 9 وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ 10
1سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فِیها آیات بَیِّنات لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
2الزّانِیَةُ وَ الزّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِد مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَة وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ
3الزّانِی لا یَنْکِحُ إِلاّ زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلاّ زان أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ
ترجمه:
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 ـ (این) سوره اى است که آن را فرو فرستادیم، (و عمل به آن را) واجب نمودیم، و در آن آیات روشنى نازل کردیم، شاید شما متذکر شوید!
2 ـ هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید; و نباید رأفت (و محبت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حکم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! و باید گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند!
3 ـ مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمى کند; و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک، به ازدواج خود در نمى آورد; و این کار بر مؤمنان حرام شده است!
تفسیر:
حدّ «زانى» و «زانیه»
مى دانیم نام این سوره، سوره نور است به خاطر آیه نور که یکى از چشمگیرترین آیات سوره است، ولى گذشته از این، محتواى سوره نیز از نورانیت خاصى برخوردار است، به انسان ها، به خانواده ها، به زن و مرد نور عفت و پاکدامنى مى بخشد، به زبان ها و سخن ها نورانیت تقوا و راستى، و به دل ها و جان ها نور توحید و خدا پرستى و ایمان به معاد و تسلیم در برابر دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى دهد.
نخستین آیه این سوره، در حقیقت اشاره اجمالى به مجموع بحث هاى سوره دارد، مى گوید: «این سوره اى است که ما آن را فرو فرستادیم و واجب نمودیم، و در آن آیات بینات نازل کردیم، شاید شما متذکر شوید» (سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها وَ أَنْزَلْنا فِیها آیات بَیِّنات لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ).
«سوره» از ماده «سور» به معنى ارتفاع و بلندى بنا است، سپس به دیوارهاى بلندى که سابقاً اطراف شهرها براى حفظ از هجوم دشمنان مى کشیدند، «سور» مى گفتند، و از آنجا که این دیوارها شهر را از منطقه بیرون جدا مى کرد، تدریجاً این کلمه، به قطعه و بخشى از چیزى ـ از جمله قطعه و بخشى از قرآن که از بقیه جدا شده است ـ اطلاق گردیده.
بعضى از ارباب لغت نیز گفته اند: «سوره» به بناهاى زیبا، بلند و برافراشته گفته مى شود، و به بخش هاى مختلف از یک بناى بزرگ نیز سوره مى گویند، به همین تناسب به بخش هاى مختلف قرآن که از یکدیگر جدا است سوره اطلاق شده است.(1)
به هر حال این تعبیر، اشاره به این حقیقت است که: تمام احکام و مطالب این سوره، اعم از عقائد، آداب و دستورات، همه داراى اهمیت فوق العاده اى است; زیرا همه از طرف خداوند نازل شده است.
مخصوصاً جمله فَرَضْناها: «آن را فرض کردیم» با توجه به معنى «فرض» که به معنى «قطع» مى باشد نیز این معنى را تأکید مى کند.
تعبیر به «آیات بینات» ممکن است اشاره به حقایقى از توحید، مبدأ، معاد و نبوت باشد که در آن مطرح شده، در برابر «فَرَضْنا» که اشاره به احکام و دستوراتى است که در این سوره، بیان گردیده، و به عبارت دیگر، یکى اشاره به «عقائد» است و دیگرى اشاره به «احکام».
این احتمال نیز وجود دارد که: منظور از «آیات بینات»، دلائلى است که براى احکام مفروض، در این سوره آمده است.
جمله لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ: «شاید شما متذکر شوید» بار دیگر این واقعیت را در نظرها مجسم مى کند که ریشه همه اعتقادات راستین و برنامه هاى عملى اسلام در درون فطرت انسان ها نهفته است، و بر این اساس، توضیح آنها یک نوع «تذکر و یاد آورى» محسوب مى شود.
