النور

إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ ۚ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم ۖ بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ ۚ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ ۚ وَالَّذِي تَوَلَّىٰ كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ 11 لَّوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ 12 لَّوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ ۚ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَٰئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ 13 وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ 14 إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ 15 وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَٰذَا سُبْحَانَكَ هَٰذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ 16 يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ 17 وَيُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ ۚ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ 18 إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَن تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ 19 وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّهَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ 20

17یَعِظُکُمُ اللّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ

18وَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیاتِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

19إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ

20وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللّهَ رَءوُفٌ رَحِیمٌ

 

ترجمه:

17 ـ خداوند شما را اندرز مى دهد که هرگز چنین کارى را تکرار نکنید اگر ایمان دارید!

18 ـ و خداوند آیات را براى شما بیان مى کند، و خدا دانا و حکیم است.

19 ـ کسانى که دوست دارند زشتى ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکى براى آنان در دنیا و آخرت است; و خداوند مى داند و شما نمى دانید!

20 ـ و اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نبود و این که خدا مهربان و رحیم است (مجازات سختى دامانتان را مى گرفت)!

 

تفسیر:

اشاعه فحشاء ممنوع!

باز در این آیات سخن از «داستان افک»، عواقب شوم و دردناک شایعه سازى و اتهام ناموسى نسبت به افراد پاک است; چرا که این مسأله به قدرى مهم است که قرآن لازم مى بیند، چند بار از طرق گوناگون و مؤثر این مسأله را تحلیل کند، و چنان محکم کارى نماید که در آینده، چنین صحنه اى در جامعه مسلمین تکرار نشود.

نخست، مى گوید: «خداوند شما را اندرز مى دهد که: مانند این عمل را هرگز تکرار نکنید اگر ایمان (به خدا و روز جزا) دارید» (یَعِظُکُمُ اللّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ).(1)

یعنى این نشانه ایمان است که: انسان به سراغ این گناهان عظیم نرود، و اگر مرتکب شد، یا نشانه بى ایمانى است و یا ضعف ایمان، در حقیقت جمله مزبور یکى از ارکان توبه را ترسیم مى کند، چرا که تنها پشیمانى از گذشته کافى نیست، باید نسبت به عدم تکرار گناه در آینده نیز تصمیم گرفت، تا توبه اى جامع الاطراف باشد.

* * *

و بعد براى تأکید بیشتر ـ که، توجه داشته باشند این سخنان، سخنان عادى معمولى نیست، بلکه این خداوند علیم و حکیم است که در مقام تبیین بر آمده و حقایق سرنوشت سازى را روشن مى سازد ـ مى گوید: «خداوند آیات را براى شما تبیین مى کند و خداوند آگاه و حکیم است» (وَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیاتِ وَ اللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ).

به مقتضاى علم و آگاهیش از تمام جزئیات اعمال شما با خبر است، و به مقتضاى حکمتش، دستورات لازم را مى دهد.

یا به تعبیر دیگر، به مقتضاى علمش، از نیازهاى شما و عوامل خیر و شرتان آگاه است، و به مقتضاى حکمتش، دستورات و احکامش را با آن هماهنگ مى سازد.

* * *

باز براى محکم کارى، سخن را از شکل یک حادثه شخصى به صورت بیان یک قانون کلى و جامع، خارج ساخته، مى گوید: «کسانى که دوست مى دارند  زشتى ها و گناهان قبیح در میان افراد با ایمان اشاعه یابد، عذاب دردناکى در دنیا و آخرت دارند» (إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ).

قابل توجه این که، نمى گوید: کسانى که اشاعه فحشاء نمایند، بلکه مى گوید: «دوست دارند چنین کارى را انجام دهند» و این نهایت تأکید در این زمینه است.

به عبارت دیگر، مبادا تصور شود: این همه اصرار و تأکید به خاطر این بوده که همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله) یا شخص دیگرى ـ در پایه او ـ متهم شده است، که در مورد هر کس و هر فرد با ایمان، چنین برنامه اى پیش آید تمام آن تأکیدات و اصرارها در مورد او صادق است;، چرا که جنبه شخصى و خصوصى ندارد، هر چند ممکن است بر حسب موارد، جنبه هاى دیگرى بر آن افزوده شود.