* * *
بعد از این بیان کلى، به نخستین دستور قاطع و محکم، پیرامون زن و مرد زناکار پرداخته، مى گوید: «زن و مرد زناکار را هر یک صد تازیانه بزنید» (الزّانِیَةُ وَ الزّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِد مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَة).
و براى تأکید بیشتر، اضافه مى کند: «هرگز نباید در اجراى این حدّ الهى گرفتار رأفت (محبت کاذب و دروغین) شوید، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید» (وَ لا تَأْخُذْکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ).
و سر انجام، در پایان این آیه به نکته دیگرى براى تکمیل و نتیجه گیرى از این مجازات الهى اشاره کرده، مى گوید: «و باید گروهى از مؤمنان حضور داشته باشند و مجازات آن دو را مشاهده کنند» (وَ لْیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ). در واقع این آیه مشتمل بر سه دستور است:
1 ـ حکم مجازات زنان و مردان آلوده به فحشاء (منظور از زنا آمیزش جنسى مرد و زن غیر همسر، و بدون مجوز شرعى است).
2 ـ تأکید بر این که در اجراى این حدّ الهى گرفتار محبت ها و احساسات بى مورد نشوید، احساسات و محبتى که نتیجه اى جز فساد و آلودگى اجتماع ندارد منتها براى خنثى کردن انگیزه هاى این گونه احساسات، مسأله ایمان به خدا و روز جزا را پیش مى کشد; چرا که نشانه ایمان به مبدأ و معاد، تسلیم مطلق در برابر فرمان او است، ایمان به خداوند عالم حکیم سبب مى شود که انسان بداند هر حکمى فلسفه و حکمتى دارد و بى دلیل تشریع نشده، و ایمان به معاد، سبب مى شود که انسان در برابر تخلف ها احساس مسئولیت کند.
در اینجا حدیث جالبى (از پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل شده که توجه به آن لازم است: !: یُؤْتَى بِوَال نَقَصَ مِنَ الْحَدِّ سَوْطاً فَیُقالُ لَهُ: لِمَ فَعَلْتَ ذاکَ؟
فَیَقُولُ: رَحْمَةً لِعِبَادِکَ، فَیُقَالُ لَهُ أَنْتَ أَرْحَمُ بِهِمْ مِنِّی؟! فَیُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ، وَ یُؤْتَى بِمَنْ زَادَ سَوْطاً، فَیُقالُ لَهُ: لِمَ فَعَلْتَ ذاکَ؟
فَیَقُولُ لِیَنْتَهُوا عَنْ مَعَاصِیکَ! فَیَقُولُ: أَنْتَ أَحْکُمُ بِهِ مِنِّى؟! فَیُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ!:
«روز قیامت بعضى از زمامداران را که یک تازیانه از حدّ الهى کم کرده اند در صحنه محشر مى آورند، به او گفته مى شود: چرا چنین کردى؟
مى گوید: براى رحمت به بندگان تو! پروردگار به او مى گوید: آیا تو نسبت به آنها از من مهربان تر بودى؟! و دستور داده مى شود او را به آتش بیفکنید!
دیگرى را مى آورند که یک تازیانه بر حدّ الهى افزوده، به او گفته مى شود: چرا چنین کردى؟ در پاسخ مى گوید: تا بندگانت از معصیت تو خوددارى کنند! خداوند مى فرماید: تو از من آگاه تر و حکیم تر بودى؟! سپس دستور داده مى شود او را هم به آتش دوزخ ببرند».(2)
3 ـ دستور حضور جمعى از مؤمنان در صحنه مجازات است; چرا که هدف تنها این نیست گنهکار عبرت گیرد، بلکه هدف آن است که مجازات او سبب عبرت دیگران هم شود.
و به تعبیر دیگر: با توجه به بافت زندگى اجتماعى بشر، آلودگى هاى اخلاقى در یک فرد ثابت نمى ماند، و به جامعه سرایت مى کند، براى پاکسازى باید همان گونه که گناه برملا شده، مجازات نیز برملا گردد.
و به این ترتیب، اساس پاسخ این سؤال که: چرا اسلام اجازه مى دهد آبروى انسانى در جمع بریزد روشن مى شود; زیرا مادام که گناه آشکار نگردیده و به دادگاه اسلامى کشیده نشده است «خداوند ستار العیوب» راضى به پرده درى نیست اما بعد از ثبوت جرم و بیرون افتادن راز از پرده استتار، و آلوده شدن جامعه، و کم شدن اهمیت گناه، باید به گونه اى مجازات صورت گیرد که اثرات منفى گناه خنثى شود و عظمت گناه به حال نخستین باز گردد.
اصولاً، در یک جامعه سالم باید «تخلف از قانون» با اهمیت تلقى شود، مسلماً اگر تخلف تکرار گردد، آن اهمیت شکسته مى شود و تجدید آن تنها با علنى شدن کیفر متخلفان است.
این واقعیت را نیز از نظر نباید دور داشت که بسیارى از مردم براى حیثیت و آبروى خود، بیش از مسأله تنبیهات بدنى اهمیت قائلند، و همین علنى شدن کیفر، ترمز نیرومندى بر روى هوس هاى سرکش آنها است.
* * *
از آنجا که در آیه مورد بحث، سخن از مجازات زن و مرد زناکار در میان است، سؤالى پیش مى آید که: ازدواج مشروع با چنین زنانى چه حکمى دارد؟
آیه سوم این سؤال را چنین پاسخ مى گوید: «مرد زناکار جز با زن آلوده دامان یا مشرک و بى ایمان ازدواج نمى کند، همان گونه که زن آلوده دامان جز با مرد زانى یا مشرک پیمان همسرى نمى بندد» (الزّانِی لا یَنْکِحُ إِلاّ زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلاّ زان أَوْ مُشْرِکٌ).
«و این کار بر مؤمنان تحریم شده است» (وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ).
در این که این آیه بیان یک حکم الهى است، یا خبر از یک قضیه خارجى و طبیعى؟ در میان مفسران گفتگو است:
بعضى معتقدند: آیه تنها یک واقعیت عینى را بیان مى کند که آلودگان همیشه دنبال آلودگان مى روند، و همجنس با همجنس پرواز مى کند، اما افراد پاک و با ایمان هرگز تن به چنین آلودگى ها و انتخاب همسران آلوده نمى دهند، و آن را بر خویشتن تحریم مى کنند، شاهد این تفسیر همان ظاهر آیه است که به صورت «جمله خبریه» بیان شده.
ولى گروه دیگر معتقدند: این جمله بیان یک حکم شرعى و الهى است مخصوصاً مى خواهد مسلمانان را از ازدواج با افراد زناکار باز دارد; چرا که بیمارى هاى اخلاقى همچون بیمارى هاى جسمى غالباً واگیردار است.
و از این گذشته، این کار یک نوع ننگ و عار براى افراد پاک محسوب مى شود.
به علاوه، فرزندانى که در چنین دامان هاى لکه دار یا مشکوکى پرورش مى یابند سر نوشت مبهمى دارند.
روى این جهات، اسلام این کار را منع کرده است.
شاهد این تفسیر جمله «وَ حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» است که در آن تعبیر به تحریم شده.
و شاهد دیگر روایات فراوانى است که از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) و سایر پیشوایان معصوم(علیهم السلام) در این زمینه به ما رسیده و آن را به صورت یک حکم تفسیر کرده اند.
حتى بعضى از مفسران بزرگ در شأن نزول آیه چنین نوشته اند: «مردى از مسلمانان از پیامبر(صلى الله علیه وآله) اجازه خواست که با «ام مهزول» ـ زنى که در عصر جاهلیت به آلودگى معروف بود، و حتى پرچمى براى شناسائى بر در خانه خود نصب کرده بود! ـ ازدواج کند، آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت».(3)
در حدیث دیگرى نیز از امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «این آیه در مورد مردان و زنانى است که در عصر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آلوده زنا بودند، خداوند مسلمانان را از ازدواج با آنها نهى کرد، و هم اکنون نیز مردم مشمول این حکمند هر کس مشهور به این عمل شود، و حدّ الهى به او جارى گردد، با او ازدواج نکنید تا توبه اش ثابت شود».(4)
این نکته نیز لازم به یاد آورى است که: بسیارى از احکام به صورت «جمله خبریه» بیان شده است، و لازم نیست همیشه احکام الهى به صورت «امر» و «نهى» باشد.