ضمناً باید توجه داشت: «اشاعه فحشاء» منحصر به این نیست که انسان تهمت و دروغ بى اساسى را در مورد زن و مرد با ایمانى نشر دهد، و آنها را به عمل منافى عفت متهم سازد، این یکى از مصادیق آن است، اما منحصر به آن نیست، بکله این تعبیر مفهوم وسیعى دارد که هر گونه نشر فساد، اشاعه زشتى ها، قبائح و کمک به توسعه آن را شامل مى شود.

البته کلمه «فاحشه» یا «فحشاء» در قرآن مجید غالباً در موارد انحرافات جنسى و آلودگى هاى ناموسى به کار رفته، ولى «فحش»، «فحشاء» و «فاحشه»، از نظر مفهوم لغوى، چنان که «راغب» در «مفردات» گوید: به معنى هر گونه رفتار و گفتارى است که زشتى آن بزرگ باشد.

در قرآن مجید نیز گاهى در همین معنى وسیع استعمال شده مانند: وَ الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ: «کسانى که از گناهان بزرگ و از اعمال زشت و  قبیح اجتناب مى کنند...».(2)

و به این ترتیب، وسعت مفهوم آیه کاملاً روشن مى شود.

اما این که مى گوید: آنها عذاب دردناکى در دنیا دارند ممکن است اشاره به حدود و تعزیرات شرعیه، و عکس العملهاى اجتماعى، و آثار شوم فردى آنها باشد که در همین دنیا دامنگیر مرتکبین این اعمال مى شود، علاوه بر این محرومیت آنها از حق شهادت، و محکوم بودنشان به فسق و رسوائى نیز از آثار دنیوى آن است.

و اما عذاب دردناک آخرت دورى از رحمت خدا و خشم و غضب الهى و آتش دوزخ مى باشد.

و در پایان آیه مى فرماید: «و خدا مى داند و شما نمى دانید» (وَ اللّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ).

او از عواقب شوم و آثار مرگبار اشاعه فحشاء در دنیا و آخرت به خوبى آگاه است، ولى شما از ابعاد مختلف این مسأله آگاه نیستید.

او مى داند چه کسانى در قلبشان حب این گناه است و کسانى را که زیر نامهاى فریبنده به این عمل شوم مى پردازند مى شناسد اما شما نمى دانید و نمى شناسید.

و او مى داند چگونه براى جلوگیرى از این عمل زشت و قبیح احکامش را نازل کند.

* * *

در آخرین آیه مورد بحث، ـ که در عین حال آخرین آیات «افک» و مبارزه با «اشاعه فحشاء» و «قذف» مؤمنان پاکدامن است ـ بار دیگر این حقیقت را تکرار  و تأکید مى کند که: «اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نمى شد، و اگر خداوند نسبت به شما رحیم و مهربان نبود آنچنان مجازات عظیم و دردناکى در این دنیا براى شما قائل مى شد که روزگارتان سیاه و زندگیتان تباه گردد» (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللّهَ رَءوُفٌ رَحِیمٌ).(3)

* * *

نکته ها:

1 ـ اشاعه فحشاء چیست؟

از آنجا که انسان یک موجود اجتماعى است، جامعه بزرگى که در آن زندگى مى کند، از یک نظر همچون خانه او است، و حریم آن، همچون حریم خانه او محسوب مى شود، پاکى جامعه، به پاکى او کمک مى کند و آلودگى آن به آلودگیش.

روى همین اصل، در اسلام با هر کارى که جوّ جامعه را مسموم، یا آلوده کند شدیداً مبارزه شده است.

اگر مى بینیم در اسلام، با غیبت، شدیداً مبارزه شده، یکى از فلسفه هایش این است که: غیبت، عیوب پنهانى را آشکار مى سازد و حرمت جامعه را جریحه دار مى کند.

اگر مى بینیم دستور عیب پوشى داده شده، یک دلیلش همین است که گناه جنبه عمومى و همگانى پیدا نکند.

اگر مى بینیم گناه آشکار اهمیتش بیش از گناه مستور و پنهان است تا آنجا که  در روایتى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) مى خوانیم: الْمُذِیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِالسَّیِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ: «آن کس که گناه را نشر دهد مخذول و مطرود است و آن کس که گناه را پنهان مى دارد مشمول آمرزش الهى است».(4)

و اگر مى بینیم در آیات فوق، موضوع اشاعه فحشاء با لحنى بسیار شدید و فوق العاده کوبنده محکوم شده، نیز دلیلش همین است.