ضمناً، باید توجه داشت عطف «مشرکان» بر «زانیان» در واقع براى بیان اهمیت مطلب است، یعنى گناه «زنا» همطراز گناه «شرک» است; چرا که در بعضى از روایات نیز وارد شده: شخص زناکار در آن لحظه اى که مرتکب این عمل مى شود از ایمان باز داشته مى شود قالَ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله)... لا یَزْنِی الزَّانِی حِینَ یَزْنِی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ وَ لا یَسْرِقُ السَّارِقُ حِینَ یَسْرِقُ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَإِنَّهُ إِذَا فَعَلَ ذَلِکَ خُلِعَ عَنْهُ الإِیمَانُ کَخَلْعِ الْقَمِیصِ:
«شخص زناکار به هنگامى که مرتکب این عمل مى شود، مؤمن نیست، و همچنین سارق به هنگامى که مشغول دزدى است ایمان ندارد، چرا که به هنگام ارتکاب این عمل، ایمان را از او بیرون مى آورند همان گونه که پیراهن را از تن»!.(5)
* * *
نکته ها:
1 ـ مواردى که حکم زنا اعدام است
آنچه در آیه فوق در مورد حدّ زنا آمده است یک حکم عمومى است که موارد استثنائى هم دارد از جمله «زناى محصن و محصنه» است که حدّ آن با تحقق شرائط، اعدام است.
منظور از «محصن» مردى است که همسرى دارد و همسرش در اختیار او است، و «محصنه» به زنى مى گویند که شوهر دارد و شوهرش نزد او است.
هر گاه کسى با داشتن چنین راه مشروعى باز هم مرتکب زنا بشود، حدّ او اعدام مى باشد، شرائط و کیفیت اجراى این حکم، در کتب فقهى مشروحاً آمده است.
و نیز زناى با محارم حکم آن اعدام است.
همچنین زناى به عُنف و جبر حکم آن نیز همین است.
البته در بعضى از موارد، علاوه بر مسأله تازیانه، تبعید و پاره اى دیگر از مجازاتها نیز وجود دارد که شرح آن را باید در کتب فقهیه خواند.
* * *
2 ـ چرا زانیه مقدم ذکر شده؟
بدون شک این عمل منافى عفت، از همه کس قبیح است، ولى از زنان، زشت تر و قبیح تر است; چرا که آنها از حجب و حیاى بیشترى برخوردارند، و شکستن آن، دلیل بر تمرد شدیدترى است.
از این گذشته، عواقب شوم این امر گرچه دامنگیر هر دو مى شود، اما در مورد زنان، عواقب شومش بیشتر است.
این احتمال نیز وجود دارد که: سر چشمه وسوسه این کار، بیشتر از ناحیه آنها صورت مى گیرد و در بسیارى از موارد، عامل اصلى محسوب مى شوند.
مجموع این جهات، سبب شده که زن آلوده، بر مرد آلوده در آیه فوق مقدم شده است.
ولى زنان و مردان پاکدامن و با ایمان از همه این مسائل برکنارند.
* * *
3 ـ مجازات در حضور جمع چرا؟
آیه فوق که به صورت «امر» است وجوب حضور گروهى از مؤمنان را به هنگام اجراى حدّ زنا مى رساند، ولى ناگفته پیدا است قرآن شرط نکرده حتماً در ملاء عام این حکم اجرا شود، بلکه بر حسب شرائط و مصالح، متفاوت مى گردد حضور سه نفر و بیشتر کافى است، مهم آن است که قاضى تشخیص دهد حضور چه تعداد از مردم لازم است.(6)
فلسفه این حکم نیز روشن است; زیرا همان گونه که گفتیم:
اولاً ـ درس عبرتى براى همگان است و سبب پاکسازى اجتماع.
ثانیاً ـ شرمسارى مجرم مانع ارتکاب جرم در آینده خواهد شد.
ثالثاً ـ هر گاه اجراى حدّ، در حضور جمعى انجام شود، قاضى و مجریان حدّ متهم به سازش یا اخذ رشوه یا تبعیض و یا شکنجه دادن و مانند آن نخواهند شد.
رابعاً ـ حضور جمعیت، مانع از خودکامگى و افراط و زیاده روى در اجراى حدّ مى گردد.
خامساً ـ ممکن است مجرم بعد از اجراى حدّ به ساختن شایعات و اتهاماتى در مورد قاضى و مجرى حد بپردازد که حضور جمعیت موضع را روشن ساخته و جلوى فعالیت هاى تخریبى او را در آینده مى گیرد و فوائد دیگر.
* * *
4 ـ حدّ زانى قبلاً چه بوده است؟
از آیات 15 و 16 سوره «نساء» چنین بر مى آید، قبل از نزول حکم سوره «نور» درباره زناکاران و زنان بد کار اگر محصنه بوده اند مجازات آنها زندان ابد، تعیین شده است (فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتّى یَتَوَفّاهُنَّ الْمَوْتُ) و در صورتى که غیر محصن بوده اند مجازات آنها ایذاء و آزار بوده است (فَاذُوهُما).
ولى مقدار این آزار معین نشده است، اما آیه مورد بحث، آن را در یک صد تازیانه محدود و معین نموده.
بنابراین، حکم اعدام در مورد محصنه جایگزین زندان ابد، و حکم یک صد تازیانه حدّ و حدودى براى حکم آزار است.(7)
* * *
5 ـ افراط و تفریط در اجراى حدّ ممنوع!
بدون شک، مسائل انسانى و عاطفى ایجاب مى کند حداکثر کوشش به عمل آید که هیچ فرد بى گناهى گرفتار کیفر نگردد، و نیز تا آنجا که احکام الهى اجازه عفو و گذشت را مى دهد، عفو و گذشت شود.
ولى بعد از ثبوت جرم، و مسلّم شدن حدّ باید قاطعیت به خرج داد، و از احساسات کاذب و عواطف دروغین که براى نظام جامعه زیان بخش است بپرهیزند.
مخصوصاً در آیه مورد بحث، تعبیر به «فِى دِیْنِ اللّهِ» شده، یعنى هنگامى که حکم، حکم خدا است کسى نمى تواند بر خداوند رحمان و رحیم پیشى گیرد.
در اینجا از غلبه احساسات محبت آمیز، نهى شده; زیرا اکثریت مردم داراى چنین حالتى هستند و احتمال غلبه احساسات محبت آمیز، بر آنها بیشتر است، اما نمى توان انکار کرد که: اقلیتى وجود دارند طرفدار خشونت بیشترى مى باشند، این گروه نیز ـ همان گونه که سابقاً اشاره کردیم ـ از مسیر حکم الهى منحرفند و باید احساسات خود را کنترل کنند، و بر خداوند پیشى نگیرند که آن نیز مجازات شدید دارد.
* * *
6 ـ شرایط تحریم ازدواج با زانى و زانیه
گفتیم: ظاهر آیات فوق، تحریم ازدواج با زانى و زانیه است، البته این حکم در روایات اسلامى مقید به مردان و زنانى شده است که مشهور به این عمل بوده و توبه نکرده اند.
بنابراین، اگر مشهور به این عمل نباشند، یا از اعمال گذشته خود کناره گیرى کرده، و تصمیم بر پاکى و عفت گرفته، و اثر توبه خود را نیز عملا نشان داده اند، ازدواج با آنها شرعاً بى مانع است.