اصولاً، گناه همانند آتش است، هنگامى که در نقطه اى از جامعه این آتش روشن شود، باید سعى و تلاش کرد که آتش، خاموش، یا حداقل محاصره گردد، اما اگر به آتش دامن زنیم و آن را از نقطه اى به نقطه دیگر ببریم، حریق، همه جا را فرا خواهد گرفت و کسى قادر بر کنترل آن نخواهد بود.

از این گذشته، عظمت گناه در نظر عامه مردم و حفظ ظاهر جامعه، از آلودگى ها خود سد بزرگى در برابر فساد است، اشاعه فحشاء، نشر گناه و تجاهر به فسق این سد را مى شکند، گناه را کوچک مى کند، و آلودگى به آن را ساده مى نماید.

در حدیثى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: مَنْ أَذَاعَ فَاحِشَةً کَانَ کَمُبْتَدِئِهَا: «کسى که کار زشتى را نشر دهد، همانند کسى است که آن را در آغاز انجام داده».(5)

در حدیث دیگرى از امام موسى بن جعفر(علیه السلام) مى خوانیم: مردى خدمتش آمده، عرض کرد: فدایت شوم از یکى از برادران دینى کارى نقل کردند که من آن را ناخوش داشتم، از خودش پرسیدم انکار کرد، در حالى که جمعى از افراد موثق این مطلب را از او نقل کرده اند، امام فرمود: کَذِّبْ سَمْعَکَ وَ بَصَرَکَ عَنْ أَخِیْکَوَ اِنْ شَهِدَ عِنْدَکَ خَمْسُونَ قُسامَةً وَ قالَ لَکَ قَوْلٌ فَصَدِّقْهُ وَ کَذِّبْهُمْ، وَ لا تُذِیْعَنَّ عَلَیْهِ شَیْئاً تَشِیْنُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوَّتَهُ، فَتَکُونُ مِنَ الَّذِیْنَ قالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ:

«گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن، حتى اگر پنجاه نفر سوگند خورند که او کارى کرده و او بگوید: نکرده ام از او بپذیر و از آنها نپذیر، هرگز چیزى که مایه عیب و ننگ او است و شخصیتش را از میان مى برد در جامعه پخش مکن، که از آنها خواهى بود که: خداوند درباره آنها فرموده: کسانى که دوست مى دارند زشتى ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکى در دنیا و آخرت دارند».(6)-(7)

ذکر این نکته نیز لازم است که «اشاعه فحشاء» اشکال مختلفى دارد:

گاه، به این مى شود که: دروغ و تهمتى را دامن بزند، و براى این و آن بازگو کند.

گاه، به این است: مراکزى که موجب فساد و نشر فحشاء است به وجود آورد.

گاه، به این است که: وسائل معصیت در اختیار مردم بگذارد و یا آنها را به گناه تشویق کند.

بالاخره گاه، به این حاصل مى شود که: پرده حیا را بدرد و مرتکب گناه در ملاء عام شود، همه اینها مصداق «اشاعه فحشاء» است; چرا که مفهوم این کلمه، وسیع و گسترده مى باشد (دقت کنید).

* * *

2 ـ بلاى شایعه سازى

جعل و پخش شایعات دروغین و نگران کننده، یکى از مهمترین شاخه هاى جنگ روانى توطئه گران است.

هنگامى که دشمن قادر نیست از طریق رویاروئى صدمه اى وارد کند، دست به پخش شایعات مى زند، و از این طریق، افکار عمومى را نگران، به خود مشغول ساخته و از مسائل ضرورى و حساس منحرف مى کند.

شایعه سازى یکى از سلاح هاى مخرب براى جریحه دار ساختن حیثیت نیکان، پاکان و پراکنده ساختن مردم از اطراف آنها است.

در آیات مورد بحث ـ طبق شأن نزول هاى معروف ـ منافقین براى لکه دار ساختن حیثیت پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) و متزلزل ساختن وجاهت عمومى او، دست به جعل نا جوانمردانه ترین شایعات و پخش آن زدند، و پاکى بعضى از همسران پیامبر بزرگ اسلام را ـ با استفاده از یک فرصت مناسب ـ زیر سؤال کشیدند، و براى مدتى نسبتاً طولانى چنان افکار مسلمانان را مشوب و ناراحت کردند که، مؤمنان ثابت قدم و راستین همچون مار گزیده به خود مى پیچیدند، تا این که: وحى الهى به یارى آنان آمد و چنان گوشمال شدیدى به منافقان شایعه ساز داد که درس عبرتى براى همگان شد.

گر چه در جامعه هائى که خفقان سیاسى وجود دارد، نشر شایعات یک نوع مبارزه محسوب مى شود، ولى انگیزه هاى دیگرى همچون انتقام جوئى، تصفیه حساب هاى خصوصى، تخریب اعتماد عمومى، لکه دار ساختن شخصیت افراد بزرگ، و منحرف ساختن افکار، از مسائل اساسى نیز، از عوامل پخش شایعات محسوب مى باشد.

این کافى نیست که: ما بدانیم چه انگیزه اى سبب شایعه سازى است، مهم آن است: جامعه را از این که آلت دست شایعه سازان گردد، به نشر آن کمک کند و با  دست خود وسیله نابودى خویش را فراهم سازد، بر حذر داریم، و به مردم توجه دهیم: باید هر شایعه را همانجا که مى شنویم دفن کنیم و گر نه دشمن را خوشحال و پیروز ساخته ایم، و گرنه، مشمول عذاب الیم دنیا و آخرت که در آیات فوق به آن اشاره شده خواهیم بود.

* * *

3 ـ کوچک شمردن گناه

در آیات فوق، از مسائلى که مورد نکوهش قرار گرفت، این بود که: شما گناهى همچون نشر بهتان و تهمت را مرتکب مى شوید، و در عین حال آن را کوچک مى شمرید.

به راستى کوچک شمردن گناه، خود یکى از خطاها است، کسى که گناهى مى کند، و آن را بزرگ مى شمرد، و از کار خود ناراحت است، در مقام توبه و جبران بر مى آید، اما آن کس که آن را کوچک مى شمرد، و اهمیتى براى آن قائل نیست و حتى گاه مى گوید: «خوشا به حال من اگر گناه من همین باشد»!.

چنین کسى در مسیر خطرناکى قرار گرفته، و همچنان به گناه خود ادامه مى دهد.

به همین دلیل، در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم: أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهانَ بِهِ صاحِبُهُ: «شدیدترین گناهان گناهى است که صاحبش آن را سبک بشمارد».(8)


1 ـ این جمله مى تواند کلمه اى در تقدیر داشته باشد و آن، کلمه «لا» است (یَعِظُکُمُ اللّهُ أَنْ لا تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً) و اگر نخواهیم در تقدیر بگیریم، جمله «یَعِظُکُم» باید به معنى «یَنْهاکُم» باشد یعنى خداوند شما را از بازگشت به این گونه کار باز مى دارد.

2 ـ شورى، آیه 37.

3 ـ این جمله، همان گونه که نظیر آن را در چند آیه قبل داشتیم، محذوفى دارد و تقدیرش همان است که در آیه 14 گذشت: «لَوْ لا فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ... لَمَسَّکُم فِیْما افضتم فِیْهِ عَذابٌ عَظِیْم».

و لازم است توجه شود که در آیه 10 نیز محذوفى وجود دارد و در آیه 21 نیز همین بیان با جواب «ما زکى منکم من احد» آمده، گر چه پایان آیه دهم «تواب حکیم» و در اینجا «روف رحیم» است، تفاوت این دو نیز مورد توجه باشد.

4 ـ «اصول کافى»، جلد 2، باب ستر الذنوب.

5 ـ «اصول کافى»، باب التغییر. (جلد 2، صفحه 356، چاپ دار الکتب الاسلامیه).

6 ـ کتاب «ثواب الاعمال»، صفحه 247، طبق نقل تفسیر «نور الثقلین»، جلد 2، صفحه 582.

7 ـ البته این مسأله استثناهائى دارد، از جمله موضوع شهادت در دادگاه و یا مواردى براى نهى از منکر که هیچ راهى جز پرده برداشتن از روى زشتکارى یک نفر وجود ندارد.

8 ـ «نهج البلاغه»، کلمات قصار، شماره 348.