اما در صورت دوم به این دلیل است که عنوان «زانى» و «زانیه» بر آنها صدق نمى کند، حالتى بوده است که زائل شده، ولى در صورت اول، این قید از روایات اسلامى استفاده شده و شأن نزول آیه نیز آن را تأیید مى کند.
در حدیث معتبرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: فقیه معروف «زراره» از آن حضرت پرسید: تفسیر آیه «الزّانِی لا یَنْکِحُ إِلاّ زانِیَةً...» چیست؟
امام(علیه السلام) فرمود: هُنَّ نِسَاءٌ مَشْهُورَاتٌ بِالزِّنَا وَ رِجَالٌ مَشْهُورُونَ بِالزِّنَا، قَدْ شُهِرُوا وَ عُرِفُوا بِهِ، وَ النَّاسُ الْیَوْمَ بِذَلِکَ الْمَنْزِلِ، فَمَنْ أُقِیمَ عَلَیْهِ حَدُّ الزِّنَا، أَوْ شُهِرَ بِالزِّنَا، لَمْ یَنْبَغِ لاِ َحَد أَنْ یُنَاکِحَهُ حَتَّى یُعْرَفَ مِنْهُ تَّوْبَتُهُ:
«این آیه، اشاره به زنان و مردانى است که مشهور به زنا بوده و به این عمل زشت شناخته شده بودند، و امروز نیز چنین است، کسى که حد زنا بر او اجرا شود یا مشهور به این عمل شنیع گردد، سزاوار نیست احدى با او ازدواج کند، تا توبه او ظاهر و شناخته شود».(8) این مضمون در روایات دیگر نیز آمده است.
* * *
7 ـ فلسفه تحریم زنا
فکر نمى کنیم عواقب شومى که به خاطر این عمل، دامان فرد و جامعه را مى گیرد، بر کسى مخفى باشد، ولى توضیح مختصرى در این زمینه لازم است: پیدایش این عمل زشت و گسترش آن بدون شک، نظام خانواده را در هم مى ریزد. رابطه فرزند و پدر را مبهم و تاریک مى کند.
فرزندان فاقد هویت را که طبق تجربه تبدیل به جنایتکاران خطرناکى مى شوند، در جامعه زیاد مى کند.
این عمل ننگین، سبب انواع برخوردها و کشمکش ها در میان هوسبازان است.
به علاوه بیمارى هاى روانى و آمیزشى که از آثار شوم آن است، بر کسى پنهان نیست.
کشتن فرزندان، سقط جنین و جنایاتى مانند آن، از آثار شوم این عمل مى باشد.(9)
* * *
1 ـ «لسان العرب»، جلد 4، ماده «سور».
2 ـ تفسیر «فخر رازى»، جلد 23، صفحه 148.
3 ـ «مجمع البیان»، جلد 7، صفحه 125، ذیل آیه مورد بحث، و «قرطبى» در تفسیر خود ذیل همین آیه، این حدیث را نقل کرده اند.
4 ـ «مجمع البیان»، جلد 7، صفحه 125، ذیل آیه مورد بحث.
5 ـ «اصول کافى»، جلد دوم، صفحه 32، حدیث 1، طبع دار الکتب الاسلامیة، طبق نقل «نور الثقلین»، جلد 3، صفحه 571.
6 ـ جمعى از فقهاء در وجوب حضور گروهى از مؤمنین به هنگام اجراى حدّ تردید کرده اند، در حالى که ظاهر امر وجوب است، نه استحباب.
7 ـ براى توضیح بیشتر به جلد سوم تفسیر «نمونه»، صفحه 306 به بعد، ذیل آیات 15 و 16 سوره «نساء» مراجعه فرمائید.
8 ـ «وسائل الشیعه»، جلد 14، صفحه 335 (جلد 20، صفحه 439، چاپ آل البیت).
9 ـ شرح بیشتر در این زمینه را در جلد 12 تفسیر «نمونه»، ذیل آیه 32 سوره «اسراء» مطالعه فرمائید